سفارش تبلیغ
صبا ویژن

50) سوره هود (11) آیه 15 مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا

بسم الله الرحمن الرحیم

50) سوره هود (11) آیه 15 مَنْ کانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُون‏

ترجمه

کسی که روالش بر این باشد که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهد، به آنان [ثمره] کارهایشان را در آن [= زندگی دنیا] به طور کامل می‌دهیم و آنان در آن کم داده نشوند.

توضیحات ترجمه

«کان» وقتی به فعل مضارع ضمیمه شود دلالت بر نوعی استمرار دارد. در زبان فارسی فعل مضارع به معنای استمرار است و این تفاوت در زبان فارسی معادل ندارد؛ بنابراین در ترجمه، متناسب با فعل بعد از «کان»، عباراتی نظیر «قرار است که»، «روالش بر این است که» و مانند آن اضافه می‌شود تا معنا را برساند: «یرید ...» به معنای «... را می‌خواهد» است؛ پس «کان یرید ...» به این معنا می‌شود «روالش براین است که ... را بخواهد»


«زینت» به معنای هر چیزی است که به وسیله آن چیز دیگری را زیبا جلوه دهند (کتاب العین7 /387) و با «جمال» این تفاوت را دارد که زینت، از خود شخص نیست؛ بلکه به اموری می‌گویند که با افزودن چیزی به شخص مورد نظر انجام می‌شود(تاج العروس‌18 /267)؛ اما جمال شامل زیبایی‌های خود شخص است. بنابراین، آرایش، گردنبند و گوشواره و ... را «زینت» می‌گویند، اما مثلا زیبایی طبیعی صورت یا قامت را جمال می‌گویند.


نُوَفّ: از ریشه «وفی» است که بر تمام و کمال انجام دادن (معجم المقاییس اللغه6/ 129؛ مفردات/878) دلالت می‌کند. «وفات» هم از همین ریشه است و از این جهت به مردن وفات گویند که روح (حقیقت انسان) به تمام و کمال دریافت می‌شود و چیزی از وجود انسان در عالم گم نمی‌شود.


«یبخسون» از ریشه «بخس» است و به معنای «نقص» و «کم گذاشتن»ی است که از روی ظلم باشد. (مفردات/110) تعبیر «ثمن بخس» در جایی است که خریدار می‌خواهد کالا را زیر قیمت واقعی بخرد.


حدیث

حلول ماه شعبان، ماهی که شیوه پیامبر خدا در قیام و صیام آن بود، بر همگان مبارک باد و ان‌شاء الله که همگی بتوانیم به پیامبرمان اقتدا کنیم؛ آن گونه که در صلوات ماه شعبانیه آمده است: وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیْه‏

«و این ماه پیامبرت، سرور فرستادگانت است، شعبانی که آن را در لفافه رحمت و رضایت خود پیچیده‌ای، شعبانی که شیوه رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه در این ماه تا هنگام مرگش این بود که روزه بگیرد و [برای نماز] قیام کند، در شب‌ها و روزهایش، از باب خشوع برای تو و از باب اکرام و بزرگ‌داشت این ماه؛ پس خدایا ما را در عمل به سنت ایشان و وصول به شفاعت ایشان یاری فرما.»

به همین مناسبت، حدیثی از امیرالمومنین (که هم ناظر به احیای سنت پیامبر ص است و هم مربوط به آیه محل بحث، تقدیم می‌شود.

امیرالمومنین ع در ضمن خطبه‌ای می‌فرمایند:

... فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ ص فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ لَکَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ‏ وَ لَقَدْ کَانَ ص یَأْکُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ تَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ- فَیَقُولُ یَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص مَا یَدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَ أَکْرَمَ اللَّهُ بِذَلِکَ مُحَمَّداً أَمْ أَهَانَهُ فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ کَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ أَتَى بِالْإِفْکِ الْعَظِیمِ وَ إِنْ قَالَ أَکْرَمَهُ فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ فَإِنْ تَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ وَ إِلَّا فَلَا یَأْمَنُ الْهَلَکَةَ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً ص عَلَماً لِلسَّاعَةِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّةِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَةِ خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَةَ سَلِیماً لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ حَتَّى مَضَى لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى.

نهج‌البلاغه، خطبه 160

پس به پیامبر پاکیزه و پاک (ص) خود اقتدا کن، که در- رفتار- او خصلتى است آن را که زدودن اندوه خواهد، و مایه شکیبایى است براى کسى که شکیبایى طلبد، و دوست داشته‏ترین بندگان نزد خدا کسى است که رفتار پیامبر را سرمشق خود کند، و به دنبال او رود.

از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود، و شکم او از همه خالى‏تر. دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت. و- چون- دانست خدا چیزى را دشمن مى‏دارد، آن را دشمن داشت- و ترک آن گفت-، و چیزى را که خوار شمرده آن را خوار انگاشت، و چیزى را که کوچک شمرده، آن را کوچک داشت،

و اگر در ما نبود جز دوستى آنچه خدا و رسول، آن را دشمن مى‏دارد، و بزرگ دیدن آنچه خدا و رسول، آن را خرد مى‏شمارد، براى نشان دادن مخالفت ما با خدا کافى بود و سرپیچى ما را از فرمانهاى او آشکارا مى‏نمود.

او که درود خدا بر وى باد، روى زمین مى‏خورد، و چون بندگان مى‏نشست، و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مى‏بست، و جامه خود را خود وصله مى‏نمود، و بر خر بى‏پالان سوار مى‏شد، و دیگرى را بر ترک خود سوار مى‏فرمود،

پرده‏اى بر در خانه او آویخته بود، که تصویرهایى داشت، یکى از زنان خویش را گفت: «این پرده را از من پنهان کن، که هرگاه بدان مى‏نگرم، دنیا و زیورهاى آن را به یاد مى‏آورم».

پس به دل خود از دنیا روى گرداند، و یاد آن را در خاطر خود میراند، و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیورى از آن برندارد.

دنیا را پایدار نمى‏دانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از خود برون کرد، و دل از آن برداشت، و دیده از آن برگاشت.

 آرى چنین است، کسى که چیزى را دشمن داشت، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وى بر زبان رود،

و در زندگانى رسول خدا (ص) براى تو نشانه‏هایى است که تو را به زشتیها و عیبهاى دنیا راهنماست چه او با نزدیکان خویش گرسنه به سر مى‏برد، و با منزلتى بزرگ که داشت زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند- و آن را خوار شمرد-.

پس نگرنده با خرد خویش بنگرد که: آیا خدا، محمّد (ص) را به داشتن چنین صفتها اکرام فرمود، یا او را خوار نمود؟ اگر بگوید: او را خوار کرد،- به خداى- بزرگ دروغ گفته است و بهتانى بزرگ آورده است، و اگر بگوید: خدا او را اکرام کرد، پس بداند خدا کسى را خوار شمرد که دنیا را براى وى گسترید، و آن را از کسى که نزدیکتر از همه بدوست، درنوردید.

پس آن که خواهد، باید پیامبر خدا را پیروى کند و بر پى او رود، و پاى بر جاى پاى او نهد، و گر نه از تباهى ایمن نبود، که همانا خدا محمّد (ص) را نشانه‏اى ساخت براى قیامت، و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت.

از دنیا برون رفت و از نعمت آن سیر نخورد، به آخرت در شد، و گناهى با خود نبرد، سنگى بر سنگى ننهاد تا جهان را ترک گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت. پس چه بزرگ است منّتى که خدا بر ما نهاده، و چنین نعمتى به ما داده. پیشروى که باید او را پیروى کنیم، و پیشوایى که پا بر جاى پاى او نهیم.

 به خدا که این جامه پشمین خود را چندان پینه کردم که از پینه کننده شرمسارى بردم. یکى به من گفت: «آن را دور نمى‏افکنى؟» گفتم:

از من دور شو که:

         زر کامل عیار از بوته بى‏غش چهره افروزد             دل صاحب نظر را سرخ، روز امتحان بینى‏

نهج‌البلاغه، خطبه 160، ترجمه سید جعفر شهیدى، ص162-163 [1]


تدبر

1) در نظام الهی، انسانِ دنیاطلب است که می‌تواند انتظار داشته باشد نتیجه همه تلاش‌هایش را در دنیا دریافت کند. پس هرگاه انتظار داریم که ثمره تلاشهایمان را حتما در دنیا ببینیم، آیا علامت این نیست که در این موارد در راستای دنیاطلبی‌ تلاش می‌کنیم، نه برای خدا؟ بیایید انتظاراتمان را اصلاح کنیم.

2) اگر فرد یا جامعه‌ای اهل تلاش دنیوی بود و ثمرات تلاش‌هایش را در دنیا مشاهده کرد، دلیل نمی‌شود که حتما آدم یا جامعه‌ای خوب، و مود توجه خداست. (این سخن به معنای نفی اهمیت کار و تلاش در زندگی نیست؛ بلکه تاکید بر این است اینکه بر اساس ثمردهی تلاش‌ها در دنیا درباره افراد و جوامع قضاوت کنیم، اشتباه است)

3) «زیبایی‌های دنیا» از مقوله «زینت» دانسته شده است نه از مقوله جمال («زینت» چیزی است که به چیز دیگر اضافه می‌کنند تا در نظر زیبا بنماید). دنیا از آن جهت که «دنیا» (پایین‌ترین عالم ممکن) است از خودش زیبایی (جمال) ندارد، آنچه دارد فقط «زینت»هایی است که به آن بسته‌اند تا ما را بیازمایند.

4) خواستن «دنیا» را با خواستن «زینت آن» گره زد. پس «زندگی دنیا را خواستن» به معنای «افق نگاه خود را به دنیا محدود کردن» بد است؛ وگرنه دعا برای طول عمر در دنیا به منظور عبودیت و آباد کردن هرچه بیشتر آخرت، مورد اهتمام پیامبران و اولیای دین بوده است.

5) نفرمود «آنچه می‌خواهند»، بلکه فرمود «[ثمره] اعمالشان» را تمام و کمال به آنها می‌دهیم. پس در دنیا، به همه خواسته‌هایمان نمی‌رسیم، تنها به مقداری از خواسته‌ها (اسراء/18؛ شوری/20)، آن هم به اندازه‌ای که تلاش کنیم (آیه فعلی) می‌رسیم؛ آن آخرت است که: هم به هرچه بخواهیم می‌رسیم (زخرف/71)، و هم بیش از آن (ق/35)،‌ و حتی چیزهایی که در مخیله ما نمی‌گنجد و لذا آرزویش هم نداشته‌ایم هم به ما می‌دهند (سجده/17)

6) چه خدای مهربانی! اگر مخلوقی از خدا رویگردان شود و در دنیا و برای دنیا تلاش کند، خدا در همین دنیا برایش کم نمی‌گذارد. (لایبخسون)

7)‌ از مقایسه این آیه با آیه قبلش (که توصیف کسانی است که زیر بار حقیقت نمی‌روند) معلوم می‌شود که دلیل نپذیرفتن حق و حقیقت، دنیاطلبی است. (قرائتی، تفسیر نور12 /34)



[1] . این احادیث هم با آیه مناسب بود که به علت رعایت اختصار در کانال گذاشته نشد.

1) و فی الدر المنثور،: فی قوله: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا»: أخرج البیهقی فی الشعب عن أنس قال: قال رسول الله ص: إذا کان یوم القیامة صارت أمتی ثلاث فرق: فرقة یعبدون الله خالصا، و فرقة یعبدون الله ریاء، و فرقة یعبدون الله یصیبون به دنیا؛

فیقول للذی کان یعبد الله للدنیا: بعزتی و جلالی ما أردت بعبادتی؟ فیقول: الدنیا فیقول: لا جرم لا ینفعک ما جمعت و لا ترجع إلیه انطلقوا به إلى النار،

و یقول للذی یعبد الله ریاء: بعزتی و جلالی ما أردت بعبادتی؟ قال: الریاء فیقول: إنما کانت عبادتک التی کنت ترائی بها؛ لا یصعد إلی منها شی‏ء و لا ینفعک الیوم؛ انطلقوا به إلى النار.

و یقول للذی کان یعبد الله خالصا: بعزتی و جلالی ما أردت بعبادتی؟ فیقول: بعزتک و جلالک لأنت أعلم به منی- کنت أعبدک لوجهک و لدارک- قال: صدق عبدی‏ انطلقوا به إلى الجنة.

به نقل از المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏10، ص181


 2) پیامبر اکرم ص فرمود:

... یا ابن مسعود من تعلم القرآن للدنیا و زینتها حرم اللَّه علیه الجنة، یا ابن مسعود من تعلم العلم و لم یعمل بما فیه حشره اللَّه یوم القیامة أعمى، و من تعلم العلم ریاء و سمعة یرید به الدنیا نزع اللَّه برکته و ضیق علیه معیشته و وکله اللَّه إلى نفسه و من وکله اللَّه إلى نفسه فقد هلک‏ ...

الوافی، ج‏26، ص211