552) سوره احزاب (33) آیه 64 إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ
بسم الله الرحمن الرحیم
552) سوره احزاب (33) آیه 64
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً
ترجمه
همانا خداوند کافران را لعنت کرده و برایشان آتشی فروزان آماده نموده است.
نکات ترجمه
«لَعَنَ»
در جلسه 274 توضیح داده شد که ماده «لعن» به معنای طرد و دور کردنی است که از روی خشم و نارضایتی باشد، و وقتی خدا لعن میکند به معنای آن است که شخص را از رحمتش دور کند.
http://yekaye.ir/al-hegr-15-35/
«سَعیر»
در جلسه197 اشاره شد که این کلمه از ماده «سعر» و به معنای شعله و لهیب و حرارت آتش میباشد.
http://yekaye.ir/an-nisa-004-010/
حدیث
1) از امام صادق ع در مورد کفر و شرک سوال شد که کدام جلوتر بوده است؟
فرمودند: کفر قدیمیتر است؛ بدین جهت که ابلیس اولین کسی بود که کفر ورزید، و کفر او غیر از شرک بود زیرا که به عبادت غیر خدا دعوت نکرد، بلکه بعد از آن بود که [انسانها را] به آن کار دعوت کرد و افراد را به شرک کشاند.
قرب الإسناد، ص48؛ الکافی، ج2، ص386
هَارُون بْنِ مُسْلِم عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ:: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، وَ سُئِلَ عَنِ الْکُفْرِ وَ الشِّرْکِ، أَیُّهُمَا أَقْدَمُ؟ قَالَ:
«الْکُفْرُ أَقْدَمُ، وَ ذَلِکَ أَنَّ إِبْلِیسَ أَوَّلُ مَنْ کَفَرَ، وَ کَانَ کُفْرُهُ غَیْرَ شِرْکٍ، لِأَنَّهُ لَمْ یَدْعُ إِلَى عِبَادَةِ غَیْرِ اللَّهِ، وَ إِنَّمَا دَعَا إِلَى ذَلِکَ بَعْدُ فَأَشْرَکَ»
2) از امام باقر ع در فرازی از روایتی طولانی آمده است:
و خداوند مومن را لعنت نکند [از رحمت خود دور نکند] که خداوند عز و جل میفرماید:
«همانا خداوند کافران را لعنت کرده و برایشان آتشی فروزان آماده نموده است؛ در آن جاودانهاند، نه سرپرستی مییابند و نه یاوری.» (احزاب/64-65)
الکافی، ج2، ص31
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:...
وَ لَا یَلْعَنُ اللَّهُ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً خالِدِینَ فِیها أَبَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا وَ لا نَصِیرا.[1]
3) از امام باقر ع روایت شده است:
هر چیزی که [انسان] را به اقرار و تسلیم شدن [در برابر حق] سوق دهد، ایمان است؛ و هر چیزی که انسان را به انکار و زیر بار حق نرفتن سوق دهد، کفر است.
الکافی، ج2، ص387
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:
کُلُّ شَیْءٍ یَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِیمُ فَهُوَ الْإِیمَانُ وَ کُلُّ شَیْءٍ یَجُرُّهُ الْإِنْکَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْکُفْرُ.
- و از امام صادق ع روایت شده است:
اگر بندگان هنگامی که چیزی را نمیدانستند توقف میکردند و آن را انکار نمیکردند، کافر نمیشدند.
الکافی، ج2، ص388
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ أَنَّ الْعِبَادَ إِذَا جَهِلُوا وَقَفُوا وَ لَمْ یَجْحَدُوا لَمْ یَکْفُرُوا.
4) از امام صادق ع روایت شده است:
اصول و بنیانهای کفر سه تاست:
حرص و استکبار [= تکبر ورزیدن] و حسد؛
اما حرص، هنگامی که حضرت آدم ع از آن درخت نهی شد، حرص بود که او را به خوردن از آن واداشت؛
و اما استکبار [= تکبر ورزیدن]، همان بود که هنگامی که به ابلیس دستور سجده کردن بر آدم داده شد، موجب شد که سرپیچی کند؛
و اما حسد، همان بود که در مورد دو فرزند آدم موجب شد یکی دیگری را به قتل رساند.
الکافی، ج2، ص289
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ ع حِینَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَکَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِکْبَارُ فَإِبْلِیسُ حَیْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَه.[2]
تدبر
در جلسه 274 (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلى یَوْمِ الدِّینِ؛ حجر/34) http://yekaye.ir/al-hegr-15-35/
و جلسه 545 (إِنَّ الَّذینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً؛ احزاب/57) http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/
توضیحاتی درباره لعن و مقصود از مورد لعن خدا واقع شدن گذشت که تکرار نمیشود و از طریق لینکهای فوق میتوانید مطالب آنجا را مرور کنید.
1) «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً»
در آیه 57 از لعنت کسانی که درصدد آزار خدا و رسولش برمیآمدند سخن گفت http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/ در این آیه ضابطه اصلی لعن (دوری از رحمت خدا) را مطرح میکند؛ آن ضابطه کفر ورزیدن است.
بحثی تخصصی درباره لعن و چرایی آن
مقدمه1. اولین گناهی که در جهان رخ داد «کفر» بود [توسط ابلیس] (حدیث1)؛ و حقیقت کفر ورزیدن، زیر بار حق و حقیقت نرفتن، و در برابر حق و حقیقت، تسلیم نبودن است (حدیث3)
مقدمه2. «لعن الهی» به معنای دوری از رحمت خداست. (جلسه274، نکات ترجمه)
مقدمه3. خداوند حق و حقیقت مطلق است، و البته عین رحمت است.
نتیجه
کسی که کفر میورزد، و تسلیم حقیقت نمیشود، با این اقدام خود عملاً خود را از حقیقت محض (خداوند) دور کرده، یعنی خود را از رحمت دور کرده است؛ و این دوری از رحمت همان گرفتار شدن به «عذاب جهنم» است.
شاید به همین جهت است که در احادیث با استناد به همین آیه تذکر دادهاند که «مومن» مورد لعن قرار نخواهد گرفت. در واقع،
ضابطه «ملعون شدن» کفر ورزیدن است؛
و اگر در قرآن کریم و در روایات، هر کس دیگری را هم ملعون معرفی کردهاند از این جهت بوده که در مقابل حقیقت موضعگیری کرده است، چنانکه قبلا در مورد اذیت خدا و رسول، این مساله تطبیق داده شد. (جلسه 545، تدبر3 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/ )
2) «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً»
خداوند دو رحمت دارد، یک رحمت عامه (رحمانیت)، که هیچ موجودی نیست مگر اینکه شامل آن رحمت میشود و حتی عذاب خدا هم ناشی از همان رحمت است (یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمن؛ مریم/45)
و دیگری رحمت خاصه که برای مومنان است (رحیمیت)؛ که مومن تحت این رحمت خدا قرار میگیرد(کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً؛ احزاب/43)، و وقتی گفته میشود که کافر مورد لعن قرار گرفته، یعنی از این رحمت خاصه خدا (که همان هدایت الهی به سعادت است) دور میشود و کسی که به سعادت نرسد، طبیعی است به عذاب جهنم مبتلا میگردد. (توضیح بیشتر درباره اینکه لعن، دوری از رحمت خاصه خداست، در جلسه 545، تدبر5 گذشت http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/)
3) «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً»
چرا کافران که از رحمت خدا دور میشوند، به «آتش» (عذاب شعلهور) مبتلا میگردند؟
کافر در مقابل حقیقت موضع گرفته است و آنچه حقیقت ندارد، پوچ و باطل است و قبلا گذشت که آتش بهترین چیز برای برملا کردن پوچی است:
آتش سادهترین کلمهای است که فهم انسان از پوچی خودش را نمایان میسازد: آتش را میبینی، اما دست که به سویش ببری، چیزی دستت را پر نمیکند؛ ظاهرش زیباست، اما بشدت سوزاننده و نابود کننده است. (جلسه51، تدبر2 http://yekaye.ir/hood-11-16/ )
خودش واقعیت «مشت پر کن» ندارد و هر واقعیتی هم که به چنگش بیفتد از بین میبرد... (جلسه51، تدبر3) و (جلسه174، تدبر1 http://yekaye.ir/saad-38-27/ )
4) «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً»
[جمله را با «إنّ» که ادات تاکید است شروع کرد، پس: ]
قهر الهى نسبت به کافران قطعى است.
و
[برای جهنم از تعبیر ماضی «أعدّ: آماده کرده است] استفاده نمود؛ پس: ]
دوزخ هم اکنون موجود است (تفسیر نور، ج9، ص406)
[1] درباره اینکه ایمان هم در ظاهر باید باشد و هم در باطن این روایت قابل توجه است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ هِشَامٍ عَنِ الْهَیْثَمِ التَّمِیمِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا هَیْثَمُ التَّمِیمِیُّ إِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِالظَّاهِرِ وَ کَفَرُوا بِالْبَاطِنِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ شَیْءٌ وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِهِمْ فَآمَنُوا بِالْبَاطِنِ وَ کَفَرُوا بِالظَّاهِرِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ ذَلِکَ شَیْئاً وَ لَا إِیمَانَ بِظَاهِرٍ [إِلَّا بِبَاطِنٍ] وَ لَا بِبَاطِنٍ إِلَّا بِظَاهِرٍ. (بصائر الدرجات، ج1، ص537)
[2] . در جلسه 274 روایتی از امام صادق ع نقل شد که رتباط کفر و نفاق و لعن را بخوبی نشان میدهد. http://yekaye.ir/al-hegr-15-35/ فقره مورد استشهاد این است:
عُجب [= خودبزرگبینی] گیاهی است که دانهاش کفر است، زمینش نفاق است؛ ... میوهاش لعنت و جاودانگی در جهنم است؛ پس هر که عُجب را اختیار کرد، کفر کاشته، و زراعت نفاق داشته؛ پس بناچار ثمره دهد و او را به آتش کشاند.
مصباح الشریعة، ص81
قَالَ الصَّادِقُ ع ... الْعُجْبُ نَبَاتٌ حَبُّهُ الْکُفْرُ وَ أَرْضُهُ النِّفَاقُ وَ مَاؤُهُ الْبَغْیُ وَ أَغْصَانُهُ الْجَهْلُ وَ وَرَقُهُ الضَّلَالُ وَ ثَمَرَتُهُ اللَّعْنَةُ وَ الْخُلُودُ فِی النَّارِ فَمَنِ اخْتَارَ الْعُجْبَ فَقَدْ بَذَرَ الْکُفْرَ وَ زَرَعَ النِّفَاقَ فَلَا بُدَّ مِنْ أَنْ یُثْمِرَ وَ یَصِیرَ إِلَى النَّار
همچنین روایتی در الخصال، ج2، ص349 آمده که برخی از ملعونها را معرفی میکند
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهُ ع قال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی لَعَنْتُ سَبْعَةً لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُجَابٍ قَبْلِی فَقِیلَ وَ مَنْ هُمْ فَقَالَ الزَّائِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ الْمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ الْمُخَالِفُ لِسُنَّتِی وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ الْمُتَسَلِّطُ بِالْجَبْرِیَّةِ لِیُعِزَّ مَنْ أَذَلَّ اللَّهُ وَ یُذِلَّ مَنْ أَعَزَّ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ عَلَى الْمُسْلِمِینَ بِفَیْئِهِمْ مُسْتَحِلًّا لَهُ وَ الْمُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
همین روایت فوق با اندک تفاوتی در الکافی، ج2، ص293 آمده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَ کُلُّ نَبِیٍّ مُجَابٍ » الزَّائِدُ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ التَّارِکُ لِسُنَّتِی وَ الْمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ بِالْفَیْءِ وَ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ
و ملعونی دیگر در الکافی، ج2، ص298:
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ وَ غَیْرِهِ رَفَعُوهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ.