سفارش تبلیغ
صبا ویژن

72) سوره فاطر (35) آیه 22 وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاء

بسم الله الرحمن الرحیم

72) سوره فاطر (35) آیه 22      وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور

ترجمه

زندگان و مردگان برابر نیستند؛ البته خداوند کسی را که بخواهد می‌شنواند، و[لی] تو شنواننده کسانی که در قبرهایند، نیستی [= نمی‌توانی سخنت را به گوش آنان برسانی]

حدیث

1)‌ امیرالمومنین ع در دسته‌بندی انسانها از این جهت انجام «نهی از منکر» فرمود:

 فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ، وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ فَذَلِکَ الْمُتَمَسِّکُ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَةً، وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِلِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مُضَیِّعٌ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ مُتَمَسِّکٌ‏ بِوَاحِدَةٍ، وَ مِنْهُمْ تَارِکُ لِإِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَذَلِکَ مَیِّتٍ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ.

برخی منکر را با دست و زبان و دل خویش انکار می‌کند، پس چنین کسی کامل‌کننده همه خصلتهای نیکوست؛ و برخی با زبان و دل انکار می کنند؛ که او دو خصلت از خصلتهای نیکو را درخود جمع کرده و یکی را ضایع نموده؛ و برخی فقط در دل از منکر بیزاری می‌جوید و انکار با دست و زبان را رها می‌کند، که او ضایع کننده دو خصلت برتر از این سه خصلت است؛ و برخی هم هستند که نه با قلب و نه با زبان و نه با دست، مخالفتی با منکر ندارند؛ چنین کسی مرده‌ای است در بین زندگان.

عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص361؛ حدیث 6106

2) امیرالمومنین فرمودند:

الْعَالِمُ حَیٌّ بَیْنَ الْمَوْتَى؛ و الْجَاهِلُ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ.

عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص65، احادیث 1657 و 1658

عالم، زنده‌ای در میان مردگان است؛ و جاهل، مرده‌ای در میان زندگان.

3) امام حسین ع در روز عاشورا بعد از اینکه با لشکرین اتمام حجت کردند و اثری نکرد، فرمودند:

القوم أموات و لست بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور

الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏3، ص55

این مردم مردگانند؛ و من شنواننده کسانی که در قبرهایند نیستم [نمی‌توانم به مردگان سخن خود را برسانم]

تدبر

تصویر کلی از آیه 22 سوره فاطر:

الف) با توجه به آیات قبل و بعد، دو تعبیر «زنده» و «مرده»، ظاهرا بیش از همه ناظر به کسانی است که فهم حق و حقیقت (حدیث2) ویا التزام به حق و حقیقت (احادیث 1 و 3) را جدی‌ بگیرند یا نگیرند.

ب) در این آیه درباره مردگان و زندگان سه نسبت معرفی می‌شود (که ظاهرا هدف اصلی آیه تامل در این سه نسبت است):

-         نسبت خودشان با خودشان: مرده با زنده برابر نیست: زنده بودن خیلی بهتر است

-         نسبتشان با خدا: مرده با زنده برابر است و برای خدا در اثرگذاری فرقی بین آنها نیست: خدا می‌تواند هرکه را که می‌خواهد بشنوایاند.

-         نسبتشان با پیامبر (یا هر دعوت‌کننده‌ای): مرده با زنده برابر نیست: فقط در زنده‌ها می‌توانید اثرگذار باشید.

و اما چند تدبر:

 1) «ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ - إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ»: اگر چه مرده با زنده مساوی نیست، اما برای خدا مساوی است!

پس در تحلیل‌های‌مان بین دو حوزه جدا کنیم:

الف- وضعیت شیء به‌خودی خود

ب- وضعیتش در نسبت با خدا،

که گاه اقتضائات اینها متفاوت می‌شود:

مرده بخودی خود نمی‌شنود، اما اگر خدا بخواهد می‌تواند به مرده هم چیزی بشنواند.

2) «إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور»: اگرچه مرده با زنده برای خدا فرقی ندارد، اما انسان در مقام انجام وظیفه (حتی از جانب پیامبر به عنوان نماینده و فرستاده خدا) باید روی وضعیت عادی آنها حساب کند، نه روی اینکه خدا هرکاری می‌تواند بکند:

برخی وقت‌ها ما وظیفه خود را با توانایی خدا خلط می‌کنیم و انتظار داریم که خدا چون می‌تواند، پس وظیفه ما را هم انجام دهد؛ مثلا برای توجیه کمک نکردن به نیازمندان (یس/47).

خدا کار خودش را می‌کند و ما هم باید کار خود را بکنیم (قصص/56)

3) «إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور»: انسان، اگر بتواند کار خوبی را انجام دهد، باید تا حد توانش انجام دهد (پیامبر پیام را به زندگان برساند). اما گویی در خدا چنین نیست! چرا؟

خدا کل عالم را آفریده و کارگردان کل عالم است و در کارهایش ملاحظات کل عالم را می‌کند که از جمله آن ملاحظات ضرورت ابتلائات و فتنه‌انگیزی برای رو آمدن باطن افراد است (هود/7 ؛ عنکبوت/3) اما ما به عنوان یک بازیگر خاص عمل می‌کنیم. وظایف بهترین بازیگر غیر از وظایف بهترین کارگردان است.

4) «الْأَمْواتُ ... ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور»: مقصود از «مرده بودن» که مانع «شنیدن» می‌شود، چیست؟ در آیات دیگر، این مانع «عدم تعقل» (یونس/42)، «پشت کردن به دعوت حق» و «ایمان نیاوردن یا تسلیم حقیقت نبودن» (نمل/80-81؛ روم/52-53)، و «در گمراهی غوطه‌ور بودن» (زخرف/40) معرفی شده است.[1]

5) «بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور»: چرا «مرده بودن» را با «نشنیدن سخن حق» یکی کرد؟

چون انسان، برتر از حیوان است؛ پس حیات حقیقیِ او، همان حیات فیزیولوژیکی که حیوان دارد، نیست.

حیات حقیقی او در همان چیزی است که مایه برتری او شده: که در افق فطرت خدایی و بر اساس تعالیم خدا حرکت کند، نه در افق ماده و غریزه.

پس اگر کسی نسبت به پیام حق ناشنوا بود، بهره‌ای از حیات انسانی ندارد؛ پس مرده است.

و جواب مثبت به دعوت پیامبر  دادن است که انسان را زنده می‌کند (انفال/24)

6) حق و باطل نقطه مقابل هم‌اند؛ و قبول یکی با انکار دیگری تلازم دارد: همان طور که کسی که نسبت به قبول حق واکنشی نشان نمی‌دهد مرده است (فاطر/22) کسی هم که نسبت به انکار باطل هیچ واکنشی (حتی در سویدای دل خود) ندارد، مرده است (حدیث1)



[1] . یونس (10): 42 وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لا یَعْقِلُون‏

النمل (27): 80  إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ‏

النمل (27): 81 وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُون‏

الروم (30): 52 فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ‏

الروم(30) :53 وَ ما أَنْتَ بِهادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ‏

الزخرف(43) :40 أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فی‏ ضَلالٍ مُبین‏