سفارش تبلیغ
صبا ویژن

560) سوره احزاب (33) آیه 72 إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی ا

سم الله الرحمن الرحیم

560) سوره احزاب (33) آیه 72

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً

ترجمه

ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس ابا کردند از اینکه آن را بردارند [= برعهده گیرند] و از آن نگران شدند و انسان آن را برداشت؛ حقّاً که او ستمکار و نادان بود.

نکات ترجمه

«فَأَبَینَ» = فـ + «أبین»

«أبین» فعل ماضی از ماده «أبی» در صیغه جمع مونث غایب می‌باشد (وزن فَعَلنَ)؛ و قبلا توضیح داده شد که ماده «ابی» به معنای امتناع شدید و سر باز زدن از انجام کاری است (ابا کردن).

جلسه 205 http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/

«أَشْفَقْنَ»

«أَشْفَقْنَ» فعل ماضی باب إفعال در صیغه جمع مونث غایب از ماده «شفق» است؛ و قبلا توضیح داده شد که ماده «شفق» را به معنای «عنایت کردن آمیخته با ترس»، و «إشفاق» را رقت ورزیدن و حذر کردن دانسته‌اند که وقتی با حرف «من» متعدی می‌شود معنای «ترس» در آن غلبه دارد.

جلسه298 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-27/

«الْإِنْسان»

«انسان» را برخی از ماده «أنس» دانسته‌اند که در اصل به معنای ظهور و آشکار شدنی است که همراه با آرامش باشد و گفته‌اند در مقابل «جنیان»، به «إنسان» «إنس» می‌گویند، چون آنها مخفی‌اند و نمی‌شود با آنها مأنوس شد و احساس آرامش کرد؛ اما انسان آشکار است و می‌توان با او أنس گرفت.

جلسه542 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/

و برخی هم «انسان» را از ماده «نسی» دانسته‌اند که به معنای فراموشی است.

جلسه94 http://yekaye.ir/ta-ha-020-115/

«ظَلُوماً»

«ظلوم» صیغه مبالغه از ماده «ظلم» است و قبلا توضیح داده شد که اصل این ماده بر دو معنا دلالت می‌کند: یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛ و دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود، که ظلم و ستم از این معنای دوم است.

جلسه315 http://yekaye.ir/al-hajj-22-10/

«جَهُولاً»

«جهول» صیغه مبالغه از ماده «جهل» است که قبلا توضیح داده شد که عموما این ماده را مقطه مقابل «علم» و به معنای «نادانی» دانسته‌اند ولی برخی گفته‌اند «جهل» در سه مورد به کار می‌رود: فقدان علم، اعتقاد برخلاف واقعیت، و انجام کاری برخلاف آنچه سزاوار است؛ و برخی هم معتقدند که این ماده در اصل در دو معنا به کار می‌رفته است. یکی همین معنای نقطه مقابل علم است و دیگری به معنای «سبکی» (خفت) و «اضطراب».

جلسه523 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-33/

حدیث

1) زندیقی خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و سوالات و اشکالاتی را در مورد قرآن کریم مطرح می‌کند.[1] از جمله اینکه می‌گوید: و چنین یافتم که می‌فرماید «ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس ابا کردند از اینکه آن را بردارند [= برعهده گیرند] و از آن نگران شدند و انسان آن را برداشت؛ حقّاً که او ستمکار و نادان بود» این امانت چیست و این انسان کیست؟ در حالی که از صفات خداوند عزیز علیم این نیست که امر را بر بندگانش مشتبه گرداند؟!

امیرالمومنین ع فرمودند: ... و اما امانتی که از آن یاد کردی؛ پس آن امانتی است که واجب و جایز نیست که جز در پیامبران و جانشینان ایشان باشد، چرا که خداوند آنان را بر آفریده‌های خود امانتدار قرار دارد و حجت‌های روز زمینش گرداند؛ پس سامری و هرکس که دور او جمع شد و هر کافری که در غیاب حضرت موسی ع وی را در گوساله‌پرستی یاری کرد، این پست‌فطرتان، هیچگاه نتوانستند از عهده انتساب جایگاه حضرت موسی به خود و برداشتن آن امانتی را که تنها سزاوار کسانی بود که از هر رجس و پلیدی‌ای پاک‌اند، برآیند؛ و تنها بار گناهش را برداشتند و نیز بار گناه هر کس از ظالمان و یارانشان که آن راه را پیمود؛ و به همین جهت است که پیامبر ص فرمود: هرکه سنت و شیوه حقی را رایج سازد برایش اجر آن و نیز اجر هرکس که تا روز قیامت بدان عمل کند خواهد بود [و نیز اگر سنت بدی را پایه‌ریزی کند ...] و برای این سخن پیامبر ص شاهدی در کتاب خدا وجود دارد و آن این سخن خداوند عز و جل است که بعد از ذکر داستان کشته شدن هابیل توسط قابیل می‌فرماید «و از این روى بر بنی‌اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را - جز به قصاص، یا [به کیفر] فسادى در زمین- بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد. و هر کس کسى را زنده بدارد، چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است» (مائده/32) و «زنده کردن» در اینجا تاویلی در باطن دارد غیر از معنای ظاهریش؛ و آن همان هدایت کردن است زیرا هدایت حیات ابدی است و کسی را که خدا زنده بخواند هرگز نمی‌میرد؛ بلکه تنها از سرای رنج و سختی به سرای راحتی و لطف الهی جابجا می‌شود.

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص241 و 245 و 251

جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ‏ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ

فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟

قال ... وَ أَجِدُهُ یَقُولُ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا» فَمَا هَذِهِ الْأَمَانَةُ وَ مَنْ هَذَا الْإِنْسَانُ وَ لَیْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ التَّلْبِیسُ عَلَى عِبَادِهِ ...

فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ ... أَمَّا الْأَمَانَةُ الَّتِی ذَکَرْتَهَا فَهِیَ الْأَمَانَةُ الَّتِی لَا تَجِبُ وَ لَا تَجُوزُ أَنْ تَکُونَ إِلَّا فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ أَوْصِیَائِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ائْتَمَنَهُمْ عَلَى خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمُ حُجَجاً فِی أَرْضِهِ و السامری [فَبِالسَّامِرِیِ‏] وَ مَنِ أجمع [اجْتَمَعَ‏] مَعَهُ وَ أَعَانَهُ مِنَ الْکُفَّارِ عَلَى عِبَادَةِ الْعِجْلِ عِنْدَ غَیْبَةِ مُوسَى مَا تَمَّ انْتِحَالُ مَحَلِّ مُوسَى مِنَ الطَّغَامِ وَ الِاحْتِمَالُ لِتِلْکَ الْأَمَانَةِ الَّتِی لَا یَنْبَغِی إِلَّا لِطَاهِرٍ مِنَ الرِّجْسِ فَاحْتَمَلَ وِزْرَهَا وَ وِزْرَ مَنْ سَلَکَ سَبِیلَهُ مِنَ الظَّالِمِینَ وَ أَعْوَانِهِمْ وَ لِذَلِکَ قَالَ النَّبِیُّ ص وَ مَنِ اسْتَنَّ سُنَّةَ حَقٍّ کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لِهَذَا الْقَوْلِ مِنَ النَّبِیِّ ص شَاهِدٌ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قِصَّةِ قَابِیلَ قَاتِلِ أَخِیهِ «مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً» وَ لِلْإِحْیَاءِ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ تَأْوِیلٌ فِی الْبَاطِنِ لَیْسَ کَظَاهِرِهِ وَ هُوَ مَنْ هَدَاهَا لِأَنَّ الْهِدَایَةَ هِیَ حَیَاةُ الْأَبَدِ وَ مَنْ سَمَّاهُ اللَّهُ حَیّاً لَمْ یَمُتْ أَبَداً إِنَّمَا یَنْقُلُهُ مِنْ دَارِ مِحْنَةٍ إِلَى دَارِ رَاحَةٍ وَ مِنْحَة...

 

2) از امام صادق ع روایت شده است

- اینکه خداوند می‌فرماید: «ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس ابا کردند از اینکه آن را بردارند [= برعهده گیرند] و از آن نگران شدند و انسان آن را برداشت؛ حقّاً که او ستمکار و نادان بود» منظور همان ولایت علی بن ابی‌طالب است.

بصائر الدرجات، ج‏1، ص76؛ الکافی، ج‏1، ص413

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا» قَالَ هِیَ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.

- از امام رضا ع در مورد آیه «ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس ابا کردند از اینکه آن را بردارند [= برعهده گیرند]...» سوال شد فرمودند: امانت همان ولایت [= مقام امامت] است، پس هر کس بناحق آن را ادعا کند قطعا کفر ورزیده است.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص306؛ معانی الأخبار، ص110

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها» فَقَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ مَنِ ادَّعَاهَا بِغَیْرِ حَقٍّ فَقَدْ کَفَرَ.

- و ابوبصیر هم درباره همین آیه از امام صادق ع سوال می‌کند. ایشان می‌فرمایند: امامت همان ولایت است و «انسان» همان ابوالشرور [پدر بدی‌ها] منافق است.

معانی الأخبار، ص110

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا قَالَ الْأَمَانَةُ الْوَلَایَةُ وَ الْإِنْسَانُ أَبُو الشُّرُورِ الْمُنَافِقُ.[2]

 

 

3) ابوبصیر می‌گوید از امام صادق ع پرسیدم: خارج شدن حضرت آدم ع از بهشت چگونه بود؟

فرمودند: هنگامی که حضرت آدم ع با حوا ازدواج کرد خداوند متعال به او وحی کرد: آدم! نعمتم بر خودت را به یاد داشته باش که همانا من تو را این گونه بی‌سابقه پدید آوردم و به مشیت خود تو را به صورت بشری سر و سامان دادم و از روحم در تو دمیدم و فرشتگانم را به سجده بر تو واداشتم و تو را بر دوش آنان سوار کردم و خطیب آنان ساختم و زبانت را به همه زبانها گویا کردم و همه اینها را مایه شرافت و افتخار تو قرار دادم؛ و این ابلیس لعین است که از درگاهم راندم و لعنتش کردم هنگامی که از سجده بر تو خدداری کرد و تو را برای کنیزم [= حواء] مایه کرامت قرار دادم و کنیزم را برای تو نعمتی قرار دادم که هیچ نعمتی گرامی‌تر از همسر شایسته نیست، که وقتی به او می‌نگری شاد می‌شوی؛ و هزار سال پیش از اینکه شما را بیافرینم سرای حیات [ادبی] را برایتان آفریدم، تا به عهد و امانت من در آن وارد شوید.

و خداوند متعال این امانت را بر آسمانها و زمین و همه فرشتگان عرضه کرده بود و آن این بود که در نیکوکاری همراهی و از بدی دوری کنند. آنان از قبول آن خودداری کردند و آن را بر آدم عرضه کرد و او پذیرفت و فرشتگان از جرات آدم بر قبول این امانت تعجب کردند و خداوند می فرماید «ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس ابا کردند از اینکه آن را بردارند [= برعهده گیرند] و از آن نگران شدند و انسان آن را برداشت؛ حقّاً که او ستمکار و نادان بود» و فاصله پذیرش امانت توسط آدم و عصیان کردن پروردگارش به اندازه فاصله بین ظهر و عصر بود...

البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص348 (تحفة الإخوان، ص67 «مخطوط».)

و عنه: قال أبو بصیر: أخبرنی کیف کان خروج آدم (علیه السلام) من الجنة؟

فقال الصادق (علیه السلام): «لما تزوج آدم (علیه السلام) بحواء أوحى الله تعالى إلیه: یا آدم، أن اذکر نعمتی علیک، فإنی جعلتک بدیع فطرتی، و سویتک بشرا على مشیئتی، و نفخت فیک من روحی، و أسجدت لک ملائکتی، و حملتک على أکتافهم، و جعلتک خطیبهم، و أطلقت لسانک بجمیع اللغات، و جعلت ذلک کله شرفا لک و فخرا، و هذا إبلیس اللعین قد أبلسته و لعنته حین أبى أن یسجد لک و قد خلقتک کرامة لأمتی، و خلقت أمتی نعمة لک، و ما نعمة أکرم من زوجة صالحة، تسرک إذا نظرت إلیها، و قد بنیت لکما دار الحیوان من قبل أن أخلقکما بألف عام، على أن تدخلاها بعهدی و أمانتی.

و کان الله تعالى عرض هذه الأمانة على السماوات و الأرضین، و على الملائکة جمیعا، و هی أن تکافئوا على الإحسان، و تعدلوا عن الإساءة. فأبوا عن قبولها، فعرضها على آدم (علیه السلام)، فتقبلها، فتعجبت الملائکة من جرأة آدم (علیه السلام) فی قبول الأمانة، یقول الله تعالى: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا و ما کان بین أن قبل الأمانة آدم و بین أن عصى ربه إلا کما بین الظهر و العصر،...[3]

شیخ صدوق در معانی الأخبار، ص110-109 از امام صادق ع در شرح این آیه حدیثی طولانی روایت کرده است که چگونه این امانت، ولایت اهل بیت ع بوده است و چگونه این از ابتدای خلقت بر عالمیان عرضه شده و همان ابتدای خلقت آدم و حوا نیز بر آن دو عرضه شده است که متن کامل این روایت قبلا در دو قسمت در دو جلسه گذشت و از طریق لینکهای زیر می توانید بدانجا مراجعه کنید و مجددا تکرار نمی شود:

جلسه239، حدیث2 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-19/ [4]

جلسه 243، حدیث1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-22-2/ [5]

 

4) از نصیحت‌های امیرالمومنین ع به اصحابش، بعد از اینکه بر رعایت نماز و زکات تاکید می‌کرد، این بود:

سپس ادای امانت، که محروم و ناامید گردد کسی که اهل آن نباشد؛ همانا آن بر آسمانهای برافراشته و زمین‌های گسترده و کوه های بلندبالا عرضه شد چیزى بلندتر و گسترده‏تر و بزرگتر از آنها نیست. اگر چیزى به خاطر بلندى یا پهنا یا نیرو و یا ارجمندى، امانت را نمى‏پذیرفت، آن سه بودند؛ لیکن از عقوبت ترسیدند و چیزى را دانستند که کسی که از آنان ناتوان‌تر بود - یعنی همان انسان - ندانست چرا که او بسیار ستمگر و نادان بود.

نهج البلاغة، خطبه199؛ الکافی، ج‏5، ص37[6]

و من کلام له ع کان یوصی به أصحابه‏

تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا ... ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَانا ...

ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرَضِینَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ‏ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ- إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا.[7]

 

5) روایت شده است که هنگامی که وقت نماز می‌شد حضرت علی ع می‌لرزید و متزلزل می‌شد و رنگ به رنگ می‌شد. از ایشان سوال می‌شد: یا امیرالمومنین! چه شده است؟ می‌فرمود: وقت نماز شد؛ وقت ادای امانتی که بر آسمانها و زمین عرضه شد و ابا کردند که آن را برعهده گیرند و از آن بیمناک بودند.

عوالی اللئالی، ج‏1، ص324؛ مناقب آل أبی طالب، ج‏2، ص124[8]

وَ فِی الْحَدِیثِ أَنَّ عَلِیّاً ع إِذَا حَضَرَ وَقْتُ الصَّلَاةِ یَتَمَلْمَلُ وَ یَتَزَلْزَلُ وَ یَتَلَوَّنُ فَقِیلَ لَهُ مَا لَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَیَقُولُ جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها.

تدبر

1) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ...»

آن امانت که آسمانها و زمین و کوهها بر دوش نکشیدند و انسان برداشت، چه بود؟

الف. «تکلیف» است [که ناشی از اختیار داشتن انسان می‌باشد.] (تفسیر الصافی، ج‏4، ص206) به تعبیر دیگر، همان اذعان به ولایت الهی و تن دادن به استکمالی است که با ایمان و عمل صالح برای انسان حاصل می‌شود؛ و آسمانها و زمین و ... فاقد این استعداد و توانایی‌اند. (المیزان، ج16، ص350)

ب. مقام ولایت، حکومت و امامت است که از آنِ اولیای خاص الهی است و کسی نباید بناحق آن را بردارد و از آنِ خود بشمرد (احادیث1 و 2 و 3) و دلیلش هم این آیه است که می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها» و کاملا ناظر به امامت می‌باشد و مقصود از حمل، برداشتن، غصب و تصرف نابجا در آن است. (تفسیر القمی، ج‏2، ص198)[9]

بویژه اگر توجه کنیم که مهمترین محور مباحث این سوره مساله نفاق بوده و مرز نفاق و ایمان هم در روایات، ولایت معرف گردیده است.

ج. همان خصلت امانتداری است. (حدیث4) یعنی رعایت امانات مردم و وفای به عهد‌ها که اولینش همان بود که حضرت آدم قابیل را بر فرزندان و اهلش امین دانست ولی قابیل خیانت کرد و هابیل را کشت. (سدی، ضحاک، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص584)

د. آنچه خداوند بدان دستور داده یا از آن نهی کرده (ابوالعالیه، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص584) و به تعبیر دیگر، احکام و واجباتی که خداوند بر بندگان واجب فرموده است (ابن‌عباس، مجاهد، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص584) مانند نماز (حدیث5)

ه. روحی است که خداوند در بشر به ودیعت نهاده است. (درخشان پرتوى از اصول کافى، ج‏4، ص117)

و. ...

نکته تفسیری

مرحوم فیض کاشانی، بعد از اشاره‌ای به برخی از این احادیث که امانت را به ولایت، امانتداری، نماز و ... تفسیر کرده‌اند توضیح می‌دهد که اصل این امانت همان تکلیف به عبودیت خاص خداوند از آن طریقی است که خود او تعیین کرده و تمامی این موارد بیان مصادیقی از آن اصل کلی می‌باشد. (تفسیر الصافی، ج‏4، ص207-209)

 

2) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ ...»

معنای عرضه آن امانت بر آسمان و زمین و کوهها و خودداری کردن آنها چیست؟

الف. منظور عرضه به «اهلِ» آن است (شبیه آیه وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ الَّتی‏ کُنَّا فیها (یوسف/82) که به معنای وَ سْئَل اهل الْقَرْیَةَ الَّتی‏ می‌باشد). یعنی عرضه شد به آسمانیان (فرشتگان) و زمینیان و ساکنان کوهها؛ و این عرضه به معنای آن است که به آنها شناسانده شد که ضایع کردن این امانت چه گناه عظیمی دارد؛ و همگی خودداری کردند از اینکه بخواهند مرتکب تجری بر آن و برداشتن نابحق آن شوند؛ اما انسان بدون اعتنا به عقوبتی که در خیانت به آن خواهد دید جاهلانه و ستمگرانه آن را برداشت و در حق آن خیانت کرد. (جبائی، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص585؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص459-460)

ب. عرضه به معنای «در قبال چیزی قرار دادن» است؛ یعنی اگر این امانت در قبال آسمانها و ... قرار گیرد از آنها سنگین‌تر است که آنها توان تحمل آن را ندارند (ابومسلم، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص585)

ج. عرضه به معنای فرضی است؛ یعنی وضعیت به طوری است که به فرض اگر آسمانها و ... عاقل و دارای اختیار بودند و این امانت (اصول و فروع دین و وعده و وعید و ...)‌ بر آنها عرضه می‌شد با همه بزرگی و شدت و قوتشان بر آنها سنگین می‌آمد و از ترس اینکه نتوانند حق آن را ادا کنند زیر بار قبول آن نمی‌رفتند و از پذیرش آن می‌ترسیدند. (المسائل العکبریة (للمفید)، ص90؛ متشابه القرآن (لابن شهر آشوب)، ج‏1، ص30؛ مجمع‌البیان، ج8، ص586)

د. اصلا عرضه‌ای چه به معنای واقعی یا فرضی در کار نیست؛ بلکه این یک تعبیر ادبی است برای نشان دادن اهمیت و عظمت شأن امانت؛ شبیه آن که مثلا می‌گویند «فلانی دروغی گفته که کوهها هم تحمل شیندنش را ندارند» و در واقع مقصود از این تعبیرهمان دلایل توحید و ربوبیت الهی است که در آسمانها و ... قرار داده شده و آنها آن را آشکار می‌کنند اما انسان کافر آن را مخفی می‌کند. (المسائل العکبریة (للمفید)، ص89؛ أمالی المرتضى، ج‏2، ص309؛ مجمع‌البیان، ج8، ص586)

ه. این امانت، تکلیف الهی است و منظور از عرضه به آسمانها و ... و خودداری کردن آنها، نگاه کردن به استعداد و ظرفیت آنها برای قبول این امر، و عدم توانایی آنها برای چنین مقصودی است. (تفسیر الصافی، ج‏4، ص206)

و. ...

 

3) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»

مقصود از «حمل امانت» که سایر موجودات از آن خودداری کردند و انسان برداشت چیست؟

الف. توان تحمل و قبول آن امانت، و حق آن را درست ادا کردن. (مجمع‌البیان، ج8، ص585)

ب. منظور تضییع آن [= تصرف نابجا و ناحق در آن] است؛ بویژه از این جهت که حمل امانت در مورد فرشتگان (اهل آسمان)‌ در معنای مثبتش صدق می‌کند در حالی که در آیه گفته آسمانها هم حمل نکردند (ابوعلی جبائی؛ زجاج، حسن بصری، به نقل از مجمع‌البیان، ج8، ص585؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص459-460)

ج. ...

 

4) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»

انسان چه ظرفیت عظیمی دارد: حقیقتی بر او عرضه شده است که آسمانها و زمین و کوهها از برداشتن آن ترسیدند، اما انسان آن را برداشته است. واقعا عجیب است که:

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh184/

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان از نفخه الهی برخوردار گردیده و به مقام تعلیم اسمائی مفتخر گردیده و از این رو مسجود فرشتگان قرار گرفته است. اما همین انسان وقتی خود را در افق تنگ دنیا و ماده ببیند خداوند در موردش می‌فرماید:

أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها: آیا خلقت شما شدیدتر است یا آسنها که بنا کرده‌ایم؟ (نازعات/27)

لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاس‏: قطعا آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش مردم برگتر است. (غافر/57)

و چنین انسانی حق آن امانت عظیم الهی را اذعان نمی‌کند لذا اگر در میان حیوانات ظالم و جاهل پیدا می‌شود او در بدی نیز گوی سبقت را از هم ربوده و نه‌تنها از حیوانات گمراه‌تر (کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل‏؛ اعراف/179؛ فرقان/44)، بلکه دلش از سنگ هم سخت‌تر شده (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً؛ بقره/74) و به ظلوم و جهول بودن متصف می‌گردد.

یک انسان‌شناسی جامع این است که توجه کند اگر چنین ظرفیتی در انسان هست همان طور که در خوبی تا قرب الهی پیش می‌رود و از فرشتگان برتر می‌گردد در شقاوت و فسادانیگزی و خونریزی هم به حدی از حیوانات پیشی می‌گیرد که تعجب فرشتگان را هم برمی‌انگیزد.

 

5) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»

محور مباحث این سوره، مساله هشدار و به مومنان در خصوص رخنه اندیشه‌های منافقان در جامعه دینی بود. اینکه در پایان این سوره بحث عرضه امانت مطرح شده و بلافاصله در آیه بعدی - که آیه آخر است - دوباره بحث عذاب منافقان و توبه مومنان را مطرح می‌سازد؛ شاید بتوان نتیجه گرفت که تمام هشدارهای درباره خطر نفاق آن است که این امانت را از انسان می‌گیرد. ان‌شاءالله در بحث از آیه بعد بیشتر به این مساله پرداخته خواهد شد.

 

6) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ»

چرا در مورد آسمانها و زمین و کوهها، از عرضه و سپس عدم حمل امانت سخن گفت اما در مورد انسان اشاره‌ای به عرضه نکرد و فقط از حمل امانت سخن گفت؟

الف. می‌خواهد اشاره کند که این امانت عین حقیقت وجودی انسان است نوعی اتحاد و یگانگی با وی دارد و از او جدایی ندارد و در واقع، همان است که وجه تمایز انسان و سایر موجودات شمرده می‌شود. (ایستاده در باد، ص549)

ب. تعبیر «آسمانها و زمین» از تعابیری است که در بسیاری از موارد به معنای مطلق موجودات ماسوی الله به کار رفته است؛ و با این تعبیر در واقع نشان داده که آن امانت به همه مخلوقات - از جمله انسان - عرضه شد؛ و اما تنها انسان آن را برداشت.

ج. ...

 

7) «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»

درباره «الانسان» و اینکه چرا انسان را به خاطر حمل این امانت «ظلوم و جهول» خواند، در این آیه چند نظر مطرح است که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که همگی مد نظر بوده باشد:

الف. «الـ» آن، الف و لام جنس است (ذات انسان)؛ و آیه درباره نوع انسان است یعنی هر انسانی از این جهت که استعداد پذیرش آن امانت الهی را داشته است؛

آنگاه این امانت استعداد عظیمی است که اگر این استعداد در مسیر صحیح (ایمان و عمل صالح) هدایت شود انسان را از همه موجودات برتر می‌کند؛ اما همین استعداد چنان ظرفیتی در انسان ایجاد می‌کند که اگر این ظرفیت در مسیر صحیح به کار گرفته نشود انسان را از هر موجودی پست‌تر می‌سازد. در واقع، ظلوم و جهول بودن تنها در موجودی فرض دارد که شأنیت اتصاف به عدالت و علم را داشته باشد. (المیزان، ج16، ص350)

ب. «الـ» آن، الف و لام استغراق است (همه انسانها)؛ اما در واقع به خاطر اکثریت، حکم را به همه تسری داده است؛ یعنی از آنجا که اکثریت در این امانت خیانت کرده، گفته «انسانها چنین‌اند»؛ شبیه تعابیری مانند «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» (عصر/1) «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» (عادیات/6) و ... که منظور وضعیت غالب در انسانهایند و البته انبیاء و اولیاء از آن خارج می‌باشند. (مجمع‌البیان، ج8، ص587)

ج. «الـ» آن، الف و لام عهد است (آن انسان)؛ منظور انسان خاصی است که در روایات همان اولین کسی است که خلافت امیرالمومنین ع را غصب کرد و حمل هم به معنای غصب و برداشتن بناحق است و واضح است که چنین کسی ظلوم و جهول است. (تفسیر قمی، ج2، ص198؛ همچنین حدیث2)

د. ...

 

 


[1] . فرازهایی از این روایت در جلسات زیر گذشت:

جلسه86، حدیث3 http://yekaye.ir/al-araf-007-008/ ؛

جلسه132، حدیث5 http://yekaye.ir/yunus-010-007/؛

جلسه193، حدیث2 http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ ؛

جلسه234، تدبر2 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/ ؛

جلسه381، حدیث2 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-23/؛ و

جلسه414، حدیث4 http://yekaye.ir/al-anbiaa-21-107/ ؛

جلسه430، حدیث2 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-11/

جلسه455، حدیث3 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-10/

[2] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ قَالَ الْوَلَایَةُ أَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا کُفْراً بِهَا وَ عِنَاداً وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ وَ الْإِنْسَانُ الَّذِی حَمْلَهَا أَبُو فُلَانٍ. (بصائر الدرجات، ج‏1، ص76)

[3] . این دو روایت نیز درباره عرضه عمومی امانت قابل توجه است:

 

[6] . سند و متن کافی چنین است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَقِیلٍ الْخُزَاعِیِّ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ یُوصِی لِلْمُسْلِمِینَ بِکَلِمَاتٍ فَیَقُولُ تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا ... ثُمَّ إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً ... وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَیْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى» مِنَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَسِرَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِهَا وَ ضَلَّ عَمَلُهُ عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرْضِ الْمِهَادِ وَ الْجِبَالِ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ لَوِ امْتَنَعْنَ مِنْ طُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ عِظَمٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزَّةٍ امْتَنَعْنَ وَ لَکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَة

[7] . این دو حدیث هم امانت را به معنای مطلق امانتداری گرفته است:

عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ وَ أَبِی الْمِعْزَى وَ الْوَلِیدِ بْنِ مُدْرِکٍ عَنْ إِسْحَاقَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَبْعَثُ إِلَى الرَّجُلِ یَقُولُ لَهُ ابْتَعْ لِی ثَوْباً فَیَطْلُبُ لَهُ فِی السُّوقِ فَیَکُونُ عِنْدَهُ مِثْلُ مَا یَجِدُ لَهُ فِی السُّوقِ فَیُعْطِیهِ مِنْ عِنْدِهِ قَالَ لَا یَقْرَبَنَّ هَذَا وَ لَا یُدَنِّسْ نَفْسَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا» وَ إِنْ کَانَ عِنْدَهُ خَیْراً مِمَّا یَجِدُ لَهُ فِی السُّوقِ فَلَا یُعْطِیهِ مِنْ عِنْدِهِ. (تهذیب الأحکام، ج‏6، ص352؛ فقه القرآن، ج‏2، ص44)

وَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ الْآیَةَ مَا الَّذِی عَرَضَ عَلَیْهِنَّ وَ مَا الَّذِی حَمَلَ الْإِنْسَانُ وَ مَا کَانَ هُوَ قَالَ فَقَالَ عَرَضَ عَلَیْهِنَّ الْأَمَانَةَ بَیْنَ النَّاسِ وَ ذَلِکَ حِینَ خَلَقَ الْخَلْقَ. (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص52)

[8] . در مناقب چنین آمده است: وَ فِی تَفْسِیرِ الْقُشَیْرِیِّ أَنَّهُ [= عَلِیّ بْن أَبِی طَالِبٍ] ع کَانَ إِذَا حَضَرَهُ وَقْتُ الصَّلَاةِ تَلَوَّنَ وَ تَزَلْزَلَ فَقِیلَ لَهُ مَا لَکَ فَیَقُولُ جَاءَ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ تَعَالَى عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها .. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ فِی ضَعْفِی فَلَا أَدْرِی أُحْسِنُ إِذَا مَا حُمِّلْتُ أَمْ لَا.

[9] . و این مضمون در احادیث زیاد است که به معنای خاص حکومت کردن است؛ چنانکه حضرت امیر ع در نامه‌ای به یکی از استاندارهایش می‌نویسد « أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی‏» نهج‌البلاغه، نامه41