725) سوره فاطر (35) آیه 25 وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ ا
بسم الله الرحمن الرحیم
725) سوره فاطر (35) آیه 25
وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ
ترجمه
و اگر تو را تکذیب کنند، قطعا کسانی که پیش از آنان بودند [نیز] تکذیب کردهاند؛ [در حالی که] پیامبرانشان برای آنها دلایل آشکار و کتابها و نوشتهی روشنگر آوردند.
نکات ادبی
الْبَیِّناتِ
قبلا بیان شد که ماده «بین» (که در زبان فارسی هم این کلمه رایج است) از کلماتی است که اصطلاحا از اضداد است؛ یعنی هم به معنای «فصل» (فاصله و جدایی) به کار میرود و هم به معنای «وصل» (اتصال و به هم رسیدن)؛ و «بیان» به معنی آشکار کردن است و به کلام از این جهت بیان میگویند که آشکارکننده مافیالضمیر است و با توجه به ریشه کلمه، برخی گفتهاند بیان به معنای آشکار کردن بعد از ابهام و اجمال است و به کلام از این جهت بیان میگویند که در آن انسان باید با جدا کردن کلمات و سپس اتصال برقرار کردن بین آنها مراد مبهم خود را آشکار کند. و «بیِّنه» [= دلیل] هم از همین ریشه و به معنای چیزی است که دلالت کاملا آشکار داشته باشد.
جلسه 114 http://yekaye.ir/ash-shuara-026-195/
الزُّبُرِ
ماده «زبر» در معانی متعددی به کار رفته است. برخی همه این معانی را به دو معنا برگرداندهاندن: یکی محکم کردن چیزی و دیگری قرائت و کتابت و اموری از این سنخ. (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص44)
در معنای اول تعبیر «زَبَرْتُ البِئر» به معنای چاه با سنگچین محکم کردن را داریم که در همین تعبیر «زُبْرة الحدید» به معنای قطعه آهن است و جمع آن «زُبُر» میشود (آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ؛ کهف/96) (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص44) و این کلمه به طور مجاز برای امر تکهتکه شدهای به کار میرود؛ چنانکه «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (مؤمنون/53) به معنای آن است در آن امر چند حزب شدند (مفردات ألفاظ القرآن، ص377)
گفته شد که یک معنای «زبر» به معنای نوشتن و یا گاه خواندن است (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص45). البته اهل لغت تذکر دادهاند که ماده «زبر» برای هر نوشتن یا نوشتهای به کار برده نمیشود، بلکه به نوشته یا نوشتنی که با غلظت و شدت همراه باشد زبور میگویند، و گفته شده که «زبور» (جمعِ آن هم «زُبُر» است) هر نوشته و کتابی از کتب آسمانی است که وقوف بر آن دشوار باشد (وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الْأَوَّلِینَ؛ شعراء/196)، و نیز گفتهاند «زبور» آن کتابی است که فقط مشتمل بر احکام عقلی (مثلا مواعظ و ...) و نه احکام شرعی باشد در حالی که «کتاب» هم شامل احکام عقلی و هم شامل احکام شرعی میشود، بویژه که این کلمه برای خاص کتاب حضرت داوود به کار رفته (وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً، نساء/163؛ وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ، أنبیاء/105) و معروف است که کتاب وی شامل بر احکام شرعی نبوده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص377) اما شاید تعبیر «أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ» (قمر/43) شاهدی علیه این مدعا باشد.
برخی هم تفاوت زبور و کتاب را در این دانستهاند که «زبور» کتابتی بوده که روی سنگ انجام میشده (سنگنبشته) و تدریجا در مورد عموم کتابها و کتابتها به کار رفته، اما در مجموع معنای غلظت و سختی را در خود حفظ کرده است (الفروق فی اللغة، ص286) و برخی هم به همین مناسبت گفتهاند «زبور» در کتابت و کتاب بودن ثابتتر از «کتاب» است، چرا که نوشتهای بوده که بر روی سنگ حک میشده است. (مجمعالبیان، ج8، ص634)
بدین ترتیب، برخی این دو معنا را هم به یک معنا برگردانده و بر این باورند که اصل این ماده دلالت میکند بر تثبیت خطوطی با استحکام، و این خط اعم از آن است که با کتابت باشد یا با امر طبیعی خارجی یا با فکر و نظر (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص305)
این ماده و مشتقاتش جمعا 8 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
الْمُنیرِ
در آیه 20 همین سوره توضیح داده شد که «مُنیر» اسم فاعل از ماده «نور» در باب افعال است و به معنای «نور دهنده» و «روشنیبخش» میباشد.
جلسه 720 http://yekaye.ir/al-fater-35-20/
حدیث
1) از امام باقر روایت شده است: اینکه می فرماید «پس اگر تو را تکذیب کردند، قطعا پیامبرانی که پیش از تو بودند [نیز] تکذیب شدهاند؛ آوردند البینات» که آیات است «و الزُبُر» که همان کتابهای انبیا در نبوت است «و الکتاب المنیر» حلال و حرام است.
تفسیر القمی، ج1، ص128
وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُوا بِالْبَیِّناتِ» هِیَ الْآیَاتُ «وَ الزُّبُرِ» وَ هِیَ کُتُبُ الْأَنْبِیَاءِ بِالنُّبُوَّةِ «وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ» الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ.
2) حفص بن غیاث از امام صادق ع روایت کرده که فرمودند:
ای حفص! همانا کسی که صبر و شکیبایی میورزد، اندکی صبر میکند؛ و کسی هم که جزع و بیتابی میکند، این بیتابی و جزعش اندک است [ظاهرا اشاره به موقت بودن دنیاست].
سپس فرمود: بر تو باد به شکیبایی در تمام کارهایت چرا که خداوند عز و جل [وقتی] حضرت محمد ص را مبعوث کرد به او دستور صبر و مدارا داد و فرمود: «و بر آنچه میگویند شکیبا باش و از آنان به شیوهای زیبنده دوری گزین. و تکذیبکنندگانِ صاحب نعمت [و ثروت] را به من واگذار!» (مزمل/10-11)؛
و نیز فرمود: «[بدى را] به آنچه خود بهتر است دفع کن، آن گاه کسى که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى یکدل مىگردد و و این [خصلت] را جز کسانى که شکیبا بودهاند نمىیابند، و آن را جز کسى که سهم بزرگى [از کمال انسانیت] دارد، نخواهد یافت.» (فصلت/34-35).
پس رسول الله ص شکیبایی ورزید تا جایی که آزارهای عظیمی در حقش روا داشتند و او را مورد هجوم قرار دادند، که سینهاش به تنگ آمد، و خداوند عز و جل نازل فرمود: «و قطعاً مىدانیم که سینه تو از آنچه مىگویند تنگ مىشود؛ پس با ستایشِ پروردگارت، تسبیح گوى؛ و از سجده کنندگان باش.» (حجر/97-98).
باز هم او را تکذیب کردند و هدف قرار دادند و اندوهگین شد و خداوند عز و جل به همین دلیل نازل فرمود: «به یقین، مىدانیم که آنچه مىگویند تو را سخت غمگین مىکند. در واقع آنان تو را تکذیب نمىکنند، بلکه ستمکاران آیات خدا را انکار مىکنند. و پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، ولى بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند شکیبایى کردند تا یارى ما به آنان رسید» (انعام/32-33)؛
آنان از این حد هم گذر کردند و خداوند تبارک و تعالی را هم به بدی یاد کردند و او را تکذیب نمودند و رسول الله ص فرمود: من در مورد خودم و خانوادهام و آبرویم شکیبایی ورزیدم اما بر اینکه خدا را چنین یاد کنند صبر ندارم؛ پس خداوند عز و جل نازل کرد: «و به یقین آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است در شش روز آفریدیم و هیچ رنج و خستگى به ما نرسید؛ پس بر آنچه میگویند شکیبا باش» (ق/38-39). پس پیامبر در جمیع احوالش صبر کردند ... .
الکافی، ج2، ص88 ؛ تفسیر القمی، ج1، ص197[1]
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ جَمِیعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
یَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِیلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِیلًا ثُمَّ قَالَ عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً ص فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ «وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ» وَ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ [السَّیِّئَةَ] فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ» فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ» ثُمَّ کَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا» فَأَلْزَمَ النَّبِیُّ ص نَفْسَهُ الصَّبْرَ فَتَعَدَّوْا فَذَکَرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ کَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِی نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ عِرْضِی وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى ذِکْرِ إِلَهِی فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ» فَصَبَرَ النَّبِیُّ ص فِی جَمِیعِ أَحْوَالِه ...
3) عبدالواحد بن مختار از امام باقر ع کرده است که ایشان فرمودند:
ای عبدالواحد! اگر کسی طاحب رای و اندیشه صحیح باشد هر چه مردم دربارهاش بگویند ضرری به او نمیرساند هرچند بگویند که او دیوانه است؛ و به او ضرر نمیرسد حتی اگر [تنها] در بالای کوهی خدا را عبادت کند تا مرگش سر رسد.
الکافی، ج2، ص245
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
یَا عَبْدَ الْوَاحِدِ مَا یَضُرُّ رَجُلًا إِذَا کَانَ عَلَى ذَا الرَّأْیِ مَا قَالَ النَّاسُ لَهُ وَ لَوْ قَالُوا مَجْنُونٌ وَ مَا یَضُرُّهُ وَ لَوْ کَانَ عَلَى رَأْسِ جَبَلٍ یَعْبُدُ اللَّهَ حَتَّى یَجِیئَهُ الْمَوْتُ.[2]
در آیه 4 همین سوره درباره تکذیب نسبت به پیامبران احادیث و تدبرهایی گذشت که اغلب آنها در اینجا نیز میتواند مطرح شود و از طرح مجدد آنها خودداری میکنیم:
جلسه 704 http://yekaye.ir/al-fater-35-4/
تدبر
1) «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ»
پیامبران، که راستگوترین و برحقترین انسانها بودند، برترین و راستترین سخن را - که سخن خداوند است - با دلایل آشکار (بینات) و کتابهایی روشنگر آوردند؛ و بسیاری ایشان را تکذیب کردند!
نه خود ما و نه سخن ما که در حق بودن به گَردِ پیامبران و پیام آنان نمیرسیم!
پس اگر حقترین سخنان را با حقترین روشها گفتیم و عدهای زیر بار آن نرفتند و بلکه آن را دروغ شمردند، تعجب نکنیم و از تلاش برای تبلیغ حق و حقیقت مایوس نشویم.
2) «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ»
این آیه بسیار شبیه است به آیه دیگری که می فرماید «فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُوا بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنیر» (آلعمران/184)
تفاوت این دو آیه آن است که در یکی بر رفتار تکذیبکنندگان تاکید شد و در دیگری بر وضعیت پیامبران که مورد تکذیب واقع شدند.
یعنی بدانیم در طول تاریخ، همواره هم کسانی هستند که سخن حق را تکذیب کنند؛ و هم کسانی بودهاند که علیرغم اینکه سخن حقشان تکذیب شد از پای ننشستند.
نه از کثرت تکذیبکنندگان حق ناامید شویم، و نه گمان کنیم که ما تنها کسانی هستیم که قرار است در برابر تکذیب سخن حق استقامت ورزیم.
3) «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
آشنایى با تاریخ گذشتگان، روحیهى صبر و مقاومت را در انسان بالا مىبرد. (تفسیر نور، ج2، ص214)[3]
4) «کَذَّبَ الَّذینَ ... جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ»
تکذیب انبیا از روى عمد و لجاجت و با علم و آگاهى از محتواى دعوت آنان بوده است. (تفسیر نور، ج9، ص493)
5) «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ»
حرکت انبیا در طول تاریخ، یک حرکت فرهنگى، فکرى و اعتقادى بوده است. (تفسیر نور، ج2، ص214)
این را در کانال نگذاشتم
6) «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنیرِ»
با اینکه «زبور» را به معنای «کتاب» دانستهاند چرا بعد از «زبور» کتاب را آورد؟
الف. شاید زبور اشاره به صحیفهها و نوشتههایی مشتمل بر ذکر خداوند است که متضمن احکام شرعی نیست ولی کتاب منیر کتابهای آسمانی نازل شدهای است که مشتمل بر شریعتهای الهی است مانند کتاب نوح و ابراهیم تورات و انجیل (المیزان، ج17، ص38)
ب. در نکات ادبی اشاره شد که زبور در اصل نوشتهای است که روی سنگ حک میشده؛ شاید علت تکرار این است که «زبور» در کتابت و کتاب بودن ثابتتر از «کتاب» است. (مجمعالبیان، ج8، ص634)
ج. احتمال دارد منظور از «زبر» نهیهای با شدت و غلظت باشد و نه کتاب، در واقع این سه به ترتیب به معنای معجزات آشکار و امور ترساننده و کتابهای نورانی بوده باشد. (البحر المحیط، ج3، ص460)
د. ...
[1] متن کامل این حدیث به نقل تفسیر قمی قبلا در جلسه 455 گذشت: http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-10/ (تنها تفاوت این بود که در آنجا عبارت «فَتَعَدَّوْا فَذَکَرَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» به صورت «فَقَعَدُوا وَ ذَکَرُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى» آمده بود که ظاهرا نسخه کافی درستتر است.
[2] . این چند روایت هم درباره اینکه مومن از تکذیب نمیترسد و این برای مومن طبیعی است قابل توجه است:
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ ... قَالَ عَلْقَمَةُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ یَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِکَ صُدُورُنَا فَقَالَ ع یَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا یُمْلَکُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ کَیْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ ع أَ لَمْ یَنْسُبُوا یُوسُفَ ع إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا أَیُّوبَ ع إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِیَ بِذُنُوبِهِ أَ لَمْ یَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّیْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِیَاءَ فَهَوِیَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّینٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى «بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً» أَ لَمْ یَنْسُبُوا جَمِیعَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْیَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ ع إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِیسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ یُوسُفُ أَ لَمْ یَنْسُبُوا نَبِیَّنَا محمد [مُحَمَّداً] ص إِلَى «أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ» أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِیَ امْرَأَةَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ یَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ یَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِیفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِیفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِیَّهُ ص مِنَ الْخِیَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ فِی کِتَابِهِ «وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ» أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ص «یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى» فِی ابْنِ عَمِّهِ عَلِیٍّ ع حَتَّى کَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى» أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى الْکَذِبِ فِی قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا» وَ لَقَدْ قَالَ یَوْماً عُرِجَ بِیَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِیلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَیْلَتِه (الأمالی( للصدوق)، ص103)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الْمُؤْمِنِ عَلَى أَنْ لَا تُصَدَّقَ مَقَالَتُهُ وَ لَا یَنْتَصِفَ مِنْ عَدُوِّهِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَشْفِی نَفْسَهُ إِلَّا بِفَضِیحَتِهَا لِأَنَّ کُلَّ مُؤْمِنٍ مُلْجَمٌ (الکافی، ج2، ص249)
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ وَلِیَّهُ فِی الدُّنْیَا غَرَضاً لِعَدُوِّه (الکافی، ج2، ص250)
[3] . در این آیه تاکید بر کاری است که معاندان کردند. اما در آیه 184 آلعمران که تاکید بر استقامت پیامبران بود این نکته نتیجه میشود:
آشنایى با مشکلات دیگران، مایهى تسلّى انسان است. (تفسیر نور، ج9، ص493)