سفارش تبلیغ
صبا ویژن

723) سوره فاطر (35) آیه 23 إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ

بسم الله الرحمن الرحیم

723) سوره فاطر (35) آیه 23

إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ

ترجمه

تو جز انذاردهنده‌ای نیستی.

نکات ادبی

نَذیرٌ

ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص414)، به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرت‌بخش باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص798)

البته عموما «انذار» (أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ؛ بقره/6) را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانسته‌اند؛ برخی گفته‌اند ترساندنی است از طریق سخن انجام می‌شود (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏12، ص75)؛ وبرخی توضیح داده‌اند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار می‌کند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیم‌تر باشد، این احسان بیشتر است. (الفروق فی اللغة، ص237)

همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمی‌رود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار می‌رود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام می‌شود، اما «توصیه» می‌تواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب. (الفروق فی اللغة، ص237)

«الْمُنْذِر» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْشاها؛ نازعات/45) اسم فاعل از مصدر «إنذار» است؛ و «نذیر» صفت مشبهه از ماده «نذر» است که در معنای اسم فاعل به کار رفته و به همان معنای «مُنذِر» می‌باشد و برای جمع بستن هر دو از تعبیر «نُذُر» استفاده می‌شود (هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى؛‏ نجم/56) (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص414؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص798)

«نَذْر» (ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ، بقرة/270؛ یُوفُونَ بِالنَّذْر، انسان/7؛ ِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً، آل‌عمران/35؛ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما، مریم/26) به معنای کارِ به‌خودیِ خود غیرواجبی را که شخص به دلیل خاصی بر خود واجب می‌سازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص797) و جمع آن «نذور» می‌باشد (وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ؛ حج/29). برخی بر این باورند که «نَذر» هم از همین ماده است، چون مطلبی است که شخص می‌ترسد که با آن مخالفت کند (معجم المقاییس اللغة، ج5، ص415)؛ اما برخی اصل آن را کلمه‌ای برگرفته از زبانهای سریانی و عبری می‌دانند که البته در آن زبانها «ذ» نبوده و این کلمه با «د» یا «ز» تلفظ می‌شود، هرچند معنایش شباهتی با ماده عربی این کلمه دارد؛ از این جهت که نذر یک التزام کلامی است و از این جهت شبیه انذار می‌باشد چرا که در التزام نوعی ضیق و محدودیت و تحذیر وجود دارد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏12، ص75).

ماده «نذر» با احتساب کلمه «نَذر» جمعا 130 بار در قرآن کریم به کار رفته است که تنها همین 6 موردی که در بالا اشاره شد در معنای «نَذر» می‌باشد؛ و بقیه همگی در معنای هشدار دادن است.[1]

حدیث

1) از امام حسن مجتبی ع روایت شده است که عده‌ای از یهودیان خدمت پیامبر ص رسیدند و به ایشان گفتند: ای محمد! تو هستی که گمان می‌کنی که رسول خدا هستی و همان طور که به حضرت موسی ع وحی می‌شد به تو نیز وحی می‌شود؟

پیامبر ص لحظه‌ای درنگ کردند و فرمودند: بله، من سید فرزندان آدم هستم و این فخرفروشی نیست؛ من خاتم پیامبران و امام تقواپیشگان و رسول رب العالمین هستم.

گفتند: [رسول] به جانب عرب یا عجم یا ما؟

پس خداوند عز و جل این آیه را نازل فرمود که ای محمد! «بگو ای مردم! همانا من رسول خدا هستم به جانب همگی شما» (اعراف/158).

سپس یهودی‌ای که داناترینشان بود شروع می‌کند به پرسیدن سوالاتی تا بدینجا می‌رسد که:

به چه دلیل تو را محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی نامیده اند؟

پیامبر ص فرمود: اما محمد، چون ستوده شده در زمین هستم،

و اما محمود، چون ستوده شده در آسمان هستم؛

اما ابوالقاسم، چون خداوند در روز قیامت قسمت و سهمِ آتش جهنم را که معین می‌کند، هرکس را از اولین و آخرین که به من کفر ورزیده باشد در آتش جای می‌دهد؛ و قسمت و سهمِ بهشت را که معین می‌کند هرکس که به من ایمان آورده باشد و به پیامبریم اقرار کرده باشد در بهشت خواهد بود؛

اما داعی (= دعوت‌کننده)، چون من مردم را به دین پروردگارم دعوت می‌کنم؛

و اما نذیر (هشداردهنده) چون من هرکه به من کفر ورزد را به آتش هشدار می دهم؛

 و اما بشیر (بشارت‌دهنده) چون من هر که مرا اطاعت کند به بهشت بشارت می‌دهم ...

الأمالی( للصدوق)، ص189؛ تفسیر القمی، ج‏2، ص365[2]

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ الَّذِی یُوحَى إِلَیْکَ کَمَا أُوحِیَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع فَسَکَتَ النَّبِیُّ ص سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالُوا إِلَى مَنْ إِلَى الْعَرَبِ أَمْ إِلَى الْعَجَمِ أَمْ إِلَیْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآیَةَ «قُلْ» یَا مُحَمَّدُ «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً» قَالَ الْیَهُودِیُّ الَّذِی کَانَ أَعْلَمَهُمْ یَا مُحَمَّدُ ...

فَقَالَ الْیَهُودِیُّ لِأَیِ‏ شَیْ‏ءٍ سُمِّیتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ دَاعِیاً فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقْسِمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ کَفَرَ بِی مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَفِی النَّارِ وَ یَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِی وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی فَفِی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِی فَإِنِّی أَدْعُو النَّاسَ إِلَى دِینِ رَبِّی وَ أَمَّا النَّذِیرُ فَإِنِّی أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِی وَ أَمَّا الْبَشِیرُ فَإِنِّی أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِی‏...[3]


2) بعد از اینکه عمروعاص بر محمد بن ابی‌بکر که والی منصوب امیرالمومنین ع در مصر بود غلبه کرد و وی را به شهادت رساند و مصر را فتح کرد، امیرالمومنین ع نامه‌ای خطاب به مردم مصر نوشت که چنین آغاز می شد:

از بنده خدا، امیر مومنان به هرکس از مومنان و مسلمانان که این نامه مرا بخواند:

سلام علیکم

همانا خدایی را حمد گویم که خدایی جز او نیست.

اما بعد، همانا خداوند حضرت محمد ص را به عنوان انذاردهنده ای بر جهانیان و امین وحی خویش و شاهدی بر این امت مبعوث فرمود و شما ای جماعت عرب، بر بدترین دین را برگزیده بودید، و در بدترین سراى خزیده. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشینتان گرزه مارهاى زهردار. آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلو آزار. در سرزمین ها پراکنده بودید و آبی پلید را نوشاننده؛ خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، و حرام‌خوری در میانتان فراوان. بتهاتان همه جا بر پا، پاى تا سر آلوده به خطا...

الغارات، ج‏1، ص303؛ نهج‌البلاغه، خطبه26 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص26)

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ‏ عَنْ أَبِیهِ جُنْدَبٍ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِیٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِیُ‏ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِینٌ‏ فَقَالُوا لَهُ: بَیِّنْ لَنَا مَا قَوْلُکَ فِی أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع: «وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِیعَتِی بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟ أَنَا مُخْرِجٌ إِلَیْکُمْ کِتَاباً أُخْبِرُکُمْ فِیهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُکُمْ أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّی مَا ضَیَّعْتُمْ فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِیعَتِی وَ کُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْکِتَابِ:

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ قَرَأَ کِتَابِی هَذَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَإِنِّی أَحْمَدُ إِلَیْکُمُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُو أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ‏ وَ أَمِیناً عَلَى التَّنْزِیلِ وَ شَهِیداً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ یَوْمَئِذٍ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ‏ عَلَى حِجَارَةٍ خَشِنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍ‏ وَ شَوْکٍ مَبْثُوثٍ فِی الْبِلَادِ تَشْرَبُونَ الْمَاءَ الْخَبِیثَ وَ تَأْکُلُونَ الطَّعَامَ الْجَشِیبَ‏ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْتُلُونَ أَوْلَادَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ وَ تَأْکُلُونَ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ سُبُلُکُمْ خَائِفَةٌ وَ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة...

تدبر

1) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ»

پیامبر و بلکه هر کسی که می‌خواهد پیام خدا را به گوش مردم برساند، صرفا هشداردهنده است؛ اینکه مردم به هشدارهای او گوش دهند یا خیر، و عده‌ای هدایت شوند یا گمراه، برعهده او نیست. (المیزان، ج17، ص37)

ثمره در تحلیل اجتماعی

قضاوت درباره اینکه آیا یک مبلغ دین وظیفه‌اش را درست انجام داده یا خیر، نباید بر اساس ایمان آوردن یا نیاوردن مخاطبان وی باشد. در واقع، صرفا از اینکه مردمی هدایت شوند یا نشوند، نمی‌توان درباره کسی که وظیفه هدایت آنان را برعهده گرفته قضاوت کرد. گاه او وظیفه خود را درست انجام می‌دهند، اما مردم مخاطب وی، زیر بار حق نمی‌روند.


2) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ»

سوال

آیا از این تعبیر که «تو انذاردهنده‌ای بیش نیستی» و دلالت بر حصر دارد، نتیجه نمی‌شود که پیامبر وظیفه حکومت کردن و مداخله در سیاست ندارد؟

پاسخ

هر حصری متناسب با فضاهای خود و برای بیرون کردن برخی از انتظارات نارواست؛ و از هر حصری نمی‌توان خارج شدن هر مطلب متفاوتی را نتیجه گرفت. مثلا وقتی یک معلم سر کلاس خود می‌گوید «من فقط از دانش‌آموزان درس‌خوان خوشم می‌آید» آیا می‌توان نتیجه گرفت که از پدر و مادر و همسرش خوشش نمی‌آید؟!

بهترین شاهد بر اینکه این حصر، همه موارد دیگر را خارج نمی‌کند این است که بلافاصله در آیه بعد علاوه بر نذیر»، پیامبر را «بشیر» هم دانست؛ یعنی این گونه نیست که او فقط و فقط نذیر باشد و نه دارای هیچ مسئولیت دیگری!

اما تاکید آیه بر اینکه پیامبر فقط نذیر است، درصدد است انتظار چه اموری را در مورد پیامبر ص منتفی سازد.

سیاق آیات قبل و بعد، این است که مسئولیت ایمان آوردن یا نیاوردن مردم را از ایشان سلب کند.

مروری بر آیات مشابه (که در آنها هم بر اینکه «تو فقط انذاردهنده ای» تاکید شده، نیز موید این برداشت است.

در آیات مشابه با حصر پیامبر در انذارگر بودن، این انتظارات از ایشان منتفی می‌شود:

  • خودش هر وقت و هرگونه دلش خواست آیه و معجره بیاورد (وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبین‏؛ عنکبوت/50)
  • بتواند برای خودش هرگونه مال و ثروتی جمع کند و هیچ مریضی و مشکلی متوجه وی نشود (قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ اعراف/188)
  • حتما گنجهایی در اختیار داشته باشد و فرشته‌ای در مقابل دیدگان مردم همراهش باشد (فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکیلٌ؛ هود/12)
  • اینکه کسانی که به وی ایمان می‌آورند حتما آدمهای خوب و بدون هرگونه مشکلی باشند (قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ؛ قالَ وَ ما عِلْمی‏ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛ إِنْ حِسابُهُمْ إِلاَّ عَلى‏ رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ؛ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنینَ؛ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ؛ شعراء/111-115)
  • اینکه او درباره آینده خودش و دیگران همه چیز را معلوم کند (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی‏ وَ لا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبین‏؛ احقاف/9)
  • اینکه موعد قیامت را دقیقا معلوم کند (وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏؛ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ؛ ملک/26)


3) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ»

با اینکه در آیات مختلف وظایف متعددی برعهده پیامبر ص گذاشته شده و او «بشیر» و «مبشر» ، «داعی» ، «شاهد» و «شهید» ، «واجب‌الاطاعة» (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ نساء/64) و ... معرفی شده است، در این آیه او را تنها و تنها «نذیر» (هشدار دهنده) معرفی می‌کند.

شاید بتوان نتیجه گرفت که این عنوان به نحوی جامع همه عناوین فوق است، یعنی کسی که هشدار می‌دهد عملا:

بشارت هم می‌دهد (چرا که کسی که هشدار وی را رعایت کند خوشبخت می‌شود)؛

به سوی دین حق دعوت هم می‌کند؛

شاهد بر اعمال مردم هم هست که آنها را هشدار می‌دهد؛

چنان جدی هشدار می دهد که انتظار دارد از او اطاعت کنند؛

و ...


4) «إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ»

چرا با اینکه پیامبر «بشارت‌دهنده» هم هست و در آیه بعد بدین مطلب تصریح می‌شود این آیه فقط بر انذاردهنده بودن پیامبر ص تاکید کرد؟

الف. سیاق آیات، اقتضای انذار و هشدار دادن دارد (المیزان، ج17، ص37) در واقع، این فقط ناظر به تسلی دادن پیامبر ص است (مفاتیح الغیب (فخر رازی)، ج26، ص234)‌ و فضای بحث تاکید بر این است که در قبال گمراه شدن مخاطب، وی خود را مسئول نبیند. (تدبر1)

ب. اثر انذار در هدایت بسیار بیش از ا ثر بشارت است.

حکایت

آیت الله جوادی آملی یکبار در درس تفسیر قریب به این مضمون می‌فرمودند:

آن مقدار که مردم از ترس جهنم بندگی خدا را بجا می‌آورند و به بهشت می‌روند، از شوق بهشت، بهشت نمی‌روند. شاهدش هم این است که چقدر تعداد کسانی که نماز صبح می‌خوانند بیشتر است از کسانی که نماز شب می‌خوانند! (هر دو باید از خواب خوش برخیزند، برای نماز شب این همه وعده پاداش داده شده، تنها افراد اندکی برمی‌خیزند؛ اما در مورد نخواندن نماز صبح (ترک واجب) هشدار به جهنم داده شده، بسیاری برمی‌خیزند!)

ج. معنای انذار به گونه‌ای عام است که عملا بشارت و سایر مسئولیتهای پیامبر ص را هم دربرمی‌گیرد. (تدبر3)

د. ...

 

 


[1] . قبلا در جلسه 113 http://yekaye.ir/ash-shuara-026-194/ و جلسه 206 http://yekaye.ir/al-furqan-025-51/ درباره این ماده توضیحاتی داده شد که چون جامع نبود، اینجا به طور جامع ارائه شد.

[2] . متن حدیث در تفسیر قمی چنین است: قَالَ وَ سَأَلَ بَعْضُ الْیَهُودِ رَسُولَ اللَّهِ ص لِمَ سُمِّیتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً قَالَ: أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّی فِی الْأَرْضِ مَحْمُودٌ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّی فِی السَّمَاءِ أَحْمَدُ مِنْهُ، وَ أَمَّا الْبَشِیرُ فَأُبَشِّرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ بِالْجَنَّةِ وَ أَمَّا النَّذِیرُ فَأُنْذِرُ مَنْ عَصَى اللَّهَ بِالنَّار.

[3] . در بحار الأنوار، ج‏19، ص175-176حدیثی از امیرالمومنین ع نقل می‌کند درباره اینکه چگونه پیامبر ص در ابتدای کار صرفا موظف به دعوت بود و بعدا موظف به جهاد و ... نیز شد:

أَقُولُ فِی تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ بِسَنَدِهِ الْمَذْکُورِ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی ذِکْرِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ مِنْهُ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً ص أَمَرَهُ فِی بَدْءِ أَمْرِهِ أَنْ یَدْعُوَ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا یُؤْذِیَهُمْ فَلَمَّا أَرَادُوهُ بِمَا هَمُّوا بِهِ مِنْ تَبْیِیتٍ أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْهِجْرَةِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِ الْقِتَالَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ فَلَمَّا أَمَرَ النَّاسَ بِالْحَرْبِ جَزِعُوا وَ خَافُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ إِلَى قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ فَنَسَخَتْ آیَةُ الْقِتَالِ آیَةَ الْکَفِّ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ بَدْرٍ وَ عَرَفَ اللَّهُ تَعَالَى حَرَجَ الْمُسْلِمِینَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ وَ کَثُرَ الْمُسْلِمُونَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ فَنَسَخَتْ‏ هَذِهِ الْآیَةُ الْآیَةَ الَّتِی أُذِنَ لَهُمْ فِیهَا أَنْ یَجْنَحُوا ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی آخِرِ السُّورَةِ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ الْقِتَالَ عَلَى الْأُمَّةِ فَجَعَلَ عَلَى الرَّجُلِ الْوَاحِدِ أَنْ یُقَاتِلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ نَسَخَهَا سُبْحَانَهُ فَقَالَ الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ فَنَسَخَ بِهَذِهِ الْآیَةِ مَا قَبْلَهَا فَصَارَ مَنْ فَرَّ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْحَرْبِ إِنْ کَانَتْ عِدَّةُ الْمُشْرِکِینَ أَکْثَرَ مِنْ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ لَمْ یَکُنْ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْ کَانَتِ الْعِدَّةُ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ کَانَ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَى قَوْلِهِ ع وَ نُسِخَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً یَعْنِی الْیَهُودَ حِینَ هَادَنَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا رَجَعَ مِنْ غَزَاةِ تَبُوکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ هُمْ صاغِرُونَ فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ تِلْکَ الْهُدْنَةَ