سفارش تبلیغ
صبا ویژن

534) سوره احزاب (33) آیه 45 یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَ

بسم الله الرحمن الرحیم

534) سوره احزاب (33) آیه 45

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً

ترجمه

ای پیامبر! بدرستی که ما فرستادیم تو را شاهد و  بشارت‌بخش و انذاردهنده،

تبریک عید سعید غدیر

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الأَئِمَّةِ علیهم السلام‏

خدا هر پیامبری که فرستاد امت را به اطاعت از او فراخواند (نساء/64)؛ و تا امتی این رهبری الهی را نپذیرفت، جامعه دینی تأسیس نشد. بدین سان قرنها گذشت و امثال نوح و ابراهیم و لوط و هود و صالح و شعیب علیهم‌السلام آمدند و رفتند و جوامع آنها با عذاب الهی برچیده شد.

اولین امتی که به رهبریِ یک پیامبر الهی لبیک گفت، بنی‌اسرائیل بود، و شاید از این زمان بود که خداوند تثبیت امامت در جامعه دینی را جدی کرد: موسی ع حتی برای چند روز که نبود، هارون ع را گذاشت، و سلسله پیامبران متصل در یک امت، که همگی رهبران الهیِ آن امت بودند، با بنی‌اسرائیل آغاز گشت؛ و علی‌رغم همه کژی‌ها و ناسازگاری‌ها، خدا پیاپی برای آنان پیامبری به امامت می‌فرستاد؛ اما نهایتا این امت، که زمانی به خاطر پیروی از رهبری پیامبرانشان، «امت برگزیده»‌ بودند (بقره/47 و 122) بقدری کج‌راهه رفتند که توسط پیامبران خودشان لعنت شدند (مائده/78)!

و تقدیر چنین بود که این بار جامعه دینی در نقطه دیگری از عالَم و با پیامبری جهانی تاسیس گردد.

پیامبر اسلام ص دعوتش را از مکه آغاز کرد، اما این مردم مدینة‌النبی بودند که به عنوان یک امت، رهبری او را پذیرفتند و تأسیس جامعه اسلامی را رقم زدند؛ و او هم، پس از راه‌اندازی جامعه دینی، حتی برای چند روز نبودنش، جانشین می‌گذاشت.

او که همه هستی خود را خرج هدایت مردم کرده بود، بعد از بارها تاکید، نهایتا در چنین روز شریفی، در جهانی‌ترین گردهمایی مسلمانان، اعلام کرد هرکس امامت و ولایت مرا پذیرفته، این علی ع مولای اوست؛ و این گونه بود که، به پیش‌بینیِ خود پیامبر ص، یکبار دیگر داستان بنی‌اسرائیل، اما این بار نه در سطح یک قوم خاص، بلکه برای کل جهان آغاز شد!

سالگرد سرآغاز تثبیت ولایت همیشگی برگزیدگان خدا، که هم اتمام نعمت و اکمال دین را به همراه داشت و هم آغاز دور جدیدی از ابتلائات برای مومنان حقیقی را رقم می‌زد (مائده/3)، و آنان را آماده تحقق وعده نهایی خدا در زمین می‌کرد (انبیاء/105)، بر خداجویان و خداپرستان واقعی جهان، دلدادگان و چنگ‌زنندگان به ولایت امیرمومنان ع، مبارک باد.

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد             تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:        مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:

خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟          نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست

 من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم                 با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم

در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی                تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی

در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی              تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی...

مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم                    با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم

تا که ساقی اوست، سرمست‌اند «اصحابُ الیمین»       وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»

دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟  ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟

یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار            ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار

آخرین پیغمبر دلداده‌ام در کیش او                       فکر می‌کردم که من عاشق‌ترینم پیش او

دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی                   شد سراپا شور و طوفان تا شنید اسم علی

روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی             از ازل در پرده بود، آیینه‌دارش شد علی...

من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»                طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم»

چهره‌اش مرآتِ «یاسین»، شانه‌هایش «مُحکمات»        خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعادیات»

هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست            هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.

(شاعر: قاسم صرافان)

نکات ترجمه

«شاهِداً» 

«شاهد» اسم فاعل از ماده «شهد» است که این ماده در اصل به معنای «حضوری است که همراه با مشاهده (حسی یا قلبی)‌ باشد» و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ می‌دهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه می‌کند به کار می‌رود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا می‌شود واقعه‌ای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).

درباره این ماده در جلسه304 توضیح داده شد http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/)

«مُبَشِّراً»

ماده «بشر»‌را در اصل به معنای «ظهور چیزی همراه با حُسن و جمال» دانسته‌اند که از این ماده «بشرة» به معنای ظاهر پوست انسان (که نمایان است) معروف است؛ و «بشیر» هم در اصل به معنای «خوش‌سیما» بوده است، و وقتی «بشارت» در مقابل «انذار» به کار می‌رود، دلالت بر خبر خوش دادن (در مقابل بیم دادن) دارد. (معجم المقاییس اللغة، ج‏1، ص251)

البته قبلا توضیح داده شد که از نظر برخی، اصل این ماده، همین پوست ظاهری است و «بشارت» (= مژده دادن) را هم از این جهت بشارت گفته‌اند که موجب انبساط در چهره (پوست صورت) شخص می‌شود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص125)

(جلسه165 http://yekaye.ir/sad-038-71/)

«نَذیراً»

«نذیر» صفت مشبهه از ماده «نذر» است که به همان معنای «مُنذِر: انذاردهنده» می‌باشد و و قبلا درباره منذر و انذار توضیحات داده شد که «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن)

(جلسه113 http://yekaye.ir/ash-shuara-026-194/ و جلسه206 http://yekaye.ir/al-furqan-025-51/)

شأن نزول[1]

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است که امیرالمومنین ع درباره ناسخ و منسوخ توضیحاتی دادند از جمله اینکه فرمودند:

همانا خداوند تبارک و تعالی هنگامی که حضرت محمد ص را مبعوث فرمود، در ابتدای کارش به او دستور داد که تنها به دعوت کردن بسنده کند و بر او نازل فرمود: «ای پیامبر! بدرستی که ما فرستادیم تو را شاهد و  بشارت‌بخش و انذاردهنده؛ و دعوت‌کننده‌ای به سوی خدا - البته به اذن او - و چراغی فروزان؛ و به مومنین بشارت بده که همانا برایشان از جانب خداوند فضل و رحمتی بزرگ است؛ و از کافران و منافقان اطاعت مکن و اذیت آنها را رها کن و بر خدا توکل نما و وکیل شدن خدا کافی است.» (احزاب/45-48) پس خداوند او را تنها به دعوت مامور کرد و به او دستور داد که به آنها آزاری نرساند [= با آنها به جنگ و مبارزه اقدام نکند] اما همین که آنان تصمیم گرفتند که شبانه ایشان را به قتل رسانند، به او دستور هجرت داد و مبارزه را بر او واجب کرد، و فرمود «به کسانی که مورد قتل و کشتار قرار گرفتند اذن داده شد بدین سبب که مورد ظلم واقع شده بودند و همانا خداوند بر یاری آنها تواناست.» (حج/39) ...

بحار الأنوار، ج‏19، ص176؛ وسائل الشیعة، ج‏15، ص85

فِی تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ بِسَنَدِهِ الْمَذْکُورِ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ عَنْ إِسْمَاعِیل بْنِ جَابِرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع عَنِ أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ ع فِی ذِکْرِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ وَ مِنْهُ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا بَعَثَ مُحَمَّداً ص أَمَرَهُ فِی بَدْءِ أَمْرِهِ أَنْ یَدْعُوَ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا» فَبَعَثَهُ اللَّهُ بِالدَّعْوَةِ فَقَطْ وَ أَمَرَهُ أَنْ لَا یُؤْذِیَهُمْ فَلَمَّا أَرَادُوهُ بِمَا هَمُّوا بِهِ مِنْ تَبْیِیتٍ أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْهِجْرَةِ وَ فَرَضَ عَلَیْهِ الْقِتَالَ فَقَالَ سُبْحَانَهُ «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» ...[2]


2) روایت شده است که شخصی حکایت کرده است: وارد مسجد مدینه شدم و مردی را دیدم که از رسول الله حدیث روایت می‌کند و مردم پیرامون او جمع شده‌اند. به او گفتم: به من خبر بده از مراد از آیه «و سوگند به شاهد و مشهود» (بروج/3) گفت: شاهد روز جمعه است و مشهود روز عرفه است.

از او عبور کردم و شخص دیگری دیدم که حدیث روایت می‌کرد. به او گفتم: به من خبر بده از مراد از آیه «و سوگند به شاهد و مشهود» (بروج/3) گفت: شاهد روز جمعه است و مشهود روز قربانی کردن است.

از او عبور کردم و جوانی را دیدم که چهره‌ای نورانی داشت و او هم از رسول الله حدیث روایت می‌کرد. به او گفتم: به من خبر بده از مراد از آیه «و سوگند به شاهد و مشهود» (بروج/3) گفت: شاهد حضرت محمد ص است و مشهود روز قیامت است.

آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید «ای پیامبر! بدرستی که ما فرستادیم تو را شاهد و ...» (احزاب/45) و نیز می‌فرماید «آن روزی است که مردم در آن گردآورده می‌شوند و آن روزی است که مشهود است» (هود/103).

پس [از مردم] پرسیدم که اینها کی‌اند؟ گفتند: اولی ابن‌عباس بود؛ دومی ابن‌عمر؛ و سومی حسن بن علی بن ابی‌طالب ع. و سخن [امام] حسن ع از همه نیکوتر بود.

مجمع البیان، ج‏10، ص708؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏1، ص544

رَوى أَنَّ رَجُلًا قَالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ الْمَدِینَةِ فَإِذَا أَنَا بِرَجُلٍ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا الشَّاهِدُ فَیَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَیَوْمُ عَرَفَةَ فَجُزْتُهُ إِلَى آخَرَ یُحَدِّثُ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنْ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا الشَّاهِدُ فَیَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَیَوْمُ النَّحْرِ فَجُزْتُهُمَا إِلَى غُلَامٍ کَأَنَّ وَجْهَهُ الدِّینَارُ وَ هُوَ یُحَدِّثُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا الشَّاهِدُ فَمُحَمَّدٌ ص وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَیَوْمُ الْقِیَامَةِ أَ مَا سَمِعْتَهُ یَقُولُ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً» وَ قَالَ تَعَالَى «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» سَأَلْتُ عَنِ الْأَوَّلِ فَقَالُوا ابْنُ عَبَّاسٍ وَ سَأَلْتُ عَنِ الثَّانِی فَقَالُوا ابْنُ عُمَرَ وَ سَأَلْتُ عَنِ الثَّالِثِ فَقَالُوا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ کَانَ قَوْلُ الْحَسَنِ أَحْسَنَ. [3]


حدیث ذیل هم ارتباطی با آیه امروز دارد و هم ارتباطی با مناسبت امروز

3) روایت شده است هنگامی که امیرالمومنین ع به شهادت رسید، امام حسن ع بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و فرمود:

در امشب مردی به شهادت رسید که نه گذشتگان در علم بر او سبقت جستند و نه آیندگان به گَرد او خواهند رسید؛ بعد از خود، زرد و سفیدی (= طلا و نقره‌ای) در زمین باقی نگذاشت و تنها چیزی که از او مانده هفتصد درهم است از حقوقش از بیت‌المال،‌ که می‌خواست با آن برای خانواده‌اش خدمتکاری استخدام کند.

سپس فرمود: ای مردم! هر که مرا می‌شناسد، که می‌شناسد؛ و هرکه مرا نمی‌شناسد [بداند که] من حسن بن علی هستم، منم فرزند آن بشارت‌بخش انذاردهنده‌ای که دعوت‌کننده به سوی خدا - به اذن او - و چراغی فروزان بود. من از اهل بیتی هستم که جبرئیل در آن بیت [= خانه] نازل می‌شد و به آسمان می‌رفت؛ من از اهل بیتی هستم که خداوند پلیدی را از آنها زدود و کاملا پاک و طاهرشان کرد.

مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص329

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عَمِّهِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ:

خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع النَّاسَ حِینَ قُتِلَ عَلِیٌّ ع فَقَالَ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ لَمْ یَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَ لَا یُدْرِکُهُ الْآخَرُونَ مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ صَفْرَاءَ وَ لَا بَیْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ‏ ثُمَّ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِی کَانَ یَنْزِلُ فِیهِ جَبْرَئِیلُ وَ یَصْعَدُ وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیرا.

تدبر

1) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»

باید نقش و مسئولیّت افراد را به آنان و جامعه اعلام کرد. (تفسیر نور، ج9، ص381)


2) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»

پیامبر ص بر اعمال مردم شاهد و گواه است. (تفسیر نور، ج9، ص381)


3) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»

خدا پیامبر را نه‌تنها برای بشارت و انذار فرستاد، بلکه به عنوان «شاهد» فرستاد؛ و این شاهد بودن را حتی مقدم بر وظیفه بشارت و انذار ذکر کرد. چرا؟

الف. اگر پیامی می‌دهند و انجام اعمال خاصی را انتظار دارند، حتما شاهدی هم بر این که آیا آن انتظارات برآورده شد یا نه، می‌گمارند. (توضیح بیشتر در جلسه461، تدبر2 http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-15/) به تعبیر دیگر، انجام رسالت همراه با نظارت است. (تفسیر نور، ج10، ص273)

ب. کسى مى‏تواند بشارت و هشدار دهد که بر اعمال و رفتار مردم شاهد و در صحنه حاضر باشد (تفسیر نور، ج9، ص381)

ج. مخاطب بفهمد که مسئولیت ابلاغ پیام و بشارت و انذار مردم، یک پیام‌رسانی ساده نیست؛ بلکه احاطه‌ای وجودی بر مخاطب لازم دارد؛ و «رسالت پیامبر ص صرفا ناظر به اعمال ما نیست، بلکه ناظر به نحوه وجود و ریشه‌های هستی ما هم هست.» (ایستاده در باد، ص393)

نکته تخصصی دین‌شناسی

با توجه به اینکه پیامبر اکرم ص، نه فقط برای قوم خود، بلکه برای کل عالمیان فرستاده شده (انبیاء/107)‌ و شریعتش ابدی است (جلسه529، حدیث5 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-40/) پس شاهد بودن او، صرفا مربوط به مردم زمان و مکان خودش نیست، و در قرآن کریم تصریح شده است که هر کسی که عملی انجام دهد، او آن را می‌بیند و بر آن شهادت می‌دهد (توبه/94 و 105)[4] و نه فقط شاهد بر اعمال امت خود، بلکه شاهد بر تمام شاهدان الهی است (نحل/89)[5] و این حکایت دارد از اینکه این شهادت، صرفا یک شهادت حسی و ظاهری نیست.

د. ...


4) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ ... مُبَشِّراً وَ نَذیراً»

هر انسانی هر کاری که انجام می‌دهد، یا به شوق رسیدن به وضع مطلوبی است یا برای فرار از یک وضع نامطلوب.

ظاهرا به همین جهت است که کسی را که خدا برای دعوت انسان‌ها می‌فرستد (که قرار است کاری کند که آنها با اراده خویش راه صحیح را بپیمایند) دو وظیفه بر دوش او می‌گذارد: بشارت (و نشان دادن وضع مطلوب) و انذار و هشدار (برحذر داشتن از وضع نامطلوب) (اقتباس از ایستاده در باد، ص392)


5) «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ ... مُبَشِّراً وَ نَذیراً»

اگر

پیامبر بشارت‌دهنده و هشدار دهنده است؛ و

بشارت ناظر به وضع مطلوب، و انذار ناظر به وضع نامطلوب زندگی است، و

هدف از بشارت و انذار این است که ما به وضع مطلوب برسیم و به وضع نامطلوب گرفتار نیاییم،

پس،

هیچ مطلبی درباره وضع مطلوب یا نامطلوب ما باقی نمی‌ماند مگر اینکه پیامبر در آن زمینه برای ما سخنی دارد؛

و این بدان معناست که هیچ عرصه‌ای از زندگی بی‌ارتباط با دعوت دینی نیست؛ و نمی‌توان و نباید دین را به عرصه خاصی فروکاست. (ایستاده در باد، ص393)



[1] . قال علی بن إبراهیم فی قوله: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً- وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً- إلى قوله وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا فإنها نزلت بمکة قبل‏ الهجرة بخمس سنین‏ (تفسیر القمی، ج‏2، ص195)


[2] . ادامه روایت چنین است

فَلَمَّا أَمَرَ النَّاسَ بِالْحَرْبِ جَزِعُوا وَ خَافُوا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ إِلَى قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ فَنَسَخَتْ آیَةُ الْقِتَالِ آیَةَ الْکَفِّ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ بَدْرٍ وَ عَرَفَ اللَّهُ تَعَالَى حَرَجَ الْمُسْلِمِینَ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ وَ کَثُرَ الْمُسْلِمُونَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ فَنَسَخَتْ‏ هَذِهِ الْآیَةُ الْآیَةَ الَّتِی أُذِنَ لَهُمْ فِیهَا أَنْ یَجْنَحُوا ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی آخِرِ السُّورَةِ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ الْقِتَالَ عَلَى الْأُمَّةِ فَجَعَلَ عَلَى الرَّجُلِ الْوَاحِدِ أَنْ یُقَاتِلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَقَالَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ نَسَخَهَا سُبْحَانَهُ فَقَالَ الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ فَنَسَخَ بِهَذِهِ الْآیَةِ مَا قَبْلَهَا فَصَارَ مَنْ فَرَّ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الْحَرْبِ إِنْ کَانَتْ عِدَّةُ الْمُشْرِکِینَ أَکْثَرَ مِنْ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ لَمْ یَکُنْ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْ کَانَتِ الْعِدَّةُ رَجُلَیْنِ لِرَجُلٍ کَانَ فَارّاً مِنَ الزَّحْفِ وَ سَاقَ الْحَدِیثَ إِلَى قَوْلِهِ ع وَ نُسِخَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً یَعْنِی الْیَهُودَ حِینَ هَادَنَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمَّا رَجَعَ مِنْ غَزَاةِ تَبُوکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ هُمْ صاغِرُونَ فَنَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ تِلْکَ الْهُدْنَة.

[3] . این روایت در معانی الأخبار، ص52 هم درباره وجه تسمیه حضرت به بشیر و نذیر قابل توجه است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الرَّقِّیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ وَ کَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ سُمِّیتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ دَاعِیاً فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّی مَحْمُودٌ فِی السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقْسِمُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ کَفَرَ بِی مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَفِی النَّارِ وَ یَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِی وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی فَفِی الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِی فَإِنِّی أَدْعُو النَّاسَ إِلَى دِینِ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا النَّذِیرُ فَإِنِّی أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِی وَ أَمَّا الْبَشِیرُ فَإِنِّی أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِی.

[4] . سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ (توبه/94) «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون‏» (توبه/105)

[5] . وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى‏ هؤُلاء