533) سوره احزاب (33) آیه 44 تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَ
سم الله الرحمن الرحیم
533) سوره احزاب (33) آیه 44
تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً
ترجمه
تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛ و برایشان اجری پاداشی بزرگمنشانه آماده کرده است.
نکات ترجمه
«تَحِیَّت»
قبلا اشاره شد که ماده «حیی» [یا «حیو»] بر دو معنا دلالت دارد:یکی حیات و زندگی، و دیگری شرم و حیا. (جلسه 245 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-25/ [1])
اصل «تحیة» را عموما از «حیات» دانسته و گفتهاند «تحیة» همان گفتن «حَیَّاکَ اللّه» (خدا برای تو زندگی قرار دهد) است [در فارسی میگوییم: انشاءالله زنده باشی؛ خدا عمرت را زیاد کند] و اصل این عبارت خبری بوده که به صورت دعا درآمده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص270) و آن یک نوع تهنیت گفتن است؛ تا حدی که برخی گفتهاند «حَیَّاکَ اللّه» به معنای «سلام علیک» هم به کار میرود.[2] وقتی به مسلمانان گفته میشود که بگویید «التحیات لله» یعنی توجه کنید که سلام و بقا و مُلک [حکومت و سلطنت] از آنِ خداست. کلمه «تحیّة» بر وزن «تفعله» (تحیِیَة) بوده که دو حرف یآء در هم ادغام شده است. (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج1، ص183)
در قرآن کریم، کلمه «تحیّة» 6 بار و به صورت فعل 4 بار (حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ، مجادله/8؛ حُیِّیتُمْ ... فَحَیُّوا، نساء/86) آمده است.
«یَلْقَوْنَ»
ماده «لقی» به معنای به معنای مواجهه و مقابل هم قرار گرفتن و به هم رسیدن است که قبلا دربارهاش توضیح داده شد. جلسه 227 http://yekaye.ir/al-baqarah-2-37/ [3]
«سَلام»
«سَلام» از ماده «سلم» به معنای صحت، عافیت، و سلامتی از هرگونه عیب و نقصی است (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص91) و تعبیر «سلام» به معنای طلب سلامتی کردن است که در انسانها با سخن، و در خداوند [مانند تعابیر قرآنی که خداوند میفرماید: سلامٌ علی...] با فعلش انجام میشود؛ و همچنین اسمی از اسماء الله است؛ بدین جهت که از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض میگردد مصون و سالم است. (مفردات ألفاظ القرآن/421)[4]
برخی گفتهاند اصل این ماده، نقطه مقابل «خصومت» (دشمنی) است و به معنای همراهی و موافقت شدید در ظاهر و باطن است به صورتی که هیچ اختلافی در میان نباشد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج5، ص189)
بدین ترتیب معلوم میشود که چرا «سِلم» به معنای صلح است. (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ انفال/61) معجم المقاییس اللغة، ج3، ص91) و برخی گفتهاند «سَلَام» و «سِلْم» و «سَلَم» هر سه به معنای صلح به کار میرود و لذا کاربرد آن در دو آیه (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَم؛ نحل/87) و (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً؛ نساء/94) را نیز به معنای صلح دانستهاند. (مفردات ألفاظ القرآن/423)
«سُّلَّم» به معنای «نردبان» (فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماء؛ انعام/35) را هم گفتهاند بدین جهت چنین نامیده شده که شخصی که از آن پایین بیاید به سلامت به زمین میرسد (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص91) اما برخی گفتهاند بدین جهت است که چیزی است که با آن میتوان به مکانهای مرتفع رفت و به سلامتی دست یافت و بدین سبب است که در مورد هر چیزی که با آن بتوان به جای رفیعی دست یافت به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن/424)
تعبیر «اسلام» (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛ آلعمران/19) و «تسلیم» (وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً؛ احزاب/22) را هم برخی چنین توضیح دادهاند که افراد در «سِلم» و صلح با یکدیگر وارد میشوند هرکس با اسلام آوردن به شخص دیگر اعلام میکند که از هر آسیب و صدمهای از جانب من مصون هستی (مفردات ألفاظ القرآن/423)؛ و برخی گفتهاند به این جهت اسلام نامیدهاند که شخص با قبول آن، از سرپیچی کردن و مخالفت ورزیدن [با حق] سالم میماند (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص91)
«مُسلِم» هم به کسی گویند که تسلیم حق شده و به حق اذعان میکند. (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ نمل/81) (مفردات ألفاظ القرآن/423)
«سلیم» هم صفت مشبهه از سلامت است و «قَلْبٍ سَلیمٍ» (شعراء/89) قلب و باطنی است که از هر گونه دغل و خیانتی سالم باشد. (مفردات ألفاظ القرآن/421)
این ماده و مشتقاتش 140بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«کَریماً»
ماده «کرم» در اصل دلالت بر شرافت و بزرگمنشی میکند که درباره این کلمه و تفاوتش با کلمات متشابه در جلسه 352 http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ توضیح داده شد.[5]
حدیث
حدیث5 جلسه 132 کاملا به این آیه مرتبط است که مجددا تکرار نمیشود.[6]
1) عبدالله بن سنان در روایتی از امام صادق ع چگونگی صلوات بر پیامبر را نقل میکنند که امام صادق ع فرمود: ...بگویید:
خدایا، ای برافرازنده سقف آسمانها و ای گستراننده سطح زمین، آفریننده زمین و آسمانها، از ما عهدی گرفتی که به نبوت حضرت محمد ص اعتراف، و به ولایت علی بن ابیطالب ع اقرار کنیم؛ پس شنیدیم و اطاعت کردیم؛
و ما را به صلوات بر ایشان دستور فرمودی، و آن را حق دانستیم و از آن پیروی کردیم؛
خدایا، تو را شاهد میگیرم و [حضرت] محمد ص و [حضرت] علی ع و هشت حامل عرش و چهار فرشته خازن علمت را شاهد میگیرم که وجوب نمازم برای تو و مستحباتم و زکاتم و آنچه از قول و عمل برایم میسر میشود بر محمد و آل محمد است.
خدایا از تو میخواهم که مرا به آنها برسانی و با آنها به خودت نزدیک گردانی آن طور که به ما دستور دادی که بر آنها صلوات بفرستیم؛ و نزد تو شهادت میدهم که من تسلیم او و اهل بیتش - علیهماسلام- هستم، نه سرپیچی میکنم و نه تکبر میورزم؛ پس با صلوات خود و صلوات فرشتگانت مرا پاک و تزکیه فرما که این وعده تو و سخن توست که «اوست که بر شما صلوات میفرستد و نیز ملائکهاش، تا شما را از ظلمتها به نور درآورد و به مومنان همواره رحیم بوده است. تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛ و برایشان پاداشی بزرگمنشانه آماده کرده است.» (احزاب/43-44)
پس ما را با تحیت و سلام خود نزدیک فرما و با پاداش بزرگمنشانهای از رحمتت بر ما منت گذار و ما را از جانب [حضرت] محمد با برترین صلوات بهرهمند ساز و «بر آنها صلوات بفرست که همانا صلوات تو مایه آرامش آنان است» (توبه/103) و با صلوات او و صلوات اهل بیتش ما را پاک و تزکیه فرما و آنچه از علم و معرفت آنها به ما دادی نزد خودت مستقر و مقبول، و نه موقت و گذرا، قرار بده، ای رحمکنندهترین رحمکنندگان.
جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص238-240
حَدَّثَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا أَخْبَرَنَا أَبُو عِیسَى مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِنَا ...[7]قَالَ ع تَقُولُونَ
اللَّهُمَّ سَامِکَ الْمَسْمُوکَاتِ وَ دَاحِیَ الْمَدْحُوَّاتِ خَالِقَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ أَخَذْتَ عَلَیْنَا عَهْدَکَ وَ اعْتَرَفْنَا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَقْرَرْنَا بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَسَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أَمَرْتَنَا بِالصَّلَاةِ عَلَیْهِمْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ حَقٌّ فَاتَّبَعْنَاهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشْهِدُ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الثَّمَانِیَةَ حَمَلَةَ الْعَرْشِ وَ الْأَرْبَعَةَ الْأَمْلَاکَ خَزَنَةَ عِلْمِکَ أَنَّ فَرْضَ صَلَاتِی لِوَجْهِکَ وَ نَوَافِلِی وَ زَکَوَاتِی وَ مَا طَابَ لِی مِنْ قَوْلٍ وَ عَمَلٍ عِنْدَکَ فَعَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ أَنْ تُوصِلَنِی بِهِمْ وَ تُقَرِّبَنِی بِهِمْ لَدَیْکَ کَمَا أَمَرْتَنِی بِالصَّلَاةِ عَلَیْهِ وَ أُشْهِدُکَ أَنِّی مُسَلِّمٌ لَهُ وَ لِأَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ غَیْرُ مُسْتَنْکِفٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ فَزَکِّنَا بِصَلَوَاتِکَ وَ صَلَاةِ مَلَائِکَتِکَ إِنَّهُ فِی وَعْدِکَ وَ قَوْلِکَ هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً فَأَزْلِفْنَا بِتَحِیَّتِکَ وَ سَلَامِکَ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِأَجْرٍ کَرِیمٍ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ اخْصُصْنَا مِنْ مُحَمَّدٍ ص بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِکَ وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ زَکِّنَا بِصَلَاتِهِ وَ صَلَوَاتِ أَهْلِ بَیْتِهِ فَاجْعَلْ مَا آتَیْتَنَا مِنْ عِلْمِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ مُسْتَقَرّاً عِنْدَکَ مَشْفُوعاً لَا مُسْتَوْدَعاً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
2) روایت شده است که امام صادق ع به یکی از شیعیان فرمود:
شما [شیعیان واقعی] همان طیبان [= پاکان] هستید و زنهای شما همان «طیبات» [زنان پاک] هستند [ظاهرا اشاره است به آیه «الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات» نور/26] ...
شما کسانی هستید که خداوند با سلام خود بر شما تحیت فرستاد و شمایید اهل توفیق به عصمت خدا، و اهل دعوت به طاعت خدا.
الکافی، ج8، ص366؛ فضائل الشیعة، ص14
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لِرَجُلٍ مِنَ الشِّیعَةِ أَنْتُمُ الطَّیِّبُونَ وَ نِسَاؤُکُمُ الطَّیِّبَاتُ ... أَنْتُمْ أَهْلُ تَحِیَّةِ اللَّهِ بِسَلَامِهِ وَ أَهْلُ أُثْرَةِ اللَّهِ بِرَحْمَتِهِ وَ أَهْلُ تَوْفِیقِ اللَّهِ بِعِصْمَتِهِ وَ أَهْلُ دَعْوَةِ اللَّهِ بِطَاعَتِهِ ...
تدبر
1) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً»
کسانی که زیاد به یاد خدا هستند و صبح و شام او را تسبیح میکنند، خداوند هم بر آنها صلوات میفرستد تا آنها را از ظلمتها درآورد و به سوی نور ببرد؛ در روزی که به لقاء الله میرسند با سلام بدانان تهنیت میگویند و از آنها استقبال میکنند و اجری کریمانه برایشان تدارک دیدهاند.
اگر چنین مواجههای میکنند، آیا واقعا در عالم عملی ارزشمندتر از ذکر کثیر و تسبیح خدا یافت میشود؟!
2) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
مقصود از اینکه «تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است» چیست؟
الف. تحیت در اینجا اشارهاست به حیاتی که از جانب خدا بر آنان افاضه میشود که سراسر سلامتی و عافیت است (ایستاده در باد، ص385، با اقتباس از المیزان، ج16، ص329) یعنی همان که در جای دیگر فرمود برخی چناناند که آنان را به حیات طیبهای حیات بخشیم (فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة؛ نحل/97)
ب. یعنی روزی که به ثوابهای الهی میرسند همدیگر را تهنیت میگویند به اینکه: سلامتی از جمیع آفات بر شما تهنیت باد. (مجمعالبیان، ج8، ص569)[8]
ج. روزی که مومن به ملاقات ملکالموت نائل میشود وی را با سلام و سلامتی قبض روح میکند، و ملکالموت هم یکی از ملائکه است [که در آیه قبل به آنها اشاره شد][9] (براء بن عازب، به نقل مجمعالبیان، ج8، ص569)
د. ملائکه آنان را به سلامتی از هر بدی و آفتی تهنیت میگویند. (رقاشی، به نقل البحر المحیط، ج8، ص487)
ه.
نکته تخصصی تفسیری
این عبارت از عباراتی است که ظرفیت معانی متعددی دارد که با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، همگی میتواند مد نظر باشد؛ یعنی علاوه بر دیدگاههای فوق، برداشتهای متعدد دیگری هم میتوان از آیه داشت.
در ادامه چند مورد که ظرفیت اینچنین در آیه ایجاد کرده است، اشاره میشود که با ضرب هر یک از این حالات در دیگری، معنای متفاوتی به دست میآید:
1. تحیة میتواند به معنای تهنیت گفتن باشد یا مفاد لغوی آن هم مد نظر بوده، به معنای حیات خاص بخشیدن باشد.
2. به لحاظ نحوی، «تحیتهم» میتواند اضافه مصدر به مفعول (تحیت گفتن به آنها) باشد یا اضافه مصدر به جریانی که بین فاعل و مفعول میگردد (تحیت بین آنها) (همانند: کُنَّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ؛ انبیاء/87) (البحر المحیط، ج8، ص487)
3. مرجع ضمیر «ه» در یلقون، میتواند «الله» باشد، یا «واحدٌ من الملائکه» یا «یوم» (که این یوم میتوان روز مرگ باشد یا لحظه خروج از قبر، یا روز قیامت یا لحظه نهایی ورود در بهشت یا ...)
4. «سلام» میتواند یکی از اسماء الله باشد (یعنی با اسمی از اسماء الله به آنها تهنیت میگویند) یا معنای وصفیاش (سلامتی) مد نظر باشد یا صرفاً همان مفاد تهنیت گفتن و خوشامدگویی و استقبال باشد که به طور متعارف به کار میبریم.
3) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
این تعبیر به زیبایی دو مضمون را با هم تلفیق کرده است:
تحیت، تهنیت گفتن (= خوشامدگویی و شادباش) است با تعبیر «حیّاک الله»، که ترجمه تحتاللفظی این تعبیر «خدا تو را زنده بدارد» میباشد.
بدین ترتیب در دل مفهوم «تحیتشان در آن روز، سلام است» این معنا نهفته که «گفتنِ «خدا تو را زنده بدارد» به آنها در آن روز، سلام است»
و اگر توجه کنیم که آخرت عرصه حقیقت محض است و جای تعارفات و امور اعتباری نیست، این تحیت اشاره دارد به ارتباط وجودی عمیقی که برای مومنان در آن عرصه آشکار میگردد، یعنی ارتباطات وجودی این افراد، زندگانیای است سراسر سلامتی، یعنی به گونهای که حقیقتا دوستداشتنی و مطلوب است و باعث رضایت و آرامش انسان میشود. (ایستاده در باد، ص384-385)
4) «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ... تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
تحیتشان روزی که به دیدار او رسند، سلام است؛
پس،
از طرفی، روزی که هنوز مومن به لقاء الله نرسیده، و لقاءالله را در وجود خویش درک و تثبیت نکرده است، هنوز به چنان سلامت و اطمینان و آرامشی نرسیده است؛ و این اضطراباتی که گاه در زندگی دنیا برای مومنان پیش میآید، نشان دارد که هنوز راهشان به نهایت نرسیده است.
و از طرف دیگر، از آنجا که آخرت باطن دنیاست، کسی که همچون انبیاء و اولیاء مراتب لقاء الله را پیموده باشند و در معراج خویش قدم در وادی «قاب قوسین او أدنی» (نجم/9) گذاشته باشند، در همین دنیا نیز در سلام و سلامتی محض بسر میبرند؛ و همواره با سلامت الهی تحنیت میشوند
شاید این باشد رمز صلوات خداوند و ملائکه بر چنین مومنانی؛ و شاید این است رمز اینکه پایانبخش نماز، ابتدا سلامی است به پیامبر خاتم و سپس سلامی به بندگان صالح خدا.
5) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»
کسی که ذکر کثیر و تسبیح در صبح و شام داشت، از ظلمات به نور درمیآید و به حیاتی سراسر سلام میرسد؛
پس،
کسی که زندگانیاش بر اساس ذکر کثیر شکل نگرفته،
اولا پر از تیرگیها و تاریکیهاست؛
ثانیا حیاتی حقیقی نیست، و اگر هم حیات محسوب شود، زندگی ناسالم و بیمارگونه است. (ایستاده در باد، ص385)
6) «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً»
اگر آنها با سلامی الهی استقبال میشوند و به حیاتی طیبه میرسند (تدبر2، بندالف)، چه چیز دیگری میماند که بخواهد به عنوان اجر کریم بدانها داده شود؟!
الف. از آیات قرآن فهمیده میشود که برای مومنان علاوه بر تجلی حیاتشان در روز قیامت، که ثمره عملشان است، پاداش و کمال دیگری هم هست که فوق تصور و فوق انتظار آنان است (المیزان، ج10، ص43 و ج18، ص355)؛ مثلا:
آنها هرچه بخواهند (که خواستههای انسان بر اساس فهم خویش است) برایشان مهیاست، اما نزد خدا اضافهای هم هست: «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزید» (ق/35)
آنان به ازای نیکوکاریشان نیکی دریافت میکنند، و اضافهای: «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِیادَةٌ» (یونس/26)
شاید این اجر کریم اشاره به همان اضافهای است که در تصور کسی نمیگنجد. (ایستاده در باد، ص386)
ب. ...
7) «وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَریماً»
پاداشهاى الهى، هم بزرگوارانه است، هم بزرگ و گرانقدر. (تفسیر نور، ج9، ص379)
توضیح
(در قرآن کریم 20 بار از عظمت و بزرگی اجر اخروی (18 بار تعبیر «أجر عظیم» و دو بار دیگر از تعابیر: «یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً» طلاق/5؛ «هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً» مزمل/20) به کار رفته است؛ این آیه نشان میدهد که اجر خداوند نهتنها بزرگ است، بلکه بزرگوارانه و کریمانه هم هست.
[1] . البته در جلسه 161 http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/ هم درباره «حیوان» که از همین ماده است توضیح داده شد.
[2] البته عدهای تذکر دادهاند که «حیاک الله» اعم از «سلام علیک» است. )الفروق فی اللغ,، ص50.
[3] . و نیز در جلسه132 http://yekaye.ir/yunus-010-007/
[4] . این مطالب قبلا در جلسه101 http://yekaye.ir/al-qadr-097-05/ توضیح داده شد.
[5] . توضیحی هم در جلسه191 http://yekaye.ir/al-infitar-082-11/ در این باره ارائه شد.
[6] . شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است، در فرازی از این گفتگو وی به آیات مربوط به لقاء الله اشاره میکند و امیرالمومنین ع چنین پاسخ میدهد:
اما اینکه فرمود «بلکه آنها به لقاء پروردگارشان کافرند» (سجده/10) منظورش برانگیخته شدن [در قیامت] است و خدا آن را لقاء خود نامید
و همین طور در مورد مومنین فرمود «کسانی که ظن دارند که پروردگارشان را ملاقات میکنند» (بقره/46) منظورش این است که یقین دارند که برانگیخته و محشور میشوند و مورد محاسبه قرار میگیرند و با ثواب و عقاب جزا داده میشوند، «ظن» در اینجا به معنای یقین خاص است؛
و همچنین است این سخن خدا که «پس هرکه امید به لقاء پروردگارش دارد باید که عملی صالح انجام دهد» (کهف/110) و این آیه که «هرکه امید به لقاء الله دارد [بداند] که مهلت خدا حتما سر میرسد» (عنکبوت/5) یعنی هرکه ایمان دارد که برانگیخته خواهد شد بداند که وعده ثواب و عقاب خدا حتما خواهد آمد؛ پس لقاء در اینجا به معنای دیدن نیست بلکه به معنای برانگیخته شدن است؛ پس هرآنچه در کل کتاب الله درباره لقاء خدا آمده را بفهم که منظورش برانگیخته شدن است؛ و همچنین این آیه که فرمود: «تحیتگویی آنها در روزی که او را ملاقات میکنند، سلام [سلامتی] است» (احزاب/44) یعنی در روزی که برانگیخته میشوند، ایمان از قلبهای آنها زدوده نخواهد شد. گفت: عقده مرا گشودی خدا مشکلاتت را حل کند یا امیرالمومنین!
التوحید (للصدوق)، ص258 و 267؛ الاحتجاج، ج1، ص244
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَیْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ أَبِی مَعْمَرٍ السَّعْدَانِیِّ:
أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ شَکَکْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ...
قَالَ لَهُ الرَّجُل... وَ أَجِدُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ» وَ ذَکَرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ» وَ قَالَ «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» وَ قَالَ «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» وَ قَالَ «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» فَمَرَّةً یُخْبِرُ أَنَّهُمْ یَلْقَوْنَهُ وَ مَرَّةً «أَنَّهُ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» وَ مَرَّةً یَقُولُ «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» فَأَنَّى ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَیْفَ لَا أَشُکُّ فِیمَا تَسْمَع ...
فَقَالَ ع ... فَأَمَّا قَوْلُهُ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ» یَعْنِی الْبَعْثَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِقَاءَهُ وَ کَذَلِکَ ذِکْرُ الْمُؤْمِنِینَ «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» یَعْنِی یُوقِنُونَ أَنَّهُمْ یُبْعَثُونَ وَ یُحْشَرُونَ وَ یُحَاسَبُونَ وَ یُجْزَوْنَ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَالظَّنُّ هَاهُنَا الْیَقِینُ خَاصَّةً وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» وَ قَوْلُهُ «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» یَعْنِی مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مَبْعُوثٌ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَآتٍ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَاللِّقَاءُ هَاهُنَا لَیْسَ بِالرُّؤْیَةِ وَ اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمِیعَ مَا فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنْ لِقَائِهِ فَإِنَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ الْبَعْثَ وَ کَذَلِکَ قَوْلُهُ «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» یَعْنِی أَنَّهُ لَا یَزُولُ الْإِیمَانُ عَنْ قُلُوبِهِمْ یَوْمَ یُبْعَثُونَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ فَقَدْ حَلَلْتَ عَنِّی عُقْدَة ...
[7] . فَقَالَ لَنَا ابْتِدَاءً کَیْفَ تُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ فَقُلْنَا نَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ کَأَنَّکُمْ تَأْمُرُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهِمْ فَقُلْنَا فَکَیْفَ نَقُولُ
[8] . ظاهرا این نظر مرحوم طبرسی برگرفته از نظر قتاده میباشد که گفته است: روزی که به بهشت وارد شوند همدیگر را با سلام تهنیت میگویند، یعنی که هم ما و هم شما از هر امر ترسناکی به سلامت ماندیم. (به نقل البحر المحیط، ج8، ص487)
[9] . یعنی اشکال نشود که چرا ضمیر «ه» در یلقونه را به ملکالموت برگرداندید در حالی که مرجعی برای این ضمیر وجود ندارد؛ پاسخش این است که در آِه قبل علاوه بر الله، از ملائکه نام برد و ملکالموت یکی از ملائکه است، لذا ضمیر به او برمیگردد.