سفارش تبلیغ
صبا ویژن

605) سوره کهف (18) آیه24 إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ ر

بسم الله الرحمن الرحیم

605) سوره کهف (18) آیه24

إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً

ترجمه

مگر آنکه خدا بخواهد؛ و پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی؛ و بگو امید است که پروردگارم هدایتم کند به نزدیکتر از این، به [لحاظ] رشد و صواب.

نکات ترجمه

«لِأَقْرَبَ»

قبلا بیان شد که ماده «قرب» در اصل به معنای نزدیکی (در مقابل بُعد: دوری) می‌باشد.

جلسه344 http://yekaye.ir/al-balad-90-15/

اغلب علمای نحو و مفسران حرف «ل» را حرف جر و «أقرب» را افعل تفضیل (نزدیکتر) دانسته‌اند؛ که مجرور است و چون «غیرمنصرف» است به صورت «فتحه» در پایانش می‌آید؛ که بر همین اساس ترجمه شد.

اما حالت دیگر این است «لـ» را لام ناصبه و «أقرب»‌ را فعل مضارع صیغه متکلم وحده در وزن «قَرِبَ یَقْرَبُ» (شبیه: وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ؛ بقره/35) بدانیم که چون «ل» (یا به تعبیر فنی‌تر، «أن» منصوبه محذوف به قرینه لام) بر سر آن وارد شده، این فعل را منصوب کرده است (ترجمه: برای اینکه نزدیک شوم) که تنها یکی از مترجمان بر این اساس ترجمه کرده است: (شاید که هدایتم کند پروردگارم تا نزدیک شوم به این از راه هدایت یافتن. ترجمه محمود اشرفی تبریزی، ص296)

«رَشَداً»

قبلا توضیح داده شد که ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد که به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» می‌باشد.

جلسه591 http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/

به لحاظ نحوی «رشداً» را می‌توان تمییز (هدایتم کند به چیزی نزدیکتر به این، به لحاظ رشد) یا مفعول مطلق (هدایتم کند هدایتی نزدیکتر به این) دانست (إعراب القرآن و بیانه، ج‏5، ص564)

حدیث

1) از امام باقر ع روایت شده است که توضیح دادند:

هنگامی که خداوند حضرت آدم را در بهشت سکونت داد به او فرمود: «آدم! به این درخت نزدیک مشو!»

آدم گفت: «چشم!» اما [مشیت خدا را] استثنا نکرد [= ان‌شاء الله نگفت].

پس خداوند به پیامبرش ص دستور داد و فرمود که: «و البته برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم، مگر آنکه خدا بخواهد؛ و پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی» ولو بعد از یک سال!

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص324

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع‏ ذَکَرَ أَنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَسْکَنَهُ‏ اللَّهُ الْجَنَّةَ فَقَالَ لَهُ یَا آدَمُ لَا تَقْرَبْ هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَقَالَ نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَأَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ فَقَالَ‏ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ‏ وَ لَوْ بَعْدَ سَنَةٍ.[1]


2) از امام باقر ع روایت شده است:

خداوند می‌فرماید : «و البته برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم، مگر آنکه خدا بخواهد» که انجامش ندهم، که اگر مشیت خدا سبقت گرفته باشد که انجامش ندهم نخواهم توانست که انجامش دهم.

سپس امام ع فرمود: برای همین بود که خداوند [در ادامه] فرمود: «و پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی» یعنی مشیت خدا را در انجامِ کارت استثنا کن.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص325

عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ‏» أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَسَبَقَ مَشِیَّةُ اللَّهِ فِی أَنْ لَا أَفْعَلَهُ فَلَا أَقْدِرُ عَلَى أَنْ أَفْعَلَهُ قَالَ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ‏ «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ‏» أَیِ اسْتَثْنِ مَشِیَّةَ اللَّهِ فِی فِعْلِکَ‏.


3) به سندهای مختلف هم از امام باقر ع و هم از امام صادق ع در مورد این سخن خداوند عز و جل «و پروردگارت را یاد کن هنگامی که فراموش کردی» روایت شده است که فرمودند: هنگامی که شخصی سوگند می‌خورد اما فراموش می‌کند که [مشیت خدا را] استثناء کند [= ان‌شاء الله بگوید] هرگاه که به یاد آورد استثناء کند.

الکافی، ج‏7، ص448[2]؛

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص325[3]؛

النوادر(للأشعری)، ص56 [4]

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ وَ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ‏  قَالَ

إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ فَنَسِیَ أَنْ یَسْتَثْنِیَ فَلْیَسْتَثْنِ إِذَا ذَکَرَ.


4) روایت شده است که امام صادق ع برای انجام کاری فرمود که نوشته‌ای بنویسند. نوشتند و بر ایشان عرضه کردند و در آن استثنا [از مشیت خدا] نبود [= «ان‌شاءالله» ننوشته بودند]. فرمود: چگونه امید دارید که این کار به پایان برسد در حالی که در آن استثناء [از مشیت خدا] نیست؟ نگاه کنید: هرجایی که در آن استثناء نکرده‌اید، استثناء کنید.

الکافی، ج‏2، ص673

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَکِیم‏ قَالَ:

أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِکِتَابٍ فِی حَاجَةٍ فَکُتِبَ ثُمَّ عُرِضَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ کَیْفَ رَجَوْتُمْ أَنْ یَتِمَّ هَذَا وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ انْظُرُوا کُلَّ مَوْضِعٍ لَا یَکُونُ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَاسْتَثْنُوا فِیهِ.[5]


5) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که به امیرالمومنین ع گفته شد: فلانی درباره مشیت [خدا] سخن می‌گوید [= ادعاهایی دارد]. فرمودند: وی را نزد من بخوانید. چنین کردند و او آمد. امیرالمومنین ع فرمود: ای بنده خدا! خداوند تو را برای آنچه می‌خواست [مشیت کرده بود] آفرید یا برای آنچه تو می‌خواستی؟

گفت: برای آنچه او می‌خواست.

فرمود: مریضت کرد، هنگامی که خواست یا هنگامی که تو خواستی؟

گفت: هنگامی که خواست.

فرمود: شفایت داد، هنگامی که خواست یا هنگامی که تو خواستی؟

گفت: هنگامی که خواست.

فرمود: واردت کرد در آن جایی که خواست یا در آن جایی که تو خواستی؟

گفت: در جایی که خواست.

امیرالمومنین ع فرمود: اگر غیر از این می‌گفتی آنچه چشمانت در آن جای گرفته را می‌زدم!

التوحید (للصدوق)، ص337

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:

قِیلَ لِعَلِیٍّ ع إِنَّ رَجُلًا یَتَکَلَّمُ فِی الْمَشِیَّةِ فَقَالَ ادْعُهُ لِی قَالَ فَدُعِیَ لَهُ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ خَلَقَکَ اللَّهُ لِمَا شَاءَ أَوْ لِمَا شِئْتَ قَالَ لِمَا شَاءَ قَالَ فَیُمْرِضُکَ إِذَا شَاءَ أَوْ إِذَا شِئْتَ قَالَ إِذَا شَاءَ قَالَ فَیَشْفِیکَ إِذَا شَاءَ أَوْ إِذَا شِئْتَ قَالَ إِذَا شَاءَ قَالَ فَیُدْخِلُکَ حَیْثُ شَاءَ أَوْ حَیْثُ شِئْتَ قَالَ حَیْثُ شَاءَ قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع لَهُ لَوْ قُلْتَ غَیْرَ هَذَا لَضَرَبْتُ الَّذِی فِیهِ عَیْنَاکَ‏.


6) عبدالله بن میمون قداح می‌گوید:

یکی از پیروان بنی‌امیه بر امام صادق ع یا امام باقر ع وارد شد؛ ما بر جان ایشان ترسیدیم و گفتیم کاش مخفی شوید! و گفتیم او اینجا نیست. فرمود: خیر، بگذارید بیاید، که رسول الله ص فرمودند: همانا خداوند عز و جل نزد زبان هر گوینده و دست هر کسی که دست به کاری می‌برد حضور دارد؛ پس این گوینده نمی‌تواند بگوید مگر آنچه خدا بخواهد؛ و این که دست به کاری می‌زند نمی‌تواند دستش را به سمت آن کار ببرد مگر بدانچه خدا بخواهد. پس او بر ایشان وارد شد و از اموری سوال کرد و ایمان آورد و رفت.

التوحید (للصدوق)، ص337

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ الْقَدَّاح‏ قَالَ:

دَخَلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْ أَبِی جَعْفَرٍ ع رَجُلٌ مِنْ أَتْبَاعِ بَنِی أُمَیَّةَ فَخِفْنَا عَلَیْهِ فَقُلْنَا لَهُ لَوْ تَوَارَیْتَ وَ قُلْنَا لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ بَلِ ائْذَنُوا لَهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ لِسَانِ کُلِّ قَائِلٍ وَ یَدِ کُلِّ بَاسِطٍ فَهَذَا الْقَائِلُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَقُولَ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَ هَذَا الْبَاسِطُ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَبْسُطَ یَدَهُ إِلَّا بِمَا شَاءَ اللَّهُ فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَسَأَلَهُ عَنْ أَشْیَاءَ وَ آمَنَ بِهَا وَ ذَهَبَ.[6]

تدبر

درباره اینکه استثناء «مگر خدا بخواهد» استثنای از چه چیزی است نظرات متعددی بیان شده است؛ که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا همه آنها می‌تواند مد نظر بوده باشد؛ از این رو، آنها را به تفکیک می‌آوریم.

1) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»

هیچ استقلالی برای خودت معتقد مباش:

برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم، مگر آنکه گفته‌ات را ملازم بدانی با مشیت خدا، که اگر خدا بخواهد انجامش خواهی داد و اگر نخواهد، نخواهی توانست که انجامش دهی. (المیزان، ج13، ص271)[7]

(توجه شود در این معنا، «یشاء الله» به عنوان «مشیت تکوینی خداوند» مد نظر قرار گرفته است.)


2) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»

سعی کنید طوری سخن بگویید که اگر هر اتفاقی خلاف برنامه‌ریزی شما افتاد، سخن شما دروغ و خلاف نباشد:

برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم؛ چرا که ممکن است تا فردا بمیری یا هزار و یک مانع در مسیر انجام آن کار پیدا شود؛ پس اگر خواستی در هر موردی بگویی که کاری را انجام خواهی داد، حتما سخن خود را مقید به خواست خدا بکن، تا اگر هر مانعی که فکرش را نکرده‌ای پیش آمد در کلامت آن را لحاظ کرده باشی. (جبائی، به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص711)[8]

به تعبیر دیگر، خداوند در این آیه ادب بندگی را به انسان می‌آموزد تا به نحوی سخن بگوید که اگر به خاطر مانعی نتوانست به گفته‌اش عمل کند، سخنش دروغ نباشد؛ و اگر سوگند خورده، کفاره‌ای لازم نباشد. (ابن‌عباس، به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص711)[9]

(توجه شود در این معنا نیز «یشاء الله» به عنوان «مشیت تکوینی خداوند» مد نظر قرار گرفته است.)

نکته تخصصی فقهی

فقهای شیعه و سنی به مناسبت این آیه بحث‌هایی در مباحث مربوط به سوگند (الیمین) دارند:

از طرفی همگی اتفاق نظر دارند که جایز، بلکه مستحب است که هرکسی می‌خواهد برای انجام کاری سوگند یاد کند، این تعبیر «ان‌شاءالله» ‌را به آن ضمیمه کند. (برخی از اهل سنت، به دلیل همین آیه، حتی این را واجب دانسته‌اند)

از طرف دیگر، اختلاف نظر دارند که اگر سوگندی این چنین خورد و بدان کار عمل نکرد، آیا کفاره سوگند بر او واجب می‌شود یا خیر؟ نظر اغلب فقهای شیعه این است که اگر این عبارت را واقعا با نیت گفته و کار خود را معلق به مشیت خدا دانسته، رعایت سوگند بر او لازم نیست و اگر رعایت نکرد، کفاره بر او واجب نیست (البته این تبصره‌ای دارد که در تدبر3 خواهد آمد، ان‌شاءالله)؛ و عده‌ای هم اضافه کرده‌اند که اگر فقط از باب تبرک گفته و واقعا نیت استثنا نکرده، باید به سوگندش عمل کند، و اگر عمل نکرد، کفاره بر او واجب می‌شود.

(برای تفصیل نظرات علمای شیعه مراجعه کنید به: جواهرالکلام، ج35، ص241-246؛ مجمع البیان، ج‏6، ص712؛

و برای نظرات اهل سنت به: الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت ع، ج‌2، ص106-109)

 تحلیل نحوی چگونگی استنباط این معنا از آیه

این عبارت را دو گونه تحلیل کرده‌اند:

الف. بعد از «إلّا» عبارت «أن تقول» محذوف است و سیاق کلام بر آن دلالت می‌کند (اخفش، به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص711)

ب. استثنای «مگر خدا بخواهد»، استثنای از فاعل است؛ یعنی چنین سخنی نگو مگر در جایی که این جمله که «مگر خدا بخواهد» هم بگویی. (التبیان فی إعراب القرآن، ص244)[10]


3) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»

سعی کنید بنا بر این بگذارید که همواره و همواره به آنچه خدا می‌خواهد و بدان دستور داده، عمل کنید:

برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم؛ مگر آنچه را که خدا بخواهد؛ یعنی فقط در مواردی که خدا چیزی را می‌خواهد و به انجام کاری دستور داده، هیچ اشکالی ندارد که بگویید که من حتما انجام دهنده آن کار هستم. (فراء، به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص711)

نکته تخصصی فقهی

در تدبر2 بیان شد که اگر کسی سوگندی خورد و با نیت «ان‌شاءالله» گفت و واقعا موضوع خود را مشروط به مشیت خدا دانست، رعایت سوگند بر او واجب نیست. بسیاری از فقها در اینجا قیدی افزوده‌اند که:

مگر اینکه سوگند به انجام کار واجب یا مستحب، و ترک کار حرام یا مکروهی خورده باشد؛ چرا که که می‌دانیم حتما خداوند چنین کاری را می‌خواهد. (جواهرالکلام، ج35، ص242)

(توجه شود در این معنا، «یشاء الله» به عنوان «مشیت تشریعی خداوند» مد نظر قرار گرفته است.)[11]

تحلیل نحوی چگونگی استنباط این معنا از آیه

در این حالت استثنای «مگر خدا بخواهد»، استثنای از نهی (لاتقولنّ: نگو) است؛ و حرف «أَنْ» در «أن یَشاءَ اللَّهُ» أنِ مصدری است و این عبارت به معنای «مشیة الله» می‌شود، یعنی: در هیچ موردی ادعای انجام کاری نکن مگر در جایی که مشیه الله (خواست خدا) باشد و خداوند به تو اجازه چنین سخنی داده باشد (التبیان فی إعراب القرآن، ص244[12]؛ الکشاف، ج‏2، ص714[13])


4) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»

ممکن است تعبیر «الا ان یشاء الله» در این آیه شبیه کاربرد این تعبیر در آیه «وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ» (اعراف/89) باشد که منظور نفی ابدی است؛ یعنی تاکید بر اینکه هیچگاه من فاعل قطعی کارهای خود نیستم (الکشاف، ج‏2، ص715) و همواره اراده من مشروط به مشیت خداوند است. [14]

(در آیه89 سوره اعراف، کافران از شعیب و یارانش می‌خواهند که از دینشان و از پرستش خدای واحد دست بردارند و به بت‌پرستی برگردند، آنها می‌گویند هرگز برنمی‌گردیم مگر اینکه خدا بخواهد؛ و می‌دانیم که هیچگاه خداوند چنین چیزی نخواهد خواست)


5) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ»

هروقت انسان تصمیم قطعی می‌گیرد که در آینده‌ای نزدیک یا دور کاری انجام دهد، خوب است آن را با ان‌شاءالله همراه سازد، بدین نیت که خداوند هم زمینه انجام آن را مهیا سازد.

(اقتباس از تحلیل سید مرتضی که در مجمع البیان، ج‏6، ص712-713 نقل شده است.)[15]

ثمره اخلاقی

اگر خود را مقید کنیم که هر کاری می‌خواهیم انجام دهیم آن را با ان‌شاءالله همراه سازیم، ان‌شاءالله تدریجا دیگر گناه و حتی کار مکروهی مرتکب نخواهیم شد و جز کار خوب از ما سر نخواهد زد، زیرا انسان عاقل هیچگاه نمی‌گوید که ان‌شاءالله فلان گناه یا فلان کار مکروه را انجام خواهم داد!


6) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً؛ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ»

همواره بکوشیم که هر کاری که وعده انجامش را می‌دهیم، آن را مشروط کنیم به مشیت خداوند و بگوییم «ان‌شاءالله: اگر خدا بخواهد». و هرگاه که فراموش کردیم، بلافاصله خدا را به یاد آوریم و یادمان باشد که اگر او نخواهد این کار ما انجام نخواهد شد.

این به یاد آوردن به‌اندازه‌ای مهم بوده که در روایات گفته‌اند اگر ان شاءالله نگفتی و در نظر نگرفتی که کارت مشروط به خواست خداست، هر وقت که به یادت آمد ان‌شاءالله بگو (حدیث3) حتی اگر چهل روز یا حتی یک سال گذشته باشد (الکافی، ج‏7، ص448 ؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص325)

تذکر

توصیه به گفتن ان شاءالله حتی بعد از یک سال، توصیه‌ای صرفا به یک لقلقه زبان نیست، بلکه می‌خواهند هشدار دهند که هر زمان که یادت آمد که ان شاء الله نگفته‌ای به اینکه کارت به مشیت خدا وابسته است توجه کن و برای تثبیت این توجه، ان شاءالله بگو.


7) «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ»

یک انسان مومن همواره به یاد خداست؛ پس هر گاه که فراموش کردی دوباره خدایت را یاد کن؛

چرا که،

«جبران از دست رفته‏ها لازم است.» (تفسیر نور، ج‏7، ص159)

تذکر اخلاقی

فراموشی خدا صرفا فراموشی در حافظه نیست؛ بلکه مهمترین عرصه فراموشی خدا، عرصه ورود در گناه است؛

و انسان نمی‌تواند گناه بکند مگر اینکه یا خود خدا را فراموش کند و یا صفاتش را !

یعنی اگر هم توجه کند که خدا حاضر و ناظر است، با انواع توجیهات سعی می‌کند برخی از صفات خدا را نادیده بگیرد و از صفحه ذهنش پاک کند؛ مانند:

رحمانیت و لطف شدید او به خود، که اقتضای سپاس‌گزاری دارد، نه کفران؛

مالک یوم الدین بودن خدا، که در عرصه محشر حسابرسی خواهد کرد؛

عادل و حاکم بودن خدا، که گناه را جزا خواهد داد؛

و ...

پس هرگاه خدا را فراموش کردیم، سریع به یاد آوریم و به درگاهش توبه کنیم که از خدا جز به خدا پناه نتوان برد:

در ادعیه مکرر تاکید شده است که: «سُبْحَانَ مَنْ لَا مَنْجَى مِنْهُ إِلَّا إِلَیْه‏» (مثلا: الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏2، ص56)


8) «وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»

می‌توان مرجع ضمیر «این» را داستان اصحاب کهف دانست، آنگاه معنای آیه این است که:

بگو امید است که اگر عده‌ای با مشاهده اصحاب کهف هدایت شدند خداوند با تعالیمی که در اختیار من قرار می‌دهد راه هدایتی به من بنمایاند که برای هدایت مردم، از این واقعه هم نزدیکتر و نزدیک‌کننده‌تر به حقیقت باشد. (زجاج، مجمع‌البیان، ج6، ص713)


9) «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»

حتی اگر در موردی دچار فراموشی شدی، ناامید نباش و گمان نکن که کارت قابل جبران نیست. بلکه از خدا بخواه که چه‌بسا با این توجه جدیدت راه رشدی فراهم آورد نزدیکتر از این راهی که قبل از نسیان در آن می‌رفتی.

ثمره اخلاقی

در تدبر7 اشاره شد که مهترین مصداق فراموشی، گناه است.

اگرچه انسان باید بشدت مراقب خویش باشد که گناهی از او سر نزند، اما چنین نیست که اگر گناهی از او سر زد، دیگر قابل جبران نباشد یا اگر جبران شود باز هم نمی‌توان به وضعیت قبلی رسید.

مهم این است که در جهانی که خدا دارد، برای هیچکس جای ناامیدی نیست، حتی برای گناهکارترین گناهکاران؛ به شرطی که از صمیم دل خدا را به یاد آورند و از او بخواهند که آنها را به نزدیکترین راه رشدی که خود می‌داند هدایت کند.


10) «قُلْ عَسى‏ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»

هدایت مراحلى دارد و همه‏ى آنها به دست خداوند است؛ و از خدا بخواهیم که راه میان‏بُر و نزدیک‏ترین راه به حقّ و صواب را پیدا کنیم. (تفسیر نور، ج‏7، ص159)

 

 


[1] . در النوادر(للأشعری)، ص55-56؛ الکافی، ج‏7، ص448 این حدیث آمده که مضمونش به حدیث فوق نزدیک است و قبلا در جلسه 484 گذشت:   http://yekaye.ir/al-qalam-68-18/

[2] . در کافی علاوه بر این حدیث، در همین صفحه و صفحه بعد این احادیث را هم آورده است:

به علت محدودیت فضای وبلاگ، متن کامل اغلب پاورقیها نیامد و به سایت اصلی مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-kahf-18-24/

[4] . وی این را فقط از محمد بن مسلم؛ و البته از هر دو امام آورده است.

[5] این روایت در النوادر(للأشعری)، ص57؛ تهذیب الأحکام، ج‏8، ص282 آمده که به مضمون فوق نزدیک است و قبل در جلسه 484 گذشت:

رَوَى لِی مُرَازِمٌ قَالَ: دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَوْماً إِلَى مَنْزِلِ زَیْدٍ [مُعَتِّبٍ] وَ هُوَ یُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَتَنَاوَلَ لَوْحاً فِیهِ کِتَابٌ لِعَمِّهِ فِیهِ أَرْزَاقُ الْعِیَالِ وَ مَا یَخْرُجُ لَهُمْ فَإِذَا فِیهِ لِفُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ لَیْسَ فِیهِ اسْتِثْنَاءٌ فَقَالَ لَهُ مَنْ کَتَبَ هَذَا الْکِتَابَ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فِیهِ کَیْفَ ظَنَّ أَنَّهُ یُتِمُّ ثُمَّ دَعَا بِالدَّوَاةِ فَقَالَ أَلْحِقْ فِیهِ فِی کُلِّ اسْمٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‏.  http://yekaye.ir/al-qalam-68-18/

[6] . در همین منبع این احادیث هم آمده که به موضوع مرتبط است و برای رعایت اختصار از ذکر آنها در متن صرف نظر شد:

 

[7] . علامه طباطبایی پس از توضیح فوق، اصرار دارد که دیدگاه های دیگر از معنای آیه دور است؛ اما واقعا هیچ تفاوتی بین تدبر بعدی (که یکی از دیدگاههایی است که ایشان رد می‌کند)‌با نظر علامه نیافتم. متن کلام علامه (ص271-274) چنین است:

 

[8] . به تعبیر دیگر، بعد از «إلّا» عبارت «أن تقول» محذوف است و سیاق کلام بر آن دلالت می‌کند (اخفش، به نقل از مجمع البیان، ج‏6، ص711)

[9] . مرحوم طبرسی در ذیل این آیه سه قول مطرح کرده است. قول دوم در تدبر 3 خواهد آمد. اما هرچه در قول اول و سوم دقت شد به نظر نیامد که اینها دو قول مستقل باشند از این رو، آنها یکجا در همین تدبر آورده شد. متن کامل سخن ایشان چنین است:

 

[10] . إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ: فی المستثنى منه ثلاثة أوجه:... و الثانی- هو من فاعل أی لا تقولنّ إنى فاعل غدا حتى تقرن به قول إن شاء الله.

[11] . علامه طباطبایی در این معنا مناقشه کرده است که «یشاء الله» در قرآن کریم هیچگاه به معنای مشیت تشریعی به کار نرفته است؛ در حالی که به نظر می‌رسد اشکال ایشان هم به لحاظ کبروی و هم به لحاظ صغروی وارد نباشد؛ زیرا به لحاظ کبروی، اگر کلمه‌ای بر معنایی دلالت کند ولو در موارد دیگر قرآن در این معنا به کار نرفته باشد دلیل نمی‌شود که در مورد خاصی به کار نرود بویژه که در روایات مکرر در این معنا به کار رفته است؛ و به لحاظ صغروی هم باید گفت اگرچه غالبا در قرآن کریم همین طور است و غالبا برای مشیت تشریعی از تعبیر «یأذن الله» استفاده شده؛ اما به نظر می‌رسد در برخی آیات مانند: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ (رعد/39) وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ (شوری/51) اینکه معنای مشیت تشریعی مد نظر باشد بعید از ذهن نباشد؛ وچنانکه خود ایشان در مورد آیه اول اصرار دارند که این آیه عام است و همه امور تکوینی و تشریعی را شامل می‌شود (المیزان، ج‏11، ص377).

[12] .

حالت دومی که وی برشمرده در تدبر قبل آمد. وی حالت نحوی سوم را این دانسته که استثناء را استثنای منقطع بدانیم اما درباره اینکه معنای آیه در این صورت چگونه خواهد بود توضیحی نداده است. (و الثالث- أنه منقطع.)

همچنین در الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت علیهم السلام، ج‌2، ص106‌ سه حالت مطرح شده است که حالات اول و دوم آن در متن گذشت و تصویری از حالت سوم (که در این آیه به معنای تأبید (ابدی بودن) ‌باشد نیافتیم:

و أمّا قوله عزّ و جلّ: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً* إِلّا أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ» ففیه احتمالات:الأوّل: أن یکون معناه: و لا تقولنّ ذلک القول إلّا أن یشاء اللّه أن تقوله بأن یأذن لک.الثانی: أن یکون معناه: و لا تقولنّه إلّا بمشیئة اللّه و هو فی موضع الحال، یعنی إلّا متلبّساً بمشیئة اللّه تعالى قائلًا: إن شاء اللّه.الثالث: أن یکون (إن شاء اللّه) بمعنى التأبید، کأنّه قیل: و لا تقولنّه أبداً مثل قوله تعالى: «وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلّا أَنْ یَشاءَ اللّهُ»؛ لأنّ عودهم فی ملّتهم ممّا لن یشاء اللّه

[13]