75) سوره حدید(57) آیه13 یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُون
بسم الله الرحمن الرحیم
75) سوره حدید(57) آیه13
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب
ترجمه
روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آوردند، میگویند: منتظر ما شوید [یا: به ما نظری افکنید] از نورتان اندکی برگیریم. گفته شود به پشت سرتان برگردید تا [از آنجا] نوری درخواست کنید. پس بین آنها دیوار بلندی زده میشود که آن را دروازهای باشد؛ باطنش، در آن، رحمت است، و ظاهرش، از جانب آن، عذاب است.
سالروز رحلت امام خمینی، احیاگر اسلام ناب در ظلمات جاهلیت مدرن، بر همه آزادگان جهان و دوستداران و پیروان ایشان تسلیت باد
نکات ترجمهای و نحوی
- «یوم» را اغلب، بدل از «یوم» در آیه قبل گرفتهاند (یعنی مجددا دارد روز قیامت را توضیح میدهد؛ اعراب القران الکریم3 /310؛ الجدول فی اعراب القرآن27 /144) اما ابنعطیه گفته که میتواند ظرف برای عبارت «الفوز العظیم» در آیه قبل باشد (یعنی یکی از ابعاد فوز عظیم مومنان، این رسوایی منافقان است؛ به نقل از إعراب القرآن و بیانه9 /462).
- از نظر علامه طباطبایی، «نظر» وقتی بدون حرف اضافه متعدی شود، معنای «انتظار» و «مهلت دادن» را میرساند؛ وقتی با حرف اضافه «الی» بیاید به معنای «نگاه انداختن به جانب چیزی» است، و وقتی با حرف اضافه «فی» بیاید به معنای «تامل کردن» است. (المیزان19 / 156) البته ظاهرا این سخن به معنای اغلب موارد است نه صددرصد؛ و مواردی هست که «نظر» بدون حرف اضافه، به معنای «نگاه کردن» یا «تامل کردن» باشد (انْظُرُوا ماذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض؛ یونس/101)[1]
- نقتبس: از ریشه «قبس» (= شعله آتش) و به معنای گرفتن اندکی از شعله آتش است که به صورت مجازی در مواردی مانند هدایت و علم نیز به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن/652). در فارسی کلمه «اقتباس کردن» به معنای گرفتن مطلبی از نظرات شخص دیگر، متداول شده است.
- «التمسوا»: «التماس» به معنای طلب کردن با لمس (با دست) بوده که بعدا در مورد هرگونه طلب کردنی به کار رفته است (معجم مقاییس اللغه5 /210؛ الفروق فی اللغه/284) و دلالت بر مطالبه کردن پشت سر هم دارد (مجمعالبحرین4 /104) در زبان عربی سه کلمه «امر، التماس و دعا» هرسه به معنای «درخواست کردن» است که اولی از موضع بالا، دومی از موضع برابر، و سومی از موضع پایین میباشد.
- «سور» به دیوار بلندی گفته میشود که دور شهرها میکشیدند (مفردات ألفاظ القرآن/434). آیه میفرماید: بین مومنان و منافقان دیواری کشیده میشود که البته دروازهای دارد که مومنان درون شهری امن و در معرض رحمت قرار میگیرند و منافقان در بیرون آن شهر و در معرض عذاب قرار میگیرند. برخی از مفسران، این «سور» را همان «حجابی که «اعراف» نام دارد» (اعراف/46) دانستهاند (تفسیر الصافی2/ 198)[2]و گفته شده «اعراف، آن قسمت بالای «سور» است که مشرف بر طرفین میباشد» (بحار الأنوار8/ 331)
- دو عبارت «فیه» و «من قبله» در دو جمله پایانی آیه را غالباً خبر مقدم برای کلمه بعدیشان («الرحمه» و «العذاب») دانستهاند، که همراه با کلمه بعدیشان روی هم «خبر» میباشند برای «باطنه» و «ظاهره» (اعراب القران الکریم3 /310)؛ که ترجمه چنین میشود: «باطنش، رحمت در آن است؛ و ظاهرش، عذاب از جانب آن است» ولی اغلب مترجمان، این دو عبارت (فیه و من قبله) را از قلم انداختهاند. اما مرجع ضمیر در هر دو میتواند «سور» (دیوار بلند) ویا «باب» (دروازه) باشد، که بر اساس قواعد عربی، ارجاع آن به «باب» اولویت دارد (إعراب القرآن و بیانه9 /463)
حدیث
1) الْقَاسِمُ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّ النَّاسَ یُقَسَّمُ بَیْنَهُمُ النُّورُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِمْ وَ یُقَّسَمُ [یَقْسِمُهُ] لِلْمُنَافِقِ فَیَکُونُ نُورُهُ عَلَى قَدْرِ إِبْهَامِ رِجْلِهِ الْیُسْرَى [فَیُطْفَأُ] فَیُعْطَى نُورُهُ فَیَقُولُ مَکَانَکُمْ حَتَّى أَقْتَبِسَ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً یَعْنِی حَیْثُ قُسِمَ النُّورُ قَالَ فَیَرْجِعُونَ فَیُضْرَبُ بَیْنَهُمُ السُّورُ قَالَ فَیُنَادُونَهُمْ مِنْ وَرَاءِ السُّورِ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلى وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَمَا وَ اللَّهِ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ لَکِنَّهُ عَنَى أَهْلَ الْقِبْلَة
الزهد (حسین بن سعید کوفی متوفی قرن3)، ص93؛ تفسیر القمی، ج2، ص351
امام صادق ع فرمود:
روز قیامت نور بین مردم به اندازه ایمانشان تقسیم مىگردد؛ و براى منافق هم همین طور، که نور او که به مقدار انگشت شست پاى چپش میباشد، [و پس از اندکی خاموش میشود. آنگاه (به مؤمنین) گوید: «سر جایتان توقّف کنید تا از نور شما بهره گیریم» گفته مىشود: «به پشت سرتان برگردید تا [از آنجا] نوری درخواست کنید»
فرمود: پس برمىگردند، که بین ایشان دیوارى زده مىشود، از پشت دیوار فریاد زنند:
«آیا ما با شما نبودیم؟»
میگویند: «چرا، با ما بودید، ولیکن شما خودتان را به فتنه انداختید و مترصد بودید و در تردید به سر میبردید و آرزوها فریبتان داد تا وقتى که امر خداوند آمد و فریب [= شیطان یا دنیا] شما را در مورد خداوند فریفت و مغرور ساخت، پس امروز نه از شما عوض گرفته خواهد شد و نه از کافران، جایگاه شما آتش مىباشد، که این آتش سرپرست شماست؛ و بد بازگشت و جایگاهى است».
سپس امام فرمود: اى ابا محمّد! به خدا سوگند! که خداوند براى یهود و نصارا نگفته است، بلکه این در مورد اهل قبله (مسلمانان) مىباشد.[3]
2) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ وَ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ قَالَ:
سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ فَقَالَ:
أَنَا السُّورُ وَ عَلِیٌّ الْبَابُ وَ لَیْسَ یُؤْتَى السُّورُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ.
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص: 637
از رسول خدا ص درباره این سخن خداوند عز و جل (پس بین آنها دیوار بلندی زده میشود که آن را دروازهای باشد؛ باطنش، در آن، رحمت است، و ظاهرش، از جانب آن، عذاب است) سوال شد. فرمود:
آن دیوار بلند من هستم و علی دروازه آن است و جز از جانب این دروازه نمیتوان داخل این حصار شد.[4]
تدبر
1) منافق از نور مومنان برای حرکت استفاده میکنند، وقتی جدا شوند آنها در ظلمت خویش میمانند و از مومنان تقاضای درنگ میکنند[5]؛ اما تنها راهش بازگشت به گذشته است که دیگر برایشان ممکن نیست.
اگر دقت شود که آخرت باطن دنیاست، این آیه به نحوی نسبت مومن و منافق در دنیا را شرح میدهد: منافقان مادام که خود را در میان مومنان جا میزنند، اگر بهرهای میبرند، از فواید وجودی مومنان است (ولو با دغلکاری همه کارهای خوب را به اسم خود تمام کنند) اما در جایی که قرار بر جدا شدن باشد، آنگاه است که معلوم میشود که:
الف- آنها هیچکارهاند و مومنان همهکاره؛ (تجربه انقلاب اسلامی و مخصوصا دوران دفاع مقدس، شاهد خوبی بر این وضعیت است؛ و اگر باز این انقلاب با بحرانی مواجه شود که منافقان جدا شوند، معلوم میشود که چه کسانی واقعا جامعه را پیش میبرند)
ب - بهرههایی که میتوانند از مومنان ببرند فقط در دنیاست و آنجا دیگر باز میمانند (اگر در انقلاب اسلامی ما به موقعیتهایی در نظام رسیدهاند، این موقعیتها در آنجا به فریادشان نخواهد رسید)
ج - ...
2) «نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» در آیه قبل (بحث دیروز) دیدیم نور مومن اطراف او را هم روشن میکند. پس نور مومن فقط برای خودش مفید نیست؛ بهقدری منافقان از آن در دنیا استفاده کردهاند که، حتی در قیامت، در جایی که از مومنان متمایز میشود، باز منافق طمع استفاده از آن را دارد.
3) « قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ»: با اینکه معلوم است که دیگر امکان برگشت نیست، چرا به آنها چنین گفته میشود؟
الف - تا حسرتشان بیشتر شود؟! و این خودش یک عذاب مضاعف است برای آنانی که مومنان را به خاطر تقوایشان مسخره میکردند.
ب - تا ما در دنیا جدی بگیریم؟!
ج - ...
4) «ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»: چرا گرفتن نور را به «التماس» تعبیر کرد؟
الف - التماس، درخواست کردن از موضع برابر است. در روز قیامت همه واسطهگریها کنار میرود مگر به اذن آشکار خدا. اگر کسی میخواهد از واسطهها چیزی دریافت کند، باید به دنیا برگردد.
ب - التماس، معنای طلب کردن با لمس (با دست) بوده، یعنی طلب کردنی کاملا عملی و از نزدیک. نور را باید با عمل خود به دست آورند، نه با تقلب و ...
ج - ...
5) «فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ» برخی از مفسران، این «سور» را همان «حجابی که «اعراف» نام دارد» (اعراف/46) دانستهاند (تفسیر الصافی2/ 198) و نیز گفته شده «اعراف، آن قسمت بالای «سور» است که مشرف بر طرفین میباشد» (بحار الأنوار8/ 331) اما چرا «سور» گذاشته میشود؟
الف - برای اینکه بالاخره مرز مومن و منافق معلوم شود. در واقع با اینکه در دنیا با هم بودند اما مرز اینها واقعا معلوم بود و این واقعیت در آنجا آشکار میشود.
ب - ...
6) «بِسُورٍ لَهُ بابٌ» چرا هم به دیوار اشاره کرد و هم به دروازه؟
الف - مرزی که بین مومن و منافق بوده، مرزی نبوده که نتوانند از آن عبور کنند.
ب - مرزی که بین مومن و منافق بوده، از هرجایش قابل نفوذ و عبور نیست؛ حتما از محل خاصی از آن میتوان عبور کرد. (اینجاست که وجه تطبیق این دو بر پیامبر ص و امیرالمومنین (حدیث2) بهتر آشکار میشود)
ج - ...
7) «باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب»: یک حقیقت واحد است که عدهای که به باطن آن راه دارند آن را رحمت مییابند؛ و عدهای که ظاهربین هستند، آن را عذاب مییابند؛ پس:
الف - اینکه رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد، معنایش این نیست که کسی عذاب نمیشود. همان چیزی که حقیقتش رحمت است، ظاهر عذابآور دارد.
ب - عذاب در گروی نسبتی است که ما با حقیقت برقرار میکنیم.
ج - کسی که به باطن عالم وارد نشود، در عذاب میماند (روم/7)
د - ...
8) «...فیهِ ... مِنْ قِبَلِهِ» اگر این دو کلمه را نمیآورد باز دو جمله آخر آیه معنادار بود (چنانکه اغلب مترجمان به همین جهت اصلا این دو را ترجمه نکردهاند) پس چرا آورد؟
الف - اگر میگفت «باطنش رحمت است و ظاهرش عذاب» ممکن بود کسی برداشت کند که چیزی در باطن آن است که عامل رحمت است و چیز دیگری در ظاهر آن است که عامل عذاب است. اما آوردن این دو تعبیر، تاکیدی است بر اینکه هم رحمت و هم عذاب از خود همین امر واحد («سور» یا «باب») است.
ب - ...
9) «یَقُولُ ... قیلَ ...» خدا میتوانست این درماندگی منافقان را صرفا حکایت کند، اما در قالب گفتگو حکایت کرد. استفاده از سبک گفتگو در بیان واقعیتها و ارزشها، ظاهرا یکی از مولفههای قرآن است که ما در روشهای آموزشی خود از آن غفلت داریم.
به علت زیاد شدن تدبرها بقیه موارد (و نیز برخی از بندهای ب و ج در تدبرهای فوق، درکانال نیامد.
10) در زبان عربی اگر فقط میگفت «منافقون» عملا اعم از مردان و زنان منافق میشد (چنانکه وقتی در ادامه گفته « لِلَّذینَ آمَنُوا» فقط شامل مردان مومن نیست). پس چرا با آوردن تعبیر «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ» بر دو دسته زن و مرد در میان منافق تاکید کرد؟
الف - شاید میخواهد توجه دهد که در جریان نفاق، به نقش خاص زنان هم توجه کنید. (همان طور که در آیه قبل، در خصوص توضیح جریان ایمان، به نقش خاص زنان توجه کرد)
ب - ...
11) تحقیر و ذلت منافق در قیامت هم با لفظ است (قیل ارجعوا ...) هم با عمل (فضرب بینهم ...) (قرائتی9 /466)
[1] . لذا برخی مفسران هردو معنا را با هم آوردهاند: «انتظرونا أو انظروا إلینا» (تفسیر الصافی، ج5، ص134)
[2] . برای بحث و نقد و ابرامی درباره این معنا، ر.ک: شرح الکافی (للمولى صالح المازندرانی)، ج10، ص42
[3] . درباره معنای نور دو روایت زیر هم زیبا و قابل توجه است:
1) ابن شهر آَشوب در مقام مقایسه پیامبر اکرم با حضرت یوسف گفته است:
إِنْ کَانَ لَهُ جَمَالٌ فَلِمُحَمَّدٍ ص مَلَاحَةٌ وَ کَمَالٌ قَوْلُهُ ص کَانَ یُوسُفُ ع أَحْسَنَ وَ لَکِنَّنِی أَمْلَحُ وَ إِنْ کَانَ یُوسُفُ فِی اللَّیْلِ نُورَانِیّاً فَمُحَمَّدٌ ص فِی الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَى نُورَانِیٌّ فَفِی الدُّنْیَا یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ وَ فِی الْعُقْبَى انْظُرُونا نَقْتَبِس
مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج1، ص: 218
2) سَأَلُوهُ [امیرالمومنین] صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَقْسَامِ النُّورِ فِی الْقُرْآنِ قَالَ النُّورُ الْقُرْآنُ وَ النُّورُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَى وَ النُّورُ النُّورِیَّةُ وَ النُّورُ الْقَمَرُ وَ النُّورُ ضَوْءُ الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ الْمُوَالاةُ الَّتِی یَلْبَسُ بِهَا نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ النُّورُ فِی مَوَاضِعَ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ حُجَّةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى عِبَادِهِ وَ هُوَ الْمَعْصُومُ وَ لَمَّا کَلَّمَ اللَّهُ تَعَالَى ابْنَ عِمْرَانَ ع أَخْبَرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یُصَدِّقُوهُ فَقَالَ لَهُمْ مَا الَّذِی یُصَحِّحُ ذَلِکَ عِنْدَکُمْ قَالُوا سَمَاعُهُ قَالَ فَاخْتَارُوا سَبْعِینَ رَجُلًا مِنْ خِیَارِکُمْ فَلَمَّا خَرَجُوا مَعَهُ أَوْقَفَهُمْ وَ تَقَدَّمَ فَجَعَلَ یُنَاجِی رَبَّهُ وَ یُعَظِّمُهُ فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ لَهُمْ أَ سَمِعْتُمْ قَالُوا بَلَى وَ لَکِنَّا لَا نَدْرِی أَ هُوَ کَلَامُ اللَّهِ أَمْ لَا فَلْیَظْهَرْ لَنَا حَتَّى
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج90، ص: 21
نَرَاهُ فَنَشْهَدَ لَکَ عِنْدَ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمَّا قَالُوا ذَلِکَ صَعِقُوا فَمَاتُوا فَلَمَّا أَفَاقَ مُوسَى مِمَّا تَغَشَّاهُ وَ رَآهُمْ جَزِعَ وَ ظَنَّ أَنَّهُمْ إِنَّمَا أُهْلِکُوا بِذُنُوبِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ یَا رَبِّ أَصْحَابِی وَ إِخْوَانِی أَنِسْتُ بِهِمْ وَ أَنِسُوا بِی وَ عَرَفْتُهُمْ وَ عَرَفُونِی- أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ «1» فَقَالَ تَعَالَى عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ إِلَى قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «2» فَالنُّورُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ هُوَ الْقُرْآنُ وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ التَّغَابُنِ قَوْلُهُ تَعَالَى- فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا «3» یَعْنِی سُبْحَانَهُ الْقُرْآنَ وَ جَمِیعَ الْأَوْصِیَاءِ الْمَعْصُومِینَ حَمَلَةَ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَزَنَتَهُ وَ تَرَاجِمَتَهُ الَّذِینَ نَعَتَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا «4» وَ هُمُ الْمَنْعُوتُونَ الَّذِینَ أَنَارَ اللَّهُ بِهِمُ الْبِلَادَ وَ هَدَى بِهِمُ الْعِبَادَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِی سُورَةِ النُّورِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ «5» إِلَى آخِرِ الْآیَةِ فَالْمِشْکَاةُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْمِصْبَاحُ الْوَصِیُّ وَ الْأَوْصِیَاءُ ع وَ الزُّجَاجَةُ فَاطِمَةُ وَ الشَّجَرَةُ الْمُبَارَکَةُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا ثُمَّ قَالَ تَعَالَى یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ أَیْ یَنْطِقْ بِهِ نَاطِقٌ ثُمَّ قَالَ تَعَالَى- نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج90، ص: 22
بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ «1» وَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی سُورَةِ الْأَنْعَامِ فِی ذِکْرِ التَّوْرَاةِ وَ أَنَّهَا نُورٌ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ «2» وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِی سُورَةِ یُونُسَ- هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً «3» وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ نُوحٍ ع قَوْلُهُ تَعَالَى وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً «4» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ «5» یَعْنِی اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ الْبَقَرَةِ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ «6» یَعْنِی مِنْ ظُلْمَةِ الْکُفْرِ إِلَى نُورِ الْإِیمَانِ فَسُمِّیَ الْإِیمَانُ هَاهُنَا نُوراً وَ مِثْلُهُ فِی سُورَةِ إِبْرَاهِیمَ ع لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ «7» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سُورَةِ بَرَاءَةَ یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ «8» یَعْنِی نُورَ الْإِسْلَامِ بِکُفْرِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ النِّسَاءِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً «9»- یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ «10» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی سُورَةِ الْحَدِیدِ فِی ذِکْرِ الْمُؤْمِنِینَ- یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ «11» وَ فِیهَا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ «12» أَیْ نَمْشِی فِی ضَوْئِکُمْ وَ مِثْلُ هَذَا فِی الْقُرْآنِ کَثِیر
[4] . عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْعُبَیْدِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِیُّ وَ کَانَ خَیْراً عَنْ شَرِیکٍ عَنْ الْأَعْمَشِ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا السُّورُ وَ عَلِیٌّ الْبَابُ.
[5] . چنانکه مفسران از قدیم از این آیه میفهمیدند (مثلا کلبی، متوفی246، به نقل بحار الأنوار7/ 165)