سفارش تبلیغ
صبا ویژن

523) سوره احزاب (33) آیه 33 وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَب

بسم الله الرحمن الرحیم

523) سوره احزاب (33) آیه 33

وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً

ترجمه

و در خانه‌هایتان باوقار قرار گیرید و همچون خودآراییِ [= بی‌حجاب ظاهر شدن زنان در] جاهلیت نخستین، [با آرایش و بدون حجاب] عرض اندام نکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند.

شهادت امام باقر ع تسلیت

سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش                             بر آن حریم که باشد مَلَک نگهبانش

سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت                          گواه بر سخنم تربت امامانش ...

غریب اوست که در موسم زیارت حج                   مدینه و آن همه زائر که هست مهمانش

شب شهادت او یک نفر نمی‌ماند                          که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش

دری که سجده‌گه قدسیان بود خاکش                     به زائرش ندهد اذن بوسه، دربانش!

شاعر: سیدرضا مؤید

اختلاف قرائت

قَرْنَ / قِرْنَ

قرائت عاصم و اهل مدینه (نافع) «قَرْنَ» یعنی با فتحه بوده؛ اما در بقیه قرائات (و از جمله در روایت هبیره از حفص از عاصم) به صورت «قِرْنَ» یعنی با کسره آمده است (مجمع البیان، ج‏8، ص557)

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«قرْنَ»

(اختلاف قرائت) لازم به ذکر است که دو قرائت در این عبارت وجود دارد: قرائت عاصم و اهل مدینه (نافع) «قَرْنَ» یعنی با فتحه بوده؛ اما در بقیه قرائات (و از جمله در روایت هبیره از حفص از عاصم) به صورت «قِرْنَ» یعنی با کسره آمده است (مجمع البیان، ج‏8، ص557)

درباره اینکه «قرْنَ» از چه ماده‌ای است از قدیم دو نظر بیان شده است «قرر» یا «وقر» (مجمع البیان، ج‏8، ص557؛ البحر المحیط، ج‏8، ص477):

برخی از اهل لغت، این کلمه را در ذیل هر دو ماده بحث کرده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص662 و 880؛ تاج العروس، ج‏7، ص387 و 597)

برخی تنها ذیل «وقر» (معجم مقاییس اللغة، ج‏6، ص132؛ المحیط فی اللغة، ج‏6، ص13؛ أساس البلاغة، ص685) ،

برخی تنها ذیل «قرر» (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏9، ص236؛ لسان العرب، ج‏5، ص85)، و

برخی با توجه به دو قرائتی که وجود دارد، گفته‌اند که اگر به صورت «قِرْنَ» قرائت شود از «قَرَّ یَقِرُّ» (قرر) است و اگر به «قَرْنَ‏» قرائت شود از «وَقَرَ یَقِر» می‌باشد (معانى القرآن، ج‏2، ص342؛ کتاب العین، ج5، ص208؛ مجمع البحرین، ج‏3، ص455) هرچند ابوحیان بر این باور است که این قرائت به فتحه و کسره، نمی‌تواند عامل تمایز قرار گیرد زیرا هر دو در ماده «قرر» جاری می‌شود و تفاوتش این است که اگر فتحه باشد از «قرار» می‌آید، اما اگر کسره باشد از «قرّة» (مثلا قرة العین) می‌باشد (البحر المحیط، ج‏8، ص477)

اگر از ماده «قرر» باشد، اصلش «اقْرِرْن» بوده که یکی از «ر»های آن برای تخفیف در کلام افتاده [سپس فتحه «ر» به «ق» منتقل شده و لذا همزه وصل هم افتاده است] همانند  «فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» (واقعه/ 65) که اصلش «ظللتم‏» بوده است؛

ماده «قرر» هم در اصل به معنای این است که چیزی در جایی ثابت و مستقر شود، و در این باره در جلسه 226 توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-baqarah-2-36/

اما اگر از ماده «وقر» باشد، به خاطر صیغه امر «و» آن افتاده است، همانند «عِدْهُمْ» (اسراء/64).

ماده «وقر» در اصل به معنای سنگینی در چیزی است، چنانکه «وَقْرُ» به سنگین بودن گوش (فی‏ آذانِهِمْ وَقْر؛ فصلت/44) و «وِقْر» به معنای بار سنگین (فَالْحامِلاتِ وِقْراً؛ ذاریات/2) و «وَقَار» به معنای حلم و بزرگمنشی می‌باشد (ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً؛ نوح/13) (معجم مقاییس اللغة، ج‏6، ص132؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص880)

اما برخی تذکر داده‌اند که وقتی سنگینی خود شیء مد نظر باشد از کلمه «ثقل» استفاده می‌شود در حالی که «وقر» سنگینی‌ای است که بر چیزی حمل یا تحمیل می‌شود؛ و «توقیر» هم به معنای این است که کسی را باوقار بدانیم و حرمت و وقار او را حفظ کنیم (وَ تُوَقِّرُوهُ؛ فتح/9) (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏13، ص195)

کسانی که «قرن» را از ماده «وقر» دانسته‌اند این آیه را دستوری به «باوقار بودن» زنان پیامبر ص معرفی کرده؛ و کسانی که این را از ماده «قرر» دانسته‌اند این آیه را دستوری به استقرار و قرار داشتن [در خانه] دانسته‌اند؛ و از آنجا که در هر صورت در آیه کلمه «فی بیوتکن: در خانه‌هایتان» وجود دارد، این آیه را دلالت بر حفظ حرمت اجتماعی زنان پیامبر ص با ماندن در خانه و پرهیز دادن آنها به استفاده از موقعیت خود برای حضور و نقش‌آفرینی در جامعه دانسته‌اند.

اگر کلمه «قرن» ار از ماده «وقر» بدانیم باید بگوییم این ماده و مشتقاتش (که همگی در بالا اشاره شد) جمعاً 10 بار در قرآن کریم آمده است.

و اگر کلمه «قرن» را از ماده «قرر» بدانیم باید بگوییم این ماده و مشتقاتش 38 بار در قرآن کریم آمده است.

(توجه شود فقط همین کلمه است که بین این دو ماده نامتعین است و وضعیت بقیه مشتقاتِ هر دو ماده، کاملا معلوم است.)

 

«تَبَرَّجْنَ» «تَبَرُّجَ»

درباره اینکه اصل ماده «برج» چیست بین اهل لغت اختلاف است. برخی معتقدند دو اصل مختلف وجود دارد یکی به معنای «ظاهر و آشکار شدن» و دیگری به معنای «پناهگاه». «تبرّج» از معنای اول آن است که بدین معناست که زن زیبایی‌های خود را آشکار کند و در معرض دید همگان قرار دهد؛ و «بُرج» به معنای دژ و قصر (وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ؛ نساء/78) برگرفته از معنای دوم این کلمه است. (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص238)

در مقابل، برخی یکی از این دو معنا را اصل دانسته و سعی کرده دیگری را به آن برگرداند. مثلا راغب اصفهانی اصل معنای این ماده را همان بُرج و قصر می‌داند و کاربرد آن در مورد ستاره‌های آسمان (وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً؛ حجر/16) تشبیهی به این برج‌هاست از جهت رفعت و بلندی‌ای که برخوردارند و تبرج زنان که همان آشکار کردن زیبایی‌های زنانه‌شان است، از این باب است که گویی از برج و قصرشان بیرون آمده‌اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص115)

اما مرحوم مصطفوی معتقد است که اصل این ماده ظهور و آشکار شدنی است که جلب توجه می‌کند، و به قصر مرتفع و بناهای باشکوه و دژهای مستحکم از جهت اینکه کاملا آشکارند و توجه را به خود جلب می‌کنند ویا ستاره‌های از این جهت که شبیه این بناهای باشکوه‌اند («بنا» در هر چیزی به فراخور خودش است) و در آسمان شب آشکار می‌شوند و توجه را به خود جلب می‌کنند «برج» گفته می‌شود و تبرج هم اقدام زنی است که با آشکار کردن زیبایی‌ها ویا نحوه صحبت و حرکات خود خود توجه دیگران را به خود جلب می‌کند. (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏1، ص263)

نظرات مفسران صدر اسلام هم درباره معنای این کلمه قابل توجه است: مجاهد و قتادة، تبرج را به معنای با غَنج و دَلال و نرمش مواجه شدن دانسته‌اند.[1] مقاتل آن را عبارت از این دانسته که زن روسری‌اش را رها بر روی سر بیندازد و آن را محکم نکند؛ و مبرد هم گفته که منظور از آن نشان دادن زیبایی‌هایی است که پوشاندنش لازم است (البحر المحیط، ج8، ص477)

ماده «برج» و مشتقات آن جمعاً 7 بار در قرآن کریم آمده است.

 

«الْجاهِلِیَّة»

از ماده «جهل» است که عموما این ماده را مقطه مقابل «علم» و به معنای «نادانی» دانسته‌اند و «جاهیلت» را به صرفاً معنای دوره‌ای که جهل و نادانی در آن غلبه داشته است معرفی کرده‌اند.

برخی گفته‌اند «جهل» در سه مورد به کار می‌رود:

جایی که با فقدان علم مواجهیم (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ بقرة/273)؛

جایی که اعتقاد به چیزی هست درست برخلاف آنچه در واقعیت وجود دارد [وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین‏؛ اعراف/199]؛

و جایی که کاری برخلاف آنچه سزاوار است انجام شود، خواه شخص مطلب درست را بداند یا نداند، چنانکه در آیه «قالُوا: أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً؟ قالَ: أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ‏» (بقرة/67) «مسخره کردن» را «جهل» معرفی کرده است.

اما برخی معتقدند که این ماده در اصل در دو معنا به کار می‌رفته است. یکی همین معنای نقطه مقابل علم است و دیگری به معنای «سبکی» (خفت) و «اضطراب»؛ چنانکه به چوبی که با حرارت آتش حرکت می‌کند «مِجْهَل» گویند و تعبیر «استجهلت الرِّیحُ الغُصْنَ» به معنای این است که باد شاخه‌ها را می‌لرزاند. (معجم مقاییس اللغة، ج‏1، ص489)

بر این اساس شاید در کلمه «الْجاهِلِیَّة»، اشاره‌ای به عدم سکون اضطراب و بیقراری نیز وجود باشد؛ چنانکه برخی گفته‌اند که اساساً جهل تلازم با اضطراب و عدم طمأنینه دارد (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص155)

از کاربردهای دیگر این ماده در قرآن کریم کلمه «جهول» (احزاب/72) است که صیغه مبالغه از ماده «جهل» می‌باشد.

این ماده و مشتقاتش جمعا 24 بار در قرآن کریم به کار رفته است.


قَرْنَ ... بُیُوتِکُنَّ ... تَبَرَّجْنَ ... أَقِمْنَ ... آتینَ ... أَطِعْنَ؛ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً

اگر دقت شود همه تعابیری که تا پیش از تعبیر «انما ...» آمده جمع مونث می‌باشد، یکدفعه در عبارتی که تعبیر «اهل بیت» آمده و با عبارت «انما ...» شروع می‌شود مخاطب به جمع مذکر تغییر می‌یابد. این تغییر نشان می‌دهد که مخاطب عوض شده است؛ هرچند در زبان فارسی چون تعابیر مذکر و مونث یکسان‌اند این تغییر خطاب را در ترجمه نمی‌توان منعکس کرد.

شأن نزول

در نقل‌های متعددی در کتب شیعه و سنی از ام‌سلمه همسر پیامبر ص روایت شده است که:

پیامبر ص در منزل من بود که فاطمه س و حسن ع و حسین بر ما وارد شدند. پیامبر احوال حضرت علی ع را پرسید و گفت کسی ایشان را خبر کند که او هم بیاید. وقتی او آمد همه را پیرامون خود جمع کرد و کساء [عبا]یی را که از غنایم خیبر در خانه بود برداشت و آن را روی همه کشید و فرمود: خدایا اینان اهل بیت من‌اند؛ هر پلیدی‌ای را از آنان دور فرما و آنان را چنان که باید و شاید تطهیر فرما.

من که آنجا بودم عرض کردم: پدرم و مادرم به فدایت، من چطور؟

فرمود تو بر خیر هستی [در نقل دیگر: تو از همسران من و از اهل بهشت هستی] و نفرمود که تو هم از اهل بیت هستی. و این آیه در همانجا نازل شد که « جز این نیست که خداوند می‌خواهد هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند.»

نزول این آیه در خانه ام‌سلمه بدین صورت، از امامان شیعه، و نیز از بسیاری از صحابه دیگر مانند ابن‌عباس، سلمان، ابوسعید خدری، جابر بن عبدالله انصاری، انس بن مالک، سعد بن ابی‌وقاص، عبدالله بن جعفر، عایشه، ابوالحمراء و ... نیز در کتب شیعه و نسی روایت شده است. برخی از منابعی که بعضا دهها روایت در این زمینه را نقل کرده‌اند عبارتند از:

تفسیر فرات الکوفی، ص110-11 و 331-340

فضائل أمیر المؤمنین ع (ابن‌عقده)، ص210

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص646 و 685 و 761 و 909

تفسیر القمی، ج‏2، ص193

الکافی، ج‏1، ص287

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص249-251

الأمالی( للصدوق)، ص472-473

مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏8، ص559-560

الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج‏5، ص198-199

در کتب اهل سنت، حاکم حسکانی بیش از 120 صفحه از کتابش را به نقل روایات متعدد در این باره اختصاص داده است و محقق کتاب در پاورقی آن سندهای متعددی برای این احادیث در کتب متعدد اهل سنت برشمرده است. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، صفحات 18 تا 139)

البته در برخی از منابع اهل سنت، معدود روایاتی نقل شده که این فراز از آیه در وصف زنان پیامبر ص است که در مقابل دهها روایتی که در همان کتابها از طرق متعدد نقل شده، جعلی بودن آنها کاملا واضح است. مثلا آلوسی در تفسیر روح المعانی، ج‏11، ص195 بعد از ذکر چندین روایت درباره اصحاب کساء تصریح می‌کند که «و أخبار إدخاله صلّى اللّه علیه و سلم علیا و فاطمة و ابنیهما رضی اللّه تعالى عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی: و روایاتی که می‌گوید پیامبر ص، علی ع و فاطمه س و دو فرزندانشان را تحت کساء وارد کردند و فرمودند «خدایا اینان اهل بیت من هستند» و برایشان دعا کردند و ام‌سلمه را وارد نکردند، بیش از آن است که در شمارش آید؛ با این حال همین شخص، شروع بحث خود را با آن روایات جعلی قرار می‌دهد و در ادامه هم تقلای فراوانی می‌کند که بگوید این فراز از آیه شامل حال زنان پیامبر ص هم می‌شود!

حدیث

1) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که درباره عبارت «و عرض اندام نکنید همچون خودآراییِ [زنان در] جاهلیت نخستین» فرمودند: یعنی جاهلیت دیگری هم در کار خواهد بود.

تفسیر القمی، ج‏2، ص: 193

حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى»‏ قَالَ أَیْ سَیَکُونُ جَاهِلِیَّةٌ أُخْرَى.


2) از امام باقر ع روایت شده است:

برای عقول بزرگان، چیزی دشوارتر و دسترسی‌ناپذیرتردور از دسترس‌تر از تفسیر قرآن نیست، همانا گاه آیه‌ای نازل شده است که ابتدایش درباره چیزی است و میانه‌اش درباره چیزی و پایانش درباره چیزی؛

سپس فرمود « جز این نیست که خداوند می‌خواهد هر گونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند» از ولادت جاهلیت.

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص17

عن زرارة عن أبی جعفر ع قال لیس شی‏ء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن، إن الآیة ینزل أولها فی شی‏ء و أوسطها فی شی‏ء و آخرها فی شی‏ء، ثم قال: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» من میلاد الجاهلیة.


3) سلمان روایت می‌کند که یکبار از پیامبر ص در مورد جانشین ایشان سوال کردم. حضرت فرمودند:

سلمان! من تو را شاهد می‌گیرم که علی بن ابی‌طالب ع وصی و برادر و وارث و وزیر و جانشین من در خاندان من، و ولیّ و سرپرست هر مومنی بعد از من است؛ اوست که مرا بری‌الذمه می‌کند و بدهی مرا ادا می‌نماید و بر [تثبیت و دفاع از] سنت من مبارزه می‌کند.

سلمان! خداوند بر زمین نظری افکند و مرا برگزید. بار دیگر نظری افکند و برادرم علی ع را برگزید؛ و به من دستور داد و من سرور زنان بهشت را به همسری او درآوردم. بار دیگر نظری افکند و فاطمه و اوصیاء را برگزید: دو فرزندم حسن و حسین، و بقیه آنان از فرزندان حسین. آنان با قرآن‌اند و قرآن با آنان است؛ نه از آنها جدا می‌شود و نه از او جدا می‌شوند مانند این دو - و دو انگشت سبابه‌اش را کنار هم قرار داد - تا اینکه در کنار حوض [کوثر] یکی پس از دیگری بر من وارد شوند. آنان شاهدان خداوند بر خلائقش و حجت او در زمینش هستند؛ کسی که آنان را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و کسی که آنان را عصیان کند خدا را عصیان نموده است. همگی‌شان هدایت شده و هدایت‌کننده‌اند. و این آیه در مورد من و برادرم علی ع و دخترم فاطمه س و دو فرزندم و اوصیای پس از آنها، یکی پس از دیگری، یعنی فرزندانم و فرزندان برادرم، نازل شده است که «جز این نیست که خداوند می‌خواهد هر گونه «رجس»ی [= پلیدی] را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند.»

سلمان! می دانی رجس چیست؟

گفتم: نه!

فرمود: همان «شک» است. آنها در هیچ چیزی که از نزد خداوند آمده است هیچگاه شک نمی‌کنند، در ولادت و طینت‌شان تا حضرت آدم ع پاک و طاهرند، پاک‌شده و معصوم از هر بدی‌ای هستند.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏2، ص909

سُلَیْمٌ، قَالَ: سَمِعْتُ سَلْمَانَ یَقُولُ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ ... ثُمَّ قَالَ لِی: ... إِنِّی أُشْهِدُکَ یَا سَلْمَانُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَصِیِّی وَ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی، یُبْرِئُ ذِمَّتِی وَ یَقْضِی دَیْنِی وَ یُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی. یَا سَلْمَانُ، إِنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَنِی مِنْهُمْ. ثُمَّ اطَّلَعَ ثَانِیَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ عَلِیّاً أَخِی، وَ أَمَرَنِی فَزَوَّجْتُهُ سَیِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. ثُمَّ اطَّلَعَ ثَالِثَةً فَاخْتَارَ فَاطِمَةَ وَ الْأَوْصِیَاءَ: ابْنَیَّ حَسَناً وَ حُسَیْناً وَ بَقِیَّتَهُمْ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ، هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ، لَا یُفَارِقُهُمْ وَ لَا یُفَارِقُونَهُ کَهَاتَیْنِ- وَ جَمَعَ بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ الْمُسَبِّحَتَیْنِ- حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، شُهَدَاءَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ. مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ، کُلُّهُمْ هَادٍ مَهْدِیٌّ. وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِیَّ وَ فِی أَخِی عَلِیٍّ وَ فِی ابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ فِی ابْنِی وَ الْأَوْصِیَاءِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، وُلْدِی وَ وُلْدِ أَخِی: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». أَ تَدْرُونَ مَا «الرِّجْسُ» یَا سَلْمَانُ قَالَ: لَا. قَالَ: الشَّکُّ، لَا یَشُکُّونَ فِی شَیْ‏ءٍ جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ أَبَداً، مُطَهَّرُونَ فِی وَلَادَتِنَا وَ طِینَتِنَا إِلَى آدَمَ، مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ.


4) از انس بن مالک روایت شده است:

رسول الله ص شش ماه هنگامی که برای نماز صبح بیرون می‌آمد جلوی درب خانه فاطمه می‌رفت و می‌فرمود: نماز! ای اهل بیت! «جز این نیست که خداوند می‌خواهد هر گونه «رجس»ی [= پلیدی] را از شما اهل بیت ببرد و شما را آن طور که شاید و باید تطهیر کند.»

شواهد التنزیل، ج‏2، ص18

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ قَالَ حَدَّثَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ زَیْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلَاةِ الْفَجْرِ یَقُولُ: الصَّلَاةَ یَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.

این اقدام پیامبر توسط ابوالحمراء (خادم پیامبر ص) ، ابوسعید خدری، و برخی دیگر از صحابه و نیز توسط امامان شیعه هم نقل شده است. مثلا نگاه کنید به تفسیر القمی، ج‏2، ص67[2]؛ تفسیر فرات الکوفی، ص338-339[3]؛ فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ص197[4] و 212[5].

ادامه در برگه بعد



[1] . تبختر و التغنج و التکسر

[2] . قوله وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها: فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ هَذِهِ الْآیَةَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجِی‏ءُ کُلَّ یَوْمٍ عِنْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ- حَتَّى یَأْتِیَ بَابَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع فَیَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» فَیَقُولُ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ثُمَّ یَأْخُذُ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ- وَ یَقُولُ الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فَلَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ ذَلِکَ کُلَّ یَوْمٍ إِذَا شَهِدَ الْمَدِینَةَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا- وَ قَالَ أَبُو الْحَمْرَاءِ خَادِمُ النَّبِیِّ ص أَنَا أَشْهَدُ بِهِ یَفْعَلُ ذَلِک‏

[3] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ [النَّبِیُ‏] ص یَأْتِی بَابَ عَلِیٍّ [ع‏] أَرْبَعِینَ صَبَاحاً حَیْثُ بَنَى بِفَاطِمَةَ [ع‏] فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَهْلَ الْبَیْتِ‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ.

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی الْحَمْرَاءِ قَالَ: قَدِمْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص تِسْعَةَ أَشْهُرٍ أَوْ عَشْرَةَ أَشْهُرٍ فَأَمَّا التِّسْعَةُ فَلَسْتُ أَشُکُّ فِیهَا [وَ] رَسُولُ اللَّهِ یَخْرُجُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَیَأْتِی بَابَ فَاطِمَةَ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَیَأْخُذُ بِعِضَادَتَیِ الْبَابِ فَیَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ الصَّلَاةَ یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ قَالَ فَیَقُولُونَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَیَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ [ص‏] إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ [عَلِیُ‏] بْنُ مُحَمَّدٍ قِرَاءَةً عَلَیْهِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع [قَالَ‏] [لَمَّا] ابْتَنَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفَاطِمَةَ [ع‏] فَاخْتَلَفَ رَسُولُ اللَّهِ [ص‏] إِلَى بَابِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً کُلَّ غَدَاةٍ یَدُقُّ الْبَابَ ثُمَّ یَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ الصَّلَاةَ رَحِمَکُمُ اللَّهُ‏ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً قَالَ ثُمَّ یَدُقُّ دَقّاً أَشَدَّ مِنْ ذَلِکَ وَ یَقُولُ أَنَا [إِنِّی‏] سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ.

[4] . ابن عقدة، قال: أخبرنا أحمد بن الحسن الخزاز، قال: حدّثنا أبی قال: حدّثنا حصین، عن عبد اللّه بن الحسن، عن أبیه، عن جدّه، قال: قال أبو الحمراء خادم النبیّ صلى اللّه علیه و آله: لمّا نزلت هذه الآیة: وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها کان النبیّ صلى اللّه علیه و آله و سلم یأتی باب علیّ و فاطمة عند کلّ صلاة فیقول: الصلاة رحمکم اللّه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا

[5] . ابن عقدة، قال: أخبرنا الحسین بن عبد الرحمن بن محمّد الأزدی، قال: أخبرنا أبی، قال: أخبرنا عبد النور بن عبد اللّه بن سنان، قال: حدّثنی سلیمان بن قرم، قال: حدّثنی أبو الحجاف، و سالم بن أبی حفصة، عن نقیع أبی داود عن أبی الحمراء، قال: شهدت النبیّ صلى اللّه علیه و آله أربعین صباحا یجی‏ء إلى باب علیّ و فاطمة فیأخذ بعضادتی الباب و یقول: «السلام علیکم أهل البیت و رحمة اللّه، الصلاة یرحمکم اللّه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا