سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه جلسه 718

ادامه مباحث جلسه 718

حدیث


2) عبدالسلام بن صالح هروی می‌گوید: به امام رضا ع عرض کردم: یا ابن رسول الله! حدیثی از امام صادق ع روایت شده است که وقتی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند نوادگان قاتلان امام حسین ع به خاطر کار پدرانشان به قتل می‌رساند. آیا درست است؟

فرمودند:‌بله، همین طور است.

گفتم: پس اینکه خداوند می فرماید «و هیچ باربَری بار دیگری را بر دوش نکشد» (انعام/164؛ اسراء/15؛ فاطر/18؛ زمر/7؛ نجم/38) معنایش چیست؟

فرمودند: خداوند در جمیع سخنانش صادق است؛ لیکن نوادگان قاتلان حسین ع به کار پدرانشان راضی هستند و بدان افتخار می کنند؛ و کسی که به چیزی راضی باشد همانند کسی است که آن را انجام داده باشد؛ و اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب بدان راضی باشد،‌این شخص راضی، نزد خداوند، شریک قاتل است؛ و قائم ع اینها را تنها بدان جهت که آنان به کار پدرانشان راضی هستند به قتل می‌رساند.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص273

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ؟

فَقَالَ ع هُوَ کَذَلِکَ

فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» مَا مَعْنَاهُ؟

قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا؛ وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ؛

وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ.[1]

تدبر


5) «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی‏ حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی‏»

اینکه هیچکس بار دیگری را برعهده نگیرد، چگونه جمع می‌شود با آیات و روایاتی که می‌فرمایند که کسانی که دیگران را گمراه می‌کنند بار گناهان آنها را هم به دوش می‌کشند؟

پاسخ

این آیه می‌خواهد بفرماید گناه خود را به گردن نیاکان، دوستان و محیط نیاندازیم و گمان نکنیم که آنان بار ما را به دوش خواهند کشید؛ چرا که حساب و کتاب هر کس در قیامت، جداگانه است. (تفسیر نور، ج‏7، ص489)

البته گمراه‌کنندگان بار اضافه‌ای به خاطر گمراه کردنشان بر دوش می‌کشند، اما این بار اضافه، غیر از بار گناه خود گمراه‌شدگان است. (تفسیر الصافی، ج‏4، ص235)[2]

نکته تخصصی انسان‌شناسی (1): مضاعف بودن گناه گمراه‌کنندگان

شخصی که دیگری را گمراه می‌کند در آن واحد دو عمل انجام داده است. یکی عمل خودش، که به خودی خود ضرر و عذابی برای خود ایجاد نموده؛ و دوم، تاثیری که در شخص دیگر گذاشته، که این تاثیرگذاری خودش یک ضرر و عذاب دیگری برای او ایجاد می‌کند؛ و این تاثیرگذاری البته از گناه شخص گمراه‌شده نمی‌کاهد، زیرا که وی نیز با اراده خود این تاثیر را پذیرفته است؛ چنانکه در دو آیه پشت سرهم بر این مساله تاکید شده که گمراه‌کنندگان حتی به مخاطبان خود وعده می دهند که شما گناه بکنید و بار گناه شما را ما بر دوش خواهیم کشید و خداوند می‌فرماید: آنها اولا دروغ می‌گویند چون هیچکس نمی‌تواند بار گناه دیگری را بردارد؛ در عین حال این گمراه‌کنندگان بار مضاعفی بر دوش خواهند کشید : «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ؛ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ» (عنکبوت/12-13)

که این دو آیه در

جلسه 409 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-12/

و جلسه 410 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-13/

مورد بحث قرار گرفت.

همچنین این مضمون در کلام امام صادق ع بخوبی مورد توجه قرار گرفته که فرمودند: «هرکس باب گمراهی ای را به کسی بیاموزد، همانند وزر و بال آن کسی که بدان عمل کرده را بر دوش می کشد بدون اینکه از وزر و وبال خود آنان کم شود. (الکافی، ج‏1، ص35)[3]

نکته تخصصی انسان شناسی (2): درباره اراده و «جبر محیط»

از ظرایف بحث «اراده» در انسان، این است که «تاثیرپذیری از دیگران» به معنای مجبور بودن و نفی اراده نیست.

گاه برخی با عنوان «جبر محیط»، «تاثیر» دیگران بر «اراده» شخص را بهانه‌ای برای معذور دانستن وی قلمداد می‌کنند؛ در حالی که خداوند صریحا این سخن را تخطئه می‌کند؛ مگر برخی موارد خاص که واقعا اراده‌ای باقی نمی‌ماند. (نساء/97-98)[4]

در واقع، مهمترین عامل موثر در اراده هر انسانی، احساس مثبت یا منفی‌ای است که در اثر علم و آگاهی و شناختی که از پیرامون خود به دست می‌آورد، نسبت به امور مختلف پیدا می‌کند. در اینکه هر جامعه‌ای احساسات منفی یا مثبت خاصی را به اشخاص منتقل می‌کنند تردیدی نیست، اما نکته مهم این است که عقل انسان در تشخیص خود صرفا تابع این احساسات نیست و می‌تواند حقیقت را ورای این احساسات به دست آورد. در واقع، محیط پیرامون انسان، شناخت ها و نگرش‌های خاصی نسبت به امور را به وی القا می‌کنند و گاه کارهای بد را برایش زینت می‌دهند تا آنها را خوب ببیند (فاطر/8)، اما خداوند همگان را از نعمتی به نام عقل بهره‌مند فرموده، که هرکس در حد توان خویش، می‌تواند بفهمد که برخی از اموری که به وی القا شده، نارواست؛ و همین فهم است که مبنای مواخذه انسانها را مهیا می‌سازد.

بله، اگر شخص اصطلاحا دچار «استضعاف فکری» باشد یعنی قوه درک او چنان ضعیف باشد که نتواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد، در اینجا آنان مورد مواخذه قرار نمی‌گیرند، اما مهم این است که هر مقدار را که فهمید، باید بر اساس آن عمل کند، که اگر چنین نکند، کم‌کم راه فهم حقیقت را خودش بر خود می‌بندد و مصداق کسانی می‌شود که زیانکارترین‌انسانهایند اما خودشان چنین حساب می‌کنند که بهترین کار را انجام می‌دهند؛ و به همین جهت چنان شایسته جهنم می‌شوند که اصلا کارشان به حسابرسی هم نمی‌رسد. (کهف/103-105) (درباره این آیات قبلا در جلسات 686-688 بحث شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-103/  و http://yekaye.ir/al-kahf-18-104/ و http://yekaye.ir/al-kahf-18-105/ )


6) «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»

مقصود از این تعبیر که «تنها تو کسانی را هشدار می‌دهی که از پروردگارشان در نهان خشیت دارند و نماز برپاداشتند» چیست؟ اگر آنها از خدا خشیت دارند و نماز اقامه می‌کنند، دیگر چه نیازی به انذار است؟

الف. مقصود این است که انذار و هشدارهای پیامبر ص تنها در کسانی اثر دارد که از پروردگارشان در نهان خشیت دارند.

یعنی با توجه به اینکه پیامبر برای کل جهانیان مبعوث شده بود منظور از اینکه تو تنها چنین افرادی را انذار می‌دهی، آن است که انذار تو تنها برای چنین افرادی فایده دارد و اینها از انذار تو اثر می‌پذیرند. (مجمع البیان، ج‏8، ص633) به تعبیر دیگر، خشیت و نماز به انسان قابلیّت پذیرش مى‏دهد. (تفسیر نور، ج‏7، ص489)

ب. حکایت اثرگذاشتن انذار را شرح می‌دهد که انذار تو واقعا در چه کسانی اثر گذاشته است، یعنی این انذار فقط زمانی واقعا اثر گذاشته که افراد خشیت پیدا کنند و نماز برپا دارند. (اقتباس از المیزان، ج17، ص36)[5]

ج. ...


7) «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ»

مقصود از «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» چیست؟

الف. یعنی از پروردگارشان خشیت دارند در حالیکه وضعیت قیامت برایشان در نهان است. (مجمع البیان، ج‏8، ص633) به تعبیر دیگر، با اینکه قیامت را ندیده‌اند آن را باور دارند؛ و از این رو، با این حال، از پروردگارشان خشیت دارند.

ب. در خفا و جایی که جز خدا هیچکس هم آنان را نمی‌بیند باز از خداوند خشیت دارند (مجمع البیان، ج‏8، ص633) به تعبیر دیگر، خشیت آنان از پروردگارشان امری کاملا واقعی است و برای تظاهر در برابر مردم نیست.

ج. به واسطه اخباری که از غیب بدانها رسیده و باور پیدا کرده و ایمان آورده‌اند از پروردگارشان می‌ترسند. به تعبیر دیگر، مساله پذیرش انذار الهی ناشی خشیت خداست و این خشیت هم ناشی از ایمان آنان به غیب است، و از این جهت مضمون آن شبیه است به توصیفی که خداوند از متقینِ هدایت‌یافته ارائه می‌دهد که: «هُدىً لِلْمُتَّقین‏؛ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...» (بقره/2-3)

د. ...


8) «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ ... أَقامُوا الصَّلاةَ»

تنها کسانی واقعا هشدارهای پیامبر ص را جدی می‌گیرند که اهل برپا داشتن نماز باشند.

کسی که نمازش را جدی نمی‌گیرد، معلوم است که قیامت را واقعا جدی نگرفته است.


9) «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ»

چرا خشیت داشتن از پروردگار را با فعل مضارع آورد ولی اقامه نماز را با فعل ماضی؟

الف. خواسته به تفاوت اینها اشاره کتد از این جهت که خشیت در هر وقتی لازم است اما نماز در اوقات خاصی انجام می‌شود. (مجمع البیان، ج‏8، ص633) به تعبیر دیگر،  خشیت از خداوند یک امر مستمر است که پایانی بر آن نیست؛ اما برپایی هر نماز یک پایان (وقت مخصوص) دارد.

ب. ...


10) «وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ»

کسی که در راه تزکیه و پاک کردن جان خویش قدم بردارد، ثمره‌اش به خودش می‌رسد.

این جمله همچنان تاکیدی است بر مطلبی که در آیات قبل اشاره کرد که خداوند «غنی حمید» است و از آنچه شما را بدان فراخوانده، خودش نفعی نمی‌برد؛ بلکه اگر ثمره‌ای هست برای خودشماست. (المیزان، ج‏17، ص36)[6]


11) «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ»

ابتدا از کسانی یاد کرد که از پروردگارشان در نهان خشیت دارند و نماز برپاداشتند؛ سپس فرمود کسی که تزکیه کند تنها برای خودش تزکیه می‌کند.

این نشان می‌دهد که هدف نهایی‌ای که پیامبر بدان می‌خواند همان تزکیه و پاک شدن است؛ و حقیقت تزکیه هم پوشیدن لباس خشیت از خدا و اقامه نماز است. (المیزان، ج‏17، ص36)[7]

و از سوی دیگر، تزکیه از طریق تقوا و نماز به دست مى‏آید. (تفسیر نور، ج‏7، ص489)


12) «إِلَی اللَّهِ الْمَصیرُ»

هستى، هدفمند و داراى حرکت تکاملى است. (تفسیر نور، ج‏7، ص489)


13) «إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»

انسان و هر موجودی، سیری را در وجود خود طی می‌کند و آخرش هرچیزی شد، «مصیرِ» (= شدنِ، عاقبتِ) او همان است؛ و «مصیرِ» همگان خداست.

تاملی در حقیقت جهنم برای جهنمیان

سوال

چگونه است که در این آیه (و 11 آیه دیگر) «مصیر» و شدنِ نهایی همگان را خداوند معرفی نموده است، ولی در 11 آیه مأوی و جایگاه عده‌ای را «جهنم» یا «نار» معرفی کرده و تعبیر «بئس المصیر» را به کار برده است. بالاخره آیا اینان که «مصیر»شان جهنم است، «مصیر»شان خدا نیست؟

پاسخ

غایت و نهایت حرکت هر موجودی خداوند است و در عالَم مقصد و مقصودی جز او وجود ندارد؛ البته این مقصد و مقصود برای انسانها دو گونه می‌تواند باشد:

گاهی خودشان این را هدف خود قرار می‌دهند و با خوشی و خرمی به این مقصد و مقصود می‌رسند، اینان کسانی‌اند که به خدا می‌رسند و از این رسیدن اوج لذت را می‌برند و از این رو، جایگاهشان بهشت است.

اما برخی به خیال خود برخلاف این هدف می‌خواهند سیر کنند؛ اما آنان نیز مقصدی جز خدا نخواهند داشت، اما وقتی به آن مقصد می‌رسند، پوچ بودن تمامی آمال و آرزوهایی که هدف خود قرار داده بودند را می‌بینند و چنان کور، و از حقیقت دور شده‌اند که رسیدن به خدا برای آنان جز عذاب و ناخشنودی و درد و شکنجه نیست. این وضعیت جهنم، نهایت سیری است که خود آنها در وجود خویش، در پیش گرفته‌اند؛ که البته بد بازگشت‌گاهی است.[8]


14) «وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصیرُ»

اینکه «صیرورت» مقصد نهایی تحولات وجودی همگان تنها خداست. چه ربطی به مطالب قبل دارد؟

الف. می‌خواهد بفرماید در حالی که هرکس تزکیه کند ثمره‌اش به خودش می‌رسد، اما این پاک شدن، امری نیست که به هدر برود؛ بلکه همگان به سوی خداوند رهسپارند و او پاداش و جزای هرکس را به فراخور عملش می‌دهد؛ و این کسانی که پاک شده‌اند بهترین پاداش‌ها را می‌گیرند. (المیزان، ج‏17، ص36)[9]

ب. این عبارت می‌تواند جمع‌بندی چند آیه قبل باشد. از آنجا که وعده خدا را مطرح کرد تا آنجا که تنها منشأ عزت را خدا دانست، و آنجا که همه را فقیر و محتاج خداوند معرفی نمود؛ می‌خواهد نشان دهد که نه‌تنها ختم کار همه شما، بلکه ختم همه امور به خداست و او هم سررشته امور را به دست دارد و هم پایان امور را؛ پس زندگی را جز با او نباید تنظیم کرد.

ج. ...

 

 


[1] . قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ ع مِنْکُمْ إِذَا قَامَ قَالَ یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَةَ فَیُقَاطِعُ أَیْدِیَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

این روایت هم در همین راستا قابل توجه است:

وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ ذِکْرُهُ: أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع کَانَ یَذْکُرُ حَالَ مَنْ مَسَخَهُمُ اللَّهُ قِرَدَةً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ یَحْکِی قِصَّتَهُمْ فَلَمَّا بَلَغَ آخِرَهَا قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَسَخَ أُولَئِکَ الْقَوْمَ لِاصْطِیَادِهِمُ السَّمَکَ فَکَیْفَ تَرَى عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَکُونُ حَالُ مَنْ قَتَلَ أَوْلَادَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هَتَکَ حَرِیمَهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَ إِنْ لَمْ یَمْسَخْهُمْ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّ الْمُعَدَّ لَهُمْ مِنْ عَذَابِ الْآخِرَةِ أَضْعَافُ أَضْعَافِ عَذَابِ الْمَسْخِ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّا قَدْ سَمِعْنَا مِنْکَ هَذَا الْحَدِیثَ فَقَالَ لَنَا بَعْضُ النُّصَّابِ فَإِنْ کَانَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بَاطِلًا فَهُوَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ صَیْدِ السَّمَکِ فِی السَّبْتِ أَ فَمَا کَانَ اللَّهُ غَضِبَ عَلَى قَاتِلِیهِ کَمَا غَضِبَ عَلَى صَیَّادِی السَّمَکِ؟ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع قُلْ لِهَؤُلَاءِ النُّصَّابِ فَإِنْ کَانَ إِبْلِیسُ مَعَاصِیهِ أَعْظَمَ مِنْ مَعَاصِی مَنْ کَفَرَ بِإِغْوَائِهِ فَأَهْلَکَ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنْهُمْ کَقَوْمِ نُوحٍ وَ فِرْعَوْنَ وَ لَمْ یُهْلِکْ إِبْلِیسَ وَ هُوَ أَوْلَى بِالْهَلَاکِ فَمَا بَالُهُ أَهْلَکَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ قَصُرُوا عَنْ إِبْلِیسَ فِی عَمَلِ الْمُوبِقَاتِ وَ أَمْهَلَ إِبْلِیسَ مَعَ إِیثَارِهِ لِکَشْفِ الْمُحَرَّمَاتِ أَ مَا کَانَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیماً تَدْبِیرُهُ حِکْمَةً فِیمَنْ أَهْلَکَ وَ فِیمَنِ اسْتَبْقَى؟ فَکَذَلِکَ هَؤُلَاءِ الصَّائِدُونَ فِی السَّبْتِ وَ هَؤُلَاءِ الْقَاتِلُونَ لِلْحُسَیْنِ یَفْعَلُ فِی الْفَرِیقَیْنِ مَا یَعْلَمُ أَنَّهُ أَوْلَى بِالصَّوَابِ وَ الْحِکْمَةِ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ عِبَادُهُ یُسْئَلُونَ وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمَّا حَدَّثَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع بِهَذَا الْحَدِیثِ قَالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ فِی مَجْلِسِهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ یُعَاقِبُ اللَّهُ وَ یُوَبِّخُ هَؤُلَاءِ الْأَخْلَافَ عَلَى قَبَائِحَ أَتَاهَا أَسْلَافُهُمْ وَ هُوَ یَقُولُ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏؟» فَقَالَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِلُغَةِ الْعَرَبِ فَهُوَ یُخَاطِبُ فِیهِ أَهْلَ اللِّسَانِ بِلُغَتِهِمْ یَقُولُ‏ الرَّجُلُ التَّمِیمِیُّ قَدْ أَغَارَ قَوْمُهُ عَلَى بَلَدٍ وَ قَتَلُوا مَنْ فِیهِ أَغَرْتُمْ عَلَى بَلَدِ کَذَا وَ فَعَلْتُمْ کَذَا وَ یَقُولُ الْعَرَبِیُّ نَحْنُ فَعَلْنَا بِبَنِی فُلَانٍ وَ نَحْنُ سَبَیْنَا آلَ فُلَانٍ وَ نَحْنُ خَرَّبْنَا بَلَدَ کَذَا لَا یُرِیدُ أَنَّهُمْ بَاشَرُوا ذَلِکَ وَ لَکِنْ یُرِیدُ هَؤُلَاءِ بِالْعَذْلِ وَ أُولَئِکَ بِالافْتِخَارِ إِنَّ قَوْمَهُمْ فَعَلُوا کَذَا- وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی هَذِهِ الْآیَاتِ إِنَّمَا هُوَ تَوْبِیخٌ لِأَسْلَافِهِمْ وَ تَوْبِیخُ الْعَذْلِ عَلَى هَؤُلَاءِ الْمَوْجُودِینَ لِأَنَّ ذَلِکَ هُوَ اللُّغَةُ الَّتِی نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ الْآنَ هَؤُلَاءِ الْأَخْلَافُ أَیْضاً رَاضُونَ بِمَا فَعَلَ أَسْلَافُهُمْ مُصَوِّبُونَ لَهُمْ فَجَازَ أَنْ یُقَالَ أَنْتُمْ فَعَلْتُمْ أَیْ إِذْ رَضِیتُمْ قَبِیحَ فِعْلِهِمْ. (الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص313)

[2] . وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ و لا تحمل نفس آثمة اثم نفس اخرى و امّا قوله وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ ففی الضّالّین المضلّین فانّهم یحملون أثقال اضلالهم مع أثقال ضلالهم و کلّ ذلک أوزارهم لیس فیها شی‏ء من أوزار غیرهم

[3] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًى فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا یُنْقَصُ أُولَئِکَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْئاً وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ کَانَ عَلَیْهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا یُنْقَصُ أُولَئِکَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْئاً.

[4] . إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً؛ إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً.

[5] . البته عبارات علامه طباطبایی به گونه‌ای است که می‌توان همان معنای بند الف را به ایشان هم نسبت داد، اما می‌توان این معنای دوم را هم از کلام ایشان برداشت نمود:

و قوله: «إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» أی هؤلاء المکذبون لا ینتفعون بالإنذار و لا تتحقق معهم حقیقة الإنذار لأنهم مطبوع على قلوبهم إنما تنذر و ینفع إنذارک الذین یخشون ربهم بالغیب و یقیمون الصلاة التی هی أفضل العبادات و أهمها و بالجملة یؤمنون بالله و یعبدونه أی الذین یخشون ربهم بالغیب و یقیمون الصلاة إثر إنذارک لا أنهم یخشون ربهم و یصلون ثم ینذرون بعد ذلک حتى یلزم تحصیل الحاصل فالآیة کقوله: «إِنِّی أَرانِی أَعْصِرُ خَمْراً» (یوسف/36).

[6] . و فیه تقریر و تأکید لما تقدم من کونه تعالى غنیا حمیدا فهو تعالى لا ینتفع بما یدعو إلیه من التزکی بل الذی تزکى فإنما یتزکى لنفع نفسه.

[7] . و قوله: «وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ» بدل الخشیة و إقامة الصلاة من التزکی للإشارة إلى أن المطلوب بالدعوة و الإنذار هو التزکی و تزکیة النفس تلبسها بالخشیة من الله على الغیب و إقامة الصلاة.

[8] . همچنین به جلسه 78، تدبر6 http://yekaye.ir/al-hadeed-057-15/ مراجعه کنید

[9] . و قد ختم الآیة بقوله: «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» للدلالة على أن تزکیة من تزکى لا تذهب سدى، فإن کلا من الفریقین صائرون إلى ربهم لا محالة و هو یحاسبهم و یجازیهم فیجازی هؤلاء المتزکین أحسن الجزاء.