909) سوره آل عمران، (3) آیه 186 لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ و
بسم الله الرحمن الرحیم
909) سوره آل عمران، (3) آیه 186
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذی کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
4 رجب1440
ترجمه
مسلّماً در مورد اموالتان و جانهایتان آزمایش خواهید شد؛ و حتماً از کسانی که پیش از شما بدانان کتاب [آسمانی] داده شده و از کسانی که شرک ورزیدند، [سخنان] آزار[دهنده] فراوان خواهید شنید؛ و اگر صبر و تقوا پیشه کنید، بیشک این از [نشانههای/موجبات/ ثمرات] جدّیّت در امور است.
نکات ادبی
لَتُبْلَوُنَّ
قبلا بیان شد که این کلمه از ماده «بلو» (ویا «بلی») میباشد. به نظر میرسد ماده «بلو» در اصل به معنای «اختبار» (امتحان کردن به منظور خبر گرفتن و معلوم کردن یک وضعیت) است و «بلی» به معنای کهنه شدن و پوسیدن میباشد. اینکه آیا واقعا اینها دو ماده مستقلند یا اینکه هردو به یکی برمیگردند، بین علمای لغت اختلاف است که این اختلاف در خصوص کلماتی مانند بلاء (که از کدام است) بیشتر آشکار میشود. تا حدی که برخی گفتهاند حروف «ب» و «ل» و حرف عله (ی یا و) دو اصل با دو معنا (امتحان کردن و پوسیدن) است و ظاهر سخن آنان این است که با اینکه به دو اصل معنایی برای مادهای که از «ب» و «ل» و حرف عله تشکیل شود باور دارند، اما این دو اصل معنایی را مرتبط به حرف و یا ی نمیدانند و ماده «بلو» و «بلی» از نظر آنان فرقی ندارد.
در مقابل، دیگرانی هستند که همین دو اصل را هم به هم ارجاع دادهاند که اینها دو دستهاند: برخی اصل را بر معنای کهنه شدن و پوسیدن قرار داده، و گفتهاند به این جهت به معنای امتحان کردن (اختبار) به کار میرود که گویی از کثرت امتحان و خبر گرفتن از او، او را پوساندم! و بلاء را هم از این جهت بلا گفتهاند که جسم را میپوساند و برخی هم «ایجاد تحول به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب» (که به معنای «امتحان کردن» نزدیکتر است) را معنای اصلی این ماده دانستهاند و آنگاه گفتهاند لفظ «بَلِیَ» به خاطر کسره در عینالفعل بر «تحول رو به سقوط» دلالت دارد و به همین جهت است که معنای پوسیدن میدهد.
ابتلاء با اینکه به باب افتعال رفته اما معنای متعدی میدهد (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ؛ بقره/124) و ابتلی را عموما به معنای امتحان کردن و به بلا انداختن دانستهاند.
جلسه 886 http://yekaye.ir/al-fajr-89-15/
عَزْمِ
کلمه «عَزم» به معنای آن چیزی است که دل بر انجام آن مصمم شده است (کتاب العین، ج1، ص363؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص565) و قصد قطعی بر انجام آن دارد؛ و در واقع، به مراتب بالای قصد و تصمیم، عزم گویند (وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً، طه/115؛ وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاق، بقره/227؛ وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ، بقره/235؛ ِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّه، آلعمران/159) (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج8، ص120)
برخی توضیح دادهاند که اصل ماده «عزم» دلالت دارد بر قطعیت و بریدن و تمام کردن کاری؛ وصف «أُولُوا الْعَزْمِ» (احقاف/35) برای پیامبران از این جهت است که آنان چنان قاطعیتی داشتند که هرگونه علاقه بین خود و کسانی که بدانان ایمان نمیآوردند را بریده بودند و مخالفت آنان تزلزلی در کارشان پدید نمیآورد. (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص308)
از این ماده کلمه «عزیمة» (جمع آن: عزائم) معروف است، که به معنای «حرز» (دعایی که برای در امان ماندن از آفات و طلسمات استفاده میشود) میباشد؛ و به برخی از آیات سورههای قرآن، عزائم گویند؛ برخی گفتهاند وجه تسمیهاش از این باب است که این آیات را بر کسی که به بلایی مبتلا شده میخوانند تا از آن آسوده شود (کتاب العین، ج1، ص363) و آفاتی که متوجه او شده از او بریده و قطع شود (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص309)؛ برخی هم گفتهاند وجهش این است که گویی با آن راه بر شیطان بسته میشود و میتوانی ارادهات را قاطعانه علیه کید او اجرا کنی (مفردات ألفاظ القرآن، ص565)
سه کلمه اراده و مشیت و عزم به هم نزدیکاند؛ در تفاوت اینها گفتهاند:
مشیت در جایی است که فاصلهای بین آنچه شخص اراده انجامش را کرده و انجام دادنش نیست؛ در حالی که اراده مفهوم اعم است و ممکن است بین اراده و زمان انجام کار فاصله باشد؛ و در تفاوت اینها با «عزم» گفتهاند عزم، ارادهای است که انجامدهندهاش قصد قطعی بر انجامش دارد. (الفروق فی اللغة، ص117-118)
ماده «عزم» فقط به صورت مصدر یا فعل ثلاثی مجرد و جمعا 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
عَزْمِ الْأُمُورِ
تعبیر «عَزَمْتُ الأمرَ» به معنای عزم و تصمیم گرفتن به انجام کاری است (مفردات ألفاظ القرآن، ص565) پس ترکیب «عزم الامور» از باب اضافه به مفعول است، یعنی «عزم و تصمیم قطعی بر امور گرفتن»
شأن نزول
1) از ابنعباس نقل شده است که این آیه «و حتماً از کسانی که پیش از شما بدانان کتاب [آسمانی] داده شده و از کسانی که شرک ورزیدند، رنج فراوان خواهید شنید.» (آل عمران/186) در خصوص پیامبر اکرم ص و اهل بیت ایشان نازل شد.
تفسیر فرات الکوفی، ص99؛ ما نزل من القرآن فی علی ع، (مرزبانی، م384) ص42[1]؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص173؛ مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج4، ص2
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَکَمِ [قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ قَالَ حَدَّثَنَا حِبَّانُ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ] قَوْلُهُ «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذی کَثِیراً» [قَالَ] نَزَلَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص خَاصَّةً وَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ [خَاصَّةً ع].
2) گفته شده کعب بن اشرف یهودی شاعری بود که در اشعار خود پیامبر (ص) را هجو میگفت و کفار قریش هم او را تشویق میکردند، وقتی پیامبر (ص) به مدینه آمد، مردمان مدینه چند گروه بودند: عدهای مسلمان، عدهای مشرک، و عدهای هم یهودی. پیغمبر (ص) تصمیم گرفت بین آنان سازگاری برقرار کند. اما مشرکان و یهودیان پیامبر (ص) و یارانش را بسیار آزار میدادند، و خداوند متعال پیامبر خود را امر کرد که بر اذیت و آزار آنان شکیبا باشد و این آیه را در باره آنان فرو فرستاد که «و حتماً از کسانی که پیش از شما بدانان کتاب [آسمانی] داده شده و از کسانی که شرک ورزیدند، رنج فراوان خواهید شنید...» (آل عمران/186)
أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص139[2]؛ مجمع البیان، ج2، ص903[3]
3) نیز گفتهاند این آیه بعد از آن نازل شد که عبدالله بن أبَیّ (منافق معروف مدینه) در مجلسی درباره پیامبر ص سخنان توهینآمیزی زد؛ و کسی هم بر او خرده نگرفت! (أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص139-140)[4]
حدیث
1) از امام رضا ع سوالاتی به صورت مکتوب پرسیده شد. حضرت در فرازی از پاسخ آنها نوشتند:
علّت [وجوب زکات] این است که: زکات، قوت فقراء بوده و مایه حفظ و صیانت اموال اغنیاء است؛ زیرا خداوند متعال افراد صحیح و سالم را به رسیدگی به احوال افراد زمین گیر مکلف کرده چنانچه فرمود « مسلّماً در مورد اموالتان و جانهایتان آزمایش خواهید شد» (آل عمران/186) که منظور از «در اموالتان» زکات است؛ و منظور از «در جانهایتان» آماده کردن خویشتن است بر صبر ...
علل الشرائع، ج2، ص369؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص89-90
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِیعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا ع کَتَبَ إِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ:
أَنَّ عِلَّةَ الزَّکَاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَرَاءِ وَ تَحْصِینِ أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی کَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَّةِ الْقِیَامَ بِشَأْنِ أَهْلِ الزَّمَانَةِ مِنَ الْبَلْوَی کَمَا قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» فِی أَمْوَالِکُمْ إِخْرَاجُ الزَّکَاةِ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ تَوْطِینُ النَّفْسِ عَلَی الصَّبْرِ...[5]
2) امام صادق ع نامهای به شیعیان نوشته و خواسته بودند که هر روز بعد از نمازهایشان آن را مرور کنند. توضیحاتی درباره این نامه و فرازهایی از آن قبلا گذشت.[6] در فراز دیگری از این نامه آمده است:
ای جماعت نجاتیافته؛ اگر خداوند [بخواهد نعمتِ] آنچه را به شما عطا فرموده بر شما تمام کند، تمام نشود مگر اینکه بر شما آنچه بر صالحانِ پیش از شما وارد شده بود وارد شود؛ و اینکه در جانهایتان و اموالتان مورد آزمایش قرار گیرید و اینکه از دشمنان خداوند [سخنان] آزار[دهنده] فراوان بشنوید و صبر کنید و با جان و دل تحمل کنید؛ و اینکه شما را ذلیل بدارند و مورد خشم و بغض قرار گیرید؛ و اینکه بر شما ستم بار کنند و شما بر دوش کشید در حالی که با این کارتان قرب الهی و سرای آخرت را طلب میکنید؛ و اینکه در آزاری که در راه خداوند عز و جل بناحق بر شما روا میدارند بشدت کظم غیظ کنید؛ و اینکه شما را به خاطر حق[ی که بدان باور دارید] تگذیب کنند و در آن با شما به دشمنی برخیزند و به خاطر آن بغض شما را بپرورانند، و شما در همه این اموری که از آنان بر شما وارد میشود صبر پیشه کنید و مصداق همه اینها در کتاب الله که آن را جبرئیل بر پیامبرتان نازل کرد آمده است؛ شنیدید این سخن خداوند عز و جل به پیامبرتان را که فرمود «صبر کن همان گونه که پیامبران اولواالعزم صبر کردند و بر آنان تعجیل مکن» (احقاف/35) سپس فرمود: «اگر تو را تکذیب کردند، به یقین پیامبران قبل از تو نیز تکذیب شدند» (فاطر/4) «پس در برابر تکذیب و اذیتی که شدند، صبر کردند» (انعام/34)[7] پس قطعا که پیامبر خدا ص و پیامبران پیش از ایشان مورد تکذیب قرار گرفتند و با این تکذیب حق، اذیت شدند ...
الکافی، ج8، ص4-5
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَی أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِیهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَکَانُوا یَضَعُونَهَا فِی مَسَاجِدِ بُیُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِیهَا قَالَ وَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِیعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَی أَصْحَابِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمُ الْعَافِیَةَ ...
أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ النَّاجِیَةُ إِنْ أَتَمَّ اللَّهُ لَکُمْ مَا أَعْطَاکُمْ بِهِ فَإِنَّهُ لَا یَتِمُّ الْأَمْرُ حَتَّی یَدْخُلَ عَلَیْکُمْ مِثْلُ الَّذِی دَخَلَ عَلَی الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ وَ حَتَّی تُبْتَلَوْا فِی أَنْفُسِکُمْ وَ أَمْوَالِکُمْ وَ حَتَّی تَسْمَعُوا مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ أَذی کَثِیراً فَتَصْبِرُوا وَ تَعْرُکُوا بِجُنُوبِکُمْ وَ حَتَّی یَسْتَذِلُّوکُمْ وَ یُبْغِضُوکُمْ وَ حَتَّی یُحَمِّلُوا عَلَیْکُمُ الضَّیْمَ فَتَحَمَّلُوا مِنْهُمْ تَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ حَتَّی تَکْظِمُوا الْغَیْظَ الشَّدِیدَ فِی الْأَذَی فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَجْتَرِمُونَهُ إِلَیْکُمْ وَ حَتَّی یُکَذِّبُوکُمْ بِالْحَقِّ وَ یُعَادُوکُمْ فِیهِ وَ یُبْغِضُوکُمْ عَلَیْهِ فَتَصْبِرُوا عَلَی ذَلِکَ مِنْهُمْ وَ مِصْدَاقُ ذَلِکَ کُلِّهِ فِی کِتَابِ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَهُ جَبْرَئِیلُ ع عَلَی نَبِیِّکُمْ ص سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّکُمْ ص «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ» ثُمَّ قَالَ «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ» «فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا» فَقَدْ کُذِّبَ نَبِیُّ اللَّهِ وَ الرُّسُلُ مِنْ قَبْلِهِ وَ أُوذُوا مَعَ التَّکْذِیبِ بِالْحَق...
3) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا بنده بین سه امر است: بلاء و قضاء و نعمت:
پس هنگامی که بلایی از جانب خداوند میآید، صبر کردن وظیفهاش است؛
هنگامی که قضا و قدر الهی بر او واقع میگردد، تسلیم آن شدن وظیفهاش است؛
و هنگامی که نعمتی از جانب خداوند به او میرسد، شکر کردن وظیفهاش است.
الخصال، ج1، ص86؛ المحاسن، ج1، ص6-7
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عِمْرَانَ عَمْرِو [عُمَرَ] بْنِ مُصْعَبٍ الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع[8] یَقُولُ:
الْعَبْدُ بَیْنَ ثَلَاثَةٍ [ثَلَاثٍ] : بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَةٍ؛ فَعَلَیْهِ فِی الْبَلَاءِ [لِلْبَلَاءِ] مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِیضَةً؛ وَ عَلَیْهِ فِی الْقَضَاءِ [لِلْقَضَاءِ] مِنَ اللَّهِ التَّسْلِیمُ فَرِیضَةً؛ وَ عَلَیْهِ فِی النِّعْمَةِ [لِلنِّعْمَةِ] مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّکْرُ فَرِیضَةً.
4) ابوخالد کابلی (از اصحاب سرّ امام سجاد ع) میگوید: امام سجاد ع به من فرمود:
دلم میخواست به حال خود رها میشدم و با مردم سه کلمه حرف میزدم و سپس خدا درباره من هر چه دوست داشت، مقدر میفرمود؛ ولیکن عزم و جدیتی از جانب خداوند [برعهده ما] است که صبر پیشه کنیم؛ سپس این آیه را تلاوت کردند» و قطعا که خبر آن را بعد از مدتی خواهی دانست» (ص/88) و نیز این آیه را تلاوت کردند: «و حتماً از کسانی که پیش از شما بدانان کتاب [آسمانی] داده شده و از کسانی که شرک ورزیدند، [سخنان] آزار[دهنده] فراوانی خواهید شنید؛ و اگر صبر و تقوا پیشه کنید، بیشک این از [نشانههای/موجبات/ ثمرات] جدّیّت در امور است.» (آل عمران/186)
الغیبة للنعمانی، ص198؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص211[9]
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ الْجُعْفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ أَیْمَنَ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع:
لَوَدِدْتُ أَنِّی تُرِکْتُ فَکَلَّمْتُ النَّاسَ ثَلَاثاً ثُمَّ قَضَی اللَّهُ فِی مَا أَحَبَّ وَ لَکِنْ عَزْمَةٌ مِنَ اللَّهِ أَنْ نَصْبِرَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ» ثُمَّ تَلَا أَیْضاً قَوْلَهُ تَعَالَی «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذی کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور»
ادامه دارد
[1] . حدّثنا علىّ بن محمّد، قال: حدّثنى الحبرىّ، قال: حدّثنا حسن بن حسین ...
[2] . أخبرنا أبو محمد الحسن بن محمد الفارسی، أخبرنا محمد بن عبد اللَّه بن حمدون، أخبرنا أبو حامد أحمد بن الحسن، حدَّثنا محمد بن یحیی، حدَّثنا أبو الیمان، حدَّثنا شعیب، عن الزهری، أخبرنی عبد الرحمن بن عبد اللَّه بن کعب بن مالک، عن أبیه- و کان من أحد الثلاثة الذین تِیبَ علیهم: أن کعب بن الأشرف الیهودی کان شاعراً، و کان یهجو النبی صلی اللَّه علیه و سلم، و یحرض علیه کفار قریش فی شعره. و کان النبی صلی اللَّه علیه و سلم قدم المدینة و أهلها أخْلَاطٌ: منهم المسلمون، و منهم المشرکون، و منهم الیهود. فأراد النبی صلی اللَّه علیه و سلم أن یستصلحهم [کلهم]، و کان المشرکون و الیهود یؤذونه و یؤذون أصحابه أشد الأذی، فأمر اللَّه تعالی نبیه صلی اللَّه علیه و سلم بالصبر علی ذلک و فیهم أنزل اللَّه تعالی: وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ ... الآیة.
[3] . نزلت الآیة فی کعب بن الأشرف و کان یهجو النبی ص و المؤمنین و یحرض المشرکین علیهم و یشبب بنساء المسلمین فقال ص من لی بابن الأشرف فقال محمد بن سلمة أنا یا رسول الله فخرج هو و أبو نائلة مع جماعة فقتلوه غیلة و أتوا برأسه إلی النبی ص آخر اللیل و هو قائم یصلی عن الزهری و قیل نزلت فی فنحاص الیهودی سید بنی قینقاع لما بعث رسول الله أبا بکر إلیه لیستمده و کتب إلیه کتابا فلما قرأه قال قد احتاج ربکم إلی أن نمده فهم أبو بکر بضربه ثم ذکر النبی ص لا تفتاتن بشیء حتی ترجع فکف عنه عن عکرمة و مقاتل
[4] . أخبرنا عمرو بن [أبی] عمرو المزَکَّی، أخبرنا محمد بن مکی، أخبرنا محمد بن یوسف، أخبرنا محمد بن إسماعیل [البخاری]، أخبرنا أبو الیمان، أخبرنا شعیب، عن الزهری قال: أخبرنی عروة بن الزبیر: أن أسامة بن زید أخبره: أن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و سلم رکب علی حمار علی قطیفة فَدَکیَّة، و أرْدَف أسامة بن زید [وراءه]، و سار یعود سعد بن عُبادة فی بنی الحارث بن الخزرج، قبل وقعة بدر، حتی مر بمجلس فیه عبد اللَّه بن أبیّ، و ذلک قبل أن یسلم عبد اللَّه بن أبی، فإذا فی المجلس أخلاط من المسلمین و المشرکین عبدة الأوثان و الیهود، و فی المجلس عبد اللَّه بن رواحة، فلما غشیت المجلس عَجَاجَةُ الدابة خَمَّرَ عبد اللَّه بن أبیّ أنْفَه بردائه ثم قال: لا تغبروا علینا. فسلّم رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و سلم ثم وقف، فنزل و دعاهم إلی اللَّه، و قرأ علیهم القرآن، فقال عبد اللَّه بن أبی: أیها المرء إنه لا أحسن مما تقول، إن کان حقاً فلا تؤذنا به فی مجالسنا، ارجع إلی رحلک، فمن جاءک فاقصص علیه، فقال عبد اللَّه بن رواحة: بلی یا رسول اللَّه فاغشنا به فی مجالسنا، فإنا نحب ذلک، و استب المسلمون و المشرکون و الیهود حتی کادوا یَتَسَاوَرُون، فلم یزل النبی صلی اللَّه علیه و سلم یُخَفِّضُهم حتی سکتوا، ثم رکب النبی صلی اللَّه علیه و سلم، دابته، و سار حتی دخل علی سعد بن عبادة، فقال له: یا سعد أ لم تسمع ما قال أبو حباب- یرید عبد اللَّه بن أبی- قال کذا و کذا؟! فقال سعد بن عبادة: یا رسول اللَّه اعف عنه و اصفح، فو الذی أنزل علیک الکتاب لقد جاء اللَّه بالحق الذی نزل علیک و قد اصطلح أهل هذه البُحَیْرة علی أن یتوجوه و یُعَصِّبُوه بالعصابة، فلما رد اللَّه ذلک بالحق الذی أعطاک شَرِقَ بذلک، فذلک فَعَلَ به ما رأیت. فعفا عنه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و سلم، فأنزل اللَّه تعالی: وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذی کَثِیراً الآیة.
[5] . مَعَ مَا فِی ذَلِکَ مِنْ أَدَاءِ شُکْرِ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الطَّمَعِ فِی الزِّیَادَةِ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الزِّیَادَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ لِأَهْلِ الضَّعْفِ وَ الْعَطْفِ عَلَی أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْحَثِّ لَهُمْ عَلَی الْمُسَاوَاةِ وَ تَقْوِیَةِ الْفُقَرَاءِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُمْ عَلَی أَمْرِ الدِّینِ وَ هِیَ عِظَةٌ لِأَهْلِ الْغِنَی وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِیَسْتَدِلُّوا عَلَی فَقْرِ الْآخِرَةِ بِهِمْ وَ مَا لَهُمْ مِنَ الْحَثِّ فِی ذَلِکَ عَلَی الشُّکْرِ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمَا خَوَّلَهُمْ وَ أَعْطَاهُمْ وَ الدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ وَ الْخَوْفِ أَنْ یَصِیرُوا مِثْلَهُمْ فِی أُمُورٍ کَثِیرَةٍ فِی أَدَاءِ الزَّکَاةِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ صِلَةِ الْأَرْحَامِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ.
[6] . در جلسه175، حدیث2 http://yekaye.ir/sad-38-28/ و جلسه202، حدیث1 http://yekaye.ir/ale-imran-003-31/ و
جلسه 456، حدیث3 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-11/ و جلسه490، حدیث3 http://yekaye.ir/alqalam-68-24/
و جلسه 531 حدیث3 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-42/ و جلسه 550، پاورقی2 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-62/
و جلسه 704، حدیث2 http://yekaye.ir/al-fater-35-4/
[7] . آیه 34 سوره انعام بدین صورت بوده «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا» و ممکن است راوی، بر اثر اعتماد به حافظه، اشتباهاً به جای فراز اول این آیه، فراز اول آیه فاطر «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ» را بیان کرده است.
[8] . در محاسن با همین سند، این را از امام صادق روایت کرده، اما نهتنها در خصال صدوق، که سندش مشابه است؛ بلکه در روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص472 و مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص300 که بدون سند ذکر کردهاند مطلب را به امام باقر ع نسبت دادهاند. سایر مواردی که داخل کروشه آمده، بر اساس روایت محاسن است.
[9] . متن روایت در تفسیر عیاشی با اندک تفاوتی در تعابیر چنین آمده است: عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع لَوَدِدْتُ أَنَّهُ أُذِنَ لِی فَکَلَّمْتُ النَّاسَ ثَلَاثاً ثُمَّ صَنَعَ اللَّهُ بِی مَا أَحَبَّ قَالَ بِیَدِهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ وَ لَکِنَّهَا عَزْمَةٌ مِنَ اللَّهِ أَنْ نَصْبِرَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذی کَثِیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُور»