734) سوره فاطر (35) آیه 34 وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَ
بسم الله الرحمن الرحیم
734) سوره فاطر (35) آیه 34
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ
ترجمه
و گفتند حمد خدایی را که از ما غم را بزدود بدرستی که پروردگارمان بس خطاپوش و بسیار قدرشناس است.
نکات ادبی
الْحَمْدُ
قبلا بیان شد که «حمد» در فارسی معادل ندارد؛ و در آن معنای «ستایش» (= مدح) و «سپاس» (= شکر) با هم جمع شده است. مدح (ستایش) عکسالعمل در برابر مشاهده زیبایی و عظمت است که میتواند در امور غیراختیاری هم باشد (مثلا مدح قامت رعنا)؛ در حالی که «حمد» فقط در مواردی است که اقدامی اختیاری رخ داده باشد؛
«شکر» (سپاس) در جایی است که نعمت در کار باشد؛ اما «حمد» منحصر به این نیست؛ زیرا شکر فقط بر افعال است؛ اما حمد هم در مورد افعال و هم در مورد صفات است؛ در واقع، شکر بر اساس نعمت است و حمد بر اساس حکمت؛ همچنین، نقطه مقابل حمد، «ذم» (سرزنش و مذمت کردن) است؛ ولی نقطه مقابل شکر، «کفران» و ناسپاسی است. پس «حمد» اعم از «شکر»، و اخص از «مدح» است
جلسه 36 http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/
و جلسه 163 http://yekaye.ir/al-isra-017-019/
الْحَزَنَ
ماده «حزن» را در اصل به معنای خشونت و شدت در چیزی دانستهاند، چنانکه به زمین خشن و ناهموار (الحَزْن) گفته میشود (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص54) و این کلمه وقتی در مورد نفس به کار میرود به معنای خشونت و ناملایم بودنی است که در اثر غم و غصه در نفس ایجاد میشود و نقطه مقابل «فرح» و «سرور» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص231؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص209)
این کلمه به صورت مصدر دو گونه آمده است «حُزْن» (وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْن، یوسف/84؛ أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَّه، یوسف/86) و «حَزَن» (أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً، توبه/92؛ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً، قصص/8؛ أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ، فاطر/34) که این تفاوت را به دو وزن ثلاثی مجرد این ماده برگرداندهاند؛ یعنی گفتهاند:
اگر در وزن «حَزِنَ یَحْزَنُ» باشد، آنگاه فعل لازم است (لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا، توبه/40؛ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ، حجر/88) و مصدر آن «حَزَن» میشود؛
اما اگر در وزن «حَزَنَ» «یَحْزُنُ» باشد، آنگاه فعل متعدی است (قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ، انعام/33؛ لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَر، انبیاء/103) مصدر آن «حُزْن» خواهد بود (لسان العرب، ج13، ص112؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص210[1])
اما برخی تفاوت «حُزْن» و «حَزَن» را دو لهجه در زبان عربی دانستهاند و از ابوعمرو بن العلاء نقل کردهاند که این کلمه وقتی در جایگاه منصوب قرار بگیرد، با فتحه میآید؛ و وقتی در جایگاه مکسور یا مرفوع بیاید، با ضمه میآید؛ مانند «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» و «وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً»؛ و علت مضموم بودنش در «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ» هم به خاطر کسره نون بوده، گویی این عبارت مجرور شده است. (کتاب العین، ج3، ص160-161)[2]
در مقایسه خوف و ترس هم گفتهاند که خوف مربوط به چیزی است که هنوز رخ نداده و انسان احتمال رخ دادنش را میدهد؛ ولی حزن و غم مربوط به چیزی است که رخ داده است و انسان را غمگین کرده است. (المیزان، ج18، ص196)
ماده «حزن» 42 بار در قرآن کریم آمده است.
درباره غفور و شکور در آیه 30 توضیح داده شد.
http://yekaye.ir/al-fater-35-30/
اختلاف قرائت[3]
حدیث
1) جهم بن حر میگوید وارد مسجد مدینه شدم و دو رکعت نماز در کنار ستون مسجد خواندم و به پیشگاه خدا دعا کردم که: خدایا برای تنهایی من مونس باشد و بر غریبیام رحم کن و همنشین صالحی به نزدم بفرست که حدیثی برایم بگوید که خداوند بدان مرا سود بخشد. پس ابوالدرداء آمد و کنارم نشست و به او گفتم که چه دعایی کرده بودم. گفت: من از تو خوشحالترم که خداوند مرا آن همنشین صالحی که قرار بود نزد تو بیاید قرار داد؛ حال که چنین است برایت حدیثی از پیامبر اکرم ص روایت میکنم که شخصا از ایشان شنیده ام و تا کنون به کس دیگری نگفتم و نخواهم گفت. شنیدم که رسول الله ص این آیه را تلاوت فرمود «سپس این کتاب را به میراث دادیم به آنان که گلچین کردیم از بندگانمان؛ پس، از آنان ظالم به خویش بود، و از آنان میانهرو بود، و از آنان پیشتاز در خوبیها به اذن خدا؛ آن است که همان تفضل بزرگ است؛ بهشتهایی جاودان» و سپس فرمود:
آن پیشتاز وارد بهشت میشود بدون حساب به بهشت وارد میشوند؛ برای میانهرو «حسابرسی آسانی انجام میشود» (انشقاق/8)؛ و ظالم به خویش، «در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است» (معارج/4) گرفتار میشود تا اینکه حزن و اندوه در درونش وارد شود سپس بر او رحم میکند و او را وارد بهشت میگرداند؛ پس رسول الله ص فرمود «حمد خدایی را که از ما بزدود غم را» که در طول محشر در درونشان وارد شده بود «بدرستی که پروردگارمان بس خطاپوش و بسیار قدرشناس است» فرمود: قدرشناس بود نسبت به عمل اندک؛ و خطاپوشِ آنها بود نسبت به گناهان بزرگ.
تفسیر فرات الکوفی، ص349-350؛ مجمع البیان، ج8، ص638
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ [أَحْمَدَ] مُعَنْعَناً عَنْ جَهْمِ بْنِ حُرٍّ قَالَ:
دَخَلْتُ مَسْجِدَ الْمَدِینَةِ فَصَلَّیْتُ رَکْعَتَیْنِ عَلَى سَارِیَةٍ ثُمَّ دَعَوْتُ اللَّهَ وَ قُلْتُ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْدَتِی وَ ارْحَمْ غُرْبَتِی وَ ائْتِنِی بِجَلِیسٍ صَالِحٍ یُحَدِّثُنِی بِحَدِیثٍ یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهِ فَجَاءَ أَبُو الدَّرْدَاءِ [رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ] حَتَّى جَلَسَ إِلَیَّ فَأَخْبَرْتُهُ بِدُعَائِی فَقَالَ أَمَا إِنِّی أَشَدُّ فَرَحاً بِدُعَائِکَ مِنْکَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَنِیَ ذَلِکَ الْجَلِیسَ الصَّالِحَ الَّذِی سَافَرَ إِلَیْکَ أَمَا إِنِّی سَأُحَدِّثُکَ بِحَدِیثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ [عَنْ] رَسُولِ اللَّهِ ص لَمْ أُحَدِّثْ بِهِ أَحَداً قَبْلَکَ وَ لَا أُحَدِّثُ بَعْدَکَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ جَنَّاتُ عَدْنٍ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص السَّابِقُ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ الْمُقْتَصِدُ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ یُحْبَسُ «فِی یَوْمٍ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» حَتَّى یَدْخُلَ الْحُزْنُ [فِی] جَوْفِهِ ثُمَّ یَرْحَمُهُ فَیُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» الَّذِی أَدْخَلَ أَجْوَافَهُمْ فِی طُولِ الْمَحْشَرِ «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» قَالَ شَکَرَ لَهُمُ الْعَمَلَ الْقَلِیلَ وَ عَفَا [غَفَرَ] لَهُمُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ.[4]
2) امام صادق ع از پدرشان روایت کردهاند که ابنعباس از رسول الله ص روایت کرده است:
هنگامی که روز قیامت شود منادی ندا دهد: ای خلایق! چشمانتان فرو خوابانید تا فاطمه س دختر محمد ص عبور کند؛ پس او اول کسی است که خلعت پوشد و از فردوس [= اعلی مرتبه بهشت] دوازده هزار حوری به استقبال او آیند که پیش از این و پس از آن به استقبال احدی نرفته و نخواهند رفت، بر مَرکَبهایی که بالهایشان از یاقوت و زمامشان از لؤلؤ است؛ و بر هر مَرکَبی کجاوهای است از دُرّ، که هر کجاوهای با فرشی از سُندُس (دیبا؛ ابریشم ضخیم) مفروش شده، و رکابش از زبرجد است؛ پس از صراط میگذرند تا انتهای آن به فردوس میرسند و بهشتیان همدیگر را بدان [= به ورود ایشان] بشارت میدهند؛ و در عمق فردوس قصرهای سفیدی است و قصرهایی زرد از مرواریدهای رشته شده؛ که در آن قصرهای سفید هفتاد هزار خانه برای محمد ص و آل اوست و در آن قصرهای زرد هفتاد هزار خانه برای ابراهیم ع و آل او؛ پس او [= حضرت فاطمه ص] بر کرسیای از نور مینشنید و آنها [= حوریها] به دورش مینشینند و فرشتهای به نزد او فرستاده میشود که نه قبل از او نزد احدی فرستاده شده بود و نه بعد از او، و میگوید: همانا پروردگارت به تو سلام میرساند و میفرماید: از من بخواه تا [هر چه میخواهی] به تو بدهم!
حضرت فاطمه س میگوید: خداوند بر من نعمتش را تمام کرد و با کرامتش مرا تهنیت گفت و بهشتش را ارزانیام داشت؛ از او میخواهم فرزندانم را و ذریهام را و هرکس که بعد از من در حق آنان مودتی به خرج داد و آنان را پس از من در پناه گرفت؛ آنگاه میفرماید « حمد خدایی را که از ما غم را بزدود» (فاطر/34) و چشمم را روشن کرد.
امام صادق ع فرمود: پدرم میفرمود: ابنعباس چنین بود که هرگاه این حدیث را روایت میکرد، در ادامهاش این آیه را تلاوت میفرمود: «و کسانی که ایمان آوردند و ذریهشان در ایمان آنان را پیروی کردند، ذریهشان را بدیشان ملحق میکنیم و اندکی از عمل آنان نمی کاهیم» (طور/21)
تفسیر فرات الکوفی، ص443
قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتٌ مُعَنْعَناً [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ:
إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَمُرَّ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ تُکْسَى وَ یَسْتَقْبِلُهَا مِنَ الْفِرْدَوْسِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ حَوْرَاءَ لَمْ یَسْتَقْبِلْنَ أَحَداً قَبْلَهَا وَ لَا أَحَداً بَعْدَهَا عَلَى نَجَائِبَ مِنْ یَاقُوتٍ أَجْنِحَتُهَا وَ أَزِمَّتُهَا اللُّؤْلُؤُ عَلَیْهَا رَحَائِلُ مِنْ دُرٍّ عَلَى کُلِّ رِحَالَةٍ مِنْهَا نُمْرُقَةٌ مِنْ سُنْدُسٍ وَ رِکَابُهَا زَبَرْجَدٌ فَیَجُزْنَ [فَیَجُوزُونَ فَتَجُوزُ] بِهَا الصِّرَاطَ حَتَّى یَنْتَهِینَ [یَنْتَهُونَ] بِهَا إِلَى الْفِرْدَوْسِ فَیَتَبَاشَرُ بِهَا أَهْلُ الْجِنَانِ وَ فِی بُطْنَانِ الْفِرْدَوْسِ قُصُورٌ بِیضٌ وَ قُصُورٌ صُفْرٌ مِنَ اللُّؤْلُؤِ [لُؤْلُؤَةٍ] مِنْ غَرْزٍ [عِرْقٍ] وَاحِدٍ إِنَّ فِی الْقُصُورِ الْبِیضِ لَسَبْعِینَ أَلْفَ دَارٍ مَنَازِلُ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ص وَ إِنَّ فِی الْقُصُورِ الصُّفْرِ لَسَبْعِینَ أَلْفَ دَارٍ مَسَاکِنُ إِبْرَاهِیمَ وَ آلِهِ ع فَتَجْلِسُ عَلَى کُرْسِیٍّ مِنْ نُورٍ وَ یَجْلِسْنَ [یَجْلِسُونَ] حَوْلَهَا وَ یُبْعَثُ إِلَیْهَا مَلَکٌ لَمْ یُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ قَبْلَهَا وَ لَا یُبْعَثُ إِلَى أَحَدٍ بَعْدَهَا فَیَقُولُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ سَلِینِی [سَلِی] أُعْطِکَ فَتَقُولُ قَدْ أَتَمَّ عَلَیَّ نِعْمَتَهُ وَ هَنَّأَنِی [وَ هَیَّأَ لِی] کَرَامَتَهُ أَبَاحَنِی جَنَّتَهُ أَسْأَلُهُ وُلْدِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ مَنْ وَدَّهُمْ بَعْدِی وَ حَفِظَهُمْ مِنْ بَعْدِی فَیُوحِی اللَّهُ إِلَى الْمَلَکِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَزُولَ مِنْ مَکَانِهِ أَنْ سُرَّهَا وَ بَشِّرْهَا أَنِّی قَدْ شَفَّعْتُهَا فِی وُلْدِهَا وَ مَنْ وَدَّهُمْ بَعْدَهَا وَ حَفِظَهُمْ فِیهَا فَتَقُولُ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» وَ أَقَرَّ بِعَیْنِی
قَالَ جَعْفَرٌ کَانَ أَبِی یَقُولُ کَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ إِذَا ذَکَرَ هَذَا الْحَدِیثَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ [وَ ما أَلَتْناهُمْ]» [الْآیَةَ].[5]
3) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
من و شیعیانم بر منبرهایی از نور خواهیم بود که فرشتگانی بر ما عبور میکنند و به ما سلام میدهند و میپرسند: این مرد کیست و اینان کیستند؟ بدانها پاسخ داده میشود این علی بن ابیطالب است پسر عموی پیامبر ص. میپرسند: اینان کیستند؟ بدانها گفته میشود: اینان شیعیان اویند. میپرسند: خود آن پیامبر عرب و پسر عموی این کجاست؟ گفته میشود او نزد عرش است. پس منادیای از آسمان از جانب رب العزة ندا میدهد: ای علی! تو و شیعیانت به بهشت درآیید، نه در مورد تو نیازی به حسابرسی هست و نه در مورد شیعیانت؛ پس وارد بهشت میشوند و از میوه های آنجا متنعم میگردند، و میپوشند از پرنیان و دیبا و چیزهایی که هیچ چشمی ندیده، و میگویند «حمد خدایی را که از ما غم را بزدود؛ بدرستی که پروردگارمان بس خطاپوش و بسیار قدرشناس است.» همان که با پیامبرش محمد ص و با ولیاش علی بن ابیطالب بر ما منت نهاد؛ پس حمد خدایی راست که با این دو از فضل خود بر ما منت نهاد و ما را وارد بهشت کرد «که چه نیکوست پاداش اهل عمل» (زمر/74)
پس منادیای از آسمان ندا میدهد: «بخورید و بیاشامید گوارایتان باد» (حاقه/24) که همانا خداوند رحمان به شما نظر کرده است؛ پس نه سختیای در پیش دارید و نه حسابی و نه عذابی.
تفسیر فرات الکوفی، ص349[6]
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:
أَنَا وَ شِیعَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ فَیَمُرُّ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ فَیُسَلِّمُ عَلَیْنَا [قَالَ] فَیَقُولُونَ مَنْ هَذَا الرَّجُلُ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَیُقَالُ لَهُمْ [هَذَا] عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ابْنُ عَمِّ النَّبِیِّ فَیُقَالُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیُقَالُ لَهُمْ هَؤُلَاءِ شِیعَتُهُ قَالَ فَیَقُولُونَ أَیْنَ النَّبِیُّ الْعَرَبِیُّ وَ ابْنُ عَمِّهِ فَیَقُولُونَ هُوَ عِنْدَ الْعَرْشِ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ عِنْدَ رَبِّ الْعِزَّةِ یَا عَلِیُّ ادْخُلِ الْجَنَّةَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ لَا حِسَابَ عَلَیْکَ وَ لَا عَلَیْهِمْ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ یَتَنَعَّمُونَ فِیهَا مِنْ فَوَاکِهِهَا وَ یَلْبَسُونَ السُّنْدُسَ وَ الْإِسْتَبْرَقَ وَ مَا لَمْ تَرَ عَیْنٌ فَیَقُولُونَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» الَّذِی مَنَّ عَلَیْنَا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ بِوَصِیِّهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَالْحَمْدُ [وَ الْحَمْدُ] لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیْنَا بِهِمَا مِنْ فَضْلِهِ وَ أَدْخَلَنَا الْجَنَّةَ «فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ» فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً» قَدْ نَظَرَ إِلَیْکُمُ الرَّحْمَنُ بِنَظْرَةٍ فَلَا بُؤْسَ عَلَیْکُمْ وَ لَا حِسَابَ وَ لَا عَذَابَ.[7]
تدبر
1) «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»
درباره اینکه مقصود از این «حزن» چیست دیدگاههای گوناگونی بیان شده است (به نقل از: البحر المحیط، ج9، ص34)
الف. احوالات روز قیامت که انسان را بسیار مضطرب و ناراحت میکند. (ابوالدرداء)
ب. نگرانی از اینکه مبادا اعمالمان مورد قبول درگاه خدا قرار نگیرد. (قتاده) و نگرانی از عاقبت امور (قاسم بن محمد)
ج. نگرانیهای انتقال از دنیا تا بهشت (مقاتل)
د. ترس از شیطان (کلبی)
ه. مظلمهخواهیها آخرت و طولانی شدن درنگ در صراط. (ابنزید)
و. ...
اما شاید در یک نگاه کلان بتوان گفت متناسب با اینکه وعده ورود در بهشت در آیه قبل، مربوط به کدام از آن سه دسته میشد، معنای رفع حزن در این آیه مختلف میشود:
اگر آن آیه صرفا شامل پیشتازان در خوبی باشد منظور از این حزن، غم و اندوههای دنیاست که دیگر در بهشت راهی ندارد (حدیث2)
و اگر شامل کسانی نیز بشود که ظالم بر خویشاند؛ چهبسا آیه، علاوه بر پایان یافتن غمهای دنیا، اشارهای دارد به برطرف شدن غمهایی که در برزخ و مواقف قیامت دامنگیر آنان شده بود. (حدیث1) که تعبیر «غفور» با این معنا مناسبت بیشتری دارد (المیزان، ج17، ص47) هرچند که برخی احتمال دادهاند که تعبیر «غفور» برای اشاره به ظالمان بر خویش؛ و تعبیر «شکور» (که مبالغه در تشکر است) برای اشاره به پیشتازان در خوبیهاست. (البحر المحیط، ج9، ص34)
2) «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»
سپاس گفتن خداوند بر اینکه «حزن و اندوه را از ما برد» نشان میدهد که گویندگان این سخن دچار حزن و اندوهی بودهاند که موعدش بسر آمد.
این مطلب چگونه جمع میشود با آیاتی که میفرماید «بر اولیاء الله نه خوفی هست و نه حزنی: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون» (یونس/62) (بویژه که آیات قبل به گونهای بود که قطعا شامل حال پیشتازان در خوبیها میشد و بحث بر سر این بود که آیا ورود دو قسم دیگر را هم میتوان پذیرفت یا خیر)؟
الف. مقصود از آن آیه که خوف و حزن را از اولیاء الله نفی میکند خوف و حزن عمیقی است که در آخرت هم همراه انسان میماند؛ اما در این آیه هرگونه حزنهای متعارف زندگی دنیوی است که در سطح عادی زندگی همه وجود دارد. مثلا پیامبر اکرم ص با مرگ فرزندشان ابراهیم، دچار حزن فراوانی شدند؛ و این گونه حزنها همگی از دامن انسان رخت برمیبندد.
ب. ...
3) «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»
بهشتیان در بهشت خدا را سپاس میگویند که غم و اندوه را از ما برد.
پس، دنیا دار غم و غصه است.
نکته تخصصی انسانشناسی
1. کسانی که درصددند بهشت را در زمین برقرار سازند؛ نه انسان را درست شناختهاند؛ و نه ظرفیت دنیا را. اگر توجه میکردند که دنیا سرای غم است، بیش از اینکه در فکر بهشت کردن دنیا و بنا کردن بهشت در زمین برآیند، برای رسیدن به موقعیتی که در آخرت غمی نداشته باشند.
2. همین نکته مهم را عدهای درست نفهمیدند و از آن رها کردن وظایف دنیوی و روی آوردن به رهبانیت را نتیجه گرفتند؛ و این هم ناشی از نفهمیدن ظرفیت دنیا و کار انسان در دنیاست.
در واقع، رهبانیت (که مسیحیان بدان مبتلا شدند) و به دنیا چسبیدن (که یهودیان بدان مبتلا شدند) هر دو ناشی از این است که نفهمیدند چگونه باید از غم و غصه دنیا رها شد.
انسان را خداوند در دنیا آفرید تا بتواند با عمل خویش جای خود در آخرت را رقم بزند و هر غم و اندوهی را در آخرت از خود بزداید؛ و این مسیر در دل زندگی دنیا و جامعه است؛ انسان باید در متن جامعه زندگی کند و وظایف اجتماعی خویش را بتمامه انجام دهد تا به بهشت آسمانی برسد؛ اما انتظار نداشته باشد بهشتی که در آسمان است، در همین زمین به چنگش آید.
[1] . ایشان افزودهاند که وقتی کلمه به صورت «حَزَن» میآید این هیات دلالت بر حرکت و استمرار میکند (ثمّ إنّ الحزن بالتحریک مصدر یدلّ بهیئته على الحرکة و الاستمرار: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» أی الحزن المستمرّ.) این سخن اگر صرفا استناد به دلالت هیات کلام باشد در ست است، اما اگر بحث تفاوت معنایی باشد ظاهرا قابل قبول نیست چرا که در کاربرد قرآنی این کلمه «حُزن» برای داستان حضرت یعقوب آمده که استمرار حزن او واضح است.
[2] . الحُزْن و الحَزَن، لغتان [إذا ثقلوا فتحوا، و إذا ضحوا خففوا، یقال: أصابه حَزَن شدید، و حُزْن شدید] و یقال: حَزَنَنِی الأمر [یَحْزُنُنِی فأنا مَحْزُون] و أَحْزَنَنِی [فأنا مُحْزَن، و هو مُحْزِن]، لغتان أیضا، و لا یقال: حازِن. و روی عن أبی عمرو: إذا جاء الحَزَن منصوبا فتحوه، و إذا جاء مکسورا مرفوعا ضموه، قال الله عز و جل: وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ و قال عز اسمه: وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً». و قوله عز و جل: إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ». ضموا الحاء هنا لکسرة النون، کأنه مجرور فی استعمال الفعل.
[3] . قرأ الجمهور: الْحَزَنَ: بفتحتین و قرىء بضم الحاء و سکون الزای، ذکره جناح بن حبیش. (البحر المحیط، ج9، ص34)
[4] . در روایتی طولانی که در تفسیر فرات الکوفی، ص212-215 آمده رسول الله ص در شرح آیه طوبی لهم و حسن برای مقداد، وضعیتی که خداوند برای بهشتیان فراهم میآورد را به تفصیل توضیح میدهند و در اواخرش میفرمایند:
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا [حَدَّثَنِی] الْحُسَیْنُ بْنُ الْقَاسِمِ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُصْعَبٍ وَ عَلِیُّ بْنُ حُمْدُونٍ زَادَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ الْحَرْفَ وَ الْحَرْفَیْنِ وَ نَقَصَ بَعْضُهُمْ الْحَرْفَ وَ الْحَرْفَیْنِ وَ الْمَعْنَى وَاحِدٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ [تَعَالَى] قَالُوا حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ [قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَکَّارٍ الْهَمْدَانِیُّ عَنْ یُوسُفَ السَّرَّاجُ عَنْ أَبِی هُبَیْرَةَ الْعَمَّارِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع] عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ [ص] طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ قَامَ الْمِقْدَادُ [مقداد] بْنُ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ [النَّبِیِ] ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا طُوبَى قَالَ ...
فَلَمَّا [فَإِذَا] دَخَلُوا مَنَازِلَهُمْ وَجَدُوا الْمَلَائِکَةَ یُهَنُّونَهُمْ بِکَرَامَةِ رَبِّهِمْ حق [حَتَّى] إِذَا اسْتَقَرُّوا قَرَارَهُمْ قِیلَ لَهُمْ فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ رَبَّنَا رَضِینَا فَارْضَ عَنَّا قَالَ بِرِضَایَ عَنْکُمْ وَ بِحُبِّکُمْ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّی حَلَلْتُمْ [أحللتم] دَارِی وَ صَافَحَتْکُمُ الْمَلَائِکَةُ فَهَنِیئاً هَنِیئاً [عَطَاءً] غَیْرَ مَجْذُوذٍ [لَیْسَ فِیهِ تَنْغِیصٌ] فَعِنْدَهَا قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ [الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ]
قَالَ أَبُو مُوسَى [عِیسَى بْنُ مِهْرَانَ] فَحَدَّثْتُ بِهِ أَصْحَابَ الْحَدِیثَ عَنْ [مِنْ] هَؤُلَاءِ الثَّمَانِیَةِ فَقُلْتُ لَهُمْ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیْکُمْ مِنْ عُهْدَةِ هَذَا الْحَدِیثِ لِأَنَّ فِیهِ قَوْمٌ مَجْهُولُونَ وَ لَعَلَّهُمْ أن [لَمْ] یَکُونُوا صَادِقِینَ فَرَأَیْتُ من [فِی] لَیْلَتِی أَوْ بَعْدُ کَأَنَّ أتانی آت [آتِیاً أَتَانِی] وَ مَعَهُ کِتَابٌ فِیهِ مِنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ یَحْیَى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ وَ عَلِیِّ بْنِ الْقَاسِمِ الْکِنْدِیِّ وَ لَمْ أَلْقَ عَلِیَّ بْنَ الْقَاسِمِ وَ عِدَّةً بَعْدَهُ لَمْ أَحْفَظْ أَسَامِیَهُمْ کَتَبْنَا إِلَیْکَ مِنْ تَحْتِ شَجَرَةِ طُوبَى فَقَدْ أَنْجَزَ لَنَا رَبُّنَا مَا وَعَدَنَا فَاسْتَمْسِکْ بِهَذِهِ [بِهَذَا] الْکُتُبِ فَإِنَّکَ لَنْ تَقْرَأَ مِنْهَا کِتَاباً إِلَّا أَشْرَقَتْ لَهُ الْجَنَّة
شبیه این روایت با تفصیل بسیار بیشتر، روایتی است که امام صادق ع از رسول الله روایت کردهاند که مواقف پس از مرگ یک مومن از لحظه مرگ تا موقفی که در بهشت بعد از دریافت هنمه نعمتها برای لقاء الله احضار میشوند را در الإختصاص، ص345-356 شرح میدهند و در پایانش میفرمایند:
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنِی سَعِیدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِنِ ...
قَالَ فَلَمَّا دَنَا مِنْهَا نَظَرَتْ إِلَى وَجْهِهِ فَأَنْکَرَتْهُ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فَقَالَتْ حَبِیبِی لَقَدْ خَرَجْتَ مِنْ عِنْدِی وَ مَا أَنْتَ هَکَذَا قَالَ فَیَقُولُ حَبِیبَتِی تَلُومِینِی أَنْ أَکُونَ هَکَذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى نُورِ وَجْهِ رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ نُورِ وَجْهِهِ ثُمَّ یُعْرِضُ عَنْهَا فَیَنْظُرُ إِلَیْهَا نَظْرَةً فَیَقُولُ حَبِیبَتِی لَقَدْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِکِ وَ مَا کُنْتِ هَکَذَا فَیَقُولُ حَبِیبِی تَلَومُنِی أَنْ أَکُونَ هَکَذَا وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَى نُورِ وَجْهِ رَبِّی فَأَشْرَقَ وَجْهِی مِنْ وَجْهِ النَّاظِرِ إِلَى نُورِ وَجْهِ رَبِّی سَبْعِینَ ضِعْفاً فَتُعَانِقُهُ مِنْ بَابِ الْخَیْمَةِ وَ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَضْحَکُ إِلَیْهِمْ فَیُنَادُونَ بِأَصْوَاتِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ ...
[5] شبیه چنین ترسیمی از ورود حضرت زهرا در محشر و تشکر ایشان از خداوند را شیخ صدوق در روایتی دیگر آورده است که این روایت در کتبی که از خود شیخ صدوق در دست ماست یافت نشد؛ اما آن را در تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص472-475 از وی نقل کردهاند:
الشیخ أبو جعفر محمد بن بابویه رحمه الله قال حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الشَّعْرَانِیِّ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ عَبْدِ الْبَاقِی عَنْ عَمْرِو بْنِ سِنَانٍ الْمَنْبِجِیِّ عَنْ حَاجِبِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ وَکِیعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنْ سُلَیْمَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ ظَبْیَانَ عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: رَأَیْتُ سَلْمَانَ وَ بِلَالًا یُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِیِّ ص إِذْ انْکَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص یُقَبِّلُهَا فَزَجَرَهُ النَّبِیُّ ص عَنْ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِی مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوکِهَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ آکُلُ مِمَّا یَأْکُلُ الْعَبِیدُ وَ أَقْعُدُ کَمَا یَقْعُدُ الْعَبِیدُ فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ یَا مَوْلَایَ سَأَلْتُکَ بِاللَّهِ إِلَّا أَخْبَرْتَنِی بِفَضْلِ فَاطِمَةَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ فَأَقْبَلَ النَّبِیُّ ص ضَاحِکاً مُسْتَبْشِراً ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهَا الْجَارِیَةُ الَّتِی تَجُوزُ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ عَیْنَاهَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خِطَامُهَا مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اللَّهِ إِنْ مَشَتْ سَبَّحَتْ وَ إِنْ رَغَتْ قَدَّسَتْ عَلَیْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ فِیهِ جَارِیَةٌ إِنْسِیَّةٌ حُورِیَّةٌ عَزِیزَةٌ جُمِعَتْ فَخُلِقَتْ وَ صُنِعَتْ وَ مُثِّلَتْ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ فَأَوَّلُهَا مِنْ مِسْکٍ أَذْفَرَ وَ أَوْسَطُهَا مِنَ الْعَنْبَرِ الْأَشْهَبِ وَ آخِرُهَا مِنَ الزَّعْفَرَانِ الْأَحْمَرِ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَیَوَانِ لَوْ تَفَلَتْ تَفْلَةً فِی سَبْعَةِ أَبْحُرٍ مَالِحَةٍ لَعَذُبَتْ وَ لَوْ أَخْرَجَتْ ظُفُرَ خِنْصِرِهَا إِلَى دَارِ الدُّنْیَا لَغَشِیَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهَا وَ مِیکَائِیلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِیٌّ أَمَامَهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَرَاءَهَا وَ اللَّهُ یَکْلَؤُهَا وَ یَحْفَظُهَا فَیَجُوزُونَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکُمْ زَوْجَةُ عَلِیٍّ إِمَامِکُمْ أُمِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَتَجُوزُ الصِّرَاطَ وَ عَلَیْهَا رَیْطَتَانِ بَیْضَاوَتَانِ فَإِذَا دَخَلَتْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَظَرَتْ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهَا مِنَ الْکَرَامَةِ قَرَأَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ قَالَ فَیُوحِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا یَا فَاطِمَةُ سَلِینِی أُعْطِکِ وَ تَمَنِّی عَلَیَّ أُرْضِکِ فَتَقُولُ إِلَهِی أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَسْأَلُکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّی وَ مُحِبَّ عِتْرَتِی بِالنَّارِ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهَا یَا فَاطِمَةُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَقَدْ آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِأَلْفَیْ عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّیکَ وَ مُحِبِّی عِتْرَتِکَ بِالنَّار.
[6] . در همین مضمون حدیثی در جلسه بعد و جدیثی هم در جلسه 741 خواهد آند، ان شاءالله.
[7] . در روایتی که مرحوم کلینی در الکافی، ج8، ص312 و شیخ صدوق در الأمالی، ص176 با اندک تفاوتی در عبارات آورده اند، حضرت موقف قیامت که جهنم را میآورند را شرح میدهد و در پایان اشاره میکند به کسانی که نجات یافتند و مشمول این آیه شدند:
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبَرَنِی الرُّوحُ الْأَمِینُ أَنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ غَیْرُهُ إِذَا جَمَعَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أُتِیَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ أَخَذَ بِکُلِّ زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ لَهَا وَهْدَةٌ تَغِیظُ وَ زَفِیرٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَّرَهُمْ إِلَى الْحِسَابِ لَأَهْلَکَتِ الْجَمْعَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یُحِیطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَکاً وَ لَا نَبِیّاً إِلَّا نَادَى رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی وَ أَنْتَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ تُنَادِی أُمَّتِی أُمَّتِی ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا صِرَاطٌ أَدَقُّ مِنْ حَدِّ السَّیْفِ عَلَیْهِ ثَلَاثُ قَنَاطِرَ أَمَّا وَاحِدَةٌ فَعَلَیْهَا الْأَمَانَةُ وَ الرَّحِمُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَعَلَیْهَا الصَّلَاةُ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَعَلَیْهَا عَدْلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَا إِلَهَ غَیْرُهُ فَیُکَلَّفُونَ الْمَمَرَّ عَلَیْهِ فَتَحْبِسُهُمُ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلَاةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا کَانَ الْمُنْتَهَى إِلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ وَ النَّاسُ عَلَى الصِّرَاطِ فَمُتَعَلِّقٌ وَ قَدَمٌ تَزِلُّ وَ قَدَمٌ تَسْتَمْسِکُ وَ الْمَلَائِکَةُ حَوْلَهُمْ یُنَادُونَ یَا حَلِیمُ اغْفِرْ وَ اصْفَحْ وَ عُدْ بِفَضْلِکَ وَ سَلِّمْ سَلِّمْ وَ النَّاسُ یَتَهَافَتُونَ فِیهَا کَالْفَرَاشِ فَإِذَا نَجَا نَاجٍ بِرَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانِی مِنْکِ بَعْدَ إِیَاسٍ بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ.