ادامه جلسه 523 آیه 33 سوره احزاب
5) از امام صادق ع در روایتی توضیح می دهند هنگامی که با ابوبکر بیعت کردند و کارش مستقر شد شخصی را فرستاد و کارگزار حضرت فاطمه س در فدک را بیرون کرد. حضرت زهرا س نزد ابوبکر آمد و اعتراض کرد. او شاهد خواست و ابتدا شهادت امایمن و حضرت علی ع را پذیرفت و نامه استرداد فدک را امضا کرد اما عمر آمد و آن نامه را پاره کرد و همراه با عایشه و حفصه شهادت دادند که ما از پیامبر ص شنیدیم که پیامبران ارثی نمیگذارد و آنچه از ایشان باقیمانده صدقه است و شهادت امایمن و حضرت علی ع را هم مردود دانست! حضرت فاطمه س به خانه برگشت و امیرالمومنین ع به مسجد رفت و با ابوبکر شروع به بحث کرد.
فرمود: ابوبکر! آیا کتاب خدا را میخوانی؟!
گفت: بله!
فرمود: به من بگو که این سخن خداوند متعال «جز این نیست که خداوند میخواهد هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند» در مورد چه کسی نازل شده است؟ درباره ما یا درباره غیر ما؟
گفت: درباره شماست.
فرمود: اگر دو شاهد شهادت دهند که [حضرت] فاطمه س مرتکب فحشاء شده چکار میکنی؟
گفت: حد بر او جاری میکنم، همان گونه که بر سایر مسلمانان جاری میکنم!
فرمود: پس نزد خداوند در زمره کافران هستی!
گفت: چرا؟
فرمود: چون شهادت خداوند به طهارت او را انکار کردی و شهادت مردم علیه او را پذیرفتی! همان گونه که الان هم حکم خدا و حکم رسولش را رد کردی که رسول الله فدک را برای او قرار داد و در زمان حیاتش هم در اختیار او بود آنگاه شهادت یک اعرابیای که هنوز آداب دینداری را نیاموخته میپذیری و فدک را از او میگیری و ادعا میکنی که جزء اموال عمومی مسلمانان است؟! در حالی که رسول الله ص فرموده بود: «دلیل و بینه بر عهده مدعی است و کسی که منکر است تنها کافی است که سوگند بخورد. [چون فدک در اختیار حضرت زهرا س بوده، کسانی که میگویند فدک مال او نیست باید دلیل و بینه بیاورند، نه حضرت زهرا س] ...
تفسیر القمی، ج2، ص156-157
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَکَ فَأَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ ع إِلَى أَبِی بَکْرٍ، ...
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَبَا بَکْرٍ تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فِیمَنْ نَزَلَتْ أَ فِینَا أَمْ فِی غَیْرِنَا قَالَ بَلْ فِیکُمْ قَالَ فَلَوْ أَنَّ شَاهِدَیْنِ شَهِدَا عَلَى فَاطِمَةَ بِفَاحِشَةٍ مَا کُنْتَ صَانِعاً قَالَ کُنْتُ أُقِیمُ عَلَیْهَا الْحَدَّ کَمَا أُقِیمُ عَلَى سَائِرِ الْمُسْلِمِینَ قَالَ کُنْتَ إِذاً عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْکَافِرِینَ، قَالَ: وَ لِمَ قَالَ: لِأَنَّکَ رَدَدْتَ شَهَادَةَ اللَّهِ لَهَا بِالطَّهَارَةِ وَ قَبِلْتَ شَهَادَةَ النَّاسِ عَلَیْهَا کَمَا رَدَدْتَ حُکْمَ اللَّهِ وَ حُکْمَ رَسُولِهِ أَنْ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهَا فَدَکَ وَ قَبَضَتْهُ فِی حَیَاتِهِ ثُمَّ قَبِلْتَ شَهَادَةَ أَعْرَابِیٍّ بَائِلٍ عَلَى عَقِبِهِ عَلَیْهَا فَأَخَذْتَ مِنْهَا فَدَکَ وَ زَعَمْتَ أَنَّهُ فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبَیِّنَةُ عَلَى مَنِ ادَّعَى وَ الْیَمِینُ عَلَى مَنِ ادُّعِیَ عَلَیْهِ ...
تدبر
1) «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»
خداوند از زنان پیامبر ص میخواهد که باوقار در خانههایشان بمانند و همچون جاهلیت عرضاندام نکنند.
در ادبیات اسلامی، حکم و تحلیل و رفتار جاهلیت درست نقطه مقابل حکم الهی و حق و حقیقت است (مثلا مائده/50[1]، آلعمران/154[2]و ...). پس،
اینکه «تبرج» (= ظاهر کردن زیبایهای زنانه در مقابل افراد غریبه و نامحرم) در ملأ عام را از نوع اقدامات جاهلیت معرفی میکند، نشان میدهد که - برخلاف شبههای که برخی از ناآگاهان یا مغرضان امروزه مطرح میکنند - حکم حجاب و پرهیز از نشان دادن زیباییهای زنانه، حکم اختصاصی زنان پیامبر ص نیست.
تبصره
ممکن است برخی بخواهند از تعبیر «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ» ضرورت خانهنشینی برای زنان پیامبر ص و به تبع آن، دست کم ترجیح خانهنشینی برای عموم زنان را نتیجه بگیرند. اما تاریخ بخوبی نشان میدهد که چنین برداشتی نارواست: هیچ گزارش تاریخی نداریم که بعد از نزول این آیه، زنان پیامبر کلاً خانهنشین شده باشند یا کسی آنان را به خاطر بیرون رفتن از خانه مذمت کرده باشد. بلکه واضح است که مقصود از این تعبیر،
اولا پرهیز از خودنمایی و جلوهگری، و
ثانیا در خصوص زنان پیامبر ص، هشدار به پرهیز از سوءاستفاده از جایگاه اجتماعی خود و دستمایه اقدامات اجتماعی دیگران شدن است.
کلمه تبرج بخوبی بر نکته اول دلالت دارد؛ و
قضایای جنگ جمل و تطبیق اقدام عایشه بر آن از همان زمان [مثلا از ابنعباس نقل شده که خدا می دانست جنگ جمل رخ میدهد و لذا این آیه را نازل کرد؛ مناقب آل أبی طالب ع، ج3، ص148][3] و نیز ابراز ندامتهای مکرر عایشه تا آخر عمرش با استناد به این آیه، بخوبی بر نکته دوم دلالت دارد.
2) «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»
تعبیر «جاهلیت نخستین» بخوبی نشان میدهد که جاهلیت دیگری هم در کار خواهد بود. (حدیث1)
با توجه به اینکه در میان ویژگیهای مختلف، جاهلیت را به کلمه «تبرج» (= خودنمایی زنان در ملأ عام) اضافه کرد، شاید بتوان گفت مهمترین ویژگی ممیزه و شاخص دوران جاهلیت، همین تبرج زنان است.
اگر این نتیجهگیری صحیح باشد، آنگاه چهبسا بتوان گفت که حق با امثال سید قطب است که دوره مدرنیته را دوره «جاهلیت مدرن» میدانند که بسیار لجامگسیختهتر از جاهلیت نخستین است (فی ظلال القرآن، ج5، ص2860-2861)
3) «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»
تعبیر «جاهلیت نخستین» بخوبی نشان میدهد که جاهلیت دیگری هم در کار خواهد بود. (حدیث1)
این هشداری است به مسلمانان که حتی بعد از آمدن اسلام و قبول کردن آن، باز هم ممکن است عدهای از مسلمانان، [حتی در رده نزدیکان پیامبر ص] شیوه زندگی جاهلیت را در پیش گیرند.
در واقع، مادام که تمامی اندیشههای، ارزشها، احساسات و تصمیمات ما بر پایه دین نباشد؛ ممکن است هنوز به شیوه جاهلیت زندگی میکنیم. در جاهلیت اول است که پیامبر ص و قرآن صریحا انکار میشد؛ اما جاهلیت ثانی ظاهرا اسلام را میپذیرد، ولی به مردم میآموزد که فارغ ازدین و آموزههای دینی هم «میتوان» - و بلکه «باید» زندگی کرد! (ایستاده در باد، ص269)
نکته در فلسفه دین
دیدگاه فوق همان تئوری «دین حداقلی» است که معتقد است ضرورتی ندارد ما حضور دین را در همه عرصههای زندگی خود جدی بگیریم. درباره «دین حداقلی» قبلا در جلسه21، تدبر3 http://yekaye.ir/12-92-al-lail/ ؛ جلسه404، تدبر6 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-22/ ؛ و جلسه 501، تدبر3 http://yekaye.ir/al-qalam-68-36/ توضیحاتی گذشت.
4) «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»
«جایگاه زن، یا خانه است، یا بیرون خانه اما بدون خودنمایی» (تفسیر نور، ج9، ص364)
5) «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»
در این آیات، توصیههای تقوا به زنان پیامبر ص را از نحوه سخن گفتن و حضور اجتماعی شروع کرد و سپس سراغ نماز و زکات و اطاعت از خدا رفت. نماز و زکات ظاهرا نماد مهمترین تکالیف فردی و اجتماعی انسان است و تعبیر اطاعت از خدا و رسول هم که شامل کل دین میشود. اما چرا آن امور را مقدم شمرد؟
الف. اگر آیه را خاص زنان پیامبر ص بدانیم، شاید بتوان چنین تحلیل کرد که:
الف.1. آنان به خاطر اینکه همسر پیامبرند موقعیت اجتماعی زنانهشان، بسیار مهمتر از سایر وظایف فردی و اجتماعیِ خودشان است.
الف.2. اینها اولیات مسلمانی و دینداری است؛ و خدا با تاکید بر این امور برای زنان پیامبر ص میخواهد به نحو غیرمستقیم به ما بفهماند که افق فهم و عمل زنان پیامبر ص - که بعدا دستگاه خلافت در طی چند قرن بشدت کوشید که با بزرگ کردن آنها، توجه مردم را از خاندان حقیقی پیامبر که معصوم بودند منحرف کند - چه اندازه بوده و خداوند تذکر چه نکاتی به آنان را لازم دانسته است. این تعابیر - که مخصوصا با قیودی همچون «اگر تقوا پیشه کنید» «عذابتان دو برابر میشود» «تبرج جاهلیت» همراه است - را مقایسه کنید با آیاتی که درباره پنج تن آلعبا مثلا در سوره انسان (آیات5 تا 23) آمده است.
الف.3. ...
ب. اگر بحث را ناظر به جنس زن بدانیم که زنان پیامبر صرفا از باب اهمیت و ضرورت بیشتر مطرح شدهاند؛ شاید بتوان چنین تحلیل کرد که:
ب.1. غریزه جنسی یک غریزه بسیار قوی در وجود آدمی است و کنترل آن جز مهمترین اقدامات در فضای دینداری است. بخش عمدهای از این افدامات به مساله خودنمایی و فتنهانگیزی زنان برمیگردد؛ اگر زنان بتوانند بر این روحیهشان غلبه کنند و خود را در این زمینه کنترل کنند، این مساله در کلیت جامعه بشدت موثر واقع میشود؛ لذا در مورد زنان، رعایت این را بر مسائل دیگر اولویت داده است.
ب. 2. ...
ج. ...
6) «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»
در اینجا «الرجس» با حرف «الـ» آمده و چون در آیات قبل این کلمه نیامده بود - تا بتوان الف و لام آن را «الـ» معرفه داسنت - علیالقاعده «الـ» جنس یا شمول است، یعنی خداوند میخواهد جنس پلیدی یا همه انواع پلیدی را از شما دور کند.
این تعبیر بخوبی دلالت بر عصمت اهل بیت ع دارد و آمدن تعبیر «یطهرکم تطهیرا: پاکتان کند چه پاک کردنی» نیز این معنا را کاملا تقویت میکند؛ و در روایات متواتر بر اصحاب کساء تطبیق داده شدهاند. (شان نزول و حدیث3)
7) «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»
شبهه
با توجه به اینکه تعبیر جمع مذکر شامل حال گروهی از مردان و زنان هم میشود، آیا این فراز از آیه میتواند علاوه بر اصحاب کساء شامل بقیه زنان پیامبر ص - که قبل از آن بحث ایشان بود - هم باشد؟
پاسخ
اگر فقط مساله را لفظی ببینیم بله، اما به دلایل مختلف این آیه شامل حال بقیه زنان پیامبر نمیشود: دست کم، دو دسته دلایل قرآنی و دلایل تاریخی بر این مطلب میتوان ارائه کرد:
الف. دلایل قرآنی
الف.1. قرآن کریم حکایت میکند که دست کم برخی از زنان پیامبر ص گناهانی کردهاند که بشدت مورد مواخذه قرار گرفتهاند که حتی در صورت توبه باز هم انحراف دلهایشان پاک نمیشود (تحریم/3-4) در حالی که در این آیه از زدودن هرگونه رجس و تطهیر کامل آنان سخن گفته است. (تدبر6)
الف.2. سیاق آیات تحمل چنین معنایی را ندارد. این آیات با مواخذه زنان پیامبر و مخیر کردن آنان بین دنیاطلبی و پیامبر ص شروع میشود وبعد که آنان پیامبر ص را برمیگزینند باز هم لحن مواخذه و تهدیدش شدید ادامه مییابد و آنها را نسبت به رعایت سادهترین مسائل شرعی مانند عدم تبرج هشدار میدهد؛ خلاف بلاغت است که یکدفعه از چنان تهدیدات شدیدی به چنین کرامت عظیمی منتقل شود؛ به علاوه که این فراز کاملا حالت جمله معترضه را دارد به طوری که اگر این فراز حذف شود و مطلب قبل به آیه بعد وصل شود، کاملا آنها در یک راستا میباشند. (المیزان، ج16، ص312)
الف.3. ...
ب. دلایل تاریخی
ب.1. در تاریخ، برخی از این زنان چنان گناهان آشکاری مرتکب شدهاند که به هیچ وجه با چنین تطهیری سازگار نیست و خودشان هم بارها به گناهکار بودن خود اعتراف کرده اند (مانند راهاندازی جنگ جمل علیه امیرالمومنین ع که به کشته شدن حدود 20 هزار نفر انجامید؛ جلسه521، حدیث3)
ب.2. در جریان نزول آیه، خود امسلمه تقاضا میکند که جزء اصحاب کساء قرار گیرد اما پیامبر ص نمیپذیرد؛ و با توجه به اینکه هم آیه در خانه او نازل شد و هم در روایات متعدد شیعه و سنی، پیامبر ص به وی وعده بهشت داده است، اگر امکان داشت کسی از زنان پیامبر ص مشمول این آیه بشود حتما شامل حال او میشد. (اقتباس از المیزان، ج16، ص312)
ب. 3. در تاریخ از حضرت زهرا و امیرالمومنین ع تا بقیه امامان شیعه بارها برای اثبات حقانیت خود به این آیه استناد کردهاند در حالی که در هیچ روایت تاریخی نمی بینیم که زنان پیامبر به این فراز آیه برای برتری خویش استناد کرده باشند. (ایستاده در باد، ص273)
ب. 4. روایات متعددی درباره شان نزول آیات قبل و بعد درباره زنان پیامبر ص آمده اما در هیچیک از آنها این فراز نیامده است؛ یعنی معدود روایات جعلیای هم که این را مربوط به زنان پیامبر معرفی کرده، باز هم این را در کنار قبل و بعدش مطرح نکرده است. (المیزان، ج16، ص312)
ب.5. ...
8) « قَرْنَ ... بُیُوتِکُنَّ ... تَبَرَّجْنَ ... أَقِمْنَ ... آتینَ ... أَطِعْنَ؛ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»
آیات قبلی همگی به صورت جمع مونث بود. یکباره سیاق بحث عوض شود و معلوم شد که مقصود از اهل بیتِ پیامبر ص، در درجه اول اصحاب کساء (یعنی امیرالمومنین ع و حضرت زهرا س و امام حسن ع و امام حسین ع) میباشند که بهتبع آنها، بقیه امامان اهل بیت ع نیز شامل این آیه میشوند. (تدبر7)
اما چرا این تغییر در تعبیر رخ داده است و این فراز در مورد اهل بیت، در میانه آیات مربوط به زنان پیامبر ص آمده است؟
الف. مصحلت پیشگیری از تحریف
خداوند مصلحت در آن دیده که آیاتی را که درباره اهل بیت ع است طوری در ضمن آیات دیگر قرار دهد که صراحتش به گونهای نباشد که دشمنان اهل بیت که آنان را از مصدر امور کنار گذاشتند، قصد تصرف و دستکاری در قرآن داشته باشند. به تعبیر دیگر، اگر این آیات به طوری مجزا میآمد که انطباقش بر اهل بیت علیهمالسلام کاملا آشکار می گردید احتمال دستکاری کردن در قرآن بسیار زیاد میشد.
ب. اقدام صحابه در جمع قرآن
با توجه به اینکه تالیف قرآن (= کنار هم گذاشتن آیات قرآن) به صورت کنونی توسط اصحاب انجام شد، برای جایابیِ آیاتی که مستقلا نازل شد، اگرچه آنان در اغلب موارد به سخنی از پیامبر استناد میکردند، اما ممکن است در مواردی به نظر خودشان عمل کرده باشند؛ و ممکن است این از این گونه موارد باشد. (المیزان، ج16، ص312)
ج. دفاع از حیثیت حضرت زهرا س
خداوند در آیه مباهله (آلعمران/61) تعبیر «نساءنا: زنان ما» که ظاهرش بسیار شبیه «نساء النبی» است در مورد حضرت زهرا به کار برده است؛ و شأن ایشان در قرآن کریم بسیار بالاست که نمونه آن را در آیات 5 تا 23 سوره انسان میتوان مشاهده کرد. اما آیات مربوط به زنان پیامبر ص ابتداییترین مسائل دینی را به آنان آموزش میدهد و با تعابیری مانند «اگر تقوا پیشه کنید» «عذابتان دو برابر میشود» «تبرج جاهلیت» با آنان سخن می گوید. برای اینکه مبادا گمان شود که این تعابیر در مورد حضرت زهرا س - که او هم در جای دیگر با تعبیر نساءنا مورد خطاب قرار گرفته - یکدفعه تعابیر بسیار بلندی را در مورد اهل بیت علیهمالسلام همچون جمله معترضه میآورد تا نشان دهد که حضرت زهرا و اهل بیت واقعی پیامبر ص بسیار فراتر از ایناناند.
د. ...
[1] . أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُون
[2] . یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ
[3] . عن ابْنُ عَبَّاسٍ: لَمَّا عَلِمَ اللَّهُ أَنَّهُ سَتَجْرِی حَرْبُ الْجَمَلِ قَالَ لِأَزْوَاجِ النَّبِیِّ وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى