629) سوره کهف (18) آیه48 وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ
بسم الله الرحمن الرحیم
629) سوره کهف (18) آیه48
وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّکَ صَفًّا لَقَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً
ترجمه
و بر پروردگارت به صف عرضه شدند؛ بهتحقیق که سوی ما آمدهاید همان گونه که شما را نخستین اول بار آفریدیم؛ بلکه میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار ندهیم؟!
نکات ترجمهای و نحوی
«أَلَّنْ نَجْعَلَ» = أنْ + لنْ + نَجْعَلَ
«مَوْعِداً»
قبلا بیان شد که «مَوْعِد» از ماده «وعد» است؛ و «وعده» به معنی «قرار گذاشتن» در زبان فارسی نیز رایج است. از این ماده، کلمه «وعید» را فقط در مورد «وعده تهدیدآمیز و ناخوشایند» به کار میبرند؛ اما «وعد» را در مورد هرگونه قرار (چه قرار خوب و چه بد) به کار میبرند. کلمه «موعد»، هم به معنای اسم مکان (مکان وعده، محل ملاقات) (مثلا: فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ؛ هود/17)، هم به معنای اسم زمان (زمان وعده، قرار ملاقات) (مثلا: إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْح؛ هود/81) میآید، و گاه به معنای مصدر (وعده، دیدار) هم به کار میرود.
جلسه 282 http://yekaye.ir/al-hegr-15-43/
حدیث
1) ابان أحمر میگوید: شخصی آمد خدمت امام صادق ع و گفت: پدرم و مادرم فدایتان یا ابن رسول الله! مرا موعظهای بیاموزید! فرمودند:
اگر خداوند تبارک و تعالی عهدهدارِ رزق و روزی شده، پس این چنین دغدغه رزق و روزی چرا؟
و اگر روزی قسمت شده است، پس حرص چرا؟
و اگر حساب حق است پس جمع کردن چرا؟
و اگر ثواب و پاداش از جانب خداست، پس تنبلی و بیحوصلگی چرا؟
و اگر جایگزین دادن از جانب خداوند عز و جل حق است [= که اگر در راه خدا انفاق کنید او جایش را پر میکند] پس بخل چرا؟
و اگر عقوبت از جانب خداوند عز و جل آتش جهنم است، پس معصیت چرا؟
و اگر مرگ حق است، پس شادمانی و دلخوشی [به دنیا] چرا؟
و اگر عرضه بر خداوند عز و جل حق است، پس مکر و حیله چرا؟
و اگر شیطان دشمن است، پس غفلت چرا؟
و اگر عبور از صراط حق است، پس عُجب و غرور چرا؟
و اگر هر چیزی به قضا و قدر است، پس غم و غصه چرا؟
و اگر دنیا فانی است، پس اطمینان به آن چرا؟
الأمالی( للصدوق)، ص7؛ مختصر البصائر، ص361
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبَانٌ الْأَحْمَرُ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ جَاءَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِّمْنِی مَوْعِظَةً!
فَقَالَ ع إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الثَّوَابُ مِنَ اللَّهِ فَالْکَسَلُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الْخَلَفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَتِ الْعُقُوبَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَالْمَعْصِیَةُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الْعَرْضُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَکْرُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الشَّیْطَانُ عَدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ الْمَمَرُّ عَلَى الصِّرَاطِ حَقّاً فَالْعُجْبُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَ کُلُّ شَیْءٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَا ذَا؟
وَ إِنْ کَانَتِ الدُّنْیَا فَانِیَةً فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَیْهَا لِمَا ذَا؟
2) از ابنعباس نقل شده است که هنگامی که آیه «و آنان را محشور کردیم و و از آنان احدی را به حال خود نگذاشتیم» (کهف/47) بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، ایشان از حال رفتند و وی را به حجره امسلمه بردند. وقت اذان اصحاب منتظر بیرون آمدن ایشان بودند اما نیامدند. پرسیدند رسول الله ص را چه شده است؟
امسلمه گفت: همانا پیامبر خدا گرفتار است. مدتی بعد ایشان بیرون آمدند و بر منبر رفتند و فرمودند:
ای مردم! همانا شما در روز قیامت محشور میشوید همان گونه که آفریده شدید: پابرهنه و عریان؛
سپس قرائت فرمود: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً: و آنان را محشور کردیم و از آنان احدی را به حال خود نگذاشتیم»؛
سپس قرائت فرمود: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ: همان گونه که ابتدای آفرینش آغاز نمودیم، برمیگردانمیش؛ وعدهای است برعهده ما، که حتما انجام دهنده آنیم.» (انبیاء/104)
تفسیر نور الثقلین، ج3، ص266
فی کتاب جعفر بن محمد الدوریستی باسناده الى ابن عباس قال: لما نزلت هذه الآیة على رسول الله صلى الله علیه و آله: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً غشی علیه و حمل الى حجرة أم سلمة، فانتظره أصحابه وقت الصلوة فلم یخرج، فاجتمع المسلمون فقالوا: ما لنبی الله؟ قالت أم سلمة: ان نبی الله عنکم مشغول، ثم خرج بعد ذلک فرقى المنبر فقال: ایها الناس انکم تحشرون یوم القیمة کما خلقتم حفاة عراة، ثم قرأ على أصحابه: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» ثم قرأ «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ».[1]
3) زندیقی خدمت امام صادق ع میرسد و سوالاتی از ایشان میپرسند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[2] از جمله اینکه میپرسد:
آیا به صورت صفوف [بر خداوند] عرضه میشوند؟
فرمودند: بله! در آن روز صد و بیست هزار صف در گستره زمیناند...
الإحتجاج (للطبرسی)، ج2، ص350
وَ مِنْ سُؤَالِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَسَائِلَ کَثِیرَةٍ أَنَّهُ قَال ...
قَالَ أَ فَیُعْرَضُونَ صُفُوفاً؟ قَالَ ع نَعَمْ هُمْ یَوْمَئِذٍ عِشْرُونَ وَ مِائَةُ أَلْفِ صَفٍّ فِی عَرْضِ الْأَرْضِ ...[3]
تدبر
1) «وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّکَ صَفًّا»
مقصود از اینکه «صفّاً» (= به صف) عرضه میشوند، چیست؟
الف. هر گروهی در یک صف قرار میگیرند. (مجمعالبیان، ج6، ص732)
ب. انسانها در صفوف پیاپی محشور میشوند. (مجمعالبیان، ج6، ص732)
ج. همگی انسانها در یک صف قرار میگیرند که از همدیگر محجوب نمانند. (مجمعالبیان، ج6، ص732)
د. همگی در صف واحدی بر خدا عرضه میشوند به نحوی که هیچیک از برتریهای دنیوی مانند برتری به نَسَب و مال و مقام بینشان در کار نخواهد بود؛ و تمایزاتی مانند فقیر و ثروتمند، ارباب و برده، و ... دیده نمیشود. (المیزان، ج13، ص322)
ه. در حالی که همگان در قیامت محشور میشوند و احدی فروگذار نخواهد شد، با این حال نظم و دستهبندی کاملا مشخصی هست و در آن وضعیت، صفوف همگان کاملا مشخص است.
و. ...
2) «وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّکَ صَفًّا»
چرا فرمود «بر پروردگار تو عرضه میشوند» و چرا به سیاق آیات قبل نفرمود «علینا: بر ما» و یا لااقل نفرمود «بر پروردگارشان»؟
الف. نشان دهد که این عرضه شدن بر پروردگارشان هیچ کرامت و شَرَفی برای آنان ندارد، برخلاف آن مواردی که وقتی میخواهد به وضعیت احترامآمیز آنان اشاره کند تعبیر «ربهم» میآورد، مثلا: «جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ» (بینة/8) یا «إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» (هود/29) و ... (المیزان، ج13، ص322)
ب. با توجه به اینکه مقام پیامبر خاتم ص بالاترین مقام در ماسوی الله است، تعبیر «ربک» ناظر به بالاترین مرتبه اعمال ربوبیت الهی است، و چهبسا آوردن این تعبیر برای اشاره به این است که این عرضع انسانها بر خداوند در بالاترین مرتبه ممکن رخ می دهد. (برای توضیح بیشتر این مطلب، به جلسه352 (تدبر1-ج) http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ و جلسه355 (تدبر5) http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/ مراجعه کنید.) چنانکه چنین تعبیری در موارد دیگر هم سابقه دارد: «وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ» (حجر/25) (توضیح در جلسه263، تدبر 3-ج http://yekaye.ir/al-hegr-15-25/ )
ج. ...
3) «وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّکَ»
اینکه از تعبیر «عُرِضَ علی» (کلمه «عرضه شدن»، آن هم با فعل مجهول) استفاده کرد، نشان میدهد که این حشر و احضار همگان در قیامت، بناچار و بدون میل و اراده خود افراد است؛ واقعیتی است که انسانها بخواهند یا نخواهند برایشان رخ خواهد داد. (المیزان، ج13، ص322)
تاملی با خویش
اگر کسی عرضه در محضر خدا را جدی بگیرد، آیا کوچکترین غل و غش و فریبکاریای در زندگیاش راه خواهد یافت؟ (حدیث1)؟
آیا جرات بر انجام هیچ گناهی خواهد داشت؟
آیا ما این عرضه شدن را باور داریم؟
4) « لَقَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً»
همان طور که ابتدا ما را آفریدند و وارد دنیا ساختند، همان طور هم نزد خدا میرویم و در قیامت محشور میشویم:
پابرهنه از هر وسیلهای که به کارمان میآمد و عاری از هر لباسی که در دنیا بدیهایمان را میپوشاندیم ویا با آن ظاهرسازی می کردیم؛ (حدیث2)
و دستمان خالی خواهد بود از همه مالکیتهای اعتباری دنیا، و همه وابستگیها و روابطی که در دنیا آنها را مهم میشمردیم: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَرى مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُون: بهتحقیق که تنها سوی ما آمدهاید همان گونه که شما را نخستین اول بار آفریدیم؛ و آنچه را که به شما واگذار کرده بودیم پشت سرتان رها کردید، و شفیعانتان را که آنها را شریکان در [امور] خود مىپنداشتید همراه شما نمىبینیم! به یقین پیوندهاى شما گسسته گردید و آنچه را که [به عنوان عوامل موثر در زندگی] میپنداشتید، از شما گم شد» (انعام/94)
تنهای تنهای تنها! خودمانیم و عملمان.
آیا برای چنین وعدهگاهی خود را آماده کردهایم؟!
5) «لَقَدْ جِئْتُمُونا کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً»
چرا برای عطف جملهی «میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار ندهیم»
به جملهی «بهتحقیق که سوی ما آمدهاید همان گونه که شما را نخستین اول بار آفریدیم»،
از تعبیر «بلکه» استفاده کرد؟
(کلمه «بلکه» اصطلاحاً برای «اضراب» است؛ یعنی در جایی که متکلم مطلبی را در ابتدا میگوید؛ اما بلافاصله آن را کنار میگذارد و مطلب جدیدی به جای آن میگوید». در واقع، سوال این است که چه اضرابی در اینجا رخ داده است؟)
الف. تقدیر کلام این است که شما در حالی نزد ما آمدید که دنیا شما را به خود مشغول کرده بود، بلکه گمان میکردید که هیچگاه چنین وعدهگاهی که به حساب شما رسیدگی شود، در کار نخواهد بود.
به تعبیر دیگر، اگرچه مشغول شدن شما به دنیا و ارتکاب گناهان در اینکه یاد ما را فراموش کنید بیتاثیر نبود؛ لیکن سبب مهمتری در کار بود و آن اینکه گمان میکردید که وعدهگاهی در کار نخواهد بود؛ یعنی، فراموشی آخرت علت اصلی رها کردن راه خدا و انجام گناهان بود، چنانکه در جای دیگر فرمود «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ: همانا کسانی که از راه خدا به گمراهی میروند، عذاب شدیدی دارند به خاطر اینکه روز حساب را فراموش کردند» (ص/26). (المیزان، ج13، ص323)
ب. چهبسا این در پاسخ به بهانهای است که آنان در عرصه قیامت میتراشند که مثلا «ما بیخبر بودیم و ...»؛ (المیزان، ج13، ص323)
یعنی در عبارت نخست، خدا میفرماید «همه شما نزد ما میآیید»؛ آنگاه در آن موقف، اینها که با بار سنگین گناهان حاضر شدهاند بهانه میآورند که ما نمیدانستیم چنین وضعیتی هست و سایر بهانههایی از این دست؛ و خداوند با عبارت اخیر میفرماید: چنین نیست، بلکه ریشه همه کارهایتان این است که میپنداشتید که وعدهگاهی در کار نخواهد بود.
ج. ...
6) «زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَکُمْ مَوْعِداً»
خداوند میفرماید «میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار ندهیم».
چرا آنان چنین «میپنداشتند»؟
الف. این تعبیر شبیه آیه «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ: آیا چنین حساب کردید که شما را بیهوده آفریدیم و شما نزد ما باز نمیگردید؟» (مؤمنون/115) میباشد؛ و این «پندار» ناشی از دلبستگی آنان به دنیاست که موجب گردیده که «گمان» کنند که این دنیا باقی است؛ در واقع، این پندار، نه پنداری ناشی از فکر و تامل، بلکه گمانهای بوده که در اثر نحوه زندگیای که در پیش گرفته بودند، بر ذهن آنان حکمفرما گردیده، و در مجموع ناشی از بیاعتنایی نسبت به خداوند هشدارهای او بوده است، شبیه این آیه که میفرماید: «وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ: ولیکن گمان میکردید که خداوند بسیاری از آنچه را که انجام می دهید نمیداند» (فصلت/22) (المیزان، ج13، ص323)
نکته تخصصی معرفتشناسی
وقتی انسان چیزی را دلش میخواهد ذهن و فکرش سمت و سوی آن را به خود میگیرد و میکوشد باورهایش را با آن هماهنگ سازد. به تعبیر دیگر، انسان هر کاری که بخواهد انجام دهد، ابتدا میکوشد آن را توجیه کند. از این روست که از ما خواستهاند تنها و تنها تسلیم خداوندی باشیم که حق محض است و تسلیم او بودن، هیچگاه ما را به توجیه یک امر غیرواقعی نخواهد کشاند.
تاملی فلسفی با استمداد از کلام معصوم ع
ممکن است گمان شود که این خدایی که شما برای خود باور دارید، نیز ناشی از توجیهی است که برای خودتان کردهاید و اقتضای آزاداندیشی این است که تسلیم همین خدا هم نشوید!
پاسخش این است که این اشکال در صورتی وارد است که خدای ما، تنها در حد یک امر ذهنیای باشد که در مفهومی متوقف شود؛ و باور به چنین خدایی بصراحت در کلام ائمه اسلام نفی شده است، چنانکه از امام باقر ع روایت شده است «هر چیزی که با ذهنتان به دقیقترین معنا متمایز میکنید، ساخته شماست و به شما برمیگردد، و چهبسا مورچه کوچک هم میپندارد که خداوند متعال دو شاخک دارد» (مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج9، ص256-257)[4]
خدایی که ما میشناسیم کسی است که در آغاز و پایان هر گفتگو با وی (یعنی در نماز) «الله اکبر» میگوییم، یعنی اذعان میکنیم که «خداوند بزرگتر از آن است که وصف شود» (الکافی، ج1، ص118)[5] یعنی او را ابتدا حضوراً مییابیم، نه با وصف، چرا که او حاضر است، نه غایب، و شناخت کسی که در محضر اوییم قبل از توصیف اوست (إِنَّ مَعْرِفَةَ عَیْنِ الشَّاهِدِ قَبْلَ صِفَتِهِ وَ مَعْرِفَةَ صِفَةِ الْغَائِبِ قَبْلَ عَیْنِه: تحف العقول، ص327) و از این رو، جایی برای این توهم نمیماند که «اگر بگوییم او فوق وصف ماست، شناختنی بودن او (و در نتیجه، ایمان به او) را انکار کردهایم».
پس خدایی که خود را همواره در پیشگاه او مییابیم، حق محض و حقیقت مطلق است، فراتر از هرچه در ذهن خود بسازیم؛ و یک خداپرست حقیقی هر جا که بفهمد که چیزی برخلاف حق و حقیقت است، آن چیز دیگر برایش کمترین ارزشی نخواهد داشت هرچند که تاکنون، چون آن را حقیقت میدانسته، بدان پایبند بوده باشد.
از این روست که اگر نیک بیندیشیم تنها راه آزاداندیشی واقعی تسلیم خدای حقیقی بودن است و بس؛ و کسی که تسلیم خدا نیست، همواره برای حفظ ذهنیات نادرست خود دست به توجیه خواهد زد.
ب. ...
[1] . در مجمع البیان، ج6، ص732 هم شبیه این مضمون روایت شده است:
روی عن النبی ص أنه قال یحشر الناس من قبورهم یوم القیامة حفاة عراة غرلا فقالت عائشة یا رسول الله أ ما یستحی بعضهم من بعض فقال ص لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیه
اما برخی از احادیث در نقطه مقابل این است و شاید ناظر به دو موقف مختلف از مواقف قیامت باشد. مثلا عباراتی که دقیقا قبل از عبارت نقل شده در حدیث3 در احتجاج آمده چنین است:
قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنِ النَّاسِ یُحْشَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عُرَاةً قَالَ ع بَلْ یُحْشَرُونَ فِی أَکْفَانِهِمْ قَالَ أَنَّى لَهُمْ بِالْأَکْفَانِ وَ قَدْ بَلِیَتْ؟ قَالَ ع إِنَّ الَّذِی أَحْیَا أَبْدَانَهُمْ جَدَّدَ أَکْفَانَهُمْ قَالَ فَمَنْ مَاتَ بِلَا کَفَنٍ؟ قَالَ ع یَسْتُرُ اللَّهُ عَوْرَتَهُ بِمَا یَشَاءُ مِنْ عِنْدِه.
[2] . فرازهای دیگری از این پرسش و پاسخ در جلسات زیر گذشت:
چلسه42، حدیث1 http://yekaye.ir/67-27-an-naml/
جلسه86، پینوشت5 http://yekaye.ir/al-araf-007-008/
جلسه137، حدیث2 http://yekaye.ir/ad-dukhan-044-38/
جلسه170، حدیث2 http://yekaye.ir/ya-seen-036-79/
جلسه203، حدیث3 http://yekaye.ir/al-furqan-025-48/
جلسه398، حدیث2 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-40/
جلسه 481، پینوشت2 http://yekaye.ir/al-qalam-68-15/
جلسه600، حدیث4 http://yekaye.ir/al-kahf-18-19/
[3] . در الإحتجاج (للطبرسی)، ج1، ص245 و250 شبههای از جانب کسی مطرح شده و امام علی ع به او پاسخ دادهاند. فرازهایی از آن قبلا گذشت. در فرازی آمده است:
جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟ قال...
قال: وَ أَجِدُهُ یَقُولُ «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» «وَ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ ... یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ» «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى» فَمَرَّةً یَجِیئُهُمْ وَ مَرَّةً یَجِیئُونَهُ...
قال ع: وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ قَوْلُهُ وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى وَ قَوْلُهُ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ ... أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ فَذَلِکَ کُلُّهُ حَقٌّ وَ لَیْسَتْ جِیِئَتُهُ جَلَّ ذِکْرُهُ کَجِیئَةِ خَلْقِهِ فَإِنَّهُ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَکُونُ تَأْوِیلُهُ عَلَى غَیْرِ تَنْزِیلِهِ وَ لَا یُشْبِهُ تَأْوِیلُهُ بِکَلَامِ الْبَشَرِ وَ لَا فِعْلِ الْبِشْرِ وَ سَأُنَبِّئُکَ بِمِثَالٍ لِذَلِکَ تَکْتَفِی بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى وَ هُوَ حِکَایَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ ع حَیْثُ قَالَ- إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی فَذَهَابُهُ إِلَى رَبِّهِ تَوَجُّهُهُ إِلَیْهِ فِی عِبَادَتِهِ وَ اجْتِهَادِهِ أَ لَا تَرَى أَنَّ تَأْوِیلَهُ غَیْرُ تَنْزِیلِهِ وَ قَالَ- وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ وَ قَالَ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاهُ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَیِ الْجَاحِدِینَ وَ التَّأْوِیلُ فِی هَذَا الْقَوْلِ بَاطِنُهُ مُضَادٌّ لِظَاهِرِهِ وَ مَعْنَى قَوْلِهِ هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ فَإِنَّمَا خَاطَبَ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً ص هَلْ یَنْتَظِرُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُشْرِکُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ فَیُعَایِنُونَهُمْ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَعْنِی بِذَلِکَ أَمْرَ رَبِّکَ وَ الْآیَاتُ هِیَ الْعَذَابُ فِی دَارِ الدُّنْیَا کَمَا عَذَّبَ الْأُمَمَ السَّالِفَةَ وَ الْقُرُونَ الْخَالِیَةَ وَ قَالَ أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها یَعْنِی بِذَلِکَ مَا یَهْلِکُ مِنَ الْقُرُونِ فَسَمَّاهُ إِتْیَاناً وَ قَالَ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ أَیْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ فَسَمَّى اللَّعْنَةَ قِتَالًا وَ کَذَلِکَ قَالَ قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ أَیْ لُعِنَ الْإِنْسَانُ وَ قَالَ فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى- فَسَمَّى فِعْلَ النَّبِیِّ ص فِعْلًا لَهُ أَ لَا تَرَى تَأْوِیلَهُ عَلَى غَیْرَ تَنْزِیلِهِ...
[4] . و فی کلام الإمام أبی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام إشارة إلى هذا المعنى حیث قال: کلما میزتموه بأوهامکم فی أدق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود إلیکم و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالى زبانیتین فإن ذلک کمالها و یتوهم أن عدمهما نقصان لمن لا یتصف بهما، و هکذا حال العقلاء فیما یصفون الله تعالى به، انتهى کلامه صلوات الله علیه و سلامه.
[5] . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَیُّ شَیْءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ وَ کَانَ ثَمَّ شَیْءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ.