سفارش تبلیغ
صبا ویژن

491) سوره قلم (68) آیه 25 وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ

بسم الله الرحمن الرحیم

491) سوره قلم (68) آیه 25

وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ

ترجمه

در حالی که توانا بودند بر منع [نیازمندان] صبح کردند.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«غَدَوْا»

ماده «غدو» در اصل به معنای مقطعی از زمان (معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص415) است، یعنی ابتدای روز؛ و نقطه مقابل آن در قرآن «اصل، آصال» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ أعراف/205) و «عشاء، عشِیّ» (بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ؛ أنعام/52)  است که به معنای شب  وآخر شب می‌باشد. البته «غَد» (سَیَعْلَمُونَ غَداً؛ قمر/26) به معنای «فردا» می‌باشد. این ماده وقتی به صورت فعل به کار می‌رود، به معنای «صبح کردن» و یا اقدامی را در صبح انجام دادن می‌باشد. «غداء» به معنای غذایی است که در صبح خورده می‌شود (صبحانه) (آتِنا غَداءَنا؛ کهف/62) (مفردات ألفاظ القرآن، ص603)

این ماده و مشتقاتش جمعا 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

«حَرْدٍ»

ماده «حرد» در اصل بر سه معنای مختلف دلالت دارد: «قصد»، «غضب» و «رویگردان شدن» (تنحّی) (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص51؛ مجمع البیان، ج‏10، ص505[1]) و در این آیه ظاهراً به معنای «قصد» می‌باشد یعنی همان قصد منع کردن نیازمندان (همان؛ و نیز: مجمع‌البیان، ج10، ص506؛ البحر المحیط، ج10، ص243) برخی معتقدند که دو معنای اول با هم در این ماده لحاظ شده و در واقع به معنای منع کردنی است که همراه با شدت و غلظت باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص227) برخی هم بر این باورند که معنای اصلی آن «رویگردان شدن» (تنحی) همراه با شدّت و حدّت است و در این آیه هم به همین معنا به کار رفته است؛ یعنی صبح کردند در حالی که قصدشان این بود که از نیازمندان رویگردان شوند و اگر به آنها مواجه شدند با شدت و حدت آنها را کنار بزنند. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص190)

اقوال مفسران درباره معنای این تعبیر در این آیه بسیار متعدد است که ان‌شاءالله در قسمت تدبر اشاره خواهد شد.

ماده «حرد» تنها همین یکبار در قرآن کریم آمده است.

«غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍقادِرینَ»

«قادرین» حال برای فعل «غدوا» می‌باشد (صبح کردند در حالی که توانا بودند [یا: خود را توانا می‌دیدند])؛

اما «علی حرد» را به لحاظ نحوی، هم می‌توان متعلق به فعل «غدوا» دانست (با قصد منع نیازمندان صبح کردند) و هم متعلق به «قادرین» (بر منع نیازمندان توانا بودند [یا: خود را توانا می‌دیدند])

حدیث

1) از امام باقر ع روایت شده است: شخصی خدمت امیرالمومنین ع آمد و گفت: یا امیرالمومنین! به چه چیزی خدایت را شناختی؟

فرمود: به برهم زدن تصمیم‌های قطعی، و مانع شدن از اهتمام‌ها؛ هنگامی که به امری اهتمام ورزیدم، بین من و اهتمامم قرار گرفت؛ و تصمیمی قطعی گرفتم اما قضا و قدر الهی با تصمیم من مخالفت کرد؛ پس دانستم که تدبیرکننده امور، غیر من است.

روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج‏1، ص30؛

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

قَامَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّکَ؟

قَالَ ع: بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ مَنْعِ الْهِمَّةِ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ بِأَمْرٍ فَحَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ هِمَّتِی وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی‏.[2]


2) ابان بن تغلب می‌گوید: امام صادق ع به حسین صحاف فرمود:

حسین! خداوند نعمت‌هایش را بر هیچ بنده‌ای آشکار نکرد مگر اینکه مؤونه مردم را هم بر او آشکار کرد؛ پس هر که بر مردم صبر کرد و کار مردم را راه انداخت، خداوند در نعمت هایش بر او نزد آنان بیفزاید؛ و کسی که بر ایشان صبر نکرد و کارشان را راه نیانداخت، خداوند عز و جل آن نعمت را از او زایل گرداند.

 الکافی، ج‏4، ص37

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِحُسَیْنٍ الصَّحَّافِ یَا حُسَیْنُ مَا ظَاهَرَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ النِّعَمَ حَتَّى ظَاهَرَ عَلَیْهِ مَئُونَةَ النَّاسِ فَمَنْ صَبَرَ لَهُمْ وَ قَامَ بِشَأْنِهِمْ زَادَهُ اللَّهُ‏ فِی نِعَمِهِ عَلَیْهِ عِنْدَهُمْ وَ مَنْ لَمْ یَصْبِرْ لَهُمْ وَ لَمْ یَقُمْ بِشَأْنِهِمْ أَزَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ تِلْکَ النِّعْمَةَ.[3]

تدبر

1) «وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ»

مراد از «علی حرد»، و به تبع آن، مراد از کل آیه چیست؟

الف. «قصد منع فقرا»، یعنی با قصد اینکه نیازمندان را از رسیدن به محصولات منع کنند صبح کردند و با خود گمان می‌کردند که توانایی دارند که آنها را منع کنند و خودشان تمام محصولات را بردارند. (مجمع البیان، ج‏10، ص506؛ المیزان، ج19، ص374)

ب. به همان معنای «قصد منع فقرا» است اما منظور از آیه این است که آنها قصد داشتند فقرا را منع کنند و خودشان تمام محصول را بردارند، اما صبح کردند در حالی که فقط بر منع فقرا توانایی داشتند. (کنزالدقائق، ج13، ص387)

ج. به همان معنای «قصد منع فقرا» است اما منظور از آیه این است که صبح کردند در حالی که تنها بر منع فقرا توانایی داشتند به جایی اینکه بر بهره‌مند کردن فقرا توانایی داشته باشند (کنزالدقائق، ج13، ص387)

(در این دو حالت «ب» و «ج»، ظاهرا نکته‌اش در این است که با توجه به تقدم «علی حرد» بر «قادرین»، این را به عنوان دلالت بر حصر مورد توجه قرار داده است)

د. «با جدّ و جهدی که در کارشان داشتند»؛ یعنی با جد و جهدی که در کارشان داشتند صبح کردند و خود را بر کارشان توانا می‌دیدند (مجاهد، قتاده و ابوالعالیه، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص506)

ه. «بر جدیت در منع» (تا حدودی شبیه معنای الف) (ابوعبیده، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص506)

و. «با غیط و غضب نسبت به فقرا» (سفیان، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص506)

ز. «با غیظ و غضب نسبت به همدیگر» یعنی صبح کردند در حالی که - با توجه به اینکه باغشان سوخته بود- تنها بر غیظ و غضب نسبت به خودشان توانایی داشتند (سفیان و سدی، به نقل البحر المحیط، ج‏10، ص243) یعنی مضمونی شبیه آیه30 همین سوره که می‌فرماید: همدیگر را ملامت می‌کردند. (کنزالدقائق، ج13، ص387)

ح. «حرد» به معنای «قصد» است اما نه قصد منع، بلکه قصد چیدن میوه‌ها در صبحدم؛ یعنی صبح کردند در حالی که فکر می‌کردند بر قصد چیدن میوه‌ها در صبحدم - که قبلا با هم توافق کرده بودند- توانایی دارند. (ابومسلم، به نقل مجمع البیان، ج‏10، ص506) به تعبیر دیگر، صبح کردند در حالی که به سرعت قصد باغشان را کردند با گمان اینکه توانایی بر چیدن میوه‌ها را دارند (ابن‌عباس، به نقل البحر المحیط، ج‏10، ص243)

ط. «حرد» به معنای «رویگردان شدن همراه با شدت و حدّت» است؛ یعنی صبح کردند با این قصد که از نیازمندان رویگردان شوند و با آنها خشونت به خرج دهند در حالی که توانا بودند که در حق آنها خوبی کنند. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص190) (بر این اساس که «علی حرد» متعلق به «غدوا» است و ربطی به «قادرین» ندارد.)

ی. ...[4]


2) «وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ»

با نعمتی که خداوند به صاحبان باغ بخشیده بود، در ابتدا قدرت داشتند که هم خودشان استفاده کنند و هم به دیگران نفعی رسانند؛ اما همین که تصمیم گرفتند دیگران را از این نعمت بازدارند، قدرتشان به همین «منع کردن» محدود شد و قدرتی برای استفاده خودشان هم باقی نماند.

در واقع، خداوند با دادن نعمت، به آنها قدرتی داد، اما با تصمیم غلط خودشان (بخل ورزیدن) و عدم استفاده از این قدرت در راهی که خدا دستور داده، قدرت خود را چنان محدود کردند که خودشان هم بی‌بهره ماندند. (حدیث2)


3) «وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ»

انسان محاسبه و تدبیر می‌کند و خود را بر انجام کاری توانا می‌بیند، اما همواره تدبیری فوق او در کار است.

نکته انسان‌شناسی و خداشناسی

بسیار می‌شود که انسان محاسبه و تدبیر می‌کند و بر اساس محاسبات خود، خود را کاملا بر انجام کاری توانا می‌بیند، اما خدا امورات عالم را به نحو دیگری تدبیر کرده است

از این به هم خوردن تدبیر، هم به نقص و نیاز خود باید بیشتر آگاه شذ و هم می‌توان به وجود مدبری که فوق تدبیر ماست ره برد. (حدیث1)

همچنین مراجعه کنید به جلسه486، حدیث1، و تدبر3


4) «وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ»

انسان خود را بر انجام بسیاری از کارها توانا می‌بیند، اما چون به همه چیز احاطه ندارد، امور به طور دیگری رخ می‌دهد و ناتوانی وی برملا می‌گردد.


5) «وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرینَ»

یکی از علل تصمیم‌های ناروا و زمین خوردن‌ها این است که انسان فقط ظواهر امور را دیده و با تحلیلی ظاهربینانه خود را بر انجام کاری توانا دیده است.

اگر کسی خدا را شناخته باشد می‌فهمد که اگر خدا نخواهد، انسان توانایی بر هیچ کاری ندارد، هرچند همه ظواهر به نفع وی باشد.



[1] البته تعبیر سه معنا به صورت فوق، عبارت ابن‌فارس است وگرنه مرحوم طبرسی چنین می‌گوید: و الحرد المنع من قولهم حاردت السنة إذا منعت قطرها و حاردت الناقة إذا منعت لبنها قال الکمیت:

و حاردت المکد الجلاد و لم یکن               بعقبة قدر المستعیرین معقب‏

 و یروى النکد و هی النوق الغزیرات الألبان

و قیل إن أصل الحرد القصد قال:

أقبل سیل جاء من عند الله                       یحرد حرد الجنة المغلة

 أی یقصد و حرد یحرد حردا

و قیل الحرد الغضب و الحنق قال الأشهب بن رمیلة:

أسود شرى لاقت أسود خفیة                    تساقوا على حرد دماء الأساود

[2] . در نهج البلاغه، حکمت250 آمده است:

وَ قَالَ ع عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ‏.

[3] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْمَدَنِیِّ مَوْلَى بَنِی هَاشِمٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ عَبْدٍ تَظَاهَرَتْ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ نِعْمَةٌ إِلَّا اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَقُمْ لِلنَّاسِ بِحَوَائِجِهِمْ فَقَدْ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَالِ قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَنْ یَقْدِرُ أَنْ یَقُومَ لِهَذَا الْخَلْقِ بِحَوَائِجِهِمْ فَقَالَ إِنَّمَا النَّاسُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ وَ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ. (الکافی، ج‏4، ص37)

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ عَظُمَتْ عَلَیْهِ النِّعْمَةُ اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَیْهِ فَإِنْ هُوَ قَامَ بِمَئُونَتِهِمْ اجْتَلَبَ زِیَادَةَ النِّعْمَةِ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ فَقَدْ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِزَوَالِهَا. (الکافی، ج‏4، ص37)

[4] . اقوال دیگری هم مطرح شده که هیچ دلیلی بر آنها وجود ندارد مانند اینکه برخی گفته‌اند «علی حرد» یعنی «علی انفراد» یعنی تنهایی و بدون اینکه مسکینی همراهی‌شان کند صبح به راه افتادند؛ یا اینکه ازهری گفته‌ «حرد» اسم روستا، و سدی گفته که اسم باغشان بوده است؛ یعنی صبح به سراغ روستا (یا باغشان) رفتند در حالی که خود را توانا می‌دیدند؛ یا اینکه «قادرین» از «قدر» به معنای «تنگ گرفتن» باشد (شبیه آیه وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ) یعنی در حالی که بر مسکینان تنگ گرفته بودند. (به نقل البحر المحیط، ج‏10، ص243)