سفارش تبلیغ
صبا ویژن

604) سوره کهف (18) آیه23 وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِ

بسم الله الرحمن الرحیم

604) سوره کهف (18) آیه23 

وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً

ترجمه

و البته برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم،

شأن نزول

در روایات نقل شده است گروهی از قریش (روایت شان نزول در جلسه590 http://yekaye.ir/al-kahf-18-9/ ) ویا عده‌ای از یهودیان خدمت پیامبر رسیدند و از ایشان سوالی پرسیدند (برخی روایات موضوع سوال را همین اصحاب کهف دانسته‌اند) حضرت فرمود: فردا برایتان خواهم گفت؛ و منتظر بود که جبرئیل نازل شود؛ اما جبرئیل بعد از چهل شب آمد و وقتی حضرت پرسید چرا این قدر دیر آمدی این آیه و آیه بعد را تلاوت کرد.

تفسیر القمی، ج‏2، ص31-32[1]؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص324[2]؛ مجمع‌البیان، ج6، ص712[3]

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است: بنده می‌تواند ان‌شاءالله بگوید حتی اگر چهل روز [از کاری که وعده انجامش را داده بود] هم گذشته و فراموش کرده بود [که آن موقع ان‌شاءالله بگوید] همانا عده‌ای از یهودیان خدمت رسول الله ص آمدند و از چیزهایی سوال کردند و ایشان فرمود: فردا بیایید تا برایتان بازگو کنم. پس جبرئیل تا چهل روز از آمدن نزد ایشان بازداشته شد و سپس آمد و گفت: «و البته برای هیچ موردی مگو که من فردا حتما انجام‌دهنده آنم؛ مگر اینکه خدا بخواهد، و خدا را یاد کن هنگامی که فراموش کردی.» (کهف/23-24)

النوادر(للأشعری)، ص55؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص363؛ دعائم الإسلام، ج‏2، ص97؛ عوالی اللئالی العزیزیة، ج‏3، ص445

حَمَّادُ بْنُ عِیسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لِلْعَبْدِ أَنْ یَسْتَثْنِیَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِذَا نَسِیَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنَ الْیَهُودِ فَسَأَلُوهُ عَنْ أَشْیَاءَ فَقَالَ لَهُمْ تَعَالَوْا غَداً أُحَدِّثْکُمْ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَاحْتَبَسَ جَبْرَئِیلُ ع أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ.[4]


2) عبدالعظیم حسنی یکبار خدمت امام جواد ع مشرف شد و از ایشان درخواست کرد که حدیثی از پدرانتان برایم بگویید. امام ع حدیثی را پدرشان از جدشان از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت کردند. تقاضا کرد باز هم بفرمایید. حضرت حدیثی دیگر به همین سان بیان فرمودند. این تقاضا را بارها تکرار کرد و هربار حدیثی دیگر. در فرازی از این روایت آمده است:

گفتم: یا ابن رسول الله! باز هم بفرمایید.

فرمودند: پدرم از جدم از پدرانش روایت کرده که امیرالمومنین ع فرمودند: تدبیر پیش از شروع به کار، تو را از پشیمانی ایمن می‌سازد.

گفتم: یا ابن رسول الله! باز هم بفرمایید.

فرمودند: پدرم از جدم از پدرانش روایت کرده که امیرالمومنین ع فرمودند: کسی که به زمان اعتماد کند زمین می‌خورد.

الأمالی( للصدوق)، ص447

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو تُرَابٍ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ [مُوسَى‏] الرُّویَانِیُّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ عَنْ آبَائِکَ ع فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ...

فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع التَّدْبِیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤْمِنُکَ مِنَ النَّدَمِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَنْ وَثِقَ بِالزَّمَانِ صُرِع‏...


3) امیرالمومنین ع فرمود:

خدای سبحان را از طریق به هم خوردن تصمیم‌های قطعی، گشوده شدن گره‏هاى دشوار، و درهم شکسته شدن اراده‏های قوی، شناختم‏.[5]

نهج‌البلاغه، حکمت250

وَ قَالَ امیرالمومنین ع

عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ‏ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم‏.[6]

توجه

در جلسه 484 به مناسبت بحث از آیه «وَ لا یَسْتَثْنُونَ: و [هیچ] استثنا نکنند [ان‌شاء الله نگفتند] » احادیث و مطالبی بیان شد که تا حدودی به این آیه و آیه بعد مرتبط می‌باشد؛ و از این رو، مجددا تکرار نمی‌شود.

 http://yekaye.ir/al-qalam-68-18/

تدبر

1) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً»

به امکانات و توان خود تکیه نکنیم، که فراهم بودن [پاره‌ای از] مقدّمات، تضمین کننده انجام قطعى کار نیست. (تفسیر نور، ج7، ص159)

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان عاقل برای تمام کارهایی که می‌خواهد انجام دهد تدبیر می‌کند، در عین حال می‌داند که برنامه‌ریزی و اراده او تنها عاملی در میان هزاران عامل برای انجام یک کار است، چرا که حتی نمی‌داند تا لحظه انجام آن کار زنده خواهد بود یا نه (حدیث2)؛ از این رو، اگر خود و توانایی خود در عالم را در نظر بگیرد، هیچگاه از جانب خود با قاطعیت اعلام نمی‌کند که حتما فردا فلان کار را انجام خواهم داد.

تاملی در اومانیسم غربی و خلیفة‌الله اسلامی

برخی جریان بعد از رنسانس را این گونه توضیح می‌دهند که جریانی است که خدا را برداشت و انسان را به جای او گذاشت و شاهد مهم این سخن، آراء‌ و اقدامات آگوست کنت (1798-1857) است که او را رسما پدر پوزیتیویسم، پدر جامعه‌شناسی می‌دانند و می‌توان وی را پدر اومانیسم هم دانست[7]، چرا که او بود که نهایتا «دین انسانیت» (The Religion of Humanity) را بنا نهاد و خود را «کاهن معبدِ» آن خواند!

با این حال به نظر می‌رسد تعبیر دقیق‌تر این باشد که «انسان خودمحور» جانشین «انسان خدامحور و خلیفة‌الله» گردید. (برای مقایسه‌ای دقیق بین این دو انسان، مراجعه کنید به «معرفت و معنویت، سید حسین نصر، فصل انسان خلیفة‌الله و انسان عاصی)

شاید یکی از تفاوت‌های این دو انسان این باشد که انسان اومانیسم می‌خواهد همه چیز را تنها بر اساس رای و خواست خویش رقم بزند؛ اما انسان خلیفة‌الله، اراده خواست خود را در دامنه اراده خدا می‌بیند، و می‌داند که آن که همه امور عالم به دست اوست، خداست، نه خود خودبسنده‌اش؛ بله، اگر او منیات را رها کند و خدایی شود، همه عالم تحت تصرف او خواهد بود؛ اما اگر صرفا به خود اتکا کند موجود حقیری است که در میان این خلقت عظیم الهی (از کهکشانهای عظیم گرفته تا ذرات ریز کوانتومی) کاری به دست او نیست.

در واقع، نگاه دینی انسان را از خیال‌پردازی اومانیستی، به واقع‌بینی‌ای عمیق رهنمون می‌شود:

ما دلمان می‌خواهد همه‌کاره عالَم شویم، اما همه‌کاره واقعی عالم تنها و تنها خداست، و تنها و تنها در صورت رنگ و بوی الهی پیدا کردن می‌توان در این عالَم کاره‌ای شد.

پس یک انسان عاقل، تمام تدبیرهایش را انجام می‌دهد، اما باور دارد همه آنها مشروط است به مشیت الهی؛

و چون چنین باوری دارد،

از سویی بیهوده به نتیجه عمل خود دل نمی‌بندد؛

و از سوی دیگر، می‌داند آنجا که خدا وعده داده و راه نشان داده، هیچ بن‌بستی وجود ندارد و هر کاری شدنی است.


2) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً»

در عالَم هیچ چیزی نیست مگر اینکه هم هستی و هم آثارش به اراده الهی در عالم پیدا شده است. پس هیچ موجودی مستقلاً هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد، و هرکس هر کاری انجام می‌دهد به قدرت و مشیت و اذن الهی است.

پس انسانی که خدا را می‌شناسد می‌داند که نباید هیچگاه خود را مستقل ببیند و گمان کند هر کاری را که بخواهد انجام دهد، حتما - حتی اگر خدا نخواهد- انجام خواهد داد.

خداوند در آیات قبل، هم آیات ابتدایی که فرمود روی زمین را زینت آن قرار دادیم و آن را بیابانی بی‌آب و علف (صعیداً جُرُزاً) خواهیم کرد، و هم در حکایت اصحاب کهف، نشان داد که همه امور تنها و تنها به دست اوست؛ و اکنون به انسان می‌آموزد که درباره هیچ چیز تصمیم مگیر که من آن را فردا انجام مى‏دهم، و این حرف را در هیچ حالى از احوال مزن، مگر زمانى که کار خود را کاملا وابسته به مشیت خدا ببینی. (المیزان، ج13، ص270-272)


3) «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً»

وقتی قاطع‌ترین تصمیماتمان، که به خیال خود قبل از اقدام، همه جوانب امور را سنجیده‌ بودیم، با شکست مواجه شد، باور می‌کنیم که ما همه‌کاره عالم نیستیم، و خدایی فوق ما هست که امور به اراده اوست، نه به دلخواه ما. (حدیث3)

بدین ترتیب می‌توان گفت:

«اعتماد به نفس» اگر مبتنی بر «توکل به خدا» نباشد، امری غیرعاقلانه است؛ و از ما خواسته‌اند که چنین اعتماد به نفسی نداشته باشیم!




[1] . قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَحَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا یَعْنِی سُورَةَ الْکَهْفِ أَنَّ قُرَیْشاً بَعَثُوا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ إِلَى نَجْرَانَ، النَّضْرَ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ کَلَدَةَ وَ عُقْبَةَ بْنَ أَبِی مُعَیْطٍ وَ الْعَاصَ بْنَ وَائِلٍ السَّهْمِیَّ لِیَتَعَلَّمُوا مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى مَسَائِلَ- یَسْأَلُونَهَا رَسُولَ اللَّهِ ص، فَخَرَجُوا إِلَى نَجْرَانَ إِلَى عُلَمَاءِ الْیَهُودِ فَسَأَلُوهُمْ فَقَالُوا: سَلُوهُ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ- فَإِنْ أَجَابَکُمْ فِیهَا عَلَى مَا عِنْدَنَا فَهُوَ صَادِقٌ- ثُمَّ سَلُوهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ وَاحِدَةٍ- فَإِنِ ادَّعَى عِلْمَهَا فَهُوَ کَاذِبٌ- قَالُوا: وَ مَا هَذِهِ الْمَسَائِلُ قَالُوا: سَلُوهُ عَنْ فِتْیَةٍ کَانُوا فِی الزَّمَنِ الْأَوَّلِ فَخَرَجُوا وَ غَابُوا وَ نَامُوا- وَ کَمْ بَقُوا فِی نَوْمِهِمْ حَتَّى انْتَبَهُوا وَ کَمْ کَانَ عَدَدُهُمْ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ کَانَ مَعَهُمْ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ مَا کَانَ قِصَّتُهُمْ وَ اسْأَلُوهُ عَنْ مُوسَى حِینَ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ‏ یَتْبَعَ الْعَالِمَ- وَ یَتَعَلَّمَ مِنْهُ مَنْ هُوَ وَ کَیْفَ تَبِعَهُ وَ مَا کَانَ قِصَّتُهُ مَعَهُ وَ اسْأَلُوهُ عَنْ طَائِفٍ طَافَ مِنْ مَغْرِبِ الشَّمْسِ وَ مَطْلَعِهَا- حَتَّى بَلَغَ سَدَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مَنْ هُوَ وَ کَیْفَ کَانَ قِصَّتُهُ ثُمَّ أَمْلَوْا عَلَیْهِمْ أَخْبَارَ هَذِهِ الثَّلَاثِ مَسَائِلَ- وَ قَالُوا لَهُمْ إِنْ أَجَابَکُمْ بِمَا قَدْ أَمْلَیْنَا عَلَیْکُمْ فَهُوَ صَادِقٌ- وَ إِنْ أَخْبَرَکُمْ بِخِلَافِ ذَلِکَ فَلَا تُصَدِّقُوهُ- قَالُوا: فَمَا الْمَسْأَلَةُ الرَّابِعَةُ قَالَ: سَلُوهُ مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ فَإِنِ ادَّعَى عِلْمَهَا فَهُوَ کَاذِبٌ- فَإِنَّ قِیَامَ السَّاعَةِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.

فَرَجَعُوا إِلَى مَکَّةَ وَ اجْتَمَعُوا إِلَى أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالُوا: یَا أَبَا طَالِبٍ إِنَّ ابْنَ أَخِیکَ یَزْعُمُ أَنَّ خَبَرَ السَّمَاءِ یَأْتِیهِ- وَ نَحْنُ نَسْأَلُهُ عَنْ مَسَائِلَ- فَإِنْ أَجَابَنَا عَنْهَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ- وَ إِنْ لَمْ یُجِبْنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ کَاذِبٌ، فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ: سَلُوهُ عَمَّا بَدَا لَکُمْ فَسَأَلُوهُ عَنِ الثَّلَاثِ مَسَائِلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: غَداً أُخْبِرُکُمْ وَ لَمْ یَسْتَثْنِ فَاحْتُبِسَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً- حَتَّى اغْتَمَّ النَّبِیُّ ص وَ شَکَّ أَصْحَابُهُ الَّذِینَ کَانُوا آمَنُوا بِهِ- وَ فَرِحَتْ قُرَیْشٌ وَ اسْتَهْزَءُوا وَ آذَوُا وَ حَزِنَ أَبُو طَالِبٍ، فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ أَرْبَعِینَ یَوْماً- نَزَلَ عَلَیْهِ بِسُورَةِ الْکَهْفِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: یَا جَبْرَئِیلُ لَقَدْ أَبْطَأْتَ فَقَالَ: إِنَّا لَا نَقْدِرُ أَنْ نَنْزِلَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه‏

[2] . عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: إِذَا حَلَفَ الرَّجُلُ بِاللَّهِ فَلَهُ ثُنْیَاهَا إِلَى أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ ذَلِکَ أَنَّ قَوْماً مِنَ الْیَهُودِ سَأَلُوا النَّبِیَّ ص عَنْ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ ائْتُونِی غَداً وَ لَمْ یَسْتَثْنِ حَتَّى أُخْبِرَکُمْ فَاحْتُبِسَ عَنْهُ جَبْرَئِیلُ ع أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ أَتَاهُ وَ قَالَ‏ «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ».

[3] . جاء فی الروایة أن النبی ص سئل عن قصة أصحاب الکهف و ذی القرنین فقال أخبرکم عنه غدا و لم یستثن فاحتبس الوحی عنه‏ أیاما حتى شق علیه فأنزل الله تعالى هذه الآیة بأمره بالاستثناء بمشیئة الله تعالى‏

[4] . در ادامه‌اش روایت کرده: عَنْ حُسَیْنٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ ع بِمِثْلِ ذَلِکَ وَ قَالَ لِلْعَبْدِ أَنْ یَسْتَثْنِیَ فِی الْیَمِینِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِذَا نَسِی‏.

[5] . این حدیث در جلسه134 http://yekaye.ir/ash-shams-091-07/  و جلسه334 http://yekaye.ir/al-balad-90-5/  گذشت. ضمنا حدیث1 در جلسه491 هم به نحوی شرح این حدیث است http://yekaye.ir/al-qalam-68-25/

[6] . این حدیث نبوی که هم از طریق امام کاظم ع و هم از طریق امام رضا ع روایت شده است هم به بحث مرتبط است:

الأمالی (للطوسی)، ص585؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص213؛ صحیفة الإمام الرضا ع، ص41

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ الْعَلَوِیُّ الْعُرَیْضِیُّ بِحَرَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَدِّی الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَخِیهِ مُوسَى ع، عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِیٍّ ع، عَنِ النَّبِیِّ ص، قَالَ: یَقُولُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ  [بِمَخْلُوقٍ] دُونِی إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ أَسْبَابَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ، فَإِنْ سَأَلَنِی لَمْ أُعْطِهِ، وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أُجِبْهُ، وَ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ بِی دُونَ خَلْقِی إِلَّا ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ، فَإِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ، وَ إِنِ اسْتَغْفَرَنِی غَفَرْتُ لَهُ.

[7] . البته ظاهرا واژه اومانیسم را شخصیت معاصر وی، (فردریش نایتاما 1766-1848 Friedrich Immanuel Niethammer) وضع کرد.