ادامه جلسه 527
تدبر
1) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»
در آیه قبل خداوند تاکید فرمود که اگر مطلبی دستور خدا و رسولش باشد هیچ مومنی حق ندارد درصدد انجام گزینه دیگری برآید. دیدیم که پیامبر ص از دخترعمه خود، زینب بنت جحش برای زید بن حارثه خواستگاری کرد و او ابتدا به خاطر برتریطلبیهای قبیلهای جاهلیت از این کار استنکاف ورزید اما همین که آیه نازل شد که هر مرد و زن مومنی باید به حکم خدا و رسولش تن دهد، پذیرفت و با زید ازدواج کرد. اما در این زندگی مشترک، چون خود را به لحاظ اصل و نسب برتر میدید به زیر فخرفروشی میکرد (ر.ک: شان نزول) و در مجموع با او بداخلاقی میکرد (حدیث1) تا حدی که زید دیگر حاضر به ادامه زندگی نشد و او را طلاق داد.
در این آیه مواجههای که پیامبر ص انجام داد و وظیفهای که خدا بر دوش او گذاشت تبیین میشود:
خداوند پیامبر ص را از قبل مطلع فرموده بود که نام یکی از زنان او «زینب بنت جحش» است. (حدیث1 و 2) پیامبر ص با اینکه این را میدانست اما به وظیفه اخلاقی خود برای جلوگیری از فروپاشی یک زندگی مشترک اقدام کرد و از زید خواست که به زندگی مشترکشان ادامه دهد. چنانکه از لحن آیه - و نیز از تحسینهایی که پیامبر اکرم ص و اهلبیت ایشان همچنان نسبت به زید داشتهاند، - برمیآید این دستور علیالقاعده یک دستور ارشادی بوده، نه یک حکم الزامی که تخطی از آن گناه بوده باشد، و نهایتا زید - که از قدیم مورد لطف خدا و رسول قرار گرفته بود - وی را طلاق داد؛ و خداوند به پیامبر ص دستور داد که خودش با زینب ازدواج کند؛ تا یکی از سنتهای جاهلی - که ازدواج با همسر فرزندخوانده را روا نمیدانستند - با قاطعیت برداشته شود و خواسته خدا مستقر گردد.
2) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ...»
خداوند وقتی میخواهد توصیه پیامبر ص به زید برای حفظ ازدواج و پرهیز از طلاق را مطرح کند با تعبیر «به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی» مطلب را شروع میکند.
درباره نعمت خدا بر زید - غیر از نعمتهایی که خدا به همگان داده - به توفیق اسلام آوردن، و اینکه خدا محبت او را در دل پیامبر انداخت تا وی زیر سایه او زندگی کند، اشاره کردهاند. (مجمع البیان، ج8، ص564) البحر المحیط، ج8، ص481)
درباره نعمت پیامبر بر زید، آزاد کردن او، و قبول فرزندخواندگی او را برشمردهاند (مجمع البیان، ج8، ص564) و سزاوار است: به اینکه سالها او را تحت حمایت خویش داشت، و برای ازدواج او با یکی از زنان سرشناس قریش، از آبروی خود هزینه کرد هم اشاره شود.
اما چرا به جای اسم بردن از زید از این تعبیر «کسی که خدا به او نعمت داده و تو هم به او نعمت دادی) استفاده کرد؟
الف. ولىّ نعمت بودن، ایجاد حقّ امر و نهى مىکند. (تفسیر نور، ج7، ص372)
ب. نوعی دلداری برای زید است: میتوان تصور کرد که چه اتفاق سنگینی برای زید رخ داده. او که پسرخوانده پیامبر بوده، اکنون همسری را - که پیامبر برای این ازدواج از آبروی خود مایه گذاشته بود - طلاق داده و پیامبر ص هم با همسر سابق او ازدواج میکند. یاد کردن از او به عنوان کسی که خدا و رسول بر او انعام فراوانی داشتهاند تا حدودی باعث آرامش و اطمینان او میشود. (ایستاده در باد، ص334)
ج. با ذکر سابقه نعمت، حس شکرگزاری شخص را برمیانگیزاند که انگیزهاش برای اطاعت بیشتر شود.
د. تا دفع کند شایعاتی که بعدها برای پیامبر ص ساختند که نعوذبالله چشم به زن فرزندخواندهاش داشته است. (توضیح در تدبر آخر خواهد آمد، ان شاءالله)
ه. ...
3) «أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»
با اینکه زینب بنای بر بداخلاقی و ناسازگاری گذاشته بود، اما پیامبر ص زید را به تداوم زندگی مشترک و تقوا دعوت کرد؛ پس:
الف. هرگاه همسرى نزد شما شکایت کرد فوراً پیشنهاد جدایى ندهید؛ بلکه به تقوا توصیه کنید. (تفسیر نور، ج7، ص372)
ب. این گونه نیست که اسلام طرفدار مردان باشد، همواره از مردان جانبداری کند، بلکه اسلام طرفدار تحکیم بنیاد خانواده است؛ و اگر در موارد دیگری به زنان توصیه بر رعایت حال همسرانشان را کرده، به مردان هم توصیه میکند که اگر زنتان بداخلاق بود، شما او را تحمل کنید
ج. تقوا میتواند به تحکیم پیوند خانوادگى کمک کند (تفسیر نور، ج7، ص372) حتی در جایی که یکی از طرفین بنا را بر ناسازگاری گذاشته است.
د. ...
4) تُخْفی فی نَفْسِکَ ... وَ تَخْشَى النَّاسَ ... زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ
خدا گاه پیامبرش را به سختی میاندازد و او را در معرض حرفهای ناصواب مردم قرار میدهد، تا مومنان به سختی و حرج نیفتند!
5) «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»
پیامبر قرار است برخلاف یک سنت جاهلی عمل کند؛ و خداوند از پیامبرش میخواهد که از مردم نترسد و تنها از خدا بترسد. پس:
الف. «رهبران دینى جامعه باید در شکستن سنّتهاى باطل پیشقدم باشند؛ و هموار کردن راه حقّ براى دیگران یک ارزش است.» (تفسیر نور، ج7، ص372)
ب. لازمهى قاطعیّت و صلابت آن است که با افکار فاسد و منحرف، گرچه افکار عمومى باشد مبارزه کنیم. (تفسیر نور، ج7، ص372)
ج. در اجراى فرمان خدا و شکستن عادتهاى غلط اجتماعى، از هیاهوى مردم نترسیم و منتظر تأیید مجامع بین المللى نباشید. (تفسیر نور، ج7، ص372)
د. ...
6) «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»
آیا این تعبیر که «از مردم میترسی در حالی که خدا سزاوار بود که از او بترسی» واقعا مواخذه پیامبر است؟
الف. با توجه به آیه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ: کسانی که رسالتهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از احدی جز خدا نمیترسند» (احزاب/39) که تنها با فاصله یک آیه در ادامه همین آیات خواهد آمد، معلوم میشود که این خشیت پیامبر ص از مردم، ترس بر خود نبوده است، بلکه مصداق خشیت فی الله بوده است؛ مثلا از این باب که نگران بوده که اگر آنچه خدا به او فرموده بود بیان کند منافقان طعنه و کنایه زنند و این اثر نامطلوبی در ایمان عموم جامعه بگذارد. (المیزان، ج16، ص322) و درواقع، میخواهد بفرماید در مسیر ابلاغ دستور خدا دلنگران این مخالفتها نباش و تاثیر کار را برعهده ما بگذار و فقط از ما حساب ببر.
ب. این عتاب ظاهری، بیش از اینکه عتاب پیامبر ص باشد به طور غیرمستقیم عتاب کسانی است که به پیامبر ص طعنه میزنند و مانع پیشبرد اهداف دینی میشوند. و از باب «به در میگویم تا دیوار بشنود» است.
ج. ...
7) «قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً»
چرا برای جدا شدن زید و زینب این تعبیر را به کار برد: «حاجت او[زید] از وی [= زینب] به پایان رسید.»
الف. میخواهد به ما بیاموزد که مسائل زناشویى را با کنایه بگویید. (تفسیر نور، ج7، ص372)
ب. بى علاقگى زن به شوهر نباید دلیلی برای عدم تمکین او باشد. (تفسیر نور، ج7، ص372)
ج. برخی گمان میکنند علت اصلی همه طلاقها عدم اشباع جنسی زوجین از همدیگر است. اگرچه این عامل را به عنوان یک عامل میتوان پذیرفت؛ اما اخلاقیات هم نقش بسیار مهمی دارند و همهى طلاقها و جدایىها به دلیل اختلافات و عدم اشباع جنسی نیست. (زید از زینب کام برگفت و به نیازش رسید و جدا شد)
د. ...
8) «زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ ... وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»
چرا خداوند خودش ازدواج پیامبر ص با زینب بنت جحش را رقم میزند و در قرآن بر آن تاکید میکند. (بویژه اگر توجه کنیم که تنها مشابههای این ازدواج، ازدواج آدم و حوا، و ازدواج امیرالمومنین و صدیقه کبری است؛ حدیث2)
بر اساس خود آیه، فلسفه اصلی این ازدواج این بوده است که یک سنت جاهلی که مومنان را به حرج و سختی میانداخته، براندازد و قبلا توضیح داده شد که تثبیت سنتهای الهی در زمینه خانواده و برانداختن اعتبارات جاهلی چه اندازه در دین مهم است. (جلسه423، تدبر4؛ جلسه424، تدبر2، جلسه425، تدبر1)
اما این اقدام میتواند ثمرات جنبی دیگری هم داشته باشد:
الف. زید به عنوان پسرخوانده پیامبر ص مطرح شده بود و عرب، پسرخوانده را همچون پسر خود شخص قلمداد میکرد، خداوند خواسته نشان دهد که نسل پیامبر ص از طریق حضرت زهرا س ادامه یافته و با الزام پیامبر ص به ازدواج با زن مطلّقه زید، تثبیت کند که زید پسر پیامبر ص نیست؛ چنانکه خود زید هم اصرار داشت که مردم وی را در عداد حضرت زهرا س - که فرزند واقعی پیامبر ص بوده - قرار ندهند و در کلامی از خود پیامبر ص، همین اقدام زید، که حریم اهل بیت ع را نگه میداشت، یکی از فضائل مهم وی برشمرده شده است. (التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری ع، ص642-645)
ب. اگر کسی، علیرغم دلخواه خودش تابع دستور خدا و پیامبر ص شد، خدا دلخواه او را به بهترین وجه تامین میکند. (زینب دلش میخواست با خود پیامبر ص ازدواج کند و از زید خوشش نمیآمد و صرفا چون پیامبر گفته بود با زید ازدواج کرد، خدا هم خودش عهدهدار ازدواج زینب با پیامبر ص شد)
ج. زنان بیوه و مطلقه محترم هستند و ازدواج با آنان کسر شأن نیست، حتی اگر آن زن همسرفرزندخوانده شخص باشد. (تفسیر نور، ج7، ص372)
د. مردم دریابند که ازدواجهای پیامبر ص بر اساس دستور خدا بوده است، نه به خاطر دلخواههای شخصی و هوسرانی.
ه. ...
9) «وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»
کاری را که بخواهد انجام دهد، حتما انجام میشود؛ و چیزی نمیتواند در مقابل آن بایستد.
10) «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»
پاسخ به شبهه و دفاع از قداست پیامبر
متاسفانه عدهای این مطلب را که «پیامبر ص در دلش مخفی میکرد» را به این معنا گرفتهاند که نعوذبالله عاشق زن فرزندخواندهاش بوده؛ و بعد داستانهایی ساختهاند که پیامبر ص چگونه محبت زینبِ شوهردار را در دل داشت و این بود آن چیزی که در دلش مخفی میکرد! و بعد توجیه هم کردهاند که محبت یک امر طبیعی و غریزی است و اشکالی ندارد که پیامبر هم چنین باشد!
اما خداوند در متن آیه نکات متعددی گنجانده تا این داستانپردازان بیشرم را رسوا کند.
الف. أَنْعَمْتَ عَلَیهِ: پیامبر کسی بود که به زید نعمتها داده بود. آیا کسی که این گونه در حق کسی لطف و محبت دارد، تا حدی که از آبروی خودش برای ازدواج او هزینه می کند، اگر واقعا چنین محبتی داشت، آیا از ابتدا برای خودش خواستگاری نمیکرد؟ خصوصا که زینب هم به ازدواج با پیامبر ص بسیار بیشتر رغبت داشت تا ازدواج با کسی که او را در شأن خود نمیدانست.
ب. مَا اللَّهُ مُبْدیهِ: آیه صریحا بیان میکند که خدا آنچه را در دل پیامبر ص بود آشکار میکند. آیا بعد از این ماجرا هیچگاه آیهای نازل شد یا حتی خود پیامبر در جایی به چنین عشقی اذعان کرده است؟ خداوند تنها چیزی که در این باره گفته و آشکار کرده، یکی این است که خدا شما را به ازدواج هم درآورد و بدین وسیله یک سنت جاهلی را از میان برداشت. آیا صرف اینکه شما را به ازدواج هم درآورد، بویژه با توجه به اینکه فلسفه این ازدواج را هم برداشتن یک سنت جاهلی معرفی کرده، به این معناست که « محبت مخفی تو به زینب را آشکار کرده»!!؟
ج. مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ: تو از مردم میترسیدی و خدا سزاوارتر بود به ترسیدن. داستانسرایان میگویند منظور این است که از برملا شدن عشقش میترسید در حالی که باید حرمت خدا را نگه میداشت؟ اگر آیه از این جهت پیامبر را مواخذه میکند آیا جزایش این است که آن زن را به پیامبر برسانند یا او را به خاطر این کار توبیخ کنند؟! همین که خدا از طرفی پیامبر را در ظاهر عتاب میکند و از طرف دیگر این ازدواج را به دستور خود میداند معلوم است که چنان عشقی در کار نبوده که مورد عتاب قرار گیرد.
د. زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ: بهترین دلیل بر بطلان چنان ادعایی همین است که فلسفه این ازدواج را خود آیه به صراحت بیان میکند: این ازدواج برای برانداختن یک رسم جاهلی بود که تو به خاطر آن شیوع آن رسم غلط، از حرف مردم میترسیدی، نه به خاطر یک عشق ناروا.
ه. کان امر الله مفعولا: کار خدا انجام شدنی است تاکیدی بر این است که این ازدواج دستور خدا برای رفع یک سنت جاهلی بود.
علاوه بر اینها شواهد تاریخی هم کاملا برخلاف این داستانسرایی هاست:
همه کسانی که این واقعه را روایت کردهاند شروع واقعه را از گلایههای زید به خاطر بداخلاقی و فخرفروشی زینب آغاز کردهاند، و آنچه موید چنین روحیهای در زینب است حکایت آیات 28-29 سوره احزاب است که در مواجهه با سادهزیستی حضرت ع، زینب بود که به پیامبر ص گفت «اگر ما را رها کنی در قوم خودمان همشأن خود را مییابیم.» (جلسه518، حدیث1). یعنی به لحاظ روحیات و اخلاقیات هم او زنی نبوده است که کسی عاشق او شود و بویژه که ظاهرا وی هنگام ازدواج با زید بیش از 30 سال داشته است[1] و اینکه زنی در آن جامعه، علیرغم برخورداری از اصل و نسبی معروف، تا 30 سالگی ازدواج نکرده باشد میتواند موید دیگری بر این نکته باشد.
[1] . چون او در سال20 هجری از دنیا رفته و هنگام مرگ 53 سال داشته و ازدواجش با زید بعد از هجرت بوده است