سفارش تبلیغ
صبا ویژن

608) سوره کهف (18) آیه27 وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

608) سوره کهف (18) آیه27

وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً

ترجمه

و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی ‌شد تلاوت کن، تبدیل‌کننده‌ای  برای کلماتش نیست و از غیر او هرگز پناهگاهی نمی‌یابی.

نکات ترجمه

«مُلْتَحَداً»

ماده «لحد» در اصل به معنای میل و انحراف از حالت مستقیم است (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص237) ویا هر اثر و کاری که خارج از برنامه مورد نظر در چیزی رخ دهد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص169) و به حفره قبر «لَحَد» گویند به خاطر اینکه از وسط شیب دارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص737)

«ألحد» و «الحاد» (مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ؛ حج/25) به معنای از راه حق متمایل و منحرف شدن است؛ چنانکه الحاد در آیات خدا (یُلْحِدُونَ فی‏ آیاتِنا؛ فصلت/40) یا در اسماء خدا (یُلْحِدُونَ فی‏ أَسْمائِهِ؛ اعراف/180) به معنای منحرف کردن و برگرداندن آنها از مسیر معنای اصلی‌شان است؛ و «الحاد با زبان به سوی چیزی» (لِسانُ الَّذِی یَلْحَدُونَ إِلَیْهِ؛ نحل/103) یعنی زبان را به سوی آن امر متمایل کردن و توضیح دادنی از آن که آن را از جایگاه حقیقی خود بیرون می‌برد (مفردات ألفاظ القرآن، ص737؛ التحقیق، ج10، ص170)

«مُلْتَحَد» (لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً؛ جن/22) به معنای ملجأ و پناهگاه است و وجه تسمیه‌اش را این دانسته اند که کسی که پناهنده می‌شود راه خود را به سوی آن کج و متمایل می‌کند (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص237) و در تفاوت «ملجأ» و «ملتحد» این احتمال را داده اند که ملجأ هرجایی است که انسان برای حفظ خود از ناملایمات بدان پناه می‌برد (که مهمترین مصداقش پناهگاههای صحیح و واقعا امن است) اما ملتحد، محلی است که خارج از برنامه اصلی زندگی باشد و توجه به آن ناشی از یک انحراف است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص171) چنانکه در کاربردهای قرآنی هم همواره این کلمه (آیه حاضر و آیه22 سوره جن) در جایی که کسی پناهگاهی جز خدا بخواهد در پیش گیرد به کار رفته است.

این ماده و مشتقاتش جمعاً 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حدیث

1) از امام کاظم ع از پدرشان امام باقر ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت شده است که ما در مسجد نشسته بودیم که موذن از مناره بالا رفت و گفت: الله اکبر الله اکبر... پس امیرالمومنین ع به گریه افتاد و ما هم با گریه‌اش به گریه افتادیم. چون موذن تمام کرد فرمود: آیا می‌دانید که موذن چه می‌گوید؟

گفتیم خدا و رسولش بهتر می‌دانند.

فرمود: اگر می‌دانستید چه می‌گوید کم می‌خندیدید و بسیار می‌گریستید؛

[سپس حضرت شروع به شرح عبارات اذان کردند که فرازی از آن در جلسه535 گذشت. http://yekaye.ir/al-ahzab-33-46/ در فراز دیگری از آن آمده است: ]

و اما «أشهد أن لا إله إلا الله» اعلام این است که شهادت جز با معرفتی از دل جایز نیست، که گویی می‌گوید می‌دانم [یا: بدان] که همانا معبودی جز خداوند عز و جل نیست و هر معبودی جز خداوند عز و جل باطل است و با زبانم اقرار می‌کنم بدانچه در دلم هست از علم به اینکه خدایی جز الله نیست و شهادت می‌دهم که هیچ پناهگاهی از خدا نیست جز به او؛ و هیچ نجات دهنده‌ای از شر هر شرور و فتنه‌ی هر فتنه‌گری نیست مگر خداوند ...

التوحید (للصدوق)، ص239

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَرْوَزِیُّ الْحَاکِمُ الْمُقْرِئُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِئُ الْجُرْجَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ بْنُ یَزِیدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکَحَّالُ مَوْلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی یَزِیدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: کُنَّا جُلُوساً فِی الْمَسْجِدِ إِذَا صَعِدَ الْمُؤَذِّنُ الْمَنَارَةَ فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَبَکَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ بَکَیْنَا بِبُکَائِهِ فَلَمَّا فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا یَقُولُ الْمُؤَذِّنُ قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ أَعْلَمُ فَقَالَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا یَقُولُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا وَ لَبَکَیْتُمْ کَثِیراً فَلِقَوْلِهِ اللَّهُ أَکْبَرُ مَعَانٍ کَثِیرَةٌ ...[1]

وَ أَمَّا قَوْلُهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَإِعْلَامٌ بِأَنَّ الشَّهَادَةَ لَا تَجُوزُ إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ مِنَ الْقَلْبِ کَأَنَّهُ یَقُولُ اعلَم أَنَّهُ لَا مَعْبُودَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّ کُلَّ مَعْبُودٍ بَاطِلٌ سِوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أُقِرُّ بِلِسَانِی بِمَا فِی قَلْبِی مِنَ الْعِلْمِ بِأَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَ فِتْنَةِ کُلِّ ذِی فِتْنَةٍ إِلَّا بِاللَّه‏...[2]


2) سالم بن محمد گفته است: به امام صادق ع از درد پاهایم شکایت کردم که مرا از کار و زندگی انداخته است.

فرمود: پناهگاهی برایشان فراهم آور!

گفتم: با چه چیزی یا ابن رسول الله ص؟

فرمود: با این آیه هفت بار، تا به اذن خداوند متعال عافیت یابی: «وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً: و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی ‌شد تلاوت کن، تبدیل‌کننده‌ای  برای کلماتش نیست و از غیر او هرگز پناهگاهی نمی‌یابی.»

پس هفت بار دو پایم را با این پناه دادم همان طور که به من دستور داده بود، پس درد از من مرتفع گردید چنانکه حتی بعد از آن ذره‌ای هم احساس درد نکردم.

طب الأئمة علیهم السلام، ص32؛ المصباح للکفعمی، ص155

خِدَاشُ بْنُ سَبْرَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ عَنْ صَفْوَانَ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ سَالِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ:

شَکَوْتُ إِلَى الصَّادِقِ ع وَجَعَ السَّاقَیْنِ وَ أَنَّهُ قَدْ أَقْعَدَنِی عَنْ أُمُورِی وَ أَسْبَابِی فَقَالَ عَوِّذْهُمَا قُلْتُ بِمَا ذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ بِهَذِهِ الْآیَةِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَإِنَّکَ تُعَافَى بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً» قَالَ فَعَوَّذْتُهُمَا سَبْعاً کَمَا أَمَرَنِی فَرُفِعَ الْوَجَعُ عَنِّی رَفْعاً حَتَّى لَمْ أُحِسَّ بَعْدَ ذَلِکَ بِشَیْ‏ءٍ مِنْهُ.[3]

تدبر

1)‌ «وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً»

خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که آنچه از کتاب پروردگار تو به تو وحی شده را تلاوت کن، چرا که:

الف. این وحی، برخاسته از کتاب پروردگار توست، پس کاملا به تو و پرورش تو مربوط است؛

ب. کلمات خداوند در این وحی، تغییر و تبدیل‌ناپذیرند، بیانگر آن دسته از اصول و قواعد کلی زندگی‌اند که هیچگاه عوض نخواهند شد؛

ج. اگر نخواهی از این وحی استفاده کنی و نخواهی به کلمات خدا تکیه کنی، در کوران حوادث و مشکلات زندگی غیر او پناهگاهی نخواهی یافت.


2)‌‌ «وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ»

اصل ریشه لغت «تلاوت» به معنی پشت سر دیگری آمدن است؛ در واقع، تلاوت کردن، صرفا قرائت و خواندن نیست، بلکه خواندنی تلاوت است که کاری کند که انسان گام به گام پشت سر قرآن حرکت کند.

اگر پروردگار «تو» این وحی را فرستاده، پس تو هم آن را راهنمای خود قرار بده و گام به گام از آن پیروی کن.[4]

برخی بر این باورند که این تعبیر نوعی دلداری دادن به پیامبر ص است؛ که اگر تو این حکایت اصحاب کهف و تعالیم قرآن را گفتی ولی مخاطبانت عبرت نگرفتند و در مسیر هدایت قدم ننهادند تو ناراحت نباش، بلکه از همان وحی‌ای که به تو شده پیروی کن و ... (المیزان، ج13، ص300)


3) «وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ»

چرا فرمود «کتاب ربک» و مثلا نفرمود کتاب الله؟

الف. شاید می‌خواهد تذکر دهد که اگر به تو گفتیم از این کتاب پیروی کن (تدبر2)، چون این کتاب از جانب «پروردگار تو» است؛ یعنی تنها کسی که حقیقتا تدبیر و پرورش تو به دست اوست؛ یعنی این کتاب را همان کسی نوشته که تو را ساخته است،

سازنده تو دستورالعمل استفاده صحیح از خودت را برایت نوشته است؛

پس تو هم از این دستورالعمل پیروی کن، نه از هرچه با حدس و گمان و حرف این و آن به ذهنت خطور می کند.

ب. ...


4) «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ»

در عبارت فوق و اینکه «کلمات او تبدیل‌کننده ای ندارد و عوض شدنی نیست» با توجه به اینکه مراد از «کلمه» (الفاظ وحی، دستورات الهی که در قالب کلمات بیان شده است؛ پیامببران و رهبران الهی که از آنان به «کلمه» تعبیر شده [مثلا آل‌عمران/39 و 45]، یا ...) چه باشد، و مرجع ضمیر «ه» چه باشد (خداوند، کتاب ربک، ما أوحی الیک، یا ...)، معانی متعددی احتمال دارد که با توجه به قاعده امکان استقاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست همگی آنها مد نظر بوده باشد.

پیشنهاد می‌شود با اندکی توام خودتان این معانی را استخراج کنید و با هم ترکیب کنید؛ و نکات ظریفی که به دست آوردید در قسمت «دیدگاه» صفحه این آیه در سایت بنویسید تا بعدا برای دیگران هم قابل استفاده باشد
از آدرس زیر می‌توانید وارد صفحه این آیه شوید:

http://yekaye.ir/al-kahf-18-27/


5) «وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً»

کسی که خود را بشناسد و خدا را بشناسد می‌فهمد که در عالم جز خدا پناهی ندارد.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

کسی که خود را درست بشناسد می‌فهمد چنان عظمتی در او هست و با چنان امتحاناتی در دنیا روبرو است که کمتر از خدا، هیچ‌چیز و هیچکس حتی به نحو دروغین و تصنعی هم نمی‌تواند به وی پناه دهد.

نحوه استنباط از آیه

توجه به دو عبارت «من دونه» و «ملتحدا»

تعبیر «من دونه» را در زبان فارسی غالبا به صورت «به جز» یا «به غیر از» ترجمه می‌شود؛ اما در این تعبیر ظرافتی نهفته که گاه واقعا مفادی دقیق‌تر از این دارد. «دون» یعنی پست و پایین، و «من دونه» درباره «غیر»ی است که این کمتر و پست‌تر از خداست (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص170)[5] گویی در این تعبیر نه‌تنها می‌فرماید که غیر از خدا پناهگاهی ندارید، بلکه تذکر می‌دهد که غیر خدا دنبال هر پناهگاهی بروید حتما پست‌تر از اوست؛ و هیچ چیز کمتر از خدا نمی‌تواند پناهگاه شما قرار گیرد.

چنانکه در نکات ترجمه بیان شد «ملتحد» اگرچه به معنای «ملجأ» و پناهگاه است اما تفاوتی با آن دارد و آن این است که چون از ماده «لحد» گرفته شده، نوعی معنای انحراف در آن هست گویی پناهگاهی است که به انحراف و در خروج از مسیر حق به عنوان پناهگاه قرار داده شده، و ظاهرا از این روست که تنها در مورد پناهگاه‌های غیرخدایی این تعبیر به کار رفته است؛ که حقیقتا دروغین و تصنعی هستند.




[1] . مِنْهَا أَنَّ قَوْلَ الْمُؤَذِّنِ اللَّهُ أَکْبَرُ یَقَعُ عَلَى قِدَمِهِ وَ أَزَلِیَّتِهِ وَ أَبَدِیَّتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قُوَّتِهِ وَ قُدْرَتِهِ وَ حِلْمِهِ وَ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ وَ عَطَائِهِ وَ کِبْرِیَائِهِ فَإِذَا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِنَّهُ یَقُولُ اللَّهُ الَّذِی لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ وَ بِمَشِیَّتِهِ کَانَ الْخَلْقُ وَ مِنْهُ کَانَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لِلْخَلْقِ وَ إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْخَلْقُ وَ هُوَ الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَمْ یَزَلْ وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا یَزَالُ وَ الظَّاهِرُ فَوْقَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا یُدْرَکُ وَ الْباطِنُ دُونَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا یُحَدُّ فَهُوَ الْبَاقِی وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ دُونَهُ فَانٍ وَ الْمَعْنَى الثَّانِی اللَّهُ أَکْبَرُ أَیِ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ عَلِمَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ وَ الثَّالِثُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَیِ الْقَادِرُ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَقْدِرُ عَلَى مَا یَشَاءُ الْقَوِیُّ لِقُدْرَتِهِ الْمُقْتَدِرُ عَلَى خَلْقِهِ الْقَوِیُّ لِذَاتِهِ قُدْرَتُهُ قَائِمَةٌ عَلَى الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا- إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ وَ الرَّابِعُ اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى مَعْنَى حِلْمِهِ وَ کَرَمِهِ یَحْلُمُ کَأَنَّهُ لَا یَعْلَمُ وَ یَصْفَحُ کَأَنَّهُ لَا یَرَى وَ یَسْتُرُ کَأَنَّهُ لَا یُعْصَى لَا یُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ کَرَماً وَ صَفْحاً وَ حِلْماً وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ فِی مَعْنَى اللَّهُ أَکْبَرُ أَیِ الْجَوَادُ جَزِیلُ الْعَطَاءِ کَرِیمُ الْفَعَالِ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ فِیهِ نَفْیُ کَیْفِیَّتِهِ کَأَنَّهُ یَقُولُ اللَّهُ أَجَلُّ مِنْ أَنْ یُدْرِکَ الْوَاصِفُونَ قَدْرَ صِفَتِهِ الَّتِی هُوَ مَوْصُوفٌ بِهَا وَ إِنَّمَا یَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ عَلَى قَدْرِهِمْ لَا عَلَى قَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ‏ أَنْ یُدْرِکَ الْوَاصِفُونَ صِفَتَهُ عُلُوّاً کَبِیراً وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ کَأَنَّهُ یَقُولُ اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ وَ هُوَ الْغَنِیُّ عَنْ عِبَادِهِ لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى أَعْمَالِ خَلْقِهِ

[2] . البته این فراز قبلا در جلسه 369 گذشت http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-10/

[3] . این روایت در الأمالی( للصدوق)، ص318 نیز درباره این آیه قابل توجه است:

 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سَالِمٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع سَأَلَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَفْسِیرُ أَبْجَدْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَعَلَّمُوا تَفْسِیرَ أَبْجَدْ فَإِنَّ فِیهِ الْأَعَاجِیبَ کُلَّهَا وَیْلٌ لِعَالِمٍ جَهِلَ تَفْسِیرَهُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَفْسِیرُ أَبْجَدْ قَالَ أَمَّا الْأَلِفُ فَآلَاءُ اللَّهِ ... وَ أَمَّا کَلَمَنْ فَالْکَافُ کَلَامُ اللَّهِ «لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدا»

[4] . ظاهرا بدین جهت است که برخی مراد از این آیه را «از قرآن پیروی کن و بدان عمل کن» دانسته‌اند (و قیل معناه اتبع القرآن و اعمل به؛ مجمع‌البیان، ج6، ص716)

[5] . و قلنا إنّ الدون بمعنى الغیر مع التسفّل، یراد إنّ الإنسان فی مورد خلافه و انحرافه و عصیانه إذا تعرّض للسخط و الغضب من جانب اللَّه عزّ و جلّ لا یجد مقاما من غیره تعالى یتوجّه الیه و یلتجأ الى جانبه خارجا عن محیط برنامجه لیطلب منه النصر فی کشف ابتلائه.