504) سوره قلم (68) آیه 39 أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَ
بسم الله الرحمن الرحیم
504) سوره قلم (68) آیه 39
أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ
ترجمه
یا [مگر] عهد و پیمانی [= سوگندی] برعهده ما دارید، مورد تاکید تا روز قیامت، که هر آنچه حکم کنید برای شما روا باشد؟!
نکات ترجمهای و نحوی
«أَیْمانٌ»
«اَیمان» جمع «یمین» و از ماده «یمن» است. قبلا (جلسه 237 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-17/) بیان شد که برخی اصل معنای این کلمه را از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانستهاند که بعدا به مناسبت در معنای «قسم خوردن» (چون هنگام همقسم شدن غالبا دست راست را در دست هم میگذاشتند) به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص894) اما برخی معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبانهای عبری و سریانی گرفته شده است. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج14، ص270)
در قرآن کریم، اگر از تعبیر "مِلک «یمین» یا «أیمان»" (مَلَکَتْ یَمینُک؛ مَلَکَتْ أَیْمانُهُم) که 14 بار آمده و به معنای «صاحب اختیارِ (اربابِ) کسی بودن» است صرف نظر شود، تمامی مواردی که کلمه «یمین» (به صورت مفرد) به کار رفته به معنای «دست راست» (یا «سمت راست») است و تمامی مواردی که کلمه «أیمان» (به صورت جمع) به کار رفته (جز یک مورد، که به معنای «سمت راستها» است: لَآتِیَنَّهُمْ ... عَنْ أَیْمانِهِمْ؛ اعراف/17) به معنای «سوگندها» میباشد. (مانند همین آیه حاضر)
«بالِغَةٌ»[1]
در مورد ماده «بلغ» قبلا (در جلسه 413 http://yekaye.ir/al-anbiaa-21-106/) توضیح داده شد که برخی آن را به معنای «وصول» و «رسیدن» میدانند و برخی آن را به معنای «به نهایی ترین حد شیء رسیدن». و «بالغة» اسم فاعل آن است و علت مونث آمدن آن این است که صفت برای «أیمان» قرار گرفته است.
«أَیْمانٌ ... بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ»
اختلاف فوق در معنای «بلغ»، بخوبی ثمره خود در این آیه نشان می دهد و ما را با دو گونه تحلیل نحوی آیه مواجه میسازد: گفته شد که «بالغة» در اینجا صفت برای «أیمان» است؛ اما اینکه «إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» متعلق به «أَیْمانٌ» باشد یا متعلق به «بالِغَةٌ»، متناسب با هر یک معانی «بلغ»، احتمالی قابل طرح است:
اگر «بلغ» را به معنای «رسیدن» بدانیم، آنگاه «إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» متعلق به «بالِغَةٌ» است؛ و معنای آیه این میشود که «آنها سوگندهایی از ما گرفتهاند که تا روز قیامت ادامه دارد و زمان اعتبار آن تا روز قیامت میرسد.» (مجمعالبیان، ج10، ص509؛ المیزان، ج19، ص383)
اگر «بلغ» را به معنای «به نهایی ترین حد شیء رسیدن» بدانیم؛ آنگاه «أَیْمانٌ بالغة» به معنای «سوگند موکد» (سوگندی در نهایت امر خود، که بشدت مورد تاکید است) میباشد؛ و «إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ» متعلق به «أَیْمانٌ» میباشد و معنای آیه این میشود که: «آنها سوگندهای مورد تاکیدی از ما گرفتهاند، سوگندهایی تا روز قیامت». (مفردات ألفاظ القرآن، ص894؛ مجمعالبیان، ج10، ص509؛ المیزان، ج19، ص383)
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
حکم بر دو گونه است: حکم خدا و حکم جاهلیت؛ و آنکه در حکم خدا به خطا رود، به حکم جاهلیت حکم کرده است.
الکافی، ج7، ص407
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
الْحُکْمُ حُکْمَانِ حُکْمُ اللَّهِ وَ حُکْمُ الْجَاهِلِیَّةِ فَمَنْ أَخْطَأَ حُکْمَ اللَّهِ حَکَمَ بِحُکْمِ الْجَاهِلِیَّةِ.
2) از امام کاظم ع روایت شده است که رسول الله فرمودند:
از تکذیب خداوند برحذر باشید!
گفته شد: یا رسول الله! و چگونه چنین چیزی رخ میدهد؟
فرمود: گاه یکی از شما میگوید «خدا گفته است ...»؛ و خدا می گوید: دروغ گفتی؛ من نگفتهام؛
یا اینکه میگوید «خدا نگفته است ...»؛ و خدا میگوید: دروغ گفتی، من گفته بودم.
معانی الأخبار، ص390
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّقُوا تَکْذِیبَ اللَّهِ!
قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَاکَ؟!
قَالَ یَقُولُ أَحَدُکُمْ قَالَ اللَّهُ فَیَقُولُ اللَّهُ کَذَبْتَ لَمْ أَقُلْهُ أَوْ یَقُولُ لَمْ یَقُلِ اللَّهُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَذَبْتَ قَدْ قُلْتُهُ.
3) از امام باقر ع و نیز از صادق ع روایت شده است:
هر کس - از کسانی که تازیانه یا عصا به دست دارند - که [حتی] در مورد دو درهم بر اساس چیزی غیر از آنچه خداوند نازل فرموده، حکم کند، او بدانچه خداوند عز و جل بر حضرت محمد ص نازل کرده، کافر است!
الکافی، ج7، ص407
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ صَبَّاحٍ الْأَزْرَقِ عَنْ حَکَمٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع؛ وَ حَکَمٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:
مَنْ حَکَمَ فِی دِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ لَهُ سَوْطٌ أَوْ عَصًا فَهُوَ کَافِرٌ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ ص.
توضیح
ظاهرا مقصود از «کسانی که تازیانه یا عصا به دست دارند»، به ترتیب اشاره است به حاکم [یا قاضی] و عالِمی که مورد توجه است.
تدبر
1) «أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ»
اگر کفار مدعیاند که خداوند در قیامت بین آنان و مومنان تفاوتی نمیگذارد باید دلیلی بیاورند که تا روز قیامت این دلیل به کارشان بیاید؛ نه اینکه فقط الان برای خودشان مایه دلخوشی باشد!
2) « ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ أَمْ لَکُمْ کِتابٌ فیهِ تَدْرُسُونَ؛ ... أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا ...»
تا اینجا از کفار سه گونه استدلال طلب شد؛ مفسران دستهبندیهای گوناگونی از این سه به عمل آوردهاند؛ از جمله:
الف. هر مطلبی که انسان ادعا میکند یا باید بر اساس حکم عقل باشد، وگرنه باید دلیلی از جانب خدا داشته باشد، که این دلیل یا مطلبی در یک کتاب آسمانی است یا اینکه خودشان مستقیما با خدا سخن گفته و از او شاهدی آورده باشند! (المیزان، ج19، ص382)
ب. استدلال و استناد یا باید به به عقل باشد، یا به کتاب آسمانی، یا بر اساس تعهد و پیمان. (تفسیر نور، ج10، ص185)
ج. در مقام بحث کردن با دیگران سه گونه میتوان استدلال آورد: یک به واضحات عقلی (که هیچکس در آن اختلاف ندارد) برگردانیم، یا به سخنی که خداوند گفته است، یا به آنچه بین ما قبلا توافق شده و طرفین آن را پذیرفتهایم.
د. ...
3) «أَمْ لَکُمْ أَیْمانٌ عَلَیْنا بالِغَةٌ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَما تَحْکُمُونَ»
خداوند با هیچ انسانی پیمان نبسته که او حق داشته باشد هر گونه که دلش میخواهد حکم کند.
به تعبیر دیگر،
خداوند هیچ تعهدی نداده که حقیقت همان چیزی است که شما حکم میکنید. (تفسیر نور، ج10، ص186)
[1] . اختلاف قرائت:
قرأ الجمهور: بالِغَةٌ بالرفع على الصفة، و الحسن و زید بن علی: بالنصب على الحال من الضمیر المستکن فی علینا (البحر المحیط فی التفسیر، ج10، ص246)