سفارش تبلیغ
صبا ویژن

714) سوره فاطر (35) آیه 14 إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَ

بسم الله الرحمن الرحیم

714) سوره فاطر (35) آیه 14

إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ

ترجمه

اگر آنان را بخوانید خواندنِ شما را نمی‌شنوند، و  اگر هم [فرضاً] می‌شنیدند پاسخی به شما نمی‌دادند، و روز قیامت به شرک‌ورزی شما کافر [و ناسپاس] شوند، و [هیچکس] همچون آگاهیْ همه‌چیزدان، تو را باخبر نکند.

نکات ادبی

تَدْعُوهُمْ ، دُعاءَکُمْ

قبلا بیان شد که ماده «دعو» در اصل به معنای «متمایل شدن به جانب کسی با کلام» ویا «خواستن چیزی با توجه و میل به آن» و معادل کلمات فارسی «دعوت کردن و خواندن» است. به تعبیر دیگر، دعا همان ندا دادن است با این تفاوت که «ندا دادن» عموما با صدای بلند است، اما دعا می‌تواند با صدای بلند یا آهسته (نجوی) باشد.

مصدر «دَعْوَى»، هم به معنای «ادعا کردن» به کار می‌رود (فَما کانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا؛ اعراف/5) و هم به معنای «دعا کردن» (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏؛ یونس/10).

همچنین دعا کردن بسیار می‌شود که در معنای درخواست کردن همراه با استغاثه به کار رود.

جلسه 317 http://yekaye.ir/al-hajj-22-12/

یُنَبِّئُکَ

ماده «نبأ» را عموما به معنای «خبر» دانسته‌اند با این تفاوت که اولا نبأ در جایی به کار می‌رود که مخاطب از آن خبر بی‌اطلاع است، در حالی که در کلمه «خبر» فرقی نمی‌کند که مخاطب خودش از مطلب آگاه است یا خیر؛ و ثانیا «نبأ» خبری است که هم فایده و اهمیت زیادی دارد و هم غالبا بر اثر آن یقین یا ظن قوی حاصل می‌شود.

درباره ریشه آن توضیح داده‌اند که اصل آن به معنای «آمدن از مکانی به مکان دیگر» می‌باشد، چنانکه به سیل ویا انسانی که از جای دیگری آمده «نابئ» می‌گویند؛ و به «صوت» هم «نَبْأة» می‌گویند چون از مکانی به مکان دیگر می‌آید؛ و «خبر» را هم از همین جهت نبأ گفته‌اند و کسانی هم که «نبیّ: پیامبر» و «نبوت» را از این ماده دانسته‌اند، وجه تسمیه‌اش را این دانسته‌اند که از جانب خدا خبر می‌آورد.

جلسه 223 http://yekaye.ir/al-baqare-2-033/

و نیز جلسه 188 http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-13/

خَبیرٍ

قبلا بیان شد که درباره ماده «خبر» برخی بر این باورند که در اصل در دو معنی به کار می‌رود یکی در معنای «علم» و دیگری در معنای «نرمی و سستی»، چنانکه به کشاورزی که زمین را شخم می‌زند هم «خبیر» گویند چون زمین را نرم و آماده رویش گیاه می‌کند. اما اغلب این دو معنا را به یک معنا برگردانده و گفته‌اند علمی است که با اطلاع و احاطه دقیق باشد و به کنه معلومات پی ببرد و کشاورز شخم‌زننده را هم از این جهت خبیر گفته‌اند که به زوایای پنهان مزرعه‌اش کاملا احاطه دارد و هنگام کار همه چیز را تحت نظر قرار می‌دهد.

بدین ترتیب «خُبْر» و «خِبْرَةً» مصدر این ماده و به معنای خبردار شدن است چنانکه در آیه «قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً» (کهف/91) آن را به معنای علم و معرفت دقیق به حساب آورده‌اند.

«خَبَر» را به معنای وسیله اطلاع  و رسیدن به علم دانسته‌اند: «سَآتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ؛ نمل/7) به معنای این است که بتوانم علم و اطلاعی در این زمینه پیدا کنم.

«خبیر» اسم فاعل و یا صفت مشبهه از این ماده است و کاربرد آن در مورد خداوند به معنای کسی است که علم به باطن و حقایق امور دارد و البته برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که شاید «خبیر» در مورد خدا به معنای «مُخبِر:‌ خبر دهنده» باشد.

جلسه 524 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-34/

حدیث

1) از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

خداوند عز و جل می‌فرماید: قطعا که امید هر مومنی را که به غیر من دل ببندد، به یاس تبدیل می‌کنم، و لباس ذلت در میان مردم بر تن او می‌پوشم، و او را از وصال خود منصرف، و از قرب خویش دور می‌کنم.

کیست که برای برآورده شدن حوایجش به من امید بسته باشد و بدون اینکه حاجت روا شود او را برگردانده باشم؟

کیست که علی‌رغم جرایم عظیمش به من امید داشته باشد و من امیدش را قطع نموده باشم؟

آیا انسان در سختی‌ها به غیر من امید می‌بندد، در حالی که منم که زنده و اهل کرامت هستم؛ و باب من برای کسی که مرا بخواند گشوده است؟!

وای بر کسانی که از رحمتم ناامیدند!

و چه اندازه شقاوتمند است کسی که مرا عصیان می‌کند و مراقب [توجه] من [به او] نیست!

 صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، ص93

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ أَبِی الْحُسَیْنُ ع رُوِیَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤْمِنٍ أَمَّلَ دُونِی بِالْإِیَاسِ وَ لَأُلْبِسَنَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّةٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ وَصْلِی وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ قُرْبِی مَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِقَضَاءِ حَوَائِجِهِ فَقَطَعْتُ بِهِ دُونَهَا أَمْ مَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی بِعَظِیمِ جُرْمِهِ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی أَ یَأْمُلُ أَحَدٌ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَ أَنَا الْحَیُّ الْکَرِیمُ وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی یَا بُؤْساً لِلْقَانِطِینَ مِنْ رَحْمَتِی وَ یَا شِقْوَةً لِمَنْ عَصَانِی وَ لَمْ یُرَاقِبْنِی‏.[1]


2) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خود فرمودند:

پس ای شنونده! از مستی به درآی! و از غفلتت بیدار شو! و از عجله‌ات بکاه!

و بیندیش در آنچه از جانب خداوند تبارک و تعالی آمده است درباره آنچه جایگزینی ندارد و گریزی از او نیست و بناچار بدان می‌رسی!

سپس گونه‌ات را بر زمین بگذار و تکبر را رها کن و ذهنت را حاضر نما و به یاد قبر و منزل‌گاهت بیفت که عبور خود تو بدان خواهد افتاد و عاقبتت آنجاست؛

و همان گونه که باشی با تو همان گونه خواهند بود؛ و هرچه بکاری درو کنی؛ و هر چه کنی با تو همان کنند؛

و چاره‌ای نیست مگر به اینکه به یکی از این دو تکیه کنی:

یا طاعت خدا که بدانچه از آن شنیدی استوار باشی؛

و یا حجت خدا که بدانچه دانستی استوار باشی؛

پس هشدار هشدار؛ و جدی باشید جدی، که ، «و [هیچکس] همچون آگاهیْ خبیر، تو را باخبر نکند.»

تحف العقول، ص156؛ نهج‌البلاغه، خطبه 153[2]

روی عن أمیر المؤمنین ع‏

فَأَفِقْ أَیُّهَا الْمُسْتَمْتِعُ مِنْ سُکْرِکَ وَ انْتَبِهْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ‏  وَ تَفَکَّرْ فِیمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیمَا لَا خُلْفَ فِیهِ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ وَ لَا بُدَّ مِنْهُ ثُمَّ ضَعْ فَخْرَکَ وَ دَعْ کِبْرَکَ وَ أَحْضِرْ ذِهْنَکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ وَ مَنْزِلَکَ فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ وَ إِلَیْهِ مَصِیرَکَ وَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ‏  وَ کَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ کَمَا تَصْنَعُ یُصْنَعُ بِکَ وَ مَا قَدَّمْتَ إِلَیْهِ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً لَا مَحَالَةَ فَلْیَنْفَعْکَ النَّظَرُ فِیمَا وُعِظْتَ بِهِ وَ عِ‏  مَا سَمِعْتَ وَ وُعِدْتَ فَقَدِ اکْتَنَفَکَ بِذَلِکَ خَصْلَتَانِ وَ لَا بُدَّ أَنْ تَقُومَ بِأَحَدِهِمَا إِمَّا طَاعَةُ اللَّهِ تَقُومُ لَهَا بِمَا سَمِعْتَ وَ إِمَّا حُجَّةُ اللَّهِ تَقُومُ لَهَا بِمَا عَلِمْتَ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ فَإِنَّهُ‏ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیر...[3]

تدبر

1) «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ»

این آیه شرح جمله آخر آیه قبل است. در آنجا فرمود «و کسانی که غیر از او می‌خوانید پوست هسته خرمایی را هم مالک نیستند.» و اکنون توضیح می‌دهد که در دنیا اگر آنان را بخوانید خواندنِ شما را اصلا نمی‌شنوند، و  اگر هم فرضاً بشنوند، برآوردن حاجت شما در توان‌شان نیست؛ در قیامت هم اصل اینکه شما سراغ آنها می‌رفتید را انکار می‌کنند!

نکته تفسیری

مصداق اصلی شرک‌ورزیدن، شرک آشکار است یعنی اقدام بت‌پرست‌ها ویا کسانی که فرشتگان یا حضرت عیسی ع را به الوهیت می‌گرفتند. ناتوانی بت‌ها از شنیدن و پاسخ گفتن که واضح است؛ در مورد فرشتگان یا حضرت عیسی ع هم مفسران توضیح داده‌اند که از این جهت است که آنان هیچ کاری را به اختیار خود نمی‌توانند انجام دهند و اگر چیزی می‌شنوند یا پاسخی می‌دهند تنها به اذن خداوند است (مجمع‌البیان، ج8، ص631؛ المیزان، ج17، ص30)

اما این سخنان در مورد شرک خفی هم صادق است؛ یعنی شامل پول‌پرستی، شهوت‌پرستی، مقام‌پرستی و ... هم می‌شود.


2) «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ»

اگر خدا را درست بشناسیم می‌فهمیم که همه امور عالم تنها و تنها به دست اوست؛ و برای هر کاری، اگر به غیر او اعتماد کنیم، نه در این دنیا کاری از دستشان ساخته است؛ و نه در قیامت به این اعتماد ما جواب می‌دهند.

با این حال، و با اینکه بارها و بارها دیده‌ایم که این اموری که بدانها اعتماد کرده‌ایم نتوانسته‌اند کار ما را راه بیندازند، باز به سراغ آنها می‌رویم.

آیا این نشانه آن نیست که خدا را واقعا و آن گونه که باید و شاید، باور نداریم؟!


3) «یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ»

مقصود از اینکه «روز قیامت به شرک‌ورزی شما کافر شوند» چیست؟

الف. ممکن است کفر به معنای انکار باشد؛ آنگاه مقصود تبری جستن است از اقدامی که اینان در دنیا انجام می‌دادند: اینان در دنیا آن معبودهای دروغین را شریک خدا قرار می‌دادند؛ و آنها در آنجا از این اقدام آنان تبری می‌جویند؛

و از این جهت شبیه آیه‌ای است که می‌فرماید «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا» (بقره/166)

ویا این آیه که می‌فرماید «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ» (أحقاف/6) (المیزان، ج17، ص30)

(با توجه به اینکه آن معبودها بر دو قسم بوده‌اند: برخی فرشتگان و اولیای خدا بودند که عده‌ای آنان را در ردیف خدا قرار دادند، و برخی بت‌ها و جماداتی بودند که کاری در همین دنیا هم از دستشان برنمی‌آمد؛ به نظر می‌رسد این دو آیه هم به ترتیب واکنش این دو گروه را نشان می‌دهد)

ب. ممکن است کفر به معنای ناسپاسی باشد؛ آنگاه مقصود این است که اینان در دنیا با پرستش آنان انتظار کمک از آنان را داشتند، اما در آنجا آنان هیچ کاری برای اینان انجام نمی‌دهند و عملا با ناسپاسیِ آن معبودها مواجه می‌شوند. آیاتی که از «شاکر» (مانند بقره/158؛‌نساء/147) یا «شکور» (فاطر/34؛ شوری/23؛ تغابن/17) بودنِ خداوند سخن می‌گوید، می‌تواند موید این برداشت باشد.

ج. ...


4) «وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ»

«نبأ» به خبرهای مهم می‌گویند (توضیح در نکات ادبی)

آیه می‌فرماید:

خبرهاى مهم را از اهل خبره که کاملا آگاهند بگیرید. (تفسیر نور، ج9،‌ص486)

این را مقایسه کنید با این آیه که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمین‏: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر فاسقى برایتان خبر مهمى آورد، نیک وارسى کنید، مبادا به نادانى گروهى را آسیب برسانید و بعد، از آنچه کرده‏اید پشیمان شوید.» (حجرات/6)

تاملی با خویش

دوران ما را عصر انفجار اطلاعات می‌خوانند؛ اما حقیقت این است که بویژه با پیدایش شبکه‌های اجتماعی در بستر فضای مجازی، مرز راست و دروغ در خبرها بسیار مبهم شده است؛ و افراد بیش از آنکه به صحت و منبع خبر اهتمام داشته باشند تابع جذابیت خبر هستند؛ جذابیتی که منجر به پیدایش پدیده‌ای به نام «سلبریتی» شده است؛ یعنی شهرت‌های بی‌پشتوانه‌ای که صرفا بر اثر تعداد «فالوور» (کسانی که خبرهای یک شخص را تعقیب می‌کنند) پیدا شده است.

ما چکار می‌کنیم؟

آیا با این امواج بی‌خِرَدی همراه می‌شویم؟

یا توصیه‌های خدا را جدی می‌گیریم و خبرهای مهم را تنها از منابع موثق دریافت خواهیم کرد؟


 


[1] .قریب به این مضمون حکایتی مشتمل بر روایتی در جلسه 320، حدیث2 http://yekaye.ir/al-hajj-22-15/ گذشت و نیز روایتی در جلسه 422 حدیث1 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-3/

[2] عبارات نهج‌البلاغه اندکی متفاوت است: فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّامِعُ مِنْ سَکْرَتِکَ وَ اسْتَیْقِظْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَ اخْتَصِرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ أَنْعِمِ الْفِکْرَ فِیمَا جَاءَکَ عَلَى لِسَانِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ ص مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ وَ خَالِفْ مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ إِلَى غَیْرِهِ وَ دَعْهُ وَ مَا رَضِیَ لِنَفْسِهِ وَ ضَعْ فَخْرَکَ وَ احْطُطْ کِبْرَکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ فَإِنَّ عَلَیْهِ مَمَرَّکَ وَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ وَ کَمَا تَزْرَعُ تَحْصُدُ وَ مَا قَدَّمْتَ الْیَوْمَ تَقْدَمُ عَلَیْهِ غَداً فَامْهَدْ لِقَدَمِکَ وَ قَدِّمْ لِیَوْمِکَ فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ وَ الْجِدَّ الْجِدَّ أَیُّهَا الْغَافِلُ وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیر. ...

[3] . درباره معنای «خبیر» روایتی در الکافی، ج‏1، ص122 آمده است که قبلا نیز در جلسه24 http://yekaye.ir/14-67-al-mulk/ گذشت:

أَمَّا الْخَبِیرُ فَالَّذِی لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَفُوتُهُ لَیْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لَا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْیَاءِ فَعِنْدَ التَّجْرِبَةِ وَ الِاعْتِبَارِ عِلْمَانِ وَ لَوْ لَا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ یَزَلْ خَبِیراً بِمَا یَخْلُقُ وَ الْخَبِیرُ مِنَ النَّاسِ الْمُسْتَخْبِرُ عَنْ جَهْلٍ الْمُتَعَلِّمُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَى‏

و اما «خبیر» (آگاه) کسى است که چیزى بر او پوشیده نیست و از دسترسش بیرون نمی‌رود، خبیر بودن خدا از راه تجربه کردن و عبرت گرفتن از چیزها نیست؛ چرا که در این صورت وقتی که تجربه کرده عالم می‌شود و هنگامی که هنوز تجربه نکرده لازم می‌آید علم نداشته باشد؛ و نیز بدین دلیل که هرکس چنین باشد [در ذات خود] جاهل است؛ در حالی که خدا از ازل به آنچه می‌آفریند آگاه بوده است.