سفارش تبلیغ
صبا ویژن

752) سوره یس (36) آیه5 تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ

 بسم الله الرحمن الرحیم

752) سوره یس (36) آیه5 

تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ

 5 رمضان 1439

ترجمه

فروفرستادن [یا: فروفرستاده، از جانب خداوند] شکست‌ناپذیر مهربان؛

اختلاف قرائت و نکات ادبی

تَنْزیل

در قرائت اهل کوفه (غیر از روایت ابن‌شعبه از عاصم) و شام (ابن‌عامر) و برخی از قرائتهای غیرمشهور (طلحه، و روایت خلف از أشهب و عیسی) کلمه «تنزیلَ» را منصوب قرائت کرده‌اند، که نقش آن مفعول مطلق برای فعل محذوف می‌شود (قرآن را نازل فرمود نازل کردنِ خدای عزیز رحیم)؛ و یا کلمه «أعنی» در تقدیر است (سوگند به قرآن کریم، منظورم همان نازل شده از جانب خداوند عزیز رحیم است).

و در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و روایت شعبه از عاصم (از قراء کوفه)؛ و نیز در قرائت ابوجعفر (از قراء عشره) و حسن و اعمش (از قراء اربعه عشر) و برخی قرائات دیگر (شیبه و اعرج) این کلمه به صورت مرفوع (تَنزیلُ) قرائت شده است؛ که در این صورت خبر برای کلمه محذوف می‌شود (آن نازل شده از جانب خداوند عزیز و رحیم است)؛

و  در برخی قرائتهای غیرمشهورتر (یزیدی و ابوحیوة و روایت قورصی از ابوجعفر و شیبه) به صورت مجرور (تنزیلِ) قرائت شده است، که در این صورت بدل و یا وصف از «القرآن» می‌باشد (یعنی: سوگند به قرآن حکیم، همان نازل شده‌ی از جانب خداوند عزیز رحیم؛ یا سوگند به قرآن حکیمِ نازل شده‌‌ی ...)

(مجمع البیان، ج‏8، ص648[1]؛ البحر المحیط، ج‏9، ص49[2]؛ الکشاف،ج4، ص4[3]

درباره معنای آن هم قبلا بیان شد که ماده «نزل» در اصل به معنای حرکت از بالا به پایین و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام می‌شود، بیشتر مورد توجه است.

درباره اینکه آیا بین «أنزل» با «نزّل» تفاوتی هست یا نه، برخی به این نظر متمایلند که تفاوت مهمی بین این دو نیست (لسان العرب‏11/ 656) اما برخی بین این دو تفاوت دیده و شواهدی از قرآن هم بر این تفاوت ارائه کرده‌اند.

امروزه معروفترین تفاوت، این است که «نزّل» دلالت بر نزول تدریجی می‌کند، اما «أنزل» دلالت بر نزول دفعی دارد.

البته مطلب ظاهرا دقتی بیش از این دارد. راغب اصفهانی چنین توضیح داده که «نزّل» در جایی است که فروفرستادن، جداجدا و یکی پس از دیگری انجام شده باشد؛ اما «أنزل» معنای عامی دارد و هم این حالت و هم حالتی را که یکجا فرو فرستاده شده باشد شامل می‌شود. در خصوص نزول قرآن کریم، گاه در یک آیه هر دو تعبیر با هم آمده است که توجه به این تفاوت ظرافت خاصی به معنی آیه می‌بخشد؛ مثلا : «أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم» (نحل/44) یا آیه «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ» (محمد/20) که راغب اصفهانی تحلیل زیبایی از این تفاوت در تعبیر دارد که منافقان پیشنهاد می‌دادند که آیات جهاد کم‌کم نازل شود تا امکان سرپیچی برایشان مهیا باشد اما وقتی سوره‌ای یکجا نازل شد، عمل نکردند». و اتفاقا یکی از نکات جالب این است که قرآن وقتی در مقام بیان موضع منافقان (که منطق‌شان «نومن ببعض و نکفر ببعض» بوده) برمی‌آید، تعبیر «أنزل» ‌را به کار می‌برد که نشان می‌دهد قرآن کریم در کلیتش بوده که برای آنها چالش ایجاد می‌کرده است. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (نساء/ 61)

مرحوم مصطفوی بر این باور است که تفاوت این دو تعبیر در این است که در «أنزل»، صدور فعل از فاعل، بیشتر مورد عنایت است؛ اما در «نزّل» خود فعل از جهت وقوع و تعلق گرفتن آن به متعلَقش، بیشتر مورد توجه است.

جلسه 97 http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/

الْعَزیزِ

قبلا بیان شد که ماده «عزز» به معنای شدت و قوت و قهر و غلبه می‌باشد و «عزت» حالتی در شخص است که مانع از آن می‌شود که مغلوب واقع شود؛ بنابراین «عزیز» یعنی کسی که همواره غالب است و هیچگاه مغلوب نمی‌شود؛ و به چیزی هم که نایاب است عزیز گفته می‌شود، چون دسترسی [= غلبه] به آن سخت و دشوار است.

تفاوت «عزیز» با «قاهر» (غلبه‌کننده) در این است که عزیز از این جهت گفته می‌شود که کسی توان غلبه و اذیت و آزار او را ندارد، اما قاهر از این جهت گفته می‌شود که او بر دیگران غلبه می‌کند، و تعبیر «عزیزی» (همان «عزیزم» در فارسی) را در مورد محبوبی به کار می‌رود که جدایی از او بر انسان سخت و دشوار است

جلسه122 http://yekaye.ir/al-hajj-022-74/

درباره عزیز بودن خداوند در جلسه 8 (شعراء/217) و جلسه 28 (شعراء/9) نیز نکاتی گذشت که در اینجا تکرار نمی‌شود.

الرَّحیمِ

قبلا بیان شد که اصل ماده «رحم» را به معنای «رقت قلبی که توام با احسان کردن باشد» دانسته اند که در مورد خداوند تنها به معنای احسان می‌باشد (جلسه89 http://yekaye.ir/yunus-010-058/)

همچنین در جلسه 1 درباره تفاوت رحمن و رحیم اشاره شد که «رحمن» صیغه مبالغه است، یعنی کسی که رحمتش فراگیر است؛ و «رحیم» صفت مشبهه است یعنی کسی که رحمتش دائمی و همیشگی است،

در تفاوت «رئوف: مهربان» و «رحیم» هم گفته‌اند در «رأفت» رقت قلب بیشتری از «رحمت» وجود دارد؛ لذا کلمه رأفت هیچگاه در موردی که با کراهت توام باشد به کار نمی‌رود؛ اما «رحمت» گاه با کراهت توام است. (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‏2، ص176) (آنچه در پزشک است، «رحمت» است؛ نه «رأفت» وگرنه هیچگاه آمپول تجویز نمی‌کرد).

حدیث

1) امام باقر ع روایت می‌کنند که رسول الله ص فرمودند:

من اولین کسی هستم که روز قیامت بر خداوند عزیز جبار وارد می‌شوم  و نیز کتابم و اهل بیتم؛ سپس امتم وارد می‌شوند و آنگاه از آنان می‌پرسم با کتاب خدا و اهل بیتم چه کردید؟

الکافی، ج‏2، ص600

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:

 أَنَا أَوَّلُ وَافِدٍ عَلَى الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ کِتَابُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِی ثُمَّ أُمَّتِی ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِی.[4]


2) ابن‌صلت می‌گوید: به امام رضا ع عرض کردم» درباره قرآن چه می‌فرمایید؟

فرمود: کتاب خداست از آن عبور نکنید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه خواهید شد.

التوحید (للصدوق)، ص224

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ:

قُلْتُ لِلرِّضَا ع مَا تَقُولُ فِی الْقُرْآنِ؟

فَقَالَ کَلَامُ اللَّهِ لَا تَتَجَاوَزُوهُ وَ لَا تَطْلُبُوا الْهُدَى فِی غَیْرِهِ فَتَضِلُّوا.


3) از امیرالمومنین ع روایت شده است که رسول الله ص فرمود:

پیکی از جانب خداوند نزد من آمد و گفت: همانا خداوند عز و جل به تو دستور می‌دهد که قرآن را بر حرف واحدی قرائت کنی.

گفتم: پروردگارا ! بر امتم گشایشی ده!

گفت: همانا خداوند عز و جل به تو دستور می‌دهد که قرآن را بر حرف واحدی قرائت کنی.

گفتم: پروردگارا ! بر امتم گشایشی ده!

گفت: همانا خداوند عز و جل به تو دستور می‌دهد که قرآن را بر حرف واحدی قرائت کنی.

گفتم: پروردگارا ! بر امتم گشایشی ده!

گفت: گفت: همانا خداوند عز و جل به تو دستور می‌دهد که قرآن را بر هفت حرف قرائت کنی.

الخصال، ج‏2، ص358

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

أَتَانِی آتٍ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَسِّعْ عَلَى أُمَّتِی فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ.[5]

در جلسات قبل بویژه در جلسه 280 http://yekaye.ir/al-hegr-15-41/ و جلسه 342 http://yekaye.ir/al-balad-90-13/ توضیحاتی درباره «هفت حرف» یا «هفت قرائت» و سوء‌تفاهم‌هایی که در این زمینه رخ داده گذشت.


4) الف. از امام صادق ع روایت شده است:

هیچ مطلبی نیست که دو نفر در آن اختلاف پیدا کنند مگر اینکه در کتاب خدا اصلی برای آن هست؛ ولیکن عقول بزرگان هم بدان قد نمی دهد!

ب. و نیز در نامه‌ای که در پاسخ برخی از شیعیان نوشته بودند فرمودند:

و اما اینکه درباره قرآن سوال کردی؛ آن هم از امور خطیر ذوابعادی بود که در آن وارد شده‌ای؛ و مطلب آن گونه که گفته بودی نیست؛ و آنچه در این زمینه شنیده‌ای غیر از آن تلقی و برداشتی است که به ذهنت خطور کرده است:

همانا قرآن حکایت‌هایی است برای کسانی که می‌دانند و نه غیر آنان؛ و نیز برای کسانی که حق تلاوت آن را انجام می‌دهند؛ و آنان کسانی‌‌اند که بدان ایمان می‌آورند و آن را می‌شناسند؛ اما غیرآنها، فهم قرآن چقدر بر آنان دشوار است و چقدر از آنجایی که دلهایشان بدان سو می‌رود دور است؛ و به همین جهت است که رسول الله ص فرمودند: هیچ چیزی به اندازه تفسیر قرآن، از عقول بزرگان دور نیست!

و در این وادی است که خلایق همگی حیران شدند، مگر کسی که خدا بخواهد؛ و همانا خداوند با کور کردن آنان [از درک مراد عمیق قرآن] خواسته است که به سوی دری که او قرار داده و به سوی صراط او بروند [= از صراطی که او معلوم کرده به سراغ فهم قرآن بروند] و اینکه او را بپرستند؛ و در [فهم] سخنش، نهایتِ کارشان را اطاعت از کسانی قرار دهند که قائم به کتاب اویند و از امر او سخن می‌گویند؛

و خواسته است که خلایق آنچه از قرآن را که بدان نیاز دارند، توسط آنان - و نه از جانب خودشان - به سخن درآورند؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود «اگر آن را به رسول خدا و اولی‌الامرشان بازمى‏گرداندند به یقین کسانى از آنان که اهل تحقیق‏اند، به حقیقت آن پى مى‏بردند» (نساء/83)؛ اما غیر آنان، نه ابدا آن را بدانند و نه چنین چیزی یافت شود؛

و تو قبلا دانستی که نمی‌شود که همه خلایق اولی الامر [= والیان امور] باشند، چرا که در این صورت کسی نمی‌ماند که بخواهند امر را در مورد او پیاده کنند و امر و نهی خدا را به او برسانند؛ پس خداوند آن والیان را افراد خاصی قرار داد تا کسی که چنین اختصاصی نیافته، بدانان اقتدا کند؛ پس این را بفهم ان شاء الله؛

و هشدار و هشدار که مبادا قرآن را بر اساس نظر شخصی‌ات تلاوت کنی که همانا مردم در علم بدان همسان نیستند آن گونه که در سایر امورشان مشترک و همسانند؛ و بر آن و بر تاویل آن توانا نیستند، مگر از حد آن، و از دری که خداوند برایش قرار داده است؛ پس ان شاء الله این را بفهم و مطلب را از جای خودش دنبال کن تا ان شاء الله آن را بیابی.

المحاسن، ج‏1، ص268

عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ‏ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَال‏

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رِسَالَةٍ وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنَ الْقُرْآنِ فَذَلِکَ أَیْضاً مِنْ خَطَرَاتِکَ الْمُتَفَاوِتَةِ الْمُخْتَلِفَةِ لِأَنَّ الْقُرْآنَ لَیْسَ عَلَى مَا ذَکَرْتَ وَ کُلُّ مَا سَمِعْتَ فَمَعْنَاهُ غَیْرُ مَا ذَهَبْتَ إِلَیْهِ وَ إِنَّمَا الْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ دُونَ غَیْرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَعْرِفُونَهُ فَأَمَّا غَیْرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْکَالَهُ عَلَیْهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْسَ شَیْ‏ءٌ بِأَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ فِی ذَلِکَ تَحَیَّرَ الْخَلَائِقُ أَجْمَعُونَ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِتَعْمِیَتِهِ فِی ذَلِکَ أَنْ یَنْتَهُوا إِلَى بَابِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ یَنْتَهُوا فِی قَوْلِهِ إِلَى طَاعَةِ الْقُوَّامِ بِکِتَابِهِ وَ النَّاطِقِینَ عَنْ أَمْرِهِ وَ أَنْ یَسْتَنْطِقُوا مَا احْتَاجُوا إِلَیْهِ مِنْ ذَلِکَ عَنْهُمْ لَا عَنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» فَأَمَّا غَیْرُهُمْ فَلَیْسَ یُعْلَمُ ذَلِکَ أَبَداً وَ لَا یُوجَدُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَا یَسْتَقِیمُ أَنْ یَکُونَ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ وُلَاةَ الْأَمْرِ إِذْ لَا یَجِدُونَ مَنْ یَأْتَمِرُونَ عَلَیْهِ وَ لَا مَنْ یُبَلِّغُونَهُ أَمْرَ اللَّهِ وَ نَهْیَهُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْوُلَاةَ خَوَاصَّ لِیَقْتَدِی بِهِمْ مَنْ لَمْ یَخْصُصْهُمْ بِذَلِکَ فَافْهَمْ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِیَّاکَ وَ إِیَّاکَ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ النَّاسَ غَیْرُ مُشْتَرِکِینَ فِی عِلْمِهِ کَاشْتِرَاکِهِمْ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَا قَادِرِینَ عَلَیْهِ وَ لَا عَلَى تَأْوِیلِهِ إِلَّا مِنْ حَدِّهِ وَ بَابِهِ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ فَافْهَمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ اطْلُبِ الْأَمْرَ مِنْ مَکَانِهِ تَجِدْهُ إِنْ شَاءَ اللَّه‏.[6]

تدبر

1) «تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ»

قرآن «نازل شده» است؛ یعنی یک حقیقت متعالی در ماوراء دارد که هرچه دارد از آنجا فرو آمده است؛

آن هم نازل شده از محضر خداوند عزیز و رحیم.

چون فرستنده‌اش عزیز و شکست‌ناپذیر است، قرآن چنان متقن است که هیچکس نمی‌تواند در آن نقصی بیابد و بر آن غلبه کند؛

و چون فرستنده‌اش رحیم و دارای رحمتی همیشگی است، تا ابد برای انسانها رحمت به ارمغان می‌آورد.


2) «تَنْزیلَ الْعَزیزِ»

قرآن نازل شده از جانب خداوند عزیز است، خداوندی که همواره قاهر است و هیچگاه مغلوب نمی‌شود؛ پس اعراض کافران از آن اندک لطمه‌ای به اعتبار آن نمی‌زند (المیزان، ج17، ص73)

گر جمله کائنات کافر گردند

بر دامن کبریاش ننشیند گرد


3) «تَنْزیلَ الْعَزیزِ»

اگر قرآن کریم از عزت خدا ریشه گرفته، هیچگاه کسی نمی‌تواند در آن خدشه‌ای بیابد و باطلی از پیش و پس در آن راه پیدا نکند:

«لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت/42)


4) «تَنْزیلَ... الرَّحیمِ»

رحیم، رحمت همیشگی خداست؛

اگر قرآن از رحمت جاودانه خدا ریشه گرفته، پس کتاب جاودان است و برای همه زمانها به کار می‌آید و با آمدن آن می‌شود که نبوت ختم شود.

قرآن از رحمت جاودانه خدا ریشه گرفته، که همواره تازه و با طراوات است و هیچگاه غبار کهنگی بر آن ننشیند. (جلسه749، حدیث3)


5) «الْعَزیزِ الرَّحیمِ»

خداوند نسبت به معاندان، عزیز؛ و نسبت به اولیاى خود، رحیم است. (تفسیر نور، ج‏9، ص521)

در میان ما انسانها رحمت و مهربانی غالبا ناشی از تحت تاثیر احساسات و عواطف قرار گرفتن است؛ از این رو، غالبا افراد یا عزتمند و نفوذناپذیرند و یا مهربان و دل‌رحم؛ اما خداوند در آن واحد هر دوی این صفات را دارد.


6) «تَنْزیلَ الْعَزیزِ الرَّحیمِ»

سرچشمه‏ى نزول قرآن، قدرت و رحمت است و کسى که به آن تمسک کند به عزّت و رحمت مى‏رسد. (تفسیر نور، ج‏9، ص522)


[1] . و قرأ أهل الحجاز و البصرة و أبو بکر تنزیل بالرفع و الباقون بالنصب؛ و من رفع «تَنْزِیلَ» فعلى تقدیر هو تنزیل العزیز الرحیم أو تنزیل العزیز الرحیم هذا و النصب على نزل تنزیل العزیز الرحیم

[2] . و قرأ طلحة، و الأشهب، و عیسى: بخلاف عنهما؛ و ابن عامر، و حمزة، و الکسائی: تنزیلَ، بالنصب على المصدر؛ و باقی السبعة، و أبو بکر، و أبو جعفر، و شیبة، و الحسن، و الأعرج، و الأعمش: بالرفع خبر مبتدأ محذوف، أی هو تنزیلُ؛ و أبو حیوة، و الیزیدی، و القورصی عن أبی جعفر و شیبة؛ بالخفض إما على البدل من القرآن، و إما على الوصف بالمصدر

[3] . و قرئ تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ بالرفع على أنه خبر مبتدأ محذوف، و بالنصب على أعنى، و بالجرّ على البدل من القرآن‏.

[4] . در الکافی، ج‏2، ص599 این روایت هم در همین راستا قابل توجه است:

عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَزِیزَ الْجَبَّارَ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ کِتَابَهُ وَ هُوَ الصَّادِقُ الْبَارُّ فِیهِ خَبَرُکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَکُمْ وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ أَتَاکُمْ مَنْ یُخْبِرُکُمْ عَنْ ذَلِکَ لَتَعَجَّبْتُمْ.

[5] . این روایت هم در همانجا آمده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الصَّیْرَفِیِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْأَحَادِیثَ تَخْتَلِفُ عَنْکُمْ قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ وَ أَدْنَى مَا لِلْإِمَامِ أَنْ یُفْتِیَ عَلَى سَبْعَةِ وُجُوهٍ ثُمَّ قَالَ «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ».

[6] . این روایت در همانجا نیز در همین راستا قابل توجه است:

عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُ اللَّهِ فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ فَقَالَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ قُلْتُ کَیْفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ قَالَ لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکِتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ فَکُلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ ع أَخَذَ بِکِتَابِهِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ إِبْرَاهِیمُ ع بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ کِتَابِ نُوحٍ لَا کُفْراً بِهِ وَ کُلُّ نَبِیٍّ جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ جَاءَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّى جَاءَ مُوسَى ع بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ الصُّحُفِ فَکُلُّ نَبِیٍّ جَاءَ بَعْدَ مُوسَى أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ الْمَسِیحُ ع بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْکِ شَرِیعَةِ مُوسَى وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّى جَاءَ مُحَمَّدٌ ص فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَهَؤُلَاءِ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل‏.