سفارش تبلیغ
صبا ویژن

557) سوره احزاب (33) آیه 69 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُون

بسم الله الرحمن الرحیم

557) سوره احزاب (33) آیه 69

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده‌اید همانند کسانی نباشید که [حضرت] موسی ع را اذیت کردند و خداوند او را از آنچه می‌گفتند مبرا ساخت و او نزد خدا وجهه‌ای [= مقام و آبرویی] داشت.

اختلاف قرائات[1]

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است:

بنی‌اسرائیل در میانشان شایع شد که حضرت موسی آنچه مردان دارند ندارد؛ و حضرت موسی ع هرگاه می‌خواست غسل کند جایی می‌رفت که کسی او را نبیند؛ و یکبار در رودخانه‌ای غسل می‌کرد و لباسش را روی صخره‌ای گذاشته بود و به امر خداوند آن صخره اندکی دور شد و بنی‌اسرائیل او را دیدند و دانستند که او آن گونه که آنها می‌گویند نیست و خداوند فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردید، همانند کسانی نباشید که [حضرت] موسی ع را اذیت کردند و ...»

تفسیر القمی، ج‏2، ص197؛ مجمع البیان، ج‏8، ص583[2]

حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانُوا یَقُولُونَ لَیْسَ لِمُوسَى مَا لِلرِّجَالِ وَ کَانَ مُوسَى إِذَا أَرَادَ الِاغْتِسَالَ یَذْهَبُ إِلَى مَوْضِعٍ لَا یَرَاهُ فِیهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ کَانَ یَوْماً یَغْتَسِلُ عَلَى شَطِّ نَهَرٍ وَ قَدْ وَضَعَ ثِیَابَهُ عَلَى صَخْرَةٍ فَأَمَرَ اللَّهُ الصَّخْرَةَ فَتَبَاعَدَتْ عَنْهُ حَتَّى نَظَرَ بَنُو إِسْرَائِیلَ إِلَیْهِ فَعَلِمُوا أَنَّهُ لَیْسَ کَمَا قَالُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا ... إلخ‏


2) علقمه می‌گوید به امام صادق ع عرض کردم: یَا ابْنَ رسول الله! مردم گاه تهمتهای ناروایی به ما می‌زنند و سینه‌مان بدین سبب تنگ می‌آید.

فرمود: علقمه! رضایت مردم را نمی‌توان به دست آورد و زبانشان را نمی‌توان کنترل کرد؛ و چگونه می‌خواهید از چیزی سالم بمانید که انبیاء و رسولان و حجت‌های الهی از آن سالم نماندند.

آیا به حضرت یوسف نسبت ندادند که او قصد زنا داشت؟! [تعبیر «همّ بها» (یوسف/24) را به معنای اینکه یوسف قصد رابطه با زلیخا کرد، قلمداد کردند]

آیا به حضرت ایوب نسبت ندادند که ابتلایش به خاطر گناهانش بود؟!

آیا به حضرت موسی نسبت ندادند که او عِنّین [= ناتوان جنسی] است و اذیتش کردند تا اینکه «خداوند او را از آنچه می گفتند مبرا ساخت و و او نزد خدا وجهه‌ای داشت» (احزاب/69)؟!

آیا به همه پیامبران نسبت ندادند که آنان ساحرانی دنیا‌طلب هستند؟!

آیا به مریم دختر عمران نسبت ندادند که از مرد نجاری به اسم یوسف حامله شده است؟!

آیا به حضرت محمد ص نسبت ندادند که او شاعری دیوانه است؟!

آیا به او نسبت ندادند که هوس زن زید بن حارثه را کرده و بقدری دنبال این کار را گرفت که وی را برای خودش از دست او درآورد؟!

آیا در جنگ بدر به ایشان نسبت ندادند که قطیفه [پارچه‌ای گرانبها] قرمزی از غنایم جنگی [که گم شده بود] را برای خودش برداشته است تا اینکه خداوند [محل] آن قطیفه را آشکار کرد و پیامبرش را از خیانت مبرا نمود و این آیه را نازل کرد که «هیچ پیامبری را نرسد که خیانت کند و هرکس خیانت کند آنچه در آن خیانت کرده را روز قیامت نزدش آورند» (آل‌عمران/161)؟

آیا به ایشان نسبت ندادند که در مورد پسرعمویش علی ع از روی هوای نفس سخن می‌گوید تا اینکه خداوند آنان را تکذیب کرد و فرمود «او از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید؛ آن نیست مگر وحی‌ای که به او وحی شده است» (نجم/3-4)؟!

آیا در مورد دعوی رسالت از جانب خدا او را به دروغگویی نسبت ندادند تا خداوند عز و جل نازل فرمود «و قطعا پیامبرانی قبل از تو تکذیب شدند پس بر آن تکذیب‌ صبر کردند و آزار دیدند تا اینکه نصرت ما بدانها رسید» (انعام/34)؟!

آیا وقتی که گفت دیشب من به آسمانها عروج کردم نگفتند که در کل شب از رختخوابش برنخواسته است؟!

و آنچه در مورد اوصیاء [= جانشینان] گفتند از این هم بیشتر بود.

آیا به سید اوصیاء [امیرالمومنین ع] نسبت ندادند که دنبال دنیا و سلطنت است و فتنه را بر آرامش ترجیح می‌دهد و خون مسلمانان را بناحق می ریزد؛ و اگر خیری در او بود خالد بن ولید دستور گردن زدن او را نمی‌داد؟!

آیا به او نسبت ندادند که می‌خواهد بر سر حضرت فاطمه س با دختر ابوجهل ازدواج کند و رسول الله ص بر منبرش به نزد مسلمانان از او شکایت کرده و گفته که علی ع می‌خواهد بر سر دختر رسول خدا، با دختر دشمن خدا ازدواج کند درحالی که فاطمه پاره تن من است کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و کسی که او را به خشم آرد مرا به خشم آورده است؟ [یعنی شان نزول این جملات پیامبر را به چنان حادثه دروغینی نسبت دادند که افراد گمان کنند پیامبر ص نعوذ بالله این جملات را در مذمت حضرت علی ع فرموده!]

سپس امام صادق ع فرمود: علقمه! سخنان مردم درباره علی ع چقدر عجیب است: چقدر فاصله است بین کسی که می‌گوید او پروردگار و شایسته عبادت است، تا کسی که می‌گوید او بنده‌ای گناهکار در برابر معبود بوده است؛ و سخن کسی که او را به عصیان نسبت می‌دهد آسان‌تر است از سخن کسی که او را به ربوبیت نسبت می‌دهد.

علقمه! آیا در مورد خداوند عز و جل نگفتند که او «سومیِ سه‌تا» است (مائده/73)؟! [= سخن مسیحیان که خدا و عیسی و روح‌القدس سه موجود در عرض هم مطرح می‌کنند] آیا خدا را شبیه مخلوقاتش ندانستند؟ آیا او را همان دهر و روزگار ندانستند؟ آیا او را فَلَک ندانستند؟ آیا نگفتند او جسم است؟ آیا نگفتند او صورت است؟ «خداوند متعالی است از این سخنان، بسیار متعالی» (اسراء/43)

علقمه! همانا زبانها درباره ذات خداوند متعال هم چیزهایی گفتند که سزاوار ذات او نبوده است؛ چگونه انتظار داری که از گفتن آنچه ناخوشایندتان است بازداشته شوند؟!

پس «از خدا استعانت جویید و صبر پیشه کنید که همانا زمین برای خداوند است و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد به ارث می‌دهد و عاقبت از آنِ تقواپیشگان است» (اعراف/128)؛ بدان که بنی‌اسرائیل هم به موسی گفتند «ما، هم قبل از اینکه بیایی اذیت می‌شدیم و هم بعد از اینکه آمده‌ای» (اعراف/129) پس خداوند عز و جل فرمود که موسی بدانها بگو «امید است که خداوند دشمنتان را به هلاکت رساند و شما را در زمین جانشین او سازد تا ببیند شما چه می‌کنید» (اعراف/129)

الأمالی( للصدوق)، ص103-104

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحٍ عَنْ عَلْقَمَةَ قَالَ ...[3] فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ یَنْسُبُونَنَا إِلَى عَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ قَدْ ضَاقَتْ بِذَلِکَ صُدُورُنَا فَقَالَ ع یَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا یُمْلَکُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ کَیْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ ع أَ لَمْ یَنْسُبُوا یُوسُفَ ع إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا أَیُّوبَ ع إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِیَ بِذُنُوبِهِ أَ لَمْ یَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّیْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِیَاءَ فَهَوِیَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّینٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى «بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً» أَ لَمْ یَنْسُبُوا جَمِیعَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْیَا أَ لَمْ یَنْسُبُوا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ ع إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِیسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ یُوسُفُ أَ لَمْ یَنْسُبُوا نَبِیَّنَا محمد [مُحَمَّداً] ص إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِیَ امْرَأَةَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ یَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ یَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِیفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِیفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِیَّهُ ص مِنَ الْخِیَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ فِی کِتَابِهِ «وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ‏ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ» أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ص یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِی ابْنِ عَمِّهِ عَلِیٍّ ع حَتَّى کَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى»‏ أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى الْکَذِبِ فِی قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ- وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى‏ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لَقَدْ قَالَ یَوْماً عُرِجَ بِیَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِیلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَیْلَتِهِ وَ مَا قَالُوا فِی الْأَوْصِیَاءِ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ أَ لَمْ یَنْسُبُوا سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ ع إِلَى أَنَّهُ کَانَ یَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمُلْکَ وَ أَنَّهُ کَانَ یُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّکُونِ وَ أَنَّهُ یَسْفِکُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ بِغَیْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ فِیهِ خَیْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ أَ لَمْ یَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ ع أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِی جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ شَکَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِینَ فَقَالَ إِنَّ عَلِیّاً ع یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِیِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی‏ ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ ع یَا عَلْقَمَةُ مَا أَعْجَبَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ فِی عَلِیٍّ ع کَمْ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ رَبٌّ مَعْبُودٌ وَ بَیْنَ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ عَبْدٌ عَاصٍ لِلْمَعْبُودِ وَ لَقَدْ کَانَ قَوْلُ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الْعِصْیَانِ أَهْوَنَ عَلَیْهِ مِنْ قَوْلِ مَنْ یَنْسُبُهُ إِلَى الرُّبُوبِیَّةِ یَا عَلْقَمَةُ أَ لَمْ یَقُولُوا اللَّهُ [لِلَّهِ‏] عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَةٍ أَ لَمْ یُشَبِّهُوهُ بِخَلْقِهِ أَ لَمْ یَقُولُوا إِنَّهُ الدَّهْرُ أَ لَمْ یَقُولُوا إِنَّهُ الْفَلَکُ أَ لَمْ یَقُولُوا إِنَّهُ جِسْمٌ أَ لَمْ یَقُولُوا إِنَّهُ صُورَةٌ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً یَا عَلْقَمَةُ إِنَّ الْأَلْسِنَةَ الَّتِی تَتَنَاوَلُ ذَاتَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ بِمَا لَا یَلِیقُ بِذَاتِهِ کَیْفَ تُحْبَسُ عَنْ تَنَاوُلِکُمْ بِمَا تَکْرَهُونَهُ فَ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ فَإِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالُوا لِمُوسَى ع أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْ لَهُمْ یَا مُوسَى عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ.


3) روایت شده است که حضرت موسی ع به خدا گفت: پروردگارا! زبان بنی‌آدم را در مورد من ببند، چرا که مرا دائم مذمت می‌کنند و آزارم می دهند - چنانکه خداوند تبارک و تعالی فرموده است : همانند کسانی نباشید که حضرت موسی ع را آزار دادند- پس خداوند جل جلاله به او وحی کرد: موسی! این چیزی است که من در مورد خودم انجام ندادم؛ آیا انتظار داری برای تو انجام دهم؟

موسی گفت: راضیم که تو را اسوه و الگوی خود قرار دهم.

فتح الأبواب بین ذوی الألباب و بین رب الأرباب (سید بن طاووس)، ص309

وَ مِنَ الْحِکَایَاتِ مَا رَأَیْنَاهُ وَ رَوَیْنَاهُ أَنَّ مُوسَى ع قَالَ یَا رَبِّ احْبِسْ عَنِّی أَلْسِنَةَ بَنِی آدَمَ فَإِنَّهُمْ یَذُمُّونِی وَ قَدْ آذَوْنِی کَمَا قَالَ‏ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَنْهُمْ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ قِیلَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیْهِ یَا مُوسَى هَذَا شَیْ‏ءٌ مَا فَعَلْتُهُ مَعَ نَفْسِی أَفَتُرِیدُ أَنْ أَعْمَلَهُ مَعَکَ فَقَالَ قَدْ رَضِیتُ أَنْ یَکُونَ لِی أُسْوَةٌ بِک‏


4) از امیرالمومنین ع روایت شده است: هنگامی که موسی و هارون از کوهی بالا رفتند و هارون از دنیا رفت، بنی‌اسرائیل گفتند: تو او را کُشته‌ای! و خداوند دستور داد فرشتگانی جنازه او را بیاورند و نزد بنی‌اسرائیل به مرگ او شهادت دهند تا بدانند که او خود مرده است و خداوند موسی را از این تهمت تبرئه کرد.

مجمع البیان، ج‏8، ص583؛ تنزیه الأنبیاء ع، (علم‌الهدی م436) ص87[4]؛ متشابه القرآن و مختلفه، ج‏1، ص246[5]

عن علی (ع): أن موسى و هارون صعدا الجبل فمات هارون فقالت بنو إسرائیل أنت قتلته فأمر الله الملائکة فحملته حتى مروا به على بنی إسرائیل و تکلمت الملائکة بموته حتى عرفوا أنه قد مات و برّأه الله من ذلک.


5) از ائمه اطهار روایت شده است که در مورد این آیه فرمودند: خداوند می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید رسول الله ص را در مورد حضرت علی ع و ائمه [بعد از ایشان] اذیت نکنید همانند کسانی که موسی را اذیت کردند و خداوند از آنچه می‌گفتند وی را تبرئه کرد.

تفسیر القمی، ج‏2، ص197؛ الکافی، ج‏1، ص414[6]؛ مناقب آل أبی طالب، ج‏3، ص211[7]

أَخْبَرَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ رَفَعَهُ إِلَیْهِمْ ع فَقَالَ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ فِی عَلِیٍّ ع وَ الْأَئِمَّةِ ع کَمَا آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا.

تدبر

1) «... الَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً»

درباره اینکه آزاری که در حق حضرت موسی ع روا داشتند، این موارد مطرح شده است:

الف. حضرت موسی ع چون بسیار باحیا بود همواره در خلوت غسل می‌کرد. عده‌ای شایعه ساختند که این کارش بدین جهت است که او عیبی در بدنش دارد؛ خداوند یکبار موقعیتی ایجاد کرد که عده‌ای او را برهنه ببینند و بدانند عیبی در او نیست. (مجمع البیان، ج‏8، ص583 ؛ و نیز حدیث1 و2)

ب. هارون و موسی به کوهی صعود کرده بودند و هارون از دنیا رفت و بنی‌اسرائیل حضرت موسی ع را متهم کردند که تو او را کُشته‌ای و خداوند یا با آشکار شدن فرشتگان بر مردم یا با زنده کردن و شهادت دادن خود هارون، حضرت موسی ع را از این تهمت مبرا ساخت. (ابن‌عباس و جبائی، به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص583؛ و حدیث4)

ج. قارون به زنی فاحشه پول داده بود که بیاید در ملأ عام حضرت موسی ع را متهم کند که با وی در خلوت رابطه نامشروع داشته است؛ اما وقتی مردم جمع شدند و خواست این را بگوید نتوانست و حقیقت را گفت (ابو‌العالیه، به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص583)

د. وقتی معجزات حضرت موسی ع را دیدند به وی نسبت سحر و دیوانگی و دروغگویی دادند. (ابومسلم؛ به نقل مجمع البیان، ج‏8، ص583)

ه. ...

بسیاری از مفسران خواسته‌اند برخی از این موارد را ترجیح دهند و بقیه را انکار کنند، اما با توجه به سابقه بنی‌اسرائیل هیچ بعید نیست که همه اینها رخ داده باشد. همچنین در مورد قضیه الف، در روایتی که از ابوهریره نقل شده، بدون لباس ماندن حضرت موسی ع به عنوان برهنگی کامل قلمداد شده و مطالبی آمده که چنان کارهایی بیش از آنکه تبرئه یک پیامبر باشد، مستلزم بردن آبروی او در میان مردم است؛ و ظاهرا به همین جهت بوده که برخی از بزرگان اصل چنین واقعه‌ای را انکار کرده‌اند (مثلا سید علم‌الهدی در تنزیه الأنبیاء، ص87 ؛ و ابن‌شهرآشوب در متشابه القرآن و مختلفه، ج‏1، ص246).


2) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً»

اینکه خداوند مومنان را از اذیت کردن پیامبرشان برحذر می‌دارد، نشان می دهد ممکن است امتی به پیامبری ایمان آورده باشند، در عین حال بسادگی او را اذیت کنند!

اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟

الف. وقتی در جامعه دینی، ملاک‌ها و ارزش‌هایی خارج از چارچوب دستورات دینی نفوذ کند، ممکن است کار به جایی برسد که نظام ارزشی (و نحوه ارزش‌گذاری و معیار افراد برای باور به منزلت اجتماعی اشخاص) مردم، در جامعه‌ای که همه ظاهرا مومن هستند، متفاوت با نظام ارزشی دینی باشد که آن مردم بدان اعتقاد دارند. (ایستاده در باد، ص524)

ب. به خاطر این است که بسیاری از افراد در هنگام نقل شنیده‌ها تقوای لازم را به خرج نمی‌دهند؛ و هر شنیده‌ای را صرفا به جهت جالب توجه بودن نقل می‌کنند.

ج. بسیاری از اوقات افراد به نتایج و اثری که سخن و اقدام آنان در جامعه می گذارد بی‌توجه‌اند؛ و در نظر نمی‌گیرند که چیزی که آنها نسبت به آن سهل‌انگار بوده‌اند چه عوارض بدی می‌تواند داشته باشد .(چنانکه خداوند درباره خطر نقل شایعات می‌فرماید: تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیم‏: و آن را امری ساده قلمداد می‌کنید در حالی که نزد خداوند خیلی مهم است؛ نور/15)

د. ...


3) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً»

رواج شایعات و سخنان بی اساس در یک جامعه دینی، چنان امر خطیری است که حتی پیامبران هم از گزند آن در امان نبوده‌اند. (حدیث2)

تاملی جامعه‌شناختی

چه چیزی موجب می‌شود شایعات بی‌اساس درباره اولیای خدا بدین سادگی در یک جامعه دینی رواج یابد؟ واقعا دلیل جذابیت یاوه‌ها چیست؟

الف. به هم خوردن نظام اولویت‌سنجی!

خصلت کنجکاوی در انسان، یک خصلت فطری است که انسان را در مسیر شناخت حقایق مورد نیاز زندگی پیش می‌برد؛ اما وقتی نظام اولویت‌سنجی انسانها دچار اختلال شود، همین کنجکاوی صرف اموری می‌شود که واقعا بی‌ارتباط با نیازهای انسان، و بواقع بی‌اهمیت‌اند. در حقیقت، بسیاری از اوقات چیزهایی در جامعه اهمیت می‌یابند که واقعا اهمیت ندارند و مسائل مهم را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهند، و وقتی کنجکاوی افراد در این راستا قرار بگیرد، می‌تواند چنان آسیب‌زا باشد که حتی پیامبران خدا از گزند آن مصون نمانند.

ب. احساس پیشتاز بودن، و دست کم، عقب نماندن از دیگران!

گاه افراد هر خبری را - بویژه در زمینه‌هایی که علی‌القاعده کمتر در اختیار همگان قرار می‌گیرد - به محض شنیدن، برای این و آن نقل می‌کنند، تا نشان دهند که اینها قبل از دیگران به اخبار دست اول دست یافته‌اند، و به منابعی دسترسی دارند که دیگران از آن بی‌بهره‌اند!

ج. علامتی برای احساس زرنگی، و فرار از احساس فریب‌خوردگی!

در این جهان بسیاری از افراد با قیافه‌ای ظاهرالصلاح، درصدد فریب دیگران برمی‌آیند؛ در این میان، افرادی که واقعا انسان‌های عمیقی نیستند و در عین حال اغلب مردم را فریب‌خورده می‌انگارند، برای اینکه نشان دهند که انسانهای زرنگی هستند و براحتی فریب نمی‌خورند به همه خوبان عالم با تردید نگاه می‌کنند و هر شایعه‌ای درباره خوبان را بلافاصله منتشر می‌سازند تا به دیگران اعلام کنند که اینکه شما فلانی را جزء خوبان می‌دانستید، به خاطر این است که آدم‌های ساده‌لوحی هستید که زود فریب می‌خورید!

د. ...

تاملی با خویش

خود ما در برابر این شایعات چگونه‌ایم؟ آیا به آنها بی‌اعتناییم یا با شنیدن و خواندن آنها، آن را برای این و آن نقل می کنیم و آنها را بازنشر می‌دهیم؟ آیا هنگام بازنشر یک خبر، اولویت‌سنجی می‌کنیم؟ آیا نمی‌خواهیم به این و آن نشان دهیم که ما همه خبرها را زودتر از شما می‌دانیم؟ آیا ...


4) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً»

تبرئه از تهمت و داشتن وجاهت، شرط موفقیّت در رهبرى است. (تفسیر نور، ج‏9، ص409)

و وظیفه مومنان در این زمینه بقدری مهم است که اگر خودشان برای رفع این تهمت اقدام نکنند، گاه خداوند خودش برای این تبرئه پا پیش می‌گذارد!


5) «...الَّذینَ آذَوْا مُوسی‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجیهاً»

چرا در پایان آیه فرمود «و او نزد خدا وجیه [آبرومند] بود»؟

الف. تا نشان دهد که چرا خدا او را تبرئه کرد. (المیزان، ج16، ص347)

ب. می‌خواهد نشان دهد که ببینید چگونه ممکن است کسی که نزد خدا وجاهت و آبرو دارد، و این اندازه برای نجات قوم خود زحمت کشیده، این گونه با شایعات ناروا در همان امت بی‌آبرو شود. (ایستاده در باد، ص525)

ج. تبرئه‏ى مردان خدا از تهمت کافى نیست، باید از آنان تجلیل شود. (تفسیر نور، ج‏9، ص409)

د. ...




[1] . قراءة ابن مسعود و الأعمش و کان عبداً لله وجیها (مجمع البیان، ج‏8، ص582)

[2] . ایشان این مطلب را از ابوهریره نقل کرده است و گفته عده‌ای این را نادرست دانسته‌اند که مواردی از این تحلیل در پاورقی مربوط به حدیث4 خواهد آمد:

أن موسى کان حییا ستیرا یغتسل وحده فقالوا ما یستتر منا إلا لعیب بجلده إما برص و إما أدرة فذهب مرة یغتسل فوضع ثوبه على حجر فمر الحجر بثوبه فطلبه موسى فرآه بنو إسرائیل عریانا کأحسن الرجال خلقا فبرأه الله مما قالوا؛ رواه أبو هریرة مرفوعا؛ و قال قوم إن ذلک لا یجوز لأن فیه إشهار النبی و إبداء سوأته على رءوس الأشهاد و ذلک ینفر عنه.

[3] . : قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَمَّنْ تُقْبَلُ شَهَادَتُهُ وَ مَنْ لَا تُقْبَلُ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ کُلُّ مَنْ کَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِینَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ فَمَنْ لَمْ تَرَهُ بِعَیْنِکَ یَرْتَکِبُ ذَنْباً أَوْ لَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ بِذَلِکَ شَاهِدَانِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْعَدَالَةِ وَ السَّتْرِ وَ شَهَادَتُهُ مَقْبُولَةٌ وَ إِنْ کَانَ فِی نَفْسِهِ مُذْنِباً وَ مَنِ اغْتَابَهُ بِمَا فِیهِ فَهُوَ خَارِجٌ عَنْ وَلَایَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ دَاخِلٌ فِی وَلَایَةِ الشَّیْطَانِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا فِیهِ لَمْ یَجْمَعِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا فِی الْجَنَّةِ أَبَداً وَ مَنِ اغْتَابَ مُؤْمِناً بِمَا لَیْسَ فِیهِ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ بَیْنَهُمَا وَ کَانَ الْمُغْتَابُ فِی النَّارِ خالِداً فِیها وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ قَالَ عَلْقَمَةُ

[4] . ایشان دو نقل در این زمینه آورده است؛ و البته نظر ایشان این است که روایاتی که می‌گوید وی مشکلی داشت و خدا با برهنه نمایاندنش وی را تبرئه کرد، معتبر نیست. البته لحن روایاتی که ایشان نقل کرده واقعا نامناسب است و انسان حق دارد در آنها تردید کند؛ اما روایت تفسیر قمی که نقل شد لحنش متفاوت است. در هر صورت عبارات ایشان چنین است:

فإن قیل فما معنى قوله تعالى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً أ و لیس قد روی فی الآثار أن بنی إسرائیل رموه بأنه أدر الأدر المنتفخ الخصیتین و بأنه أبرص و أنه ع ألقى ثیابه على صخرة لیغتسل فأمر الله تعالى الصخرة بأن تسیر فسارت و بقی موسى ع مجردا یدور فی محافل بنی إسرائیل حتى رأوه و علموا أنه لا عاهة به الجواب قلنا ما روی فی هذا المعنى لیس بصحیح و لیس یجوز أن یفعل الله تعالى بنبیه ع ما ذکروه من هتک العورة لیبرئه من عاهة أخرى فإنه تعالى قادر على أن ینزهه مما قذفوه به على وجه لا یلحقه معه فضیحة أخرى و لیس یرمی بذلک أنبیاء الله تعالى من یعرف أقدارهم‏

و الذی روی فی ذلک من الصحیح معروف و هو أن بنی إسرائیل لما مات هارون ع قذفوه بأنه قتله لأنهم کانوا إلى هارون ع أمیل فبرأه الله تعالى من ذلک بأن أمر الملائکة بأن تحمل هارون ع میتا فمرت به على محافل بنی إسرائیل ناطقة بموته و مبرئة لموسى ع من قتله و هذا الوجه یروى عن أمیر المؤمنین ع.

و روی أیضا أن موسى ع نادى أخاه هارون فخرج من قبره فسأله هل قتلتک فقال لا ثم عاد إلى قبره و کل هذا جائز و الذی ذکره الجهال غیر جائز

[5] . موضع ابن‌شهر آشوب هم همانند موضع سید علم‌الهدی است:

قوله تعالى- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ لیس فیها ما قرفوه به و الصحیح أن بنی إسرائیل لما مات هارون قرفوه بأنه قتله لأنهم کانوا إلى هارون أمیل فبرأه الله من ذلک و أمر الملائکة بأن حملت هارون میتا و مرت به على محافل بنی إسرائیل ناطقة بموته و مبرئة لموسى ع من قتله و روی أن موسى نادى أخاه هارون فخرج من قبره فسأله هل قتله فقال لا ثم عاد.

[6] . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ رَفَعَهُ إِلَیْهِمْ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ فِی عَلِیٍّ وَ الْأَئِمَّةِ- کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا

[7] . مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ رَفَعَهُ إِلَیْهِمْ ع لَا تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ فِی عَلِیٍّ وَ الْأَئِمَّةِ کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا.