ادامه جلسه 732) سوره فاطر (35) آیه 32
حدیث
6) ابراهیم قمی از پدرش روایت کرده که خدمت امام کاظم ع عرض کردم: فدایت شوم: بفرمایید آیا پیامبر اکرم ص از همه پیامبران ارث برد؟
فرمود: از حضرت آدم تا وقتی که به خودش ختم شد. خداوند هیچ پیامبری را برنیانگیخت مگر اینکه حضرت محمد ص از او اعلم بود.
گفتم: همانا عیسی بن مریم به اذن خدا مرده زنده میکرد!
فرمود: درست است.
گفتم: و سلیمان بن داود سخن پرندگان را میفهمید! آیا رسول الله ص توانایی این امور را داشته است؟
فرمود: همانا سلیمان بن داود وقتی که هدهد را نیافت و در مورد او شک کرد گفت «مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم، یا از غایبان است» و بر او عصبانی شد و گفت «حتما او را بشدت عذاب خواهم کرد یا او را ذبح می کنم مگر اینکه دلیل کاملا آشکاری بیاورد» و علت عصبانیشدن این بود که هدهد بود که او را به آب راهنمایی میکرد؛ و او پرنده ای بود که به او چیزی داده بودند که به سلیمان نداده بودند؛ در حالی که باد و مورچه و جن و انس شیاطین سرکش مطیع او بودند ولی این گونه نبود که آب را زیر آسمان ببیند و آن پرنده به وی نشان میداد؛ ولی خداوند تبارک و تعالی در کتابش میفرماید «و اگر قرآنى بود که کوهها بدان سیر داده مىشد یا زمین بدان شکافته مىگردید یا با مردگان بدان سخن گفته مىشد؛ بلکه امر یکسره از آن خداست» (رعد/31) و ما این قرآن را به ارث بردهایم؛ پس در آن است آنچه بدان کوهها شکافته میگردد و سرزمینها بدان پیموده میشود و مردگان بدان زنده میشوند و ما آب زیر آسمان را هم میشناسیم و همانا در کتاب خداوند آیاتی است که از آن امری اراده نشده است تا اینکه خداوند بدان اذن دهد به علاوه آنچه که در آن اذن خدا هست؛ پس خداوند هر آنچه را که برای گذشتگان نوشت، در امالکتاب قرار داد که همانا خداوند در کتابش می فرماید «و هیچ پنهانى در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه در کتابى روشن [درج] است» (نمل/75) سپس فرمود «سپس این کتاب را به میراث دادیم به آنان که گلچین کردیم از بندگانمان» (فاطر/32) پس ما آن کسانی هستیم که خداوند ما را گلچین کرد و این چیزی را که در آن تبیان و توضیح هر چیزی است به ما به میراث داد.
بصائر الدرجات، ج1، ص47-48 و ص115؛ الکافی، ج1، ص226[1]
رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادٍ عَنْ أَخِیهِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ النَّبِیِّ ص وَرِثَ مِنَ النَّبِیِّینَ کُلِّهِمْ.
قَالَ لِی نَعَمْ.
قُلْتُ مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى أَنِ انْتَهَتْ إِلَى نَفْسِهِ.
قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ کَانَ مُحَمَّدٌ ص أَعْلَمَ مِنْهُ.
قَالَ قُلْتُ إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ کَانَ یُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ!
قَالَ صَدَقْتَ.
قُلْتُ وَ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ کَانَ یَفْهَمُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ هَلْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْدِرُ عَلَى هَذِهِ الْمَنَازِلِ؟
قَالَ فَقَالَ إِنَّ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ قَالَ لِلْهُدْهُدِ حِینَ فَقَدَهُ وَ شَکَّ فِی أَمْرِهِ فَقَالَ «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کانَ مِنَ الْغائِبِینَ» وَ غَضِبَ عَلَیْهِ فَقَالَ «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبِینٍ» وَ إِنَّمَا غَضِبَ عَلَیْهِ لِأَنَّهُ کَانَ یَدُلُّهُ عَلَى الْمَاءِ فَهَذَا وَ هُوَ طَیْرٌ فَقَدْ أُعْطِیَ مَا لَمْ یُعْطَ سُلَیْمَانُ وَ قَدْ کَانَتِ الرِّیحُ وَ النَّمْلُ وَ الْجِنُّ وَ الْإِنْسُ وَ الشَّیَاطِینُ الْمَرَدَةُ لَهُ طَائِعِینَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ یَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ فَکَانَ الطَّیْرُ یَعْرِفُهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً» وَ قَدْ وَرِثْنَا هَذَا الْقُرْآنَ فَفِیهِ مَا یُقَطَّعُ بِهِ الْجِبَالُ وَ یُقَطَّعُ الْمَدَائِنُ بِهِ وَ یُحْیَا بِهِ الْمَوْتَى وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ وَ إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لَآیَاتٍ مَا یُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَى أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا فِیهِ إِذْنُ اللَّهِ فَمَا کَتَبَهُ لِلْمَاضِینَ جَعَلَهُ اللَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ «ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ثُمَّ قَالَ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» فَنَحْنُ الَّذِینَ اصْطَفَانَا اللَّهُ فَوَرَّثَنَا هَذَا الَّذِی فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.
و شبیه این مضمون از امام باقر ع هم روایت شده است (تفسیر فرات الکوفی، ص145)[2]
7) ابوالدرداء روایت میکند شنیدم که رسول الله ص درباره این آیه میفرمود: اما آنکه پیشتاز است، بدون حسابرسی وارد بهشت میشود؛ و اما در مورد «میانهرو» «حسابرسی آسانی انجام میشود» (انشقاق/8) و اما ظالم در حق خویش پس مدتی در آن جایگاه محبوس می گردد سپس وارد بهشت میشود و اینان از کسانیاند که میگویند «حمد خدایی را که ناراحتی را از ما دور کرد» (فاطر/34)
مجمع البیان، ج8، ص638
عن أبی الدرداء قال سمعت رسول الله ص یقول فی الآیة:
أما السابق فیدخل الجنة بغیر حساب و أما المقتصد فیحاسب حسابا یسیرا و أما الظالم لنفسه فیحبس فی المقام ثم یدخل الجنة فهم الذین قالوا «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»
8) روایتی از امام صادق ع روایت شده است که به فهم این آیه کمک می کند. چون متن روایت بسیار طولانی است، صرفا فرازهایی از آن در ادامه تقدیم میشود:
حضرت موسی ع به یوشع بن نون وصیت کرد؛ و یوشع به فرزندان هارون، نه به فرزند خودش و نه به فرزند موسی؛ همانا اختیار از آنِ خداست، هرکس را از هرکس بخواهد همان انتخاب میشود؛ و موسی ع یوشع را به مسیح بشضارت داد؛ پس هنگامی که خداوند عز و جل مسیح را برانگیخت، مسیح بدانان فرمود: همانا بعد از من پیامبری میآید به نام احمد، از سلاله اسماعیل ع، او به تصدیق من و تصدیق شما میآید و عذر من و غذر شما را تمام میکند؛ و این [سنت] بعد از او در میان حواریون در «مستحفظین» (= پاسداران) ادامه یافت و همانا خداوند آنان را مستحفظین نامید زیرا آنان از اسم اکبر پاسداری کردند و آن همان کتابی است که بواسطه آن علم هر آنچه همراه با پیامبران بود دانسته شود که خداوند متعال میفرماید «و همانا رسولانی فرستادیم ... و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم» (حدید/25) و کتاب همان اسم اکبر است ...
[سپس حضرت مراحلی که پیامبر بتدریج در جامعه سپری کرد و اقداماتی که در معرفی امیرالمومنین ع به عنوان جانشین خویش انجام داد را برمیشمرند تا بدینجا میرسند که]
سپس فرمود « و حق ذیالقربی [خویشاوندان] را بده» (اسراء/26) و حق او، وصیتی بود که برایش قرار داده شده بود و نیز اسم اکبر بود و میراث علم و نشانههای علم نبوت؛ پس فرمود «بگو از شما پاداشی نمیخواهم مگر مودت و دوستی با خویشانم» (شوری/23)
[در ادامه برخی دیگر از آیاتی که در مورد حضرت علی ع نازل شده بود را برمیشمرند تا به داستان حجةالوداع و غدیر خم میرسند و وقایع را شرح میدهند تا بدینجا که]
سپس جبرئیل نزدش آمد و گفت: [خداوند میفرماید] ای محمد! تو نبوتت را انجام دادی و روزگارت را به پایان رساندی، پس اسم اکبر و میراث علم و نشانههای نبوت را نزد علی ع بگذار که من زمین را رها نکردم مگر اینکه در آن عالمی بود که به وسیله او [نحوه] اطاعت از من شناخته میشود و به وسیله او ولایت من را میشناسند؛ و حجتی است ر کسانی که در فاصله آمدن این پیامبر تا پیامبر بعدی به دنیا میآیند؛
پس به او اسم اکبر و میراث علم و نشانههای نبوت را وصیت کرد و نیز به او هزار کلمه و هزار باب وصیت کرد که از هر کلمه و از هر بابی هزار کلمه و هزار باب گشوده میشود.
الکافی، ج1، ص293-296
مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ غَیْرُهُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الدَّیْلَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوْصَى مُوسَى ع إِلَى یُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَى یُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَى وَلَدِ هَارُونَ وَ لَمْ یُوصِ إِلَى وَلَدِهِ وَ لَا إِلَى وَلَدِ مُوسَى إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَهُ الْخِیَرَةُ یَخْتَارُ مَنْ یَشَاءُ مِمَّنْ یَشَاءُ وَ بَشَّرَ مُوسَى وَ یُوشَعُ بِالْمَسِیحِ ع فَلَمَّا أَنْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَسِیحَ ع قَالَ الْمَسِیحُ لَهُمْ إِنَّهُ سَوْفَ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی نَبِیٌّ اسْمُهُ أَحْمَدُ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ ع یَجِیءُ بِتَصْدِیقِی وَ تَصْدِیقِکُمْ وَ عُذْرِی وَ عُذْرِکُمْ وَ جَرَتْ مِنْ بَعْدِهِ فِی الْحَوَارِیِّینَ فِی الْمُسْتَحْفَظِینَ وَ إِنَّمَا سَمَّاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى الْمُسْتَحْفَظِینَ لِأَنَّهُمُ اسْتُحْفِظُوا الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ هُوَ الْکِتَابُ الَّذِی یُعْلَمُ بِهِ عِلْمُ کُلِّ شَیْءٍ الَّذِی کَانَ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ ص یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا ... وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ» الْکِتَابُ الِاسْمُ الْأَکْبَرُ ...[3]
ثُمَّ قَالَ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» فَکَانَ عَلِیٌّ ع وَ کَانَ حَقُّهُ الْوَصِیَّةَ الَّتِی جُعِلَتْ لَهُ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فَقَالَ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» ...[4]
ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِیٍّ ع فَإِنِّی لَمْ أَتْرُکِ الْأَرْضَ إِلَّا وَ لِیَ فِیهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ تُعْرَفُ بِهِ وَلَایَتِی وَ یَکُونُ حُجَّةً لِمَنْ یُولَدُ بَیْنَ قَبْضِ النَّبِیِّ إِلَى خُرُوجِ النَّبِیِّ الْآخَرِ قَالَ فَأَوْصَى إِلَیْهِ بِالاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ وَ أَوْصَى إِلَیْهِ بِأَلْفِ کَلِمَةٍ وَ أَلْفِ بَابٍ یَفْتَحُ کُلُّ کَلِمَةٍ وَ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ کَلِمَةٍ وَ أَلْفَ بَابٍ.
مضمونی بسیار شببیه به این حدیث از امام باقر ع با سندی متفاوت در تفسیر فرات الکوفی، ص398[5] آمده است. ضمنا این مضمون که پیامبر ص پیش از شهادتشان برای حضرت علی ع هزار باب علم گشودند که از هر بابی هزار باب دیگر گشوده میشود با اسناد متفاوت در کتب شیعه و سنی آمده است تا حدی که میتوان دربارهاش ادعای تواتر کرد.[6]
9) روایت شده که شخصی خدمت امام باقر ع عرض کرد: پدر و مادرم فدایتان. به واسطه چه چیزی شما بر سایر فرزندان پدرتان برتری داده شدید؟
فرمودند: به چهار چیز.
پرسید: آنها چیستند؟
فرمودند: طهارتی از جانب خداوند داریم؛ و این همان است که فرمود «جز این نیست که خداوند مىخواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدى را بزداید و شما را به همه ابعاد طهارت پاکیزه گرداند» (احزاب/33)
و ولادتی از جانب پیامبر ص داریم؛
و وراثتی از کتاب خدا داریم؛ و این همان است که فرمود «سپس این کتاب را به میراث دادیم به آنان که گلچین کردیم از بندگانمان» (فاطر/32)
و انفال هم صرفاً از آن ماست؛ هیچکس آن را ادعا نکند مگر دروغگو باشد؛ و هیچکس ما را از آن منع نکند مگر ظالم باشد؛ و رسول الله ص فرمود: هیچ شخصی سرپرستی امتی را عهده دار نشود در حالی که در میان آنان داناتر از او باشد مگر اینکه کار آنان دائما رو به انحطاط گذارد تا اینکه بدانچه رها کردهاند برگردند.
المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، ص600
حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ:: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) فَقَالَ: بِأَبِی وَ أُمِّی أَنْتُمْ، بِمَ فُضِّلْتُمْ عَلَى غَیْرِکُمْ مِنْ بَنِی أَبِیکُمْ؟ قَالَ: بِأَرْبَعٍ، قَالَ: وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: لَنَا مِنَ اللَّهِ الطَّهَارَةُ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ [تَعَالَى]: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً وَ لَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ الْوِلَادَةُ، وَ لَنَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الْوِرَاثَةُ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»، وَ لَنَا الْأَنْفَالُ خَاصَّةً لَا یَدَّعِی فِیهَا إِلَّا کَذَّابٌ وَ لَا یَمْنَعُنَاهَا إِلَّا ظَالِمٌ، وَ قَدْ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهَا یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مَا تَرَکُوا.
10) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا عالمان وارثان پیامبراناند؛ و این بدان جهت است که پیامبران درهم و دینار به ارث نگذاشتند؛ بلکه آنان احادیثی از احادیثشان را به ارث گذاشتند؛ پس هرکس از آن چیزی گرفت، بهره وافری از آن گرفته است؛ پس بنگرید که این علمتان را از چه کسی میگیرید؛ که همانا در میان ما اهل بیت همواره در هر نسلی افراد عدالتپیشهای وجود دارند که تحریف اهل غلوّ و جعلیات باطلپیشگان و تاویل ناروای جاهلان را برملا میسازند و کنار میزنند.
بصائر الدرجات، ج1، ص10؛ الکافی، ج1، ص32؛ الإختصاص، ص4[7]
حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ وَ سِنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِرْهَماً وَ لَا دِینَاراً وَ إِنَّمَا وَرَّثُوا أَحَادِیثَ مِنْ أَحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أَخَذَ شَیْئاً مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَهُ فَإِنَّ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولًا یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ.
تدبر
6) «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ»
مقصود از این سه گروه «ظالم به خویش ، میانهرو و پیشتاز در خوبیها» به ترتیب چیست؟
الف. کسی از ما که حق امام ع را [به رسمیت] نمیشناسد، کسی که حق امام ع را میشناسد، و خود امام. (حدیث1 و2؛ و نیز مجمعالبیان، ج8، ص638)
ب. کسی از ما که هم عمل صالح دارد و هم عمل بد؛ فرد متعبد و کوشا در دین؛ ائمه اطهار علیهمالسلام (امام باقر ع، نقل از مجمعالبیان، ج8، ص639)[8]
توضیحی درباره دو دیدگاه الف و ب
در روایات فوق، مقسم را «کسانی از «ما» که اینچنین باشند» دانسته و تاکید کرده نهایتا همگی اینها بهشتیاند؛ و درباره اینکه «ما» چه کسانیاند، ظاهر برخی از روایات، اولاد حضرت زهرا س است؛ یعنی هرکسی که در زمره فرزندان پیامبر ص به حساب آید، یعنی جمیع سادات؛ و و ظاهر برخی از روایات «شیعیان» است، یا صریحا (التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص110)[9] ویا از این جهت که هرکس از اهل بیت پیروی کند در زمره آنان درمیآید. (الأصول الستة عشر، ص164)[10]
در هر صورت، بهشتی شدن دسته اول (ظالم لنفسه)، با این فرض است که در برزخ ویا در مواقف قیامت ویا با شفاعت، بتدریچ پاک میشوند و نهایتا شایسته ورود در بهشت میگردند؛ البته بویژه در مورد دیدگاه الف، با توجه به اینکه یقین داریم که گناهان برخی از فرزندان و نوادگان ائمه اطهار ع بسیار عظیم بوده، چرا که گاه در مقابل اهل بیت ع ادعای امامت و مهدویت کردند (مانند برخی از نوادگان امام حسن ع در زمان امام صادق ع، ویا جعفر کذاب، برادر امام حسن عسکری ع) و یا در به شهادت رساندن ائمه ع نقش جدی داشتهاند (مانند محمد بن اسماعیل، برادرزاده امام کاظم ع، که حکایتش در جلسه 711، تدبر7 گذشت) چنین معنایی بسیار بعید به نظر میرسد و بدین جهت در برخی روایات، چنین افرادی را از مصداق این آیه خارج دانسته اند (حدیث2.ب).[11]
ضمنا این مطلب که مصداق «پیشتاز در خوبیها» ائمه اطهار ع هستند در روایات بسیار زیادی آمده است. (فقط 15 روایت با سندهای مختلف در بصائر الدرجات، ج1، ص44-47)[12]
ج. کسی که به دور نفس خویش میچرخد و طواف میکند، کسی که به دور قلب خویش میچرخد؛ و کسی که به دور پروردگار خویش می چرخد (امام صادق ع، معانی الأخبار، ص104)[13]
د. کسی که ظاهرش بهتر از باطنش است؛ کسی که ظاهر و باطنش برابر است؛ و کسی که باطنش بهتر از ظاهرش است. (به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص638)
ه. کسی که با انجام گناهان صغیره در حق خویش ظلم کرده، کسی که با انجام واجبات در حد متوسطی قرار گرفته؛ و کسی که با پیشتازی در خوبیها به درجات عالی رسیده است (جعفر بن حرب، به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص638) یا به تعبیر دیگر، چون همه اینها برگزیدهاند و میراثبر قرآن معرفی شدهاند، پس همگی دست کم مسلمان و اهل قرآناند، لکن برخی از آنان به هر حال گناهانی مرتکب شده و ظالم به خویش است، و برخی در میانه راه و برخی پیشتاز در خوبیها که بدین سبب، امام دیگران میشود. (المیزان، ج17، ص46)
و. همان سه قسمی که در سوره واقعه مطرح شد که «وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً ...» (واقعه/7-10)، یعنی: اصحاب شمال؛ اصحاب یمین؛ السابقون. (به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص638)
ز. گروه اول، منافقاناند و دو گروه بعدی از بقیه مردم (ابنعباس، به نقل از مجمعالبیان، ج8، ص638)
ح. ...[14]
7) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ»
ممکن است کسانی باشند که واقعا معارف کتب آسمانی را درک کرده باشند، با این حال به خود ظلم کنند و همه اینها به جای اینکه عامل سعادتشان شود وبال گردانشان گردد. شبیه بلعم باعورا که در موردش فرمود: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ: و بر آنها بخوان سرگذشت کسى را که آیات خود را به او دادیم، اما او از آنها تهى گشت، پس شیطان او را دنبال کرد و او عاقبت از گمراهان گردید» (اعراف/175)
8) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ»
اینکه در این آیه، «بإذن الله» قید برای چه عبارتی باشد، میتوان چند احتمال داد؛ که در هر احتمال نیز چند معنا ممکن است (و یادآوری میشود که بر اساس قاعده امکان استفاده از یک لفظ در معنا چهبسا همه اینها مستقلاً مد نظر بوده باشد)
الف. قید «سابق بالخیرات»، یعنی اینان به اذن خداوند بود که به مقامی رسیدند که پیشتاز در خیرات باشند. آنگاه:
الف.1. در مقابل «ظالم لنفسه» است و میخواهد توجه دهد که ظلم، از سوى خود انسان است، ولى توفیق سبقت در خوبىها، به اذن خداست. (تفسیر نور، ج9، ص501) یعنی مضمونی شبیه «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک: آنچه از خوبی به تو میرسد از خداست و آنچه از بدی به تو میرسد از خودت است» (نساء/79)
الف.2. چهبسا اشاره باشد به مقام «مُخلَصین: خالصشدگان» که فراتر از مقام «مُخلِصین: خالصکنندگان» است (مخلِص، هنوز اخلاصش به عمل و تلاش خودش منسوب است؛ اما مخلَص، مقامی است که دیگر ورای مقام پاداش مبتنی بر عمل است، یعنی دیگر خدا او را خالص کرده است و گویی دیگر در برابر مشیت خداوند، هیچکاره است).
ب. قید برای هر سه گروه؛ یعنی هرکسی هر کاری میکند: خوب یا بد، از مشیت خداوند خارج نیست و همه امور به اذن خدا رقم میخورد؛ و از این جهت شبیه باشد به مضمون آیه «وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه: اگر خوبیای به آنها برسد می گویند این از نزد خداست؛ و اگر بدیای به آنان برسد میگویند این از نزد توست؛ بگو همگی از نزد خداست» (نساء/78)
ج. قید برای «اصطفینا»؛ که در این صورت، تاکیدی است بر گلچین کردن خداوند، و آنگاه:
ج.1. اینکه «پیشتازان در خوبیها» را به نحو خاص برگزیدیم و آنان را امام دیگران قرار دادیم، تنها به اذن و مشیت خداوند بوده است. (المیزان، ج17، ص46)
ج.2. اینکه انتخاب کل این بندگان برای میراثبرِ کتاب بودن، صرفاً ناشی از مشیت خداوند بوده و هیچکس دیگری در آن نقشی نداشته است.
ج. 3. ...
د. قید برای «اورثنا»؛ که در این صورت نیز، تاکیدی است بر ارث دادن کتاب از جانب خداوند، و اینکه این اقدام که کتاب آسمانی را به ارث برسانیم (یعنی مثلا اینکه نبوت و ارسال کتاب جدید را ختم کنیم و ادامه کار را با وصایت انجام دهیم) ناشی از مشیت خاص خداوند بوده است.
9) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ»
این گونه نیست که هرکس از معارف دین به طور صحیح بهرهمند شود، حتماً به آن عمل کند و آدم خوبی شود.
معارف دین ظرفیتهای انسان را چنان گسترش میدهد که:
برخی میتوانند با تکیه بر آن از همگان در خوبیها پیشی بگیرند؛
اما برخی همچنان، علیرغم برخورداری از اینها همانند دیگرانی که از این معارف برخوردار نیستند حالت بینابین دارند (مثل اغلب مردم عادی، نه خیلی خوب میشوند و نه خیلی بد)؛
و برخی هم با وجود این معارف، در حق خویش ظلم میکنند و به جای حسن استفاده از این معارف، از آنها سوءاستفاده می کنند و به جای اینکه این معارف عامل ارتقای آنان شود، وبال گردنشان میشود.
و نکته مهم این است که آن کسانی که هم معارف دین را فرامیگیرند، و هم پیشتاز در خوبیها میشوند، مورد تفضل خاص الهی قرار گرفتهاند:
به قول سعدی:
چو آید به کوشیدنت خیر پیش به توفیق حق دان نه از سعی خویش[15]
https://ganjoor.net/saadi/boostan/bab8/sh1/
10) «ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ»
همه چیز صرفا با تلاش ما به دست نمیآید. برخی چیزها تنها و تنها ناشی از فضل و عنایت خداست.
موارد زیر را چون حالت تخصصی پیدا کرده بود در کانال نگذاشتم
11) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»
مقصود از «کتاب» چیست؟
الف. قرآن (نظر اغلب مفسران)
ب. تورات (ابومسلم، به نقل از مجمع البیان، ج8، ص638)
ج. مطلق کتابهای آسمانی (جبائی، به نقل از مجمع البیان، ج8، ص638) یعنی هر کتاب آسمانیای که به پیامبری وحی کردیم، بعدش چنین وضعیتی پیش آمد که وارثان این کتاب سه دسته شدند.
نکته تفسیری
برخی مفسران بعد از ذکر این اقوال، قول اول را ترجیح دادهاند؛
اگر ناچار از پذیرش یک قول و رد اقوال دیگر باشیم، حق با ایشان است؛ و به ویژه تعبیر «اوحینا «الیک» من الکتاب» موید این ترجیح است؛ در حالی که با توجه به قاعده امکان اسفاده از یک لفظ در چند معنا، به نظر میرسد که نیازی به چنین ترجیحی نیست و همه این معانی مستقلا میتواند مد نظر بوده باشد. (مجمع البیان، ج8، ص638؛ المیزان، )
12) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ...»
چرا بعد از اینکه از دادن کتاب به عدهای از برگزیدگان سخن گفت، «ف» تفریع آورد و فرمود «پس، از آنان عدهای چنیناند و عدهای چناناند ...»
الف. این موید آن است که برگزیدگان را تنها عدهای از «عبادنا» به حساب آوریم و مقسم را «عبادنا» بشمریم؛ یعنی میخواهد بفرماید علت اینکه ما برخی از بندگانمان را برگزیدیم و به آنان کتاب را به ارث دادیم این بود که بندگان ما سه قسماند و تنها یک قسم لیاقت به ارث بردن کتاب را دارد. (المیزان، ج17، ص46)
ب. میتواند با همان معنای اینکه «من» تبیینیه باشد و همه «عبادنا» برگزیدگان باشند و مقسم هم «برگزیدگان» باشند، نیز جمع شود بدین بیان که ارث دادن کتاب، امری بود که نسبت به کل این عباد انجام شود؛ اما تنها برخی از اینان از ارث داده شده درست استفاده کردند و حق آن را ادا کردند؛ همان گونه که در آیات دیگر از ارث بردن کتاب توسط بنیاسرائیل، و سپس ظلم پارهای از آنان در این میراث سخن گفته است: «وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ» (غافر/54) «وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ» (شوری/14) (المیزان، ج17، ص46)
ج. ...
13) «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ»
چرا ترتیب این سه را از بدتر به خوبتر قرار داد؟
الف. این یک رویه است که گاه وضعیت را از وضعیت پستتر به وضعیت برتر برمیشمرند و نظایر آن در قرآن باز هم آمده است، مانند «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ» (فاطر/13) یا «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ» (ملک/2) ویا «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» (تغابن/2) (به نقل از مجمع البیان، ج8، ص639)
ب. ظالم را مقدم ذکر کرد تا از رحمت خدا مایوس نباشد و فرد پیشتاز را در آخر ذکر کرد تا دچار عجبو غرور نشود (به نقل از مجمع البیان، ج8، ص639)
ج. این ترتیب مقامات مردم است، چون احوال مردم سه گونه است: یکی حالت معصیت و غفلت است که در این حالت ظالم است؛ سپس توبه میکند که در این حالت میانهرو است؛ و سپس اگر توبهاش صحیح بود و به مجاهدت با نفس ادامه داد و به قرب خدا رسید در زمره پیشتازان قرار میگیرد. (به نقل از مجمع البیان، ج8، ص639)
14) «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ»
فرمود آن است که همان تفضل بزرگ است. مقصود از «ذلک: آن» چیست؟
الف. به ارث دادن کتاب است. (المیزان، ج17، ص46) وبلکه هم گلچین کردن و هم به ارث دادن کتاب (مجمعالبیان، ج7، ث639)
ب. رسیدن به مقام «پیشتاز در خوبیها» بودن است.
ج. ...
[1] . عبارات کافی تفاوتهای بسیار اندکی دارد:
...
[2] . ...
[3] . ...
[4] . ثُمَّ قَالَ ...
[5] ....
[6] در اینجا فقط به برخی از مواردی که این اقدام به عنوان وصیت و سرّ خاصی که به امیرالمومنین ع داده شد تعبیر شده اشاره میشود:
أَبَانٌ عَنْ سُلَیْمٍ قَالَ ... قال عَلِیٌّ ع: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَسَرَّ إِلَیَّ فِی مَرَضِهِ مِفْتَاحَ أَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یُفَتِّحُ کُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَاب (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص658)
...
[7] . همچنین در بصائر الدرجات، ج1، ص3؛ الکافی، ج1، ص34؛ الأمالی( للصدوق)، ص60 آمده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ السَّعِیدِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ...إِنَّ الْعُلَمَاءَ لَوَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً إِنَّمَا وَرَّثُوا الْعِلْمَ
[8] . وعن زیاد بن المنذر عن أبی جعفر (ع) قال و أما الظالم لنفسه منا فمن عمل عملا صالحا و آخر سیئا و أما المقتصد فهو المتعبد المجتهد و أما السابق بالخیرات فعلی و الحسن و الحسین (ع) و من قتل من آل محمد ص شهیدا
[9] . ... .
[10] . ...
در تفسیر العیاشی، ج1، ص70 هم این روایت آمده، اما بدین صورت شروع شده: عن عاصم بن حمید عن أبی عبد الله ع «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» یقول لا حرج عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما فنزلت هذه الآیة، فقلت: هی خاصة أو عامة ...)
[11] . مگر اینکه اینها را با توضیحات خاصی، تخصصا خارج از اولاد حضرت زهرا س بدانیم، نظیر آنچه در مورد خالد بن سعید گفته میشود که وی از بنیامیه بود و از شیعیان راستین امیرالمومنین ع بود و لعنی که در مورد بنیامیه بیان میشود شامل او نمی گردد؛ و مفاد حدیث 2.ب نیز ظاهرا چنین دلالتی دارد.
[12] ..
[13] . ..
[14] . برخی اقوال هم هست که چون هیچ دلیل و توجیهی ندارد ذکر نشد، مانند:
و عن عائشة أنها قالت کلهم فی الجنة أما السابق فمن مضى على عهد رسول الله ص و شهد له رسول الله ص بالجنة و أما المقتصد فمن اتبع أثره من أصحابه حتى لحق بهم و أما الظالم فمثلی و مثلکم؛
و روی عنها أیضا أنها قالت السابق الذی أسلم قبل الهجرة و المقتصد الذی أسلم بعد الهجرة و الظالم نحن؛
و روی عن عمر بن الخطاب أنه قال سابقنا سابق و مقتصدنا ناج و ظالمنا مغفور له؛
و قال الحسن السابقون هم الصحابة و المقتصدون هم التابعون و الظالمون هم المنافقون (مجمعالبیان، ج8، ص638)
[15] . همو میگوید:
بیچارهی توفیقند، هم صالح و هم طالح درماندهی تقدیرند، هم عارف و هم عامی
https://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghazal2/sh56/