سفارش تبلیغ
صبا ویژن

51) سوره هود (11) آیه 16 أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی ا

بسم الله الرحمن الرحیم

51) سوره هود (11) آیه 16     أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون‏  

ترجمه

آنان [= کسانی که خواهان زندگی دنیا و زینت آن بوده‌اند] کسانی‌اند که در آخرت جز آتش بهره‌ای ندارند و آنچه در آنجا ساختند تباه شد و آنچه که انجام می‌داده‌اند باطل و پوچ است.[1]

حدیث

1) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْخَشَّابُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَسِّنٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع:

وَ اللَّهِ مَا دُنْیَاکُمْ عِنْدِی إِلَّا کَسَفْرٍ عَلَى مَنْهَلٍ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا وَ لَا لَذَاذَتُهَا فِی عَیْنِی إِلَّا کَحَمِیمٍ أَشْرَبُهُ غَسَّاقاً وَ عَلْقَمٍ أَتَجَرَّعُهُ زُعَاقاً وَ سَمِّ أَفْعًى أَسْقَاهُ دِهَاقاً وَ قِلَادَةٍ مِنْ نَارٍ أُوهِقُهَا خِنَاقاً وَ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ قَالَ لِیَ اقْذِفْ بِهَا قَذْفَ الْأُتُنِ لَا یَرْتَضِیهَا لِیَرْقَعَهَا فَقُلْتُ لَهُ اعْزُبْ عَنِّی‏:

فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى‏            وَ تَنْجَلِی عَنَّا عُلَالاتُ [غَلَالاتُ‏] الْکَرَى

وَ لَوْ شِئْتُ لَتَسَرْبَلْتُ بِالْعَبْقَرِیِّ الْمَنْقُوشِ مِنْ دِیبَاجِکُمْ وَ لَأَکَلْتُ لُبَابَ هَذَا الْبُرِّ بِصُدُورِ دَجَاجِکُمْ وَ لَشَرِبْتُ الْمَاءَ الزُّلَالَ بِرَقِیقِ زُجَاجِکُمْ وَ لَکِنِّی أُصَدِّقُ اللَّهَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ حَیْثُ یَقُولُ:

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ. أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ»

فَکَیْفَ أَسْتَطِیعُ الصَّبْرَ عَلَى نَارٍ لَوْ قَذَفَتْ بِشَرَرَةٍ إِلَى الْأَرْضِ لَأَحْرَقَتْ نَبْتَهَا وَ لَوِ اعْتَصَمَتْ نَفْسٌ بِقُلَّةٍ لَأَنْضَجَهَا وَهْجُ النَّارِ فِی قُلَّتِهَا وَ أَیُّمَا خَیْرٌ لِعَلِیٍّ أَنْ یَکُونَ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مُقَرَّباً أَوْ یَکُونَ فِی لَظَى خَسِیئاً مُبَعَّداً مَسْخُوطاً عَلَیْهِ بِجُرْمِهِ مُکَذِّباً وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ مُرَقَّداً وَ تَحْتِی أَطْمَارٌ عَلَى سَفَاهَا مُمَدَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی أَغْلَالِی مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى فِی الْقِیَامَةِ مُحَمَّداً خَائِناً فِی ذِی یَتْمَةٍ أَظْلِمُهُ بِفَلْسَةٍ مُتَعَمِّداً وَ لَمْ أَظْلِمِ الْیَتِیمَ وَ غَیْرَ الْیَتِیمِ لِنَفْسٍ تُسْرِعُ إِلَى الْبَلَاءِ قُفُولُهَا وَ یَمْتَدُّ فِی أَطْبَاقِ الثَّرَى حُلُولُهَا وَ إِنْ عَاشَتْ رُوَیْداً فَبِذِی الْعَرْشِ نُزُولُهَا [2]

الأمالی(للصدوق)، ص620-621

از امام صادق ع از پدرانش علیهم السلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین فرمود:

به خدا سوگند دنیاى شما در پیش من نیست مگر مانند مسافرانى که در کنار برکه‌ای توقف کرده‌اند و جلودارشان فریاد ندا می‌دهد و کوچ می‌کنند؛ و لذات دنیا در چشم من نیست مگر مانند آب جوش چرکى که قرار باشد آن را بنوشم یا مایع تلخی که قرار باشد آن را جرعه جرعه سر کشم یا زهر افعى‏ که آن را اندک اندک بچشم، یا گردنبندهائى از آتش که در گردنم بسته باشند؛ و همانا آنقدر جامه‏ام را وصله زده‏ام که از وصله زننده‏اش شرم دارم، او به من گفت این جامه را دور افکن و دیگر راضى نمى‏شود که آن را وصله زند؛ پس به او گفتم از من این را نخواه که:

 زر کامل عیار از بوته بى‏غش چهره افروزد             دل صاحب نظر را سرخ، روز امتحان بینى[3]

من اگر می‌خواستم، مى‏توانستم از جامه‏هاى دیباى رنگین شما بپوشم، و نان گندم با سینه بریان‏ مرغ بخورم، و آبی زلال در جام‌های بلورین بنوشم؛ ولى باور کرده‌ام سخن خداى عز و جل را که فرمود:

«کسی که روالش بر این باشد که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، به آنان [ثمره] کارهایشان را در آن [= زندگی دنیا] به طور کامل می‌دهیم و آنان در آن کم داده نشوند. آنها در کسانی‌اند که در آخرت جز آتش بهره‌ای ندارند»

پس چگونه توانائى شکیبائى دارم بر آتشى که اگر شعله‏اى از آن آتش‏ بر زمین افتد تمام گیاهانش را مى‏سوزاند و اگر کسی برای فرار از آن به قله کوهی پناه برد، شعاع حرارت آن از راه دور گوشت بدنش را بپزد!

و کدام براى على ع بهتر است؟ مقرب در پیشگاه صاحب عرش ‏شود؟ یا در لهیب آتش رانده شده و به خاطر جرمش مورد غضب و تکذیب واقع شده باشد ؟ بخدا سوگند اگر بر روى خارهاى تیز بخوابم در حالی که جامه‏هاى ژنده‌ام بر روى تیغ‏هایش کشیده باشد یا در غل و زنجیرها کشیده شوم برایم دوست‌داشتنی‌تر است از اینکه در قیامت، [حضرت] محمّد ص را خائن دیدار کنم در حق یتیمى که او را به خاطر اندک مالی عامداً مورد ستم قرار داده باشم، و [بدانید که] من به خاطر بدنی که نهایتش پوسیدن است و هرچقدر هم که زندگی کند، جایگاه نهایی‌اش درون لایه‌های زمین [= قبر] است و به جانب خداوند ذی‌العرش روان می‌شود در حق یتیم و غیر یتیم ستم نکنم.

2) ... أَ لَسْتُمْ فِی مَسَاکِنِ مَنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَاراً وَ أَبْیَنَ آثَاراً وَ أَعَدَّ مِنْکُمْ عَدِیداً وَ أَکْثَفَ مِنْکُمْ جُنُوداً وَ أَشَدَّ مِنْکُمْ عُنُوداً تَعَبَّدُوا لِلدُّنْیَا أَیَّ تَعَبُّدٍ وَ آثَرُوهَا أَیَّ إِیْثَارٍ ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْهَا بِالصَّغَارِ أَ فَهَذِهِ تُؤْثِرُونَ أَمْ عَلَى هَذِهِ تَحْرِصُونَ أَمْ إِلَیْهَا تَطْمَئِنُّونَ یَقُولُ اللَّهُ مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ. أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ فَبِئْسَتِ الدَّارُ لِمَنْ لَمْ یَتَهَیَّبْهَا وَ لَمْ یَکُنْ فِیهَا عَلَى وَجَل‏ ...

تحف العقول، ص182

... آیا شما ساکن خانه‏هائى نیستید که صاحبان قبلى آن عمر بیشتر و اثر زیادتر و مال فراوان‏تر و سپاه افزون‏تر و لجاجت بیشتر داشتند، دلبسته دنیا بودند، چه دلبستگی‌ای، و آن را بر همه چیز ترجیح می‌دادند، چه ترجیح دادنی؛ بزودى با خواری از آن کوچ کردند. آیا چنین چیزى را ترجیح می‌دهید؟ آیا برای این حرص می‌زنید؟ یا به چنین چیزی اطمینان کرده‏اید؟ در حالی که خداوند می‌فرماید:

«کسی که روالش بر این باشد که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، به آنان [ثمره] کارهایشان را در آن [= زندگی دنیا] به طور کامل می‌دهیم و آنان در آن کم داده نشوند. آنها در کسانی‌اند که در آخرت جز آتش بهره‌ای ندارند و آنچه درست کردند نابود شد و آنچه عمل کردند همگی هدر رفت»

پس [دنیا] بد جایگاهى است براى کسى که از دنیا نترسد و نسبت به آن نگران و بیمناک نباشد...

تدبر

1) در آیه قبل (دیروز) فرمود: «[ثمره] کارهایشان را در زندگی دنیا به طور کامل می‌دهیم و کم داده نمی‌شوند» در این آیه فرمود: «اقداماتشان یا «حبط» (فاسد و تباه) شد یا از ابتدا «باطل» بوده است».

پس

آنچه در دنیا به ما می‌دهند، در واقع چیزی نیست (نحل/96)؛ یا تباه‌شدنی است؛ یا از ابتدا باطل و پوچ بوده است. نعمت باشد یا نقمت، فقط به درد امتحان کردن می‌خورد (فجر/15-16). اگر واقعیت اینها را ببینیم به اینها دلخوش نمی‌شویم (حدیث). نه با آمدنش شاد می‌شویم و نه با رفتنش ناراحت (حدید/23) مشکل این است که چشم حقیقت‌بین‌مان باز نشده است.

2) اگر کسی در کارهایش جهت‌گیری خدایی و اخروی نداشته باشد، نابودی و جهنمی شدنش در قیامت جای اعتراض ندارد. خدا به زور کسی را به جهنم نمی‌برد؛ اما راه را باز گذاشته که انسان می‌تواند باطن خود را بسوزاند و جهنم کند. خدا به ما اختیار داده است تا هرکسی خودش باطن خود را رقم زند. کسی که زندگی خود را به هیچ عنوان با حقیقت و باطن هستی سازگار نکرده، آیا باید انتظار داشت که حقیقت، او را جدی بگیرد و با او سازگار باشد. کسی که باطن خود را پوچ می‌انگاشته، وقتی وارد عالم باطن بشود جز با پوچی مواجه می‌گردد؟

به نظر می‌رسد آتش ساده‌ترین کلمه‌ای است که فهم انسان از پوچی خودش را نمایان می‌سازد:

آتش را می‌بینی، اما دست که به سویش ببری، چیزی دستت را پر نمی‌کند؛ ظاهرش زیباست، اما بشدت سوزاننده و نابود کننده است.

3) علامه طباطبایی اشاره کرده که دو جمله «حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها» و «باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون» تفسیر جمله « أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ» می‌باشد. (المیزان10 /176) اما چگونه؟

تا به حال به آتش فکر کرده‌اید؟ خودش واقعیت «مشت پر کن» ندارد و هر واقعیتی هم که به چنگش بیفتد از بین می‌برد. وقتی آتش به ما برخورد کند چه می‌کند: سوزش می‌گیرد و هرچه که هست، «نیست» می‌کند. تنها در صورتی مفید است که ابزار دیگری باشد که محدود و کنترلش کند (مثلا قابلمه‌ای باشد که خودش نسوزد و مواد خام درون آن پخته شوند).

کسانی که به دنیا بسنده کرده‌اند، در آخرت چیزی ندارند جز آتش (ابزار دیگری ندارند): هم واقعیت «مشت پر کن»ی برایشان نیست؛ هم خودشان را می‌سوزاند (هر هویتی برای خود ایجاد کرده و ساخته بودند (صنعوا)، تباه می‌کند و پوچی‌اش را نشان می‌دهد) و هم اعمال و کارهایشان را می‌سوزاند و باطل می‌کند (باطل ما کانوا یعملون»).

4) آنچه انسان‌ها در عمرشان کسب می‌کنند دو قسم است: یا چیزی می‌سازند (صنعوا) و واقعیتی به واقعیتهای عالم اضافه می‌کنند (مانند قصرهای بهشتی)؛ یا عملی انجام می‌دهند (یعملون) که آثار عملشان باقی می‌ماند (مانند لذتهای بهشتی). اما کسی که به دنیا  دلخوش کرده، نه ساخته‌هایش سالم می‌ماند (حبط) و نه اثری از عملش باقی می‌ماند (باطل).

یادمان باشد: حقیقت اصیل آن چیزی نیست که در دنیا می‌بینیم: این امری موقت و از بین رونده است. حقیقت آن چیزی است که در جهانی نامتناهی (آخرت) باقی می‌ماند. برای همین اگرچه برخی نعمتهای وعده داده شده در آخرت ظاهرا شبیه نعمتهای دنیاست؛ اما یک تفاوت مهم دارند: اینها نعمت حقیقی نیست؛ درونشان پر از رنج و زحمت است (بلد/4) و مهمتر اینکه باقی نمی‌ماند (نحل/96)؛ اما آخرت نه نعمتش زحمت دارد و نه نابودی‌پذیر است.

5) شاید دو مورد فوق، اشاره به کارهای خوب و بد دنیاطلبان باشد. «حبط» در مورد نابودی کارهای خوب به کار می‌رود؛ و «باطل» مربوط به چیزی است که از ابتدا بد و پوچ است. انسان دنیامدار چیزی از حقیقت با خود ندارد. اگر در ظاهر کار خوب می‌کند «حبط» می‌شود و اگر کارهای نفسانی خودش (= کاری که بدی‌اش را ما درک می‌کنیم) را انجام می‌دهد، «باطل» است.



[1] . ابتدا این گونه ترجمه کرده بودم و این توضیح نحوی را هم گذاشته بودم که همگی حذف شد

«آنان [که روالشان این است که زندگی دنیا و زینت آن را می‌خواهند] کسانی‌اند که در آخرت جز آتش بهره‌ای ندارند و آنچه در آنجا ساختند تباه شد و آنچه که همواره انجام می‌دهند باطل و پوچ است.»

نکته نحوی

تعبیر «کان یرید» (در آیه قبل) با تعبیر «کانوا یعملون» (در آیه حاضر) به لحاظ نحوی یکسان است (کان + فعل مضارع) و لذا هرگونه که اولی را ترجمه کنیم باید دومی را هم همان گونه ترجمه کنیم. اغلب ترجمه‌ها اولی را به صورت مضارع (می‌خواهد) و دومی را به صورت ماضی (انجام داده‌اند) ترجمه کرده‌اند. فقط ترجمه تفسیر نور (قرائتی) و ترجمه انصاریان در این مورد دقت داشته و دومی را هم به صورت مضارع (انجام می‌دهند) ترجمه کرده‌اند. ظاهرا علت این اشتباه این بوده که جمله «باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون‏» عطف به جمله «حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها» شده است و مترجمان ناخودآگاه ماضی بودن جمله اول را به دومی هم تسری داده‌اند؛ («باطل» را به صورت «بطل» خوانده‌اند) در حالی که جمله دوم جمله اسمیه است و در تقدیر مضارع می‌باشد.

علت حذف شدن را در کانال این گونه توضیج دادم:

چنانکه یکی از کاربران محترم تذکر داده‌اند و تذکر درستی هم بود ترکیب «کان + فعل مضارع» دلالت بر زمان ماضی می‌کند. بنابراین ترجمه آیات امروز و دیروز  و توضیحات مربوطه اصلاح شد و نکته نحوی‌‌ امروز حذف شد.

[2] . ادامه حدیث بدین شرح است:

مَعَاشِرَ شِیعَتِی احْذَرُوا فَقَدْ عَضَّتْکُمُ الدُّنْیَا بِأَنْیَابِهَا تَخْتَطِفُ مِنْکُمْ نَفْساً بَعْدَ نَفْسٍ کَذِئَابِهَا وَ هَذِهِ مَطَایَا الرَّحِیلِ قَدْ أُنِیخَتْ لِرُکَّابِهَا أَلَا إِنَّ الْحَدِیثَ ذُو شُجُونٍ فَلَا یَقُولَنَّ قَائِلُکُمْ إِنَّ کَلَامَ عَلِیٍّ مُتَنَاقِضٌ لِأَنَّ الْکَلَامَ عَارِضٌ وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ قُطَّانِ الْمَدَائِنِ تَبِعَ بَعْدَ الْحَنِیفِیَّةِ عُلُوجَهُ وَ لَبِسَ مِنْ نَالَةِ دِهْقَانِهِ مَنْسُوجَهُ وَ تَضَمَّخَ بِمِسْکِ هَذِهِ النَّوَافِجِ صَبَاحَهُ وَ تَبَخَّرَ بِعُودِ الْهِنْدِ رَوَاحَهُ وَ حَوْلَهُ رَیْحَانُ حَدِیقَةٍ یَشَمُّ نَفَاحَهُ وَ قَدْ مُدَّ لَهُ مَفْرُوشَاتُ الرُّومِ عَلَى سُرُرِهِ تَعْساً لَهُ بَعْدَ مَا نَاهَزَ السَّبْعِینَ مِنْ عُمُرِهِ وَ حَوْلَهُ شَیْخٌ یَدِبُّ عَلَى أَرْضِهِ مِنْ هَرَمِهِ وَ ذُو یَتْمَةٍ تَضَوَّرَ مِنْ ضُرِّهِ وَ مِنْ قَرْمِهِ فَمَا وَاسَاهُمْ بِفَاضِلَاتٍ مِنْ عَلْقَمِهِ لَئِنْ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْهُ لَأَخْضَمَنَّهُ خَضْمَ الْبُرِّ وَ لَأُقِیمَنَّ عَلَیْهِ حَدَّ الْمُرْتَدِّ وَ لَأَضْرِبَنَّهُ الثَّمَانِینَ بَعْدَ حَدٍّ وَ لَأَسُدَّنَّ مِنْ جَهْلِهِ کُلَّ مَسَدٍّ تَعْساً لَهُ أَ فَلَا شَعْرٌ أَ فَلَا صُوفٌ أَ فَلَا وَبَرٌ أَ فَلَا رَغِیفٌ قَفَارُ اللَّیْلِ إِفْطَارٌ مُقَدَّمٌ [أَ فَلَا رَغِیفٌ قَفَارٌ لِلَّیْلِ إِفْطَارٌ مُعْدِمٌ‏] أَ فَلَا عَبْرَةٌ عَلَى خَدٍّ فِی ظُلْمَةِ لَیَالٍ تَنْحَدِرُ وَ لَوْ کَانَ مُؤْمِناً لَاتَّسَقَتْ لَهُ الْحُجَّةُ إِذَا ضَیَّعَ مَا لَا یَمْلِکُ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ عَقِیلًا أَخِی وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صَاعَةً وَ عَاوَدَنِی فِی عُشْرِ وَسْقٍ مِنْ شَعِیرِکُمْ یُطْعِمُهُ جِیَاعَهُ وَ یَکَادُ یَلْوِی ثَالِثَ أَیَّامِهِ خَامِصاً مَا اسْتَطَاعَهُ وَ رَأَیْتُ أَطْفَالَهُ شُعْثَ الْأَلْوَانِ‏ مِنْ ضُرِّهِمْ کَأَنَّمَا اشْمَأَزَّتْ وُجُوهُهُمْ مِنْ قُرِّهِمْ فَلَمَّا عَاوَدَنِی فِی قَوْلِهِ وَ کَرَّرَهُ أَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَغَرَّهُ وَ ظَنَّنِی أُوتِغُ دِینِی فَأَتَّبِعُ مَا سَرَّهُ أَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَةً لِیَنْزَجِرَ إِذْ لَا یَسْتَطِیعُ مِنْهَا دُنُوّاً وَ لَا یَصْبِرُ ثُمَّ أَدْنَیْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ فَضَجَّ مِنْ أَلَمِهِ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ یَئِنُّ مِنْ سُقْمِهِ وَ کَادَ یَسُبُّنِی سَفَهاً مِنْ کَظْمِهِ وَ لِحَرْقَةٍ فِی لَظًى [أَضْنَى‏] لَهُ مِنْ عُدْمِهِ فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ یَا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِمَدْعَبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا مِنْ غَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى وَ اللَّهِ لَوْ سَقَطَتِ الْمُکَافَاةُ عَنِ الْأُمَمِ وَ تُرِکَتْ فِی مَضَاجِعِهَا بَالِیَاتٌ فِی الرَّمَمِ لَاسْتَحْیَیْتُ مِنْ مَقْتِ رَقِیبٍ یَکْشِفُ فَاضِحَاتٍ مِنَ الْأَوْزَارِ فَصَبْراً عَلَى دُنْیَا تَمُرُّ بِلَأْوَائِهَا کَلَیْلَةٍ بِأَحْلَامِهَا تَنْسَلِخُ کَمْ بَیْنَ نَفْسٍ فِی خِیَامِهَا نَاعِمَةٌ وَ بَیْنَ أَثِیمٍ فِی جَحِیمٍ یَصْطَرِخُ وَ لَا تَعْجَبُ مِنْ هَذَا وَ أَعْجَبُ بِلَا صُنْعٍ مِنَّا مِنْ طَارِقٍ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَاتٍ زَمَّلَهَا فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ بَسَطَهَا فِی [عَلَى‏] إِنَائِهَا فَقُلْتُ لَهُ أَ صَدَقَةٌ أَمْ نَذْرٌ أَمْ زَکَاةٌ وَ کُلٌّ یَحْرُمُ عَلَیْنَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ عُوِّضْنَا مِنْهُ خُمُسَ ذِی الْقُرْبَى فِی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ فَقَالَ لِی لَا ذَاکَ وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهُ هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ الثَّوَاکِلُ أَ فَعَنْ دِینِ اللَّهِ تَخْدَعُنِی بِمَعْجُونَةٍ غرقتموها [عَرَّقْتُمُوهَا] بِقَنْدِکُمْ وَ خَبِیصَةٍ صَفْرَاءَ أَتَیْتُمُونِی بِهَا بِعَصِیرِ تَمْرِکُمْ أَ مُخْتَبِطٌ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ أَ لَیْسَتِ النُّفُوسُ عَنْ مِثْقَالِ حَبَّةٍ مِنْ‏ خَرْدَلٍ مَسْئُولَةً فَمَا ذَا أَقُولُ فِی مَعْجُونَةٍ أَتَزَقَّمُهَا مَعْمُولَةً وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا وَ اسْتُرِقَّ قُطَّانُهَا مُذْعِنَةً بِأَمْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا شَعِیرَةً فَأَلُوکَهَا مَا قَبِلْتُ وَ لَا أَرَدْتُ وَ لَدُنْیَاکُمْ أَهْوَنُ عِنْدِی مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا وَ أَقْذَرُ عِنْدِی مِنْ عُرَاقَةِ خِنْزِیرٍ یَقْذِفُ بِهَا أَجْذَمُهَا وَ أَمَرُّ عَلَى فُؤَادِی مِنْ حَنْظَلَةٍ یَلُوکُهَا ذُو سُقْمٍ فَیَبْشَمُهَا فَکَیْفَ أَقْبَلُ مَلْفُوفَاتٍ عَکَمْتَهَا فِی طَیِّهَا وَ مَعْجُونَةً کَأَنَّهَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قیئا [قَیْئِهَا] اللَّهُمَّ نَفَرْتُ عَنْهَا نِفَارَ الْمُهْرَةِ مِنْ کَیِّهَا أُرِیهِ السُّهَا وَ یُرِینِی الْقَمَرَ أَ أَمْتَنِعُ مِنْ وَبَرَةٍ مِنْ قَلُوصِهَا سَاقِطَةٍ وَ أَبْتَلِعُ إِبِلًا فِی مَبْرَکِهَا رَابِطَةً أَ دَبِیبَ الْعَقَارِبِ مِنْ وَکْرِهَا أَلْتَقِطُ أَمْ قَوَاتِلَ الرُّقْشِ فِی مَبِیتِی أَرْتَبِطُ فَدَعُونِی مِنْ دُنْیَاکُمْ بِمِلْحِی وَ أَقْرَاصِی فَبِتَقْوَى اللَّهِ أَرْجُو خَلَاصِی مَا لِعَلِیٍّ وَ نَعِیمٍ یَفْنَى وَ لَذَّةٍ تُنْتِجُهَا [تَنْحَتُهَا] الْمَعَاصِی سَأَلْقَى وَ شِیعَتِی رَبَّنَا بِعُیُونٍ مُرْهٍ وَ بُطُونٍ خِمَاصٍ- لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سَیِّئَاتِ الْأَعْمَالِ.

الأمالی( للصدوق)، ص622-623

[3] . نکته: ترجمه شعر را از ترجمه سید جعفر شهیدی از خطبه 160 نهج‌البلاغه برگرفتم که مضامینی بسیار نزدیک به این خطبه دارد.