493) سوره قلم (68) آیه 27 بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ
بسم الله الرحمن الرحیم
493) سوره قلم (68) آیه 27
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ
ترجمه
بلکه ما محروم شدگانیم.
نکات ترجمه
«مَحْرُومُونَ»
ماده «حرم» در اصل به معنای «منع» (همراه با شدت) است (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص45) و «حرام» آن چیزی است که ممنوع شده باشد، خواه بر اثر منع الهی، یا منع بشری، ویا به طور قهری، و خواه عقل این منع را پیش آورد یا شرع (مفردات ألفاظ القرآن، ص229)
در تفاوت «حرام» و «منع» و «رد» گفتهاند: حرام چیزی است که از اصل و اساس ممنوع باشد (چیزی که حتی قبل از اینکه بخواهند انجامش دهند، حکمش ممنوعیت باشد، مانند حرمت ربا)؛ اما منع و ممنوع، ناظر به بعد از پیدایش و وجود چیزی است [یعنی با اصل آن مساله کاری ندارد، بلکه با وقوعش در موردی خاص کار دارد] (مثلا منع از تحصیل یا سخن گفتنِ کسی) و رد، منع کردنی است که بعد از جریان یافتن و شروع عمل باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص204)
«حَرَام» و «حَرَم» و «حَرِیم»[1] همگی صفت مشبهه هستند در معنای چیزی که ممنوع است؛ و در میان آنها «حرم» دلالتش بر ممنوعیت شدیدتر از حرام است؛ و «حرام» نقطه مقابل «حلال» میباشد (التحقیق، ج2، ص204)
«حرمة» (حرمت) چیزی است که بیاحترامی به آن روا نمیباشد (کتاب العین، ج3، ص222) که تنها جمع آن، یعنی «حُرُمات»، در قرآن کریم به کار رفته است (مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّه؛ حج/30)
منطقه مکه و مدینه را «حَرَم» (حَرَماً آمِناً؛ قصص/57) گویند به خاطر اینکه در آنجا بسیاری از چیزهایی حرام است که در غیر آن منطقه بر افراد حلال است (مفردات ألفاظ القرآن، ص230؛ التحقیق، ج2، ص204) ویا همچنین به خاطر حرمت و احترام ویژهای که آن منطقهها دارند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص45) و ظاهرا به همین جهت تعابیری مانند الْمَسْجِدِ الْحَرامِ (توبه/28)، الْبَیْتَ الْحَرامَ (مائده/2)، الشَّهْرُ الْحَرامُ (مائده/2) ، الْمَشْعَرِ الْحَرامِ (بقره/198) نیز به کار رفته است.
«حُرُم» را جمع «حرام» (الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ؛ توبه/5) دانستهاند (التحقیق، ج2، ص204) ولی به نظر میرسد که جمعِ «مُحرِم» هم میباشد «لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ، مائده/95؛ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً، مائده/96) و وجه تسمیه «مُحرِم» (کسی که وارد حَرَم میشود و تکالیف خاصی دارد)، یا از جهت نسبت دادن وی به «حَرَم» مکه و مدینه است (کتاب العین، ج3، ص221)، و یا از جهت اینکه امور خاصی (مانند شکار و نکاح و ...) بر او حرام میشود؛ و البته در مورد انسان وقتی وارد ماه حرام شود هم تعبیر «مُحرم» را به کار می برند. (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص45)
«مَحرَم» هم به خویشاوندانی (ذوی الرحم) میگویند که ازدواج با آنها حرام است. (کتاب العین، ج3، ص222) که اگر چه این کلمه در قرآن کریم به کار نرفته، اما مصادیق آن در آیهای مطرح شده است (نساء/23)
«محروم» (معارج/25، قلم/27) هم کسی است که از مال و منال و خیرات بیبهره مانده، و اینها را از او بازداشتهاند (التحقیق، ج2، ص204)
وقتی ماده «حرم» به باب تفعیل میرود (حَرَّمَ، مُحَرَّم) هم اصل تکلیف (حرام بودن) و هم اهمیت موضوع (حرمت داشتن) مورد توجه قرار میگیرد و تاکید و تشدید آن بیش از کلمه «حرام» است (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُم، نساء/23؛ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ، ابراهیم/37؛ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ، مائده/26؛ وَ مُحَرَّمٌ عَلى أَزْواجِنا؛ انعام/139؛ و ...) (التحقیق، ج2، ص205) و ظاهرا ماه «محرّم» را هم از این جهت چنینن نامیدهاند که اولین ماه قمری است که کشتار را در آن حرام می دانستند (کتاب العین، ج3، ص222)
این ماده و مشتقات آن جمعاً 83 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
همانا خداوند متعال را در هر نعمتی حقی است؛ پس هرکه آن را ادا کند خداوند بر آن بیافزاید؛ و هر که در آن کوتاهی ورزد، خود را در خطر از دست دادن آن نعمت قرار داده است. [یا: به زوال آن نعمت، خاطرش مشغول خواهد شد]
نهجالبلاغه، حکمت244
وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ [تَعَالَى] فِی کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِه.
2) از امام صادق ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند:
کسی که حرص میزند، محروم است؛ و علیرغم محروم ماندنش، شایسته مذمت است؛ و چگونه محروم نباشد در حالی که از میثاق خداوند عز و جل فرار کرده، و مخالفت نموده با سخن خداوند متعال که فرموده است «کسی که شما را آفرید سپس روزیتان داد، سپس میمیراندتان، و سپس شما را زنده می کند.» (روم/40)
مصباح الشریعة، ص117
قَالَ الصَّادِقُ ع ... قَالَ النَّبِیُّ ص الْحَرِیصُ مَحْرُومٌ وَ هُوَ مَعَ حِرْمَانِهِ مَذْمُومٌ فِی أَیِّ شَیْءٍ کَانَ وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ مَحْرُوماً وَ قَدْ فَرَّ مِنْ وَثَاقِ اللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَالَفَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُم»[2]
3) روایت شده است که امیرالمومنین ع در یکی از خطبههای خود فرمودند:
ای مردم! دنیا سرای فناست و آخرت سرای بقا؛ پس از گذرگاهتان برای قرارگاهتان برگیرید و نزد کسی که اسرار شما بر او مخفی نیست پردهدری مکنید؛
دلهایتان را از دنیا بیرون کنید پیش از آنکه بدنهایتان از آن بیرون رود؛ که در دنیا زندانی هستید و برای آخرت آفریده شدهاید؛
همانا دنیا همانند زهر است، آن را کسی می خورد که نمیشناسد؛
هنگامی که بندهای میمیرد فرشتگان گویند که چه از پیش فرستاد؛ و مردم گویند که چه بر جا نهاد؛
پس، زیادیها را از پیش بفرستید تا برایتان بماند؛ و به عقب نیندازید [= بعد از خود باقی نگذارید] تا برایتان نباشد؛ که همانا محروم واقعی کسی است که از مال خود محروم شود؛ و به کسی غبطه خورند که با صدقات و خیرات ترازویش را سنگین کند و بدانها جایگاهش در بهشت را نیکو سازد و حرکتش بر صراط را سهل و گوارا گرداند.
الأمالی( للصدوق)، ص110
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَیْنِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَال قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی بَعْضِ خُطَبِهِ:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ بَقَاءٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ أَسْرَارُکُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ فَفِی الدُّنْیَا حَیِیتُمْ [حُبِسْتُمْ] وَ لِلْآخِرَةِ خُلِقْتُمْ إِنَّمَا الدُّنْیَا کَالسَّمِّ یَأْکُلُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُهُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا مَاتَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ وَ قَالَ النَّاسُ مَا أَخَّرَ فَقَدِّمُوا فَضْلًا یَکُنْ لَکُمْ وَ لَا تُؤَخِّرُوا کُلًّا یَکُنْ عَلَیْکُمْ فَإِنَّ الْمَحْرُومَ مَنْ حُرِمَ خَیْرَ مَالِهِ وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ ثَقَّلَ بِالصَّدَقَاتِ وَ الْخَیْرَاتِ مَوَازِینَهُ وَ أَحْسَنَ فِی الْجَنَّةِ بِهَا مِهَادَهُ وَ طَیَّبَ عَلَى الصِّرَاطِ بِهَا مَسْلَکَهُ.[3]
تدبر
1) «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ»
با اینکه معنای این آیه بتنهایی واضح است، اما متناسب با معانیای که برای آیه قبل بود (جلسه قبل، تدبر1)، این آیه معانی متعددی میتواند داشته باشد:
الف. ابتدا گفتند ما مسیر را اشتباه آمدهایم؛ بعد گفتند: نه، این همان باغ ماست؛ بلکه ما از منافع آن محروم شدهایم. (مجمع البیان، ج10، ص506)
ب. ابتدا گفتند ما با این کارمان از مسیر حق گمراه شدهایم؛ بعد گفتند: نه، فقط همین نیست؛ بلکه در دنیا هم از این باغ محروم گشتهایم (المیزان، ج19، ص374)
ج. ...
2) «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ»
کسی که حرص میزند و بخل میورزد و دیگران را از بهرهمندی از مازادِ نعمتهایی که خدا به او داده محروم میکند، خودش هم از اصل آن نعمت - نه فقط از مازادی که نسبت به بدان بخل ورزیده بود- محروم میشود. (همچنین حدیث2)
ثمره اخلاقی_اجتماعی
اگر میخواهیم اموالمان کم نشود و روزیمان همواره برقرار باشد، انفاق و دستگیری از نیازمندان را جزء برنامههای اصلی خود قرار دهیم. در نظام الهی، کمک به نیازمند بقدری در جلب روزی موثر است که رسول خدا ص فرمودهاند: «روزی را با صدقه دادن نازل کنید» (متن کامل حدیث، انشاءالله در احادیث فردا)
3) «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ»
اگر دیگران را از یک جهت محروم کنیم، چهبسا خودمان از چند جهت محروم شویم: محروم از محصولات باغ، محروم از پاداش الهی، محروم از دعای فقرا، محروم از رضایت روح پدر، محروم از عزت اجتماعی. (تفسیر نور، ج10، ص183)
4) «وَ لا یَسْتَثْنُونَ ... وَ هُمْ یَتَخافَتُونَ ... قادِرینَ ... بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ»
روحیه حریصانه [استثنا نکردن حتی یک فقیر]، تصمیم مخفیانه، و اقدام قدرتمندانه، [در مقابل اراده الهی] هیچ یک کاری از پیش نمیبرد. (تفسیر نور، ج10، ص183)
5) «فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ؛ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ»
اگر آرزواندیشی مدتی مانع دیدن واقعیت شود (جلسه قبل، تدبر2)، واقعیت بالاخره خود را بر انسان تحمیل میکند.
ثمره اخلاقی
پیش از آنکه واقعیت آخرت و زندگی پس از مرگ خود را بر ما تحمیل کند، آن را جدی بگیریم.
[1] . «حریم» هم به حاشیه و اطراف چیزی که «حرام» است گفته میشود (حریم چاه، آن منطقه پیرامون چاه است که کندن چاهی دیگر برای دیگران ممنوع است و حریم خانه به معنای جایی است که حقوق و مزایایش به آن خانه تعلق دارد) و هم به معنای چیزی به کار رفته که تماس با آن ممنوع است و نباید بدان نزدیک شد. (کتاب العین، ج3، ص222؛ معجم المقاییس اللغة، ج2، ص45) این کلمه در قرآن کریم به کار نرفته است.
[2] . از امیرالمومنین ع هم روایت شده است که:
مَنِ اعْتَمَدَ عَلَى الدُّنْیَا فَهُوَ الشَّقِیُّ الْمَحْرُومُ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص140).
الرِّزْقُ مَقْسُومٌ الْحَرِیصُ مَحْرُومٌ (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص396)
[3] . روایتی هم در الأمالی( للصدوق)، ص393 آمده است که محروم حقیقی را معرفی میکند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُعَلَّى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَکْرٍ الْمُرَادِیُّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ مَعَ أَصْحَابِهِ یُعَبِّیهِمْ لِلْحَرْبِ إِذْ أَتَاهُ شَیْخٌ عَلَیْهِ شَحْبَةُ السَّفَرِ فَقَالَ أَیْنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقِیلَ هُوَ ذَا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَتَیْتُکَ مِنْ نَاحِیَةِ الشَّامِ وَ أَنَا شَیْخٌ کَبِیرٌ قَدْ سَمِعْتُ فِیکَ مِنَ الْفَضْلِ مَا لَا أُحْصِی وَ إِنِّی أَظُنُّکَ سَتُغْتَالُ فَعَلِّمْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللَّهُ قَالَ نَعَمْ یَا شَیْخُ مَنِ اعْتَدَلَ یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ کَانَتِ الدُّنْیَا هِمَّتَهُ اشْتَدَّتْ حَسْرَتُهُ عِنْدَ فِرَاقِهَا وَ مَنْ کَانَ غَدُهُ شَرَّ یَوْمَیْهِ فَمَحْرُوم ...