سفارش تبلیغ
صبا ویژن

555) سوره احزاب (33) آیه 67 وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا

بسم الله الرحمن الرحیم

555) سوره احزاب (33) آیه 67   

وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ

ترجمه

و گفتند: پروردگارا ! ما از سرکردگان و بزرگان‌مان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند؛

اختلاف قرائات[1]

حدیث

1) محمد بن عمر طرسوسی می‌گوید که یکبار روز عید غدیر محضر امام رضا ع مشرف شده بودم و مردمی جمع شده بودند و همه را برای افطاری نگه داشت و به همه هدایایی داد که منزل ببرند واز فضیلت این روز سخن گفت از جمله فرمود که پدرم از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت کرده‌اند که در زمان حکومت امیرالمومنین ع روزی عید غدیر با روز جمعه مصادف گردید، حدود 5 ساعت از طلوع روز گذشته بود که حضرت منبر رفتند و خطبه‌ای خواندند بدین بیان که ...

 [در فرازی از آن خطبه شروع کردند به معرفی این روز و اینکه چه اتفاقاتی در آن افتاده و چه فضیلتهایی دارد]

و همین طور می‌فرمود: این روز چنین است و این روز چنان است؛ پس خود را در محضر خدای عز و جل ببینید، و تقوای الهی در پیش گیرید، و به او گوش دهید، و از او اطاعت کنید، و از مکر برحذر باشید، و به او خدعه نزنید، و باطن خویش را تفتیش کنید، و با دو پهلو سخن گفتن حقیقت را مخفی نکنید، و به خداوند با اذغان به وحدت او و اطاعت از کسانی که به شما دستور پیروی از آنها را داده تقرب جویید، و «به پیوندهاى کافران متمسّک نشوید» (ممتحنه/10)، و گمراهی، شما را از مسیر اصلی منحرف نکند که از راه رشد بازمانید با پیروی از کسانی که گمراه شدند و گمراه کردند، که خداوند متعال از قول گروهی که از آنان با مذمت یاد کرده، فرموده است «ما از سرکردگان و بزرگان‌مان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند» (احزاب/67) و نیز فرمود «و هنگامى که آنها در میان آتش با هم به محاجّه و ستیز برمى‏خیزند، ضعیفان به کسانى که استکبار ورزیده‏اند گویند: همانا ما دنباله‏رو شما بودیم، پس آیا شما دفع‏کننده بخشى از آتش از ما توانید بود. گویند اگر خدا ما را هدایت می‌کرد حتما شما را هدایت می‌کردیم...»

سپس به توضیح حقیقت استکبار می‌پردازد (که این توضیح در جلسه256 حدیث1 گذشت http://yekaye.ir/al-aaraf-7-36/ ) و خطبه ادامه می‌یابد.

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص756

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِیُّ الْحَاجِبُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ هَارُونَ أَبُو عُمَرَ الْمَرْوَزِیُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِینَ سَنَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْفَیَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِیُّ ِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِینَ أَنَّهُ شَهِدَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْکِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِیمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَیَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِیَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَیْرُ الْآلَةِ الَّتِی جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ یَوْمِهِ وَ هُوَ یَذْکُرُ فَضْلَ الْیَوْمِ وَ قِدَمَهُ فَکَانَ مِنْ قَوْلِهِ ع حَدَّثَنِی الْهَادِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِی الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدُ الْعَابِدِینَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ قَالَ اتَّفَقَ فِی بَعْضِ سِنِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِیرُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِکَ الْیَوْمِ فَحَمِدَ اللَّه‏ ...

فَلَمْ یَزَلْ ع یَقُولُ هَذَا یَوْمُ هَذَا یَوْمُ فَرَاقِبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّقُوهُ وَ اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوهُ وَ احْذَرُوا الْمَکْرَ وَ لَا تُخَادِعُوهُ وَ فَتِّشُوا ضَمَائِرَکُمْ وَ لَا تُوَارِبُوهُ وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِیدِهِ وَ طَاعَةِ مَنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُطِیعُوهُ «وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ» وَ لَا یُجَنِّحُ بِکُمُ الْغَیُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِیلِ الرَّشَادِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِکَ الَّذِینَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا قَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِی طَائِفَةٍ ذَکَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِی کِتَابِهِ «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً» وَ قَالَ تَعَالَى «وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَیْناکُمْ» ...[2]


2) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه قاصعه فرمودند:[3]

پس برحذر باشید، برحذر باشید از اطاعت از سرکردگان و بزرگانتان، آنانی که به خاطر حَسَب‌شان تکبر ‌ورزیدند و نَسَب و نژاد خویش را برتر دیدند، و امور زشت و ناپسند به پروردگارشان نسبت دادند، و بر نعمت خدا در حقّ خویش انکار ورزیدند، از باب ستیز با قضاى او و چیره شدن بر نعمتهاى او.

پس آنان پایه‏هاى عصبیّت‌اند و ستونهاى فتنه و شمشیرهاى تفاخر جاهلیّت.

پس، تقوای الهی در پیش گیرید و با نعمتهایى که به شما داده مستیزید! و به فضل او بر خودتان حسادت نورزید!

و ناپاک گوهران را پیروى مکنید، همانان که کدورتشان را با صفایتان نوشیدید و مرضشان را به سلامتی‌تان در آمیختید، و باطلشان را در حقّ خود داخل کردید، در حالى که آنان اساس و بنیان فسق‌اند و ملازمان عصیان. ابلیس آنان را مَرکَب‌های گمراهى ساخت، و سپاهى کرد که بدیشان بر مردمان تواند تاخت، و ترجمانى که به زبانشان سخن گوید تا عقلتان را بدزدد و در دیدگانتان در آید، و در گوشتان بدمد، تا شما را هدف تیر و زیر پا و ابزار دست خود قرار دهد.

نهج‌البلاغه، خطبه192

و من خطبة له ع تسمى القاصعة

... أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِینَةَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُکَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ [آسَاسِ‏] الْعَصَبِیَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْکَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّةِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَیْکُمْ أَضْدَاداً وَ لَا لِفَضْلِهِ عِنْدَکُمْ حُسَّاداً وَ لَا تُطِیعُوا الْأَدْعِیَاءَ الَّذِینَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ وَ أَدْخَلْتُمْ فِی حَقِّکُمْ بَاطِلَهُمْ وَ هُمْ أَسَاسُ [آسَاسُ‏] الْفُسُوقِ وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوقِ اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بِهِمْ یَصُولُ عَلَى النَّاسِ وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَ دُخُولًا فِی عُیُونِکُمْ وَ نَفْثاً فِی أَسْمَاعِکُمْ فَجَعَلَکُمْ مَرْمَى نَبْلِهِ وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ وَ مَأْخَذَ یَدِهِ...


3) اصبغ بن نباته می‌گوید: حارث همدانی همراه با عده‌ای از شیعیان بر امیرالمومنین ع وارد شدند و حارث مریض بود و به زحمت و کشان کشان راه می‌آمد. امیرالمومنین ع به او رو کردند - و او در دیدگان ایشان منزلتی داشت- و فرمودند: چطوری؟

گفت: یا امیرالمومنین! روزگار بر من سخت می‌گذرد؛ و نزاع‌های همین اصحابی که دم درب خانه‌ات حاضر می‌شوند ناراحتی و حزنم را افزوده است.

فرمود: در چه نزاع دارند؟

گفتم: درباره مقام تو [بعد از پیامبر ص]، و آن بلیه‌ای که پیش از تو بوده است. یکی با غلو راه افراط می‌پوید و دیگری میانه‌رویی است که در پی می‌آید [= عقب مانده]؛ و دیگری در شک و حیرت است نمی‌داند اقدام کند یا دست نگهدارد.

فرمود: کافی است ای برادر همدانی! همانا بهترین شیعه من آن جماعت یکدل وسطند، که اهل غلو باید بدانها برگردند؛ و عقب‌مانده‌ها به ایشان برسند.

گفت: پدر و مادرم به فدایت! ای کاش این شک را از قلوب ما می‌زدودی و ما در کارمان بصیرتی می‌بخشیدی.

فرمود: صبر کن! تو کسی هستی که امر بر تو مشتبه شده! همانا دین خدا، نه با رجال و بزرگان، بلکه با آیه و نشانه حق شناخته می‌شود؛ حق را بشناس تا اهلش را بشناسی...

[سپس حضرت شروع می‌کنند به معرفی شخصیت خود و جایگاه و نسبتی که با حق دارند]

الأمالی (للطوسی)، النص، ص625-627؛ الأمالی (للمفید)، ص3-5

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَهْدِیٍّ الْکِنْدِیُّ الْعَطَّارُ بِالْکُوفَةِ وَ غَیْرِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ طَرِیفٍ الْحُجْرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِیُّ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی نَفَرٍ مِنَ الشِّیعَةِ وَ کُنْتُ فِیهِمْ، فَجَعَلَ- یَعْنِی الْحَارِثَ- یَتَأَوَّدُ فِی مِشْیَتِهِ وَ یَخْبِطُ الْأَرْضَ بِمِحْجَنِهِ وَ کَانَ مَرِیضاً، فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) وَ کَانَتْ لَهُ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ، فَقَالَ: کَیْفَ تَجِدُکَ، یَا حَارِثُ قَالَ: نَالَ الدَّهْرُ مِنِّی یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، وَ زَادَنِی أُوَاراً وَ غَلِیلًا اخْتِصَامُ أَصْحَابِکَ بِبَابِکَ. قَالَ: وَ فِیمَ خُصُومَتُهُمْ قَالَ: فِی شَأْنِکَ وَ الْبَلِیَّةِ مِنْ قِبَلِکَ، فَمِنْ مُفْرِطٍ غَالٍ وَ مُقْتَصِدٍ تَالٍ، وَ مِنْ مُتَرَدِّدٍ مُرْتَابٍ لَا یَدْرِی أَ یُقْدِمُ أَوْ یُحْجِمُ. قَالَ: فَحَسْبُکَ یَا أَخَا هَمْدَانَ، أَلَا إِنَّ خَیْرَ شِیعَتِی النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ الْغَالِی، وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التَّالِی.

قَالَ: لَوْ کَشَفْتَ- فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی- الرَّیْنَ عَنْ قُلُوبِنَا، وَ جَعَلْتَنَا فِی ذَلِکَ عَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِنَا قَالَ: قَدْکَ، فَإِنَّکَ امْرُؤٌ مَلْبُوسٌ عَلَیْکَ، إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ، بَلْ بِآیَةِ الْحَقِّ، فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ...[4]

تدبر

1) «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

تقلید و پیروی کورکورانه از بزرگان [و سرکردگان] جامعه، مایه‏ى پشیمانى است. (تفسیر نور، ج‏9، ص408)


2) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

از ابتدای سوره هشدار می‌دهد به پیروی نکردن از کافر و منافق؛ اینجا از قول این جهنمیان نقل می‌کند که آنها از بزرگان و سرکردگانشان اطاعت می‌کردند.

می‌توان نتیجه گرفت: اگر اطاعت از بزرگان و سرکردگان، صرفا به خاطر شهرت و قدرت آنان باشد مصداقی از مصادیق اطاعت از کافر و منافق است.

تبصره

توجه شود که این آیه نمی‌خواهد رویکرد آنارشیستی را ترویج کند و بگوید «هرکس گمراه شده، از بزرگ و سرکرده‌ای اطاعت کرده است و در نتیجه نباید از هیچ بزرگ و سرکرده‌ای اطاعت کرد»! چرا که دست کم خود پیامبر ص در مدینه، بزرگ و سرکرده مسلمانان بود و اطاعت از او را در همین آیات قبل واجب شمرد؛ بلکه می‌خواهد تذکر دهد که اطاعت کردن از کسی، باید دلیل و منطق دیگری (غیر از شهرت و قدرت شخصی که قرار است اطاعت شود) داشته باشد؛ و به صرف شهرت و قدرت نمی‌توان اطاعت کرد. به تعبیر امیرالمومنین، بزرگان، معیار تشخیص حق نیستند، بلکه ابتدا باید حق را با نشانه‌های خودش شناخت و از روی آن تشخیص داد چه کسی اهل حق و حقیقت است. (حدیث3)

تاملی در جامعه خویش

آیا ما در جامعه خود، خواه در میان قشر سنتی و خواه در میان مدرن‌ها، واقعا بزرگان [البته بزرگان در دید هریک متفاوت است] را معیار حق می‌دانیم یا حق را معیار احترام و بزرگی افراد؟

به تعبیر دیگر، آیا در بسیاری از موارد، پیروی از افراد، بیشتر تابع شهرت و قدرت آنها نیست؟

مثلا آیا همین که بسیاری از افراد، بیشتر بر اساس موضع جناحی که طرفدارش هستند [و در واقع، موضع بزرگان آن جناح]، به قضاوت درباره وقایع اقدام می‌کنند؛

یا اینکه حتی در فضاهای روشنفکری، بسیاری از افراد پیرو این یا آن به‌اصطلاح روشنفکر هستند و هنگام بحث با آنها صرف استناد به سخنان آن شخص، برای قانع کردن این افراد کفایت می‌کند؛

یا اینکه در بسیاری از شبکه‌های مجازی صرف استناد به کلام بزرگان برای نشر آن کافی شمرده می‌شود؛

یا ...

همگی نشان‌دهنده این نیست که آنچه برای اغلب افراد، معیار است، موضع‌گیری و نظر بزرگان است تا خود حق؟


3) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

پیروی و مساله تقلید

اگر پیروی از بزرگان و سرکردگان بد است، آیا تقلید در مسائل شرعی مصداق آن نیست؟

پاسخ

در تدبر 2 بیان شد که پیروی از بزرگان، زمانی بد است که این پیروی صرفاً ناشی از بزرگی (شهرت و قدرت) آنان باشد؛ اما اگر شخصی در یک زمینه تخصص دارد و جزء بزرگان آن عرصه به شمار می‌رود، مادام که مراجعه به وی، مصداق رجوع غیرمتخصص به متخصص است، امری کاملا عقلایی است.

بله، اگر کسی در عرصه‌ای متخصص و جزء‌بزرگان آن عرصه شد، اما به خاطر شهرت و موقعیتی که کسب کرد در اموری که به تخصص او ربطی ندارد سراغ او رفتیم، می‌تواند مصداق همین آیه قرار گیرد.

تاملی در جامعه خویش

آیا این مساله، که موجب جهنمی شدن عده‌ای شده است، امروزه به عنوان یک سبک رایج پورنالیستی توسط رسانه‌های جمعی (اعم از مکتوب و تصویری) در پیش گرفته نمی‌شود؟ آیا همه ما بارها شاهد نبوده‌ایم که در مصاحبه‌های این رسانه‌ها مثلا در عرصه سیاست و فرهنگ، از بازیگران سینما و فوتبال نظرخواهی می‌شود؟ یا برای حل فلان مشکل شهری سراغ سیاستمداران نمی‌روند؟ یا ...؟ آیا این رسانه‌ها به این دامن نمی‌زنند که هرکس مشهور شد در همه زمینه‌ها ابراز نظر کند؟


4) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

عقل انسان به انسان می‌گوید تنها از موضعی پیروی کن که درست و بجا باشد؛ پس چرا بسیاری از انسانها، صرفا بزرگی و سرکردگی (شهرت و قدرت) افراد را برای پیروی از وی کافی می‌شمرند؟

می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد که هریک ممکن است در مورد برخی افراد صادق باشد، و بکوشیم هیچیک از اینها نباشیم:

الف. وقتی کسی جزء‌بزرگان قرار می‌گیرد، دایره اثرگذاری وی بر دیگران توسعه یافته و افراد بیشتری تحت نفوذ وی قرار دارند؛ و انسان‌ها ناخودآگاه گمان می‌کنند اگر کسی بر افراد بیشتری اثرگذار است، حتما تشخیص درست‌تری دارد!

ب. وقتی کسی جزء‌بزرگان قرار می‌گیرد، قدرت بیشتری در جامعه پیدا می‌کند و افراد دوست‌دارند به صاحبان قدرت نزدیک شوند تا اینها هم از قدرت وی نصیبی ببرند.

ج. بسیاری از افراد در مقام تصمیم‌گیری بشدت تحت تاثیر دیگران‌اند، گویی هر کاری را تعداد بیشتری از انسانها انجام دهند آن کار درست‌تر است؛ و بزرگان به خاطر شهرتی که دارند، تعداد کسانی که نظر وی را مهم می‌شمرند بیشترند.

د. ...


5) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

عده‌ای (=بزرگان و سرکردگان) نه‌تنها خود زندگی غافلانه‌ای دارند، بلکه دائما این شیوه زندگی را برای دیگران تبلیغ و آنان را به پیروی از خویش می‌خوانند. و بسادگی می‌توان گفت امروز تمام دستگاه غول‌پیکر تبلیغاتی که زندگی بشر را اداره کرده، ارزش‌ها و آرمان‌های او را شکل می‌دهند، نمونه ای روشن ار همین کبراء و سادات هستند. (ایستاده در باد، ص521)


6) «یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولا؛ وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

انسانها خواه‌ناخواه از کسی اطاعت می‌کنند. کسی که از خدا [= حق و حقیقت محض] و رسول او [کسی که پیامی از جانب حق و حقیقت محض برای انسان می‌آورد] اطاعت نکند، از بزرگانی اطاعت خواهد کرد که در پس ظاهر پرطمطراقشان، هیچ خبری نیست و راهی جز گمراهی جلوی پیش انسان نمی‌گشایند.


7) «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»

حکایت

صعصعة بن صوحان (از اصحاب خاص امیرالمومنین ع که بسیار سخنور بود) می‌گوید: همراه با جمعی از مصریان بر عثمان وارد شدیم. عثمان گفت: مردی از شما پا پیش بگذارد و سخن بگوید. مرا جلو فرستادند. عثمان گفت: «این؟!» گویی مرا زیادی جوان قلمداد کرد.

گفتم اگر معیار علم و دانش به سن باشد نه برای من سهمی می‌ماند و نه برای تو؛ بلکه معیارش تعلم و آموزش دیدن است.

عثمان گفت: حرفت را بزن.

گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم «همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و به معروف امر کنند، و از منکر نهی نمایند و فرجام همه کارها از آنِ خداست.» (حج/41)

عثمان گفت: این که در مورد ما نازل شده است.

گفتم: پس به معروف امر کن و از منکر نهی نما.

گفت: این سخن را بگذار و آنچه داری بیاور.

گفتم:‌ بسم الله الرحمن الرحیم؛ «آنان که از خانه‏هاى خود به ناحق اخراج شدند [و جرمى نداشتند] جز آنکه مى‏گفتند پروردگارمان الله است ...» (حج/40) و تا آخر آیه را خواندم.

گفت: این هم که در مورد ما نازل شده است.

گفتم: پس به آنچه از خدا گرفتی به ما هم بده!

گفت: ای مردم! وظیفه شماست که گوش کنید و اطاعت نمایید که دست خدا با جماعت است و شیطان با کسی است که تنهاست؛ پس به سخنان این فرد گوش ندهید که این کسی است که نه می‌داند خدا کیست و نه اینکه خدا کجاست!

گفتم: اما اینکه گفتی «وظیفه شماست که گوش کنید و اطاعت نمایید» تو از ما انتظار داری که چنان باشیم که فردا بگوییم «پروردگارا ! ما از سرکردگان و بزرگان‌مان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند» و اما اینکه گفتی که من کسی هستم که نمی‌دانم خدا کیست، بدان که خداوند «پروردگار ما و پروردگار پدران در گذشته ما است» (اقتباس از: صافات/126) و اینکه گفتی که من نمی‌دانم «خدا کجاست!» بدان که خدا «در کمین‌گاه است» (فجر/14)

پس عصبانی شد و دستور داد ما را بیرون کنند و درها را به رویمان ببندند.

الأمالی (للطوسی)، ص237[5]



[1] . سادَتَنا / ساداتَنا :  جمهور/ شام (ابن‌عامر)، حسن، ابورجاء، قتاده، سلمی، سهل، و اهالی بصره [اما نه خود ابوعمرو]

و قرأ الجمهور: سادَتَنا، جمعا على وزن فعلات، أصله سودة، و هو شاذ فی جمع فیعل، فإن جعلت جمع سائد قرب من القیاس. و قرأ الحسن، و أبو رجاء، و قتادة، و السلمی، و ابن عامر، و العامة فی الجامع بالبصرة: ساداتنا على الجمع بالألف و التاء، و هو لا ینقاس، کسوقات و موالیات بنی هاشم و سادته. (البحر المحیط، ج‏8، ص507)

قرأ ابن عامر و یعقوب و سهل ساداتنا بالألف و کسر التاء و الباقون «سادَتَنا» بغیر ألف (مجمع البیان، ج‏8، ص582)

[2] . أَ فَتَدْرُونَ الِاسْتِکْبَارُ مَا هُوَ هُوَ تَرْکُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ وَ الْقُرْآنُ یَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ کَثِیرٍ أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَه‏...

[3] . فرازهایی از این خطبه در جلسه7، تدبر3 http://yekaye.ir/momenoon-23-78/ و در جلسه58 حدیث1 http://yekaye.ir/ar-room-30-42/  جلسه 233، حدیث1 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-13/ و جلسه 278، حدیث1 http://yekaye.ir/al-hegr-15-39/ و جلسه350 حدیث2 http://yekaye.ir/al-alaq-96-1/ و جلسه400 حدیث3 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-3/  و جلسه480، حدیث4 http://yekaye.ir/al-qalam-68-14/ گذشت.

[4] . یَا حَارِ، إِنَّ الْحَقَّ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ، وَ الصَّادِعَ بِهِ مُجَاهِدٌ، وَ بِالْحَقِّ أُخْبِرُکَ فَأَرِعْنِی سَمْعَکَ، ثُمَّ خَبِّرْ بِهِ مَنْ کَانَتْ لَهُ حَصَانَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ، أَلَا إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، وَ صَدِیقُهُ الْأَوَّلُ، قَدْ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ، ثُمَّ إِنِّی صَدِیقُهُ الْأَوَّلُ فِی أُمَّتِکُمْ حَقّاً، فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ، أَلَا وَ أَنَا خَاصَّتُهُ- یَا حَارِ- وَ خَالِصَتُهُ وَ صِنْوُهُ، وَ وَصِیُّهُ وَ وَلِیُّهُ، وَ صَاحِبُ نَجْوَاهُ وَ سِرُّهُ، أُوتِیتُ فِیهِمُ الْکِتَابَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ، وَ عِلْمَ الْقُرُونِ وَ الْأَسْبَابِ، وَ اسْتُودِعْتُ أَلْفَ مِفْتَاحٍ یَفْتَحُ کُلُّ مِفْتَاحٍ أَلْفَ بَابٍ یُفْضِی کُلُّ بَابٍ إِلَى أَلْفِ أَلْفِ عَهْدٍ، وَ أُیِّدْتُ- أَوْ قَالَ: أُمْدِدْتُ- بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ نَفْلًا، وَ إِنَّ ذَلِکَ لَیَجْرِی لِی وَ لِمَنْ اسْتُحْفِظَ مِنْ ذُرِّیَّتِی مَا جَرَى اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ حَتَّى یَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها. وَ أُبَشِّرُکَ- یَا حَارِ- لَیَعْرِفُنِی، وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، وَلِیِّی وَ عَدُوِّی فِی مَوَاطِنَ شَتَّى، لَیَعْرِفُنِی عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَةِ. قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمُقَاسَمَةُ، یَا مَوْلَایَ قَالَ: مُقَاسَمَةُ النَّارِ، أُقَاسِمُهَا قِسْمَةً صِحَاحاً، أَقُولُ: هَذَا وَلِیِّی، وَ هَذَا عَدُوِّی.

ثُمَّ أَخَذَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) بِیَدِ الْحَارِثِ وَ قَالَ: یَا حَارِ، أَخَذْتُ بِیَدِکَ کَمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِیَدِی، فَقَالَ: لِی وَ اشْتَکَیْتُ إِلَیْهِ حَسَدَ قُرَیْشٍ وَ الْمُنَافِقِینَ‏ لِی: إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَخَذْتُ بِحَبْلٍ- أَوْ بِحُجْزَةٍ، یَعْنِی عِصْمَةً- مِنْ ذِی الْعَرْشِ (تَعَالَى)، وَ أَخَذْتَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ بِحُجْزَتِی، وَ أَخَذَتْ ذُرِّیَّتُکَ بِحُجْزَتِکَ، وَ أَخَذَ شِیعَتُکُمْ بِحُجْزَتِکُمْ، فَمَا ذَا یَصْنَعُ اللَّهُ بِنَبِیِّهِ، وَ مَا یَصْنَعُ نَبِیُّهُ بِوَصِیِّهٍ، خُذْهَا إِلَیْکَ یَا حَارِ قَصِیرَةً مِنْ طَوِیلَةٍ، أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ، وَ لَکَ مَا احْتَسَبْتَ- أَوْ قَالَ: مَا اکْتَسَبْتَ- قَالَهَا ثَلَاثاً. فَقَالَ الْحَارِثُ- وَ قَامَ یَجُرُّ رِدَاءَهُ جَذْلًا-: مَا أُبَالِی وَ رَبِّی بَعْدَ هَذَا، مَتَى لَقِیتُ الْمَوْتَ أَوْ لَقِیَنِی.

[5] . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ خَالِدٍ الْمَرَاغِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَزَّازُ الْفِلَسْطِینِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الصَّلْتِ الْحِمَّانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِی النَّجْمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ عَدِیٍّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْیَسَعِ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ الْعَبْدِیِّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِی نَفَرٍ مِنَ الْمِصْرِیِّینَ، فَقَالَ عُثْمَانُ: قَدِّمُوا رَجُلًا مِنْکُمْ یُکَلِّمُنِی، فَقَدَّمُونِی فَقَالَ عُثْمَانُ: هَذَا، وَ کَأَنَّهُ اسْتَحْدَثَنِی. فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ الْعِلْمَ لَوْ کَانَ بِالسِّنِّ لَمْ یَکُنْ لِی وَ لَا لَکَ فِیهِ سَهْمٌ وَ لَکِنَّهُ بِالتَّعَلُّمِ. فَقَالَ عُثْمَانُ: هَاتِ. فَقُلْتُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» فَقَالَ عُثْمَانُ: فِینَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فَقُلْتُ لَهُ: فَمُرْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ.

فَقَالَ عُثْمَانُ: دَعْ هَذَا وَ هَاتِ مَا مَعَکَ. فَقُلْتُ لَهُ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» إِلَى آخِرِ الْآیَةِ. فَقَالَ عُثْمَانُ: وَ هَذِهِ أَیْضاً نَزَلَتْ فِینَا. فَقُلْتُ لَهُ: فَأَعْطِنَا بِمَا أَخَذْتَ مِنَ اللَّهِ.

فَقَالَ عُثْمَانُ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ، عَلَیْکُمْ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ، فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ، وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ مَعَ الْفَذِّ، فَلَا تَسْتَمِعُوا إِلَى قَوْلِ هَذَا، وَ إِنَّ هَذَا لَا یَدْرِی مَنِ اللَّهُ وَ لَا أَیْنَ اللَّهُ.

فَقُلْتُ لَهُ: أَمَّا قَوْلُکَ: عَلَیْکُمْ بِالسَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ، فَإِنَّکَ تُرِیدُ مِنَّا أَنْ نَقُولُ غَداً: «رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا»، وَ أَمَّا قَوْلُکَ: أَنَا لَا أَدْرِی مَنِ اللَّهُ، فَإِنَّ اللَّهَ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ، وَ أَمَّا قَوْلُکَ: إِنِّی لَا أَدْرِی أَیْنَ اللَّهُ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) بِالْمِرْصَادِ. قَالَ: فَغَضِبَ وَ أَمَرَ بِصَرْفِنَا وَ غَلَقَ الْأَبْوَابَ دُونَنَا.