سفارش تبلیغ
صبا ویژن

611) سوره کهف (18) آیه30 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الص

بسم الله الرحمن الرحیم

611) سوره کهف (18) آیه30 

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً

ترجمه

در مورد کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند قطعا بی‌تردید  ما پاداش کسی را که عملش نیکو باشد ضایع نخواهیم کرد.

نکات ترجمه

«نُضیعُ»

ماده «ضیع» در اصل دلالت بر از دست رفتن و نابود شدن چیزی می‌کند.

از این ماده، کلمه «ضَیْعَة» (جمع آن: ضِیَاع) به معنای «اموال غیرمنقول» به کار رفته که ظاهرا از کلمات نسبتا جدید در عرب باشد (یعنی در زمان قرآن سابقه نداشته) و در وجه تسمیه آن گفته‌اند که اموالی است که اگر شخص مراقب آن نباشد و امور آن را انجام ندهد ضایع می‌شود.

 (معجم المقاییس اللغة، ج‏3، ص380؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص513)

برخی گفته‌اند اصل معنای «ضیع» این است که شیء از حالت و نظم اصلی خود به درآید و دیگر اثری بر آن مترتب نشود به طوری که غیرقابل استفاده شود. این کلمه به کلماتی نظیر فقدان و فوت و فناء و هلاکت نزدیک است با این تفاوت که:

در «فقد» و «فقدان» غایب بودن چیزی از حضور شخص و علم او مورد نظر است؛

در «فوت» خارج شدن از سلطه و از دسترس شخص؛

«فنا» نقطه مقابل «بقا» است؛

در «هلک» (هلاکت) فانی شدن چیزی بر اثر حوادث است و در مورد موجودات باشعور و اموری که متعلق بدانهاست به کار می‌رود؛

در«تلف» بر عدم حصول فایده مورد نظر از شیء تاکید می‌شود. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏7، ص53)[1]

این ماده در قرآن کریم جمعا 10 بار به کار رفته که یکبار آن به صورت فعل ماضی (أَضاعُوا الصَّلاةَ؛ مریم/59) و نُه مورد دیگر به صورت فعل مضارع (یُضیعُ؛ اُضیعُ؛ نُضیعُ) می‌باشد که همگی (در قرائات مشهور) عموماً در باب «إفعال» بوده‌اند.[2]

اختلاف قرائت

نُضیعُ / نُضَیِّعُ [3]

حدیث

1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

دغدغه و عنایتتان به قبولیِ عمل، بیش از خود عمل باشد.

الخصال، ج‏1، ص14

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ النَّوْفَلِیِّینَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ رَفَعَهُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ:

کُونُوا عَلَى قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَایَةً مِنْکُمْ عَلَى الْعَمَلِ.[4]


2) از امام صادق ع درباره این که خداوند می‌فرماید «تا شما را بیازماید که کدام‌تان عملش نیکوتر است» روایت شده که فرمودند:

منظور این نیست که چه کسی عملش بیشتر است ولکن [منظور این است که] که کدامتان عملش صواب و درست‌تر است؛ و این صواب بودن خشیت از خداست و نیت صادق و نیکو؛

سپس فرمودند: باقی ماندن بر عمل تا اینکه خالص شود، دشوارتر است از خود عمل، و عمل خالصی که نخواهی احدی جز خدا عز و جل تو را بر آن بستاید و نیز نیت، برتر از خود عمل است؛ بدانید که همانا نیت است که عمل است؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «بگو هرکسی بر اساس شاکله [ساختار وجودی] اش عمل می‌کند» (اسراء/84).

الکافی، ج‏2، ص16

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» قَالَ:

لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ  ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّیَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیَّةَ هِیَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» یَعْنِی عَلَى نِیَّتِهِ.


3) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

همانا ایمان بین بنده و طمع در مخلوقات حجاب و مانعی قرار می‌دهد، و می‌گوید: ای صاحب من! خزائن خداوند متعال مملو از کرامت‌هاست و او «پاداش کسی را که عملش نیکو باشد» ضایع نخواهد کرد؛ ولی آنچه در دست مردم است آمیخته با انواع ناراستی‌هاست؛ و او [= صاحب خود] را به سوی توکل و قناعت و کاستن آرزو و همدمِ طاعت شدن و قطع امید از مخلوقات برمی‌گرداند؛ پس اگر [صاحب ایمان] چنین کرد، [ایمان] همراهش می‌ماند، و اگر چنین نکرد، او را با شومیِ طمع به حال خود می گذارد و از او جدا می‌شود.

مصباح الشریعة، ص: 106

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع

... أَنَّ الْإِیمَانَ یَحْجُزُ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ الطَّمَعِ فِی الْخَلْقِ فَیَقُولُ یَا صَاحِبِی خَزَائِنُ اللَّهِ تَعَالَى مَمْلُوَّةٌ مِنَ الْکَرَامَاتِ وَ هُوَ «لَا یُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» وَ مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ مَشُوبٌ بِالْعِلَلِ وَ یَرُدُّهُ إِلَى التَّوَکُّلِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ قَصْرِ الْأَمَلِ وَ لُزُومِ الطَّاعَةِ وَ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِکَ لَزِمَهُ [فَقَدْ صَلَحَ][5] وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ تَرَکَهُ مَعَ شُؤْمِ الطَّبْعِ وَ فَارَقَه‏.[6]


تدبر

1) «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

در اوایل این سوره هشداری داد به بَدان و بشارتی داد به خوبان، و سپس فرمود زینت‌های زمین را برای این قرار دادیم که انسانها را بیازماییم که کدامین‌شان عملش بهتر است (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ کهف/7. جلسه588 http://yekaye.ir/al-kahf-18-7/ )

اکنون که اولین فراز این سوره (داستان اصحاب کهف)‌به پایان رسیده دوباره این هشدار به بدان و بشارت به خوبان تکرار می‌شود. در این فراز ابتدا هشدار و انذار در آیه قبل مطرح شد و در این آیه و آیه بعد بشارت.

در این آیه می‌فرماید که اگر کسی در مسیر درست گام برداشت خیالش راحت باشد که اندکی از پاداش وی از دست نخواهد رفت و در آیه بعد گوشه‌ای از این پاداشی را که برای خوبان مهیا شده است، شرح می‌دهد.


2) «إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

چرا خداوند بر اینکه اجر خوبان را ضایع نمی‌کنیم تاکید کرد؟ مگر کسی غیر از این انتظاری دارد؟!

الف. در زندگی دنیوی بارها و بارها شاهد بوده ایم که کسی کار خوبی انجام می‌دهد اما نه‌تنها از او قدردانی مناسب به عمل نمی‌آید بلکه حتی علیه او جوسازی‌های فراوانی هم می‌شود و گویی اجرش ضایع شده است (شاید بارزترین مصداق آن در جهان امیرالمومنین ع باشد: کسی که در تمام زمان حیات پیامبر ص بار اسلام بر دوش او بود و در دوره کوتاه حکومتش چنان عدالت ورزید که حتی جرج جرداق مسیحی او را «صوت العدالة الإنسانیة: صدای عدالت انسانی» خواند؛ با این حال اندکی بعد از شهادتش تا حدود صد سال، نه در جوامع کفر، بلکه در جوامع اسلامی بر فراز منبرها او را لعن می کردند!)

طبیعی است که این ذهنیت برای برخی به وجود آید که واقعا کار خوب انجام دادن، ارزشی ندارد زیرا بسیاری را دیده ‌ایم که کارشان هدر رفته است. شاید خداوند در این آیه می‌خواهد این ذهنیت را به چالش بکشد و چنانکه در آیه بعد خواهیم دید ریشه این ذهنیت این است که انتظار دارند در همین دنیا پاداش افراد داده شود!

 ب. ...


3) «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

اینکه ابتدا از « کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند»‌ سخن گفت و در ادامه با تعبیر «کسی را که عملش نیکو باشد» مطلب را ادامه داد می‌توان دریافت کسی واقعا کارش نیکوست که اهل ایمان و عمل صالح باشد.

نکته‌ای در فلسفه اخلاق

به نظر می‌رسد از این آیه بتوان نتیجه گرفت که در منطق اسلام، حتما باید حسن فاعلی (ایمان) و حسن فعلی (صالح بودن خود عمل) با هم جمع شوند تا کاری خوب (حَسَن) شمرده شود.


4) «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

«الصالحات» صیغه جمعی است که بر سر آن الف و لام آمده و چنین تعبیری دلالت بر شمول می‌کند یعنی همه اعمال صالح.

این تعبیر بشدت اقتضای کثرت عمل دارد با این حال در عبارت دوم فرمود: «أَحْسَنَ عَمَلًا»؛ که این به معنای «اصوب عملا» است نه «اکثر عملا». (حدیث2)

شاید بتوان نتیجه گرفت که با اینکه انسان باید همه کارهای صالح را انجام دهد اما ملاک اصلی در ارزش عمل، کیفیّت عمل است، نه صرف انجام دادن و کمّیت آن.




[1] . أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو انمحاء الصورة و النظم فی شی‏ء و عدم ترتّب الأثر له بحیث یکون مهملا. و هذا هو الفرق بینها و بین موادّ: الفقدان و الموت و الفناء و الفوت و الهلاک و القتل و العدم: فانّ النظر فی الموت الى انقطاع الحیاة. و فی الفناء الى خلاف البقاء. و فی العدم الى ما یقابل الوجود.

و یلاحظ فی الفقدان: جهة غیبة شی‏ء عن حضور شخص و علمه.

و فی الفوت: خروجه عن السلطة و الید، فی قبال الإتیان.

و فی الهلاک: فناء شی‏ء بالحوادث، فی ذوى العقلاء أو ما یتعلّق بهم.

و فی القتل: موت بید غیره، فهو مقتول.

و فی التلف: عدم حصول الفائدة المقصودة من الشی‏ء مطلقا.

[2] . «مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

جایگاه نحوی «عملاً» را هم می‌توان مفعول به دانست (کسی که نیکو انجام داد عملی را) و هم تمییز (کسی که نیکو کرد از نظر عمل = عملش نیکو بود) (إعراب القرآن و بیانه، ج‏5، ص588)

ضمنا «أحسنَ» را عموم علمای نحو و مفسران  فعل ماضی در باب افعال دانسته‌اند (نیکو انجام داد عملی را)؛ یکی از مترجمان ظاهرا آن را از افعل تفضیل (نیکوتر، نیکوترین) قلمداد کرده است (ضایع نگردانیم پاداش کسى که نیکوتر است از نظر کردار)

[3] . و قرأ عیسى الثقفی لا نُضَیِّعُ من ضیع عداه بالتضعیف، و الجمهور من أضاع عدوّه بالهمزة (البحر المحیط، ج‏7، ص171)

[4] . الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قِصَرُ الْأَمَلِ وَ شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَسْخَطَ بَدَنَهُ أَرْضَى رَبَّهُ وَ مَنْ لَمْ یُسْخِطْ بَدَنَهُ عَصَى رَبَّهُ.

[5] . این عبارت در متن مصباح الشریعه هست ولی در نقل قول بحارالانوار (ج70 ص169) و مستدرک الوسائل (ج‏12، ص70) وجود ندارد و احتمالا اشتباهی در نسخه ثبت شده است بویژه که معنا را دچار اختلال می‌کند.

[6] . این دو حدیث هم با موضوع این آیه مرتبط است:

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ دُرَیْدٍ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو حَاتِمٍ‏  عَنِ الْعَبْسِیِّ یَعْنِی أبو [أَبَا] مُحَمَّدٍ عُبَیْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ وَ أَخْبَرَنَا  عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَبِیبٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى الْمِنْقَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ الْفَضْلِ‏  عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ قَیْسُ بْنُ عَاصِمٍ‏ وَفَدْتُ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ إِلَى النَّبِیِّ ص فَدَخَلْتُ وَ عِنْدَهُ الصَّلْصَالُ بْنُ الدَّلَهْمَسِ‏  فَقُلْتُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ عِظْنَا مَوْعِظَةً فَإِنَّا قَوْمٌ نَعْبُرُ فِی الْبَرِّیَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلًّا وَ إِنَّ مَعَ الْحَیَاةِ مَوْتاً وَ إِنَ‏ مَعَ‏ الدُّنْیَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسِیباً وَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ رَقِیباً وَ إِنَّ لِکُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِکُلِّ سَیِّئَةٍ عِقَاباً وَ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَاباً وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَکَ یَا قَیْسُ مِنْ قَرِینٍ یُدْفَنُ مَعَکَ وَ هُوَ حَیٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَیِّتٌ فَإِنْ کَانَ کَرِیماً أَکْرَمَکَ وَ إِنْ کَانَ لَئِیماً أَسْلَمَکَ ثُمَّ لَا یُحْشَرُ إِلَّا مَعَکَ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ صَلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لَا تَسْتَوْحِشُ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُک‏ (الخصال، ج‏1، ص114)

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ص تَعْمَلُونَ لِلدُّنْیَا وَ أَنْتُمْ تُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ لِلْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَا تُرْزَقُونَ فِیهَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَیْلَکُمْ عُلَمَاءَ سَوْءٍ الْأَجْرَ تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ تُضَیِّعُونَ یُوشِکُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ یُقْبَلَ عَمَلُهُ وَ یُوشِکُ أَنْ یُخْرَجُوا مِنْ ضِیقِ الدُّنْیَا إِلَى ظُلْمَةِ الْقَبْرِ کَیْفَ یَکُونُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مَنْ هُوَ فِی مَسِیرِهِ إِلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَى دُنْیَاهُ وَ مَا یَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِمَّا یَنْفَعُهُ. (الکافی، ج‏2، ص319)