سفارش تبلیغ
صبا ویژن

527) سوره احزاب (33) آیه 37 وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ الل

بسم الله الرحمن الرحیم

527) سوره احزاب (33) آیه 37

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِ أَمْسِکْ عَلَیکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَی لا یکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً

ترجمه

و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی می‌گفتی همسرت را پیش خود نگهدار و تقوای الهی پیشه کن؛ و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی. پس هنگامی که زید از او کام برگرفت او را به ازدواج تو درآوردیم تا برای مومنین حَرَجی نباشد در ازدواج با همسران فرزندخوانده‌هایشان، هنگامی که از آنان کام برگرفته باشند؛ و امر خداوند همواره انجام شدنی است.

نکات ترجمه

«وَطَراً»

«وطر» به معنای نیازی است که برای شخص مهم باشد و بدان اهتمام داشته باشد. از ماده «وطر» تنها همین کلمه «وَطَر» در زبان عربی وجود دارد و حتی از آن، به صورت فعل هم استفاده نشده است؛ و غالبا به صورت همین عبارت «قَضی‏ وَطَراً» به کار می‌رود. (کتاب العین، ج7، ص476؛ لسان العرب، ج‏5، ص285)

با توجه به اینکه تعبیر «قضی» - چنانکه در جلسه قبل توضیح داده شد - به معنای به پایان رساندن و فیصله دادن است، ظاهرا تعبیر «قَضی‏ مِنْها وَطَراً» اشاره است به اینکه مرد مورد نظر قبلا با آن زن ازدواج کرده و از او کام گرفته است، اما از هم جدا شده و روابط و علائق بین آنها کاملا به پایان رسیده، به طوری که دیگر به هم نیازی، و  با هم کاری ندارند. (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏13، ص153) و ظاهرِ توضیح برخی این است که این عبارت، نه در مورد هر نیازی، بلکه در خصوص برآوردن نیاز جنسی به کار می‌رود (قضی شهوة، مجمع‌البیان، ج8، ص562) چنانکه از ابن‌عباس این عبارت به «جماع»، و از قتاده به «طلاق» تفسیر شده است. (البحر المحیط، ج‏8، ص483)

این کلمه در قرآن کریم تنها همین دوبار در همین آیه به کار رفته است.

اختلاف قرائت[1]

شان نزول

روایت شده است مدتی بعد از آنکه پیامبر ص زینب بنت جحش را به عقد پسرخوانده خود زید بن حارثه درآورد، زید خدمت ایشان رسید و گفت: من می‌خواهم از همسرم جدا شوم.

پیامبر ص فرمود: چرا؟

گفت: به خاطر اصل و نسبش دائما فخرفروشی می‌کند و با زبانش مرا می‌آزارد. حضرت ابتدا او را به تقوای الهی و ادامه زندگی دعوت کردند؛ اما او نهایتا وی را طلاق داد. وقتی عدّه‌اش به پایان رسید این آیات نازل شد و خداوند وی را مامور به ازدواج با زینب کرد.

البحر المحیط، ج‏8، ص482[2]؛ تفسیر القمی، ج‏2، ص194[3]

و از انس بن مالک نقل شده که وقتی عدّه زینب تمام شد رسول الله به زید گفت: نزد زینب برو و او را برای من خواستگاری کن. زید آمد و گفت: بر تو بشارت باد که رسول الله مرا سراغت فرستاده و از تو خواستگاری کرده است و در مورد تو آیه نازل شده است.

و در روایتی دیگر، زید می‌گوید: وقتی سراغش رفتم چادرش را کامل بر سر کشیده بود. هنگامی که دیدمش در دیدگانم بزرگ آمد تا حدی که نتوانستم رو در رو به او نگاه کنم چرا که می‌دیدم رسول الله ص از او خواستگاری کرده است. پس رویم را به سوی دیگری انداختم و گفتم: زینب! بر تو بشارت باد که رسول الله از تو خواستگاری کرده است. خوشحال شد و گفت: من اقدامی انجام نمی‌دهم تا خداوند دستوری بفرستد؛ و رفت و در مسجد ماند تا «تو را به ازدواج او درآوریم» (احزاب/37) نازل شد و رسول الله با او ازدواج کرد و ولیمه‌ای داد که برای هیچیک از همسرانش نداده بود، گوسفندی ذبح کردند و با نان و گوشت از مردم پذیرایی کردند.

و از شعبی نقل شده که زینب به پیامبر می‌گفت: من به سه دلیل برایت ناز می‌کنم که زنان دیگرت نمی‌توانند به این بهانه‌ها برایت ناز کنند: جدّ من و تو یکی است، خدا در آسمان عقد مرا جاری ساخت؛ و پیکِ [خبر این ازدواج] جبرئیل بود. [4]

مجمع البیان، ج‏8، ص565[5]

حدیث

1) از امام سجاد ع روایت شده است که خداوند به پیامبر ص وحی کرده بود که زید بزودی زینب را طلاق می‌دهد و به دستور خدا او موظف به ازدواج با زینب خواهد بود. هنگامی که زید از بداخلاقی زینب، و اینکه به سخن او گوش نمی‌دهد، به پیامبر ص شکایت برد و به ایشان خبر داد که می‌خواهد طلاقش دهد، پیامبر ص ابتدا از باب ادب و توصیه اخلاقی به او فرمود «همسرت را نزد خود نگهدار و تقوی پیشه کن»  و البته می‌دانست که او طلاقش خواهد داد؛ و این آن چیزی است که در ضمیر خود مخفی می‌کرد و نمی‌خواست که خودش دستور به طلاق او داده باشد با اینکه می‌دانست که او طلاقش خواهد داد، و رسول الله می‌ترسید که مردم درباره اینکه او بعد از زینب با زید - که [پیامبر ص] سرپرست او بود- ازدواج کند بگویند که او دستور به طلاق دادن زینب داده است؛ و خداوند او را عتاب کرد به خاطر همین مقدار که برایش این را مباح کرده بود، و با این حال او به زید گفت «همسرت را نگهدار»‌با اینکه می‌دانست او را طلاق خواهد داد؛ و به او اعلام کرد که خشیت از خداوند در هر حال سزاوارتر است.

نکته: ابوحیان (که از مفسران برجسته اهل سنت است) بعد از ذکر این حدیث می‌گوید: و این مطلب که از علی بن حسین [علیهما السلام] روایت شده، مطلبی است که محققانِ از مفسران همانند زهری و بکر بن علاء و قشیری و قاضی ابوبکر بن عربی و ... آن را قبول دارند و متاسفانه برخی از مفسران در اینجا داستان‌سرایی‌هایی کرده‌اند که نه تناسبی با مقام نبوت دارد و نه ارزش ذکر کردن.

البحر المحیط، ج‏8، ص482

قال علی بن الحسین: کان قد أوحى اللّه إلیه أن زیدا سیطلقها، و أنه یتزوجها بتزویج اللّه إیاها. فلما شکا زید خلقها، و أنها لا تطیعه، و أعلمه بأنه یرید طلاقها، قال له:  «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»، على طریق الأدب و الوصیة، و هو یعلم أنه سیطلقها. و هذا هو الذی أخفی فی نفسه، و لم یرد أنه یأمره بالطلاق و لما علم من أنه سیطلقها، و خشی رسول اللّه أن یلحقه قول من الناس فی أن یتزوج زینب بعد زید، و هو مولاه، و قد أمره بطلاقها، فعاتبه اللّه على هذا القدر فی شی‏ء قد أباحه اللّه بأن قال: أَمْسِکْ، مع علمه أن یطلق، فأعلمه أن اللّه أحق بالخشیة، أی فی کل حال. انتهى

و هذا المروی عن علی بن الحسین، هو الذی علیه أهل التحقیق من المفسرین، کالزهری، و بکر بن العلاء، و القشیری، و القاضی أبی بکر بن العربی و غیرهم و لبعض المفسرین کلام فی الآیة یقتضی النقص من منصب النبوة، ضربنا عنه صفحا.


2) هنگامی که مامون صاحب‌نظران اهل اسلام و سایر ادیان مانند یهود و نصاری و زرتشتیان و صابئین و سایر سخنوران را جمع کرد و حضرت پاسخ کوبنده‌ای به تمام آنها داد، علی بن مجمد بن جهم بلند شد و گفت: یا ابن رسول الله! آیا شما اعتقاد به عصمت پیامبران داری؟

فرمود: بله.

[سپس شروع کرد به برشمردن مواردی که از نظر وی در قرآن کریم خلاف عصمت پیامبران است و در آخر گفت]

... ویا سخن خداوند در مورد پیامبرش حضرت محمد ص که «و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» (احزاب/37)

امام رضا ع فرمود: علی! تقوای الهی پیشه کن و به پیامبر زشتکاری نسبت مده و کتاب خدا را بر اساس رأی و نظر شخصی خود تاویل مکن. [سپس به تک‌تک موارد پاسخ دادند تا رسیدند به اینکه]

و اما حضرت محمد ص و سخن خداوند عز و جل درباره او که «و در خودت نهان می‌کردی آنچه را که خداوند آشکارکننده آن بود، و از مردم می‌ترسیدی، و خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی». همانا خداوند عز و جل پیامبرش را آگاه کرده بود از اسم همسرانش در دنیا، و نیز آن همسرانش که در آخرت همسر اویند و اینکه آنان [همچون] مادر مومنان [ام‌المومنین] می‌باشند [که ازدواج با آنها پس از پیامبر همانند ازدواج با مادر، حرام است]. به هر حال، یکی از همسران ایشان که اسمش را به او گفته بود زینب بنت جحش بود که آن موقع همسر زید بن حارثه بود و حضرت ص اسم او را در دل مخفی می‌داشت و آشکار نمی‌کرد تا اینکه منافقان نگویند که «او در مورد زنی که شوهر دارد می‌گوید که یکی از همسران من و از از مادران مومنین [ام‌المومنین] می‌باشد!» و از سخن [طعنه‌آمیز] منافقان می‌ترسید. پس خداوند عز و جل فرمود «و از مردم می‌ترسی؟ و خداوند سزاوارتر است که از او بترسی» یعنی در ضمیر خود.

و همانا خداوند عز و جل، عهده‌دار تزویج کسی نشد مگر تزویج حواء برای آدم، و تزویج زینب بنت جحش برای پیامبر ص با این عبارت که «پس هنگامی که زید از او کام برگرفت او را به ازدواج تو درآوردیم» و تزویج حضرت فاطمه س برای حضرت علی ع.

پس علی بن جهم به گریه افتاد و گفت یَا ابن رسول الله! من به درگاه خداوند عز و جل توبه می‌کنم از اینکه از این پس درباره پیامبران جز آن گونه که شما توضیح دادید سخن بگویم.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص195

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ‏ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِی‏ قَالَ: لَمَّا جَمَعَ الْمَأْمُونُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع أَهْلَ الْمَقَالاتِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ الدِّیَانَاتِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِینَ وَ سَائِرِ أَهْلِ الْمَقَالاتِ فَلَمْ یَقُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ أَلْزَمَهُ حُجَّتَهُ کَأَنَّهُ قَدْ أُلْقِمَ حَجَراً فَقَامَ إِلَیْهِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ تَقُولُ بِعِصْمَةِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا تَعْمَلُ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...[6] وَ قَوْلِهِ فِی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» فَقَالَ مَوْلَانَا الرِّضَا ع وَیْحَکَ یَا عَلِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَنْسُبْ إِلَى أَنْبِیَاءِ اللَّهِ الْفَوَاحِشَ وَ لَا تَتَأَوَّلْ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِرَأْیِک‏...

وَ أَمَّا مُحَمَّدٌ ص‏ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَ نَبِیَّهُ ص أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَسْمَاءَ أَزْوَاجِهِ فِی دَارِ الْآخِرَةِ وَ أَنَّهُنَّ أُمَّهَاتُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِحْدَاهُنَّ مَنْ سُمِّیَ لَهُ زَیْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ وَ هِیَ یَوْمَئِذٍ تَحْتَ زَیْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَأَخْفَى اسْمَهَا فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهِ لِکَیْلَا یَقُولَ أَحَدٌ مِنَ الْمُنَافِقِینَ إِنَّهُ قَالَ فِی امْرَأَةٍ فِی بَیْتِ رَجُلٍ إِنَّهَا إِحْدَى أَزْوَاجِهِ مِنْ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ وَ خَشِیَ قَوْلَ الْمُنَافِقِینَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ» یَعْنِی فِی نَفْسِکَ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَوَلَّى تَزْوِیجَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا تَزْوِیجَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ ع وَ زَیْنَبَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِقَوْلِهِ فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها الْآیَةَ وَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ ع‏.

فَبَکَى عَلِیُّ بْنُ الْجَهْمِ وَ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَنْطِقَ فِی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ بَعْدَ یَوْمِی هَذَا إِلَّا بِمَا ذَکَرْتَهُ.[7]


3) ابوحفص رنگرز می‌گوید: از امام صادق ع شنیدم که در مورد این آیه که «سپس در آن روز از نعمت سوال خواهید شد»‌ (تکاثر/8) فرمود: ما جزء آن نعمت‌ی هستیم که خداوند ذکر کرد؛ سپس این آیه را قرائت فرمود: «و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت بخشیده بود و [تو نیز] به او نعمتی داده بودی می‌گفتی»

تفسیر فرات الکوفی، ص605؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، ص476[8]

قَالَ [حَدَّثَنَا] أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ [قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُزَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ‏] عَنْ أَبِی حَفْصٍ الصَّائِغِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» قَالَ:

نَحْنُ مِنَ النَّعِیمِ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ [قَرَأَ] جَعْفَرٌ «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ.

تدبر

بقیه متن در برگه بعدی


[1] . زَوَّجْناکَها/ زَوَّجْتُکَها

قرائت مشهور به صورت ضمیر متکلم مع‌الغیر (یا متکلم معظم لنفسه) است، اما در قرائات شاذه از امام صادق ع و ابن‌حنفیه و امام حسن ع و امام حسین ع و و امیرالمومنین ع قرائت به صورت زَوَّجْتُکَها (ضمیر متکلم وحده) هم روایت شده است.

و قراءة أهل البیت علیهم السّلام: زوّجتکها. و عن الصّادق ع: ما قرأتها على أبى إلّا کذلک، إلى أن قال: و ما قرأ علىّ (ع) على النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله إلّا کذلک؛ (تفسیر جوامع الجامع، ج‏3، ص320)

و جعفر بن محمد، و ابن الحنفیة، و أخواه الحسن و الحسین، و أبوهم علی: زوجتکها، بتاء الضمیر للمتکلم (البحر المحیط، ج‏8، ص483)

[2] . ... فجاء زید فقال: یا رسول اللّه، إنی أرید أن أفارق صاحبتی، فقال: «أ رابک منها شی‏ء؟» قال: لا و اللّه و لکنها تعظم علی لشرفها و تؤذینی بلسانها، فقال: «أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ»، أی لا تطلقها، و هو أمر ندب، «وَ اتَّقِ اللَّهَ فی معاشرتها». فطلقها، و تزوجها رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم، بعد انقضاء عدّتها.

[3] . فَمَکَثَتْ عِنْدَ زَیْدٍ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ إِنَّهُمَا تَشَاجَرَا فِی شَیْ‏ءٍ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ زَیْدٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ تَأْذَنُ لِی فِی طَلَاقِهَا فَإِنَّ فِیهَا کِبْراً وَ إِنَّهَا لَتُؤْذِینِی بِلِسَانِهَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقِ اللَّهَ وَ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ أَحْسِنْ إِلَیْهَا، ثُمَّ إِنَّ زَیْداً طَلَّقَهَا وَ انْقَضَتْ عِدَّتُهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ نِکَاحَهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ: فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها.

[4] . در پاورقی شان نزول آیه 4 همین سوره (جلسه 423) اشاره شد به شرح و بسیط که در برخی تفاسیر درباره این واقعه آمده که کاملا از ساحت مقدس ایشان دور است و در احادیث پاسخ ائمه به این اسرائیلیات خواهد آمد.

[5] . وَ رَوَى ثَابِتٌ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: لَمَّا انْقَضَتْ عِدَّةُ زَیْنَبَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِزَیْدٍ اذْهَبْ فَاذْکُرْهَا عَلَیَّ قَالَ زَیْدٌ فَانْطَلَقْتُ فَقُلْتُ یَا زَیْنَبُ أَبْشِرِی قَدْ أَرْسَلَنِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَذْکُرُکَ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَدَخَلَ عَلَیْهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ لِقَوْلِهِ زَوَّجْناکَها وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى قَالَ زَیْدٌ فَانْطَلَقْتُ فَإِذَا هِیَ تُخَمِّرُ عَجِینَهَا فَلَمَّا رَأَیْتُهَا عَظُمَتْ فِی نَفْسِی حَتَّى مَا أَسْتَطِیعُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهَا حِینَ عَلِمْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص ذَکَرَهَا فَوَلَّیْتُهَا ظَهْرِی وَ قُلْتُ یَا زَیْنَبُ أَبْشِرِی إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یَخْطُبُکِ فَفَرِحَتْ بِذَلِکَ وَ قَالَتْ مَا أَنَا بِصَانِعَةٍ شَیْئاً حَتَّى أُوَامِرَ رَبِّی فَقَامَتْ إِلَى مَسْجِدِهَا وَ نَزَلَ زَوَّجْناکَها فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلَ بِهَا وَ مَا أَوْلَمَ عَلَى امْرَأَةٍ مِنْ نِسَائِهِ مَا أَوْلَمَ عَلَیْهَا ذَبَحَ شَاةً وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ حَتَّى امْتَدَّ النَّهَارُ.

وَ عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: کَانَتْ زَیْنَبُ تَقُولُ لِلنَّبِیِّ ص إِنِّی لَأَدُلُّ عَلَیْکَ بِثَلَاثٍ مَا مِنْ نِسَائِکَ امْرَأَةٌ تَدُلُّ بِهِنَّ جَدِّی وَ جَدُّکَ وَاحِدٌ وَ إِنِّی أَنْکَحَنِیکَ اللَّهُ فِی السَّمَاءِ وَ إِنَّ السَّفِیرَ لَجَبْرَئِیلُ ع.

[6] . وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ وَ قَوْلِهِ فِی یُوسُفَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی دَاوُدَ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ

[7] . در همین کتاب ص203 حضرت توضیح دیگری هم داده‌اند:

حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ع فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَیْسَ مِنْ قَوْلِکَ أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعْصُومُونَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏ ...

فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ (عَلَیْکَ) زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه‏ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَصَدَ دَارَ زَیْدِ بْنِ‏ حَارِثَةَ بْنِ‏ شَرَاحِیلَ‏ الْکَلْبِیِّ فِی أَمْرٍ أَرَادَهُ فَرَأَى امْرَأَتَهُ تَغْتَسِلُ فَقَالَ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِذَلِکَ تَنْزِیهَ الْبَارِی عَزَّ وَ جَلَ‏  عَنْ قَوْلِ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَلَائِکَةَ بَنَاتُ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیماً  فَقَالَ النَّبِیُّ لَمَّا رَآهَا تَغْتَسِلُ سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ أَنْ یُتَّخَذَ لَهُ وَلَداً یَحْتَاجُ إِلَى هَذَا التَّطْهِیرِ وَ الِاغْتِسَالِ فَلَمَّا عَادَ زَیْدٌ إِلَى مَنْزِلِهِ أَخْبَرَتْهُ امْرَأَتُهُ بِمَجِی‏ءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَوْلِهِ لَهَا سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَکِ فَلَمْ یَعْلَمْ زَیْدٌ مَا أَرَادَ بِذَلِکَ وَ ظَنَّ أَنَّهُ قَالَ ذَلِکَ لِمَا أَعْجَبَهُ مِنْ حُسْنِهَا فَجَاءَ إِلَى النَّبِیِّ ص وَ قَالَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّ امْرَأَتِی فِی خُلُقِهَا سُوءٌ وَ إِنِّی أُرِیدُ طَلَاقَهَا فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص‏ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ‏  وَ قَدْ کَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَهُ عَدَدَ أَزْوَاجِهِ وَ أَنَّ تِلْکَ الْمَرْأَةَ مِنْهُنَّ فَأَخْفَى ذَلِکَ فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهِ لِزَیْدٍ وَ خَشِیَ النَّاسَ أَنْ یَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّداً یَقُولُ لِمَوْلَاهُ إِنَّ امْرَأَتَکَ سَتَکُونُ لِی زَوْجَةً یَعِیبُونَهُ بِذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ‏ یَعْنِی بِالْإِسْلَامِ‏ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ‏ یَعْنِی بِالْعِتْقِ‏ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ‏ ثُمَّ إِنَّ زَیْدَ بْنَ حَارِثَةَ طَلَّقَهَا وَ اعْتَدَّتْ مِنْهُ فَزَوَّجَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ثُمَّ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ الْمُنَافِقِینَ سَیَعِیبُونَهُ‏  بِتَزْوِیجِهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى‏ ما کانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَه‏.

[8] . حَدَّثُونَا عَنْ أَبِی بَکْرٍ السَّبِیعِیِّ [قَالَ:] حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمُقَانِعِیُّ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَیْنٍ [قَالَ:] حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الصَّائِغُ [عُمَرُ بْنُ رَاشِدٍ] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ قَالَ: نَحْنُ النَّعِیمُ. وَ قَرَأَ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ.