430) سوره احزاب (33) آیه 11 هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ
بسم الله الرحمن الرحیم
430) سوره احزاب (33) آیه 11
هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً
4 رمضان 1438
ترجمه
آنجا [بود که] مومنان آزمایش شدند و تکان شدیدی خوردند.
نکات ترجمه
«ابْتُلِیَ»
فعل مضارع مجهول در وزن افتعال (ابتلاء) و از ماده «بلی» یا «بلو» است. درباره این ماده قبلا (جلسه95 http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/ ) بحث شد که بر دو معنای «امتحان کردن» و «پوسیدن» دلالت دارد و برخی کوشیدهاند این دو را به همدیگر برگردانند. ابتلاء چون به باب افتعال رفته معنای مطاوعه (پذیرش) میدهد و ابتلی (مبتلا شد) به معنای قبول بلا (تحت آزمایش واقع شدن) است.
«زُلْزِلُوا» «زِلْزال»
ماده «زلزل» که به معنای تکان خوردن و اضطراب شدید است در اصل با تکرار دو حرف «زل» حاصل شده است و لذا به لحاظ معنایی قرابت فراوانی با ماده «زلّ» (زلل، لغزیدن) دارد به طوری که اغلب اهل لغت، «زلزل» را ذیل ماده «زلل» بحث کردهاند و برخی تصریح نمودهاند که تکرار این دو حرف، در واقع دلالت بر تکرار معنای «زلل: لغزش» دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص382). قبلا (جلسه226 http://yekaye.ir/al-baqarah-2-36/ ) درباره ماده «زلل» توضیحاتی ارائه شد و به معنای «زلزل» هم اشاره شد.
در اینجا با توجه به آشنا بودن معنای «زلزله» در زبان فارسی، تنها میافزاییم که تفاوت زلزله با «رجفه» (که این کلمه هم در قرآن به کار رفته) در این است که «رجفه» فقط به زلزلههای مهیب و شدید گفته میشود.
ماده «زلل» 4 بار، و ماده «زلزل» 6 بار در قرآن کریم به کار رفته است که سه بار آن مربوط به زلزله قیامت است (إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظیمٌ، حج/1 ؛ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها، زلزال/1) و سه بار آن مربوط به امتحانهای شدیدی که مومنان بدان مبتلا میشوند (مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا، بقره/214 ؛ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً، احزاب/11)
توجه
احادیث و تدبرهای جلسه 149 (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ؛ انعام/42 http://yekaye.ir/al-anam-006-042/ ) و جلسه 333 (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ؛ بلد/4 http://yekaye.ir/al-balad-90-4/ نیز به آیه حاضر مرتبط میباشد لذا آنها را مجددا تکرار نخواهیم کرد.
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که بعد از کشته شدن عثمان، مردم با امیرالمومنین ع بیعت کردند، ایشان بر منبر رفت و خطبهای خواندند و در آن خطبه فرمودند:
بدانید که بلاها و ابتلاهای شما برگشت (از نو شروع میشود) همچون روزی که خداوند پیامبرش ص را مبعوث کرد؛ و سوگند به کسی که او را به حق مبعوث کرد، درهم آمیخته خواهید شد چه در هم آمیختنی؛ و غربال خواهید شد چه غربال شدنی، تا اینکه پایینترینتان بالاترینتان شود و بالاترینتان پایینترین؛ و پیشیگیرندگانی که عقبرانده شده بودند پیشی خواهند گرفت و پیشیگیرندگانی که قبلا پیشی گرفته بودند عقب خواهند ماند؛
به خدا سوگند که نه نشانهای را مخفی کردم و نه دروغی بافتم؛ که مرا از این جایگاه و این روز خبر داده بودند.
الکافی، ج1، ص369
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لَمَّا بُویِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ بِخُطْبَةٍ ذَکَرَهَا یَقُولُ فِیهَا:
أَلَا إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَسِمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ.
2) شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است و حضرت پاسخ ایشان را یکی یکی میدهد).
(فرازهایی از این روایت در:
جلسه86، حدیث3 http://yekaye.ir/al-araf-007-008/ ؛
جلسه132، حدیث5 http://yekaye.ir/yunus-010-007/؛
جلسه193، حدیث2 http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ ؛
جلسه234، تدبر2 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/ ؛
جلسه381، حدیث2 http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-23/؛ و
جلسه414، حدیث4 http://yekaye.ir/al-anbiaa-21-107/ گذشت.)
حضرت در اواسط پاسخ خود، یکدفعه فرازی باز میکنند و هشداری نسبت به آینده میدهند و سپس به پاسخ موارد بعدی میپردازند. در این فراز میفرمایند:
پس آنچه را برایت گفتم خوب بفهم که من برایت مفصل شرح دادم تا دلگرمیای باشد برای سینه تو و سینه آن کسی که بعدها همانند تو شک کند، و جوابدهندهای نیابد که سوالاتش را از او بپرسد به خاطر فراگیر شدن طغیان و فتنهها و اینکه چهبسا اهل علم ناچار شوند از ترس اهل ظلم و ستم مطالب را کتمان کنند و در حجاب بدارند؛ که همانا بزودی بر مردم زمانی خواهد آمد که حق در آن پوشیده بماند و باطل آشکار و نمایان؛ و آن زمانی است که سزاوارترین مردم بدیشان دشمنترین آنها بدان است «و حق نزدیک شود» (انبیاء/97) و الحاد عظمت یابد و «فساد آشکار شود» (روم/41) و «آنجا [است که] مومنان آزمایش شوند و تکان شدیدی خورند» (احزاب/11) و کفار آنان را اشرار بنامند؛ پس تلاش مومن این باشد که جان خود را از نزدیکترین مردم به خویش حفظ کند، سپس خداوند فرج را برای اولیای خود برساند و صاحبالامر را بر دشمنانش چیره سازد. ...
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص251
جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِی الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِی دِینِکُمْ فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟
فَافْهَمْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ فَإِنِّی إِنَّمَا أَزِیدُکَ فِی الشَّرْحِ لِأُثْلِجَ فِی صَدْرِکَ وَ صَدْرِ مَنْ لَعَلَّهُ بَعْدَ الْیَوْمِ یَشُکُّ فِی مِثْلِ مَا شَکَکْتَ فِیهِ فَلَا یَجِدُ مُجِیباً عَمَّا یَسْأَلُ عَنْهُ لِعُمُومِ الطُّغْیَانِ وَ الِافْتِتَانِ وَ اضْطِرَارِ أَهْلِ الْعِلْمِ بِتَأْوِیلِ الْکِتَابِ إِلَى الِاکْتِتَامِ وَ الِاحْتِجَابِ خِیفَةَ أَهْلِ الظُّلْمِ وَ الْبَغْیِ أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَکُونُ الْحَقُّ فِیهِ مَسْتُوراً وَ الْبَاطِلُ ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ ذَلِکَ إِذَا کَانَ أَوْلَى النَّاسِ بِهِمْ أَعْدَاهُمْ لَهُ- وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ وَ عَظُمَ الْإِلْحَادُ وَ ظَهَرَ الْفَسادُ هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِیداً وَ نَحَلَهُمُ الْکُفَّارُ أَسْمَاءَ الْأَشْرَارِ فَیَکُونُ جُهْدَ الْمُؤْمِنِ أَنْ یَحْفَظَ مُهْجَتَهُ مِنْ أَقْرَبِ النَّاسِ إِلَیْهِ ثُمَّ یُتِیحُ اللَّهُ الْفَرَجَ لِأَوْلِیَائِهِ وَ یُظْهِرُ صَاحِبَ الْأَمْرِ عَلَى أَعْدَائِه.
3) از امام صادق ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمود:
همانا بلای عظیم با پاداش عظیم جبران شود؛ پس هنگامی که خداوند بندهای را دوست داشته باشد، به بلایی عظیم مبتلایش سازد؛ پس هرکس رضایت دهد، بهره او نزد خدا رضایت است؛ و کسی که از بلا به خشم و غضب آید بهره او نزد خداوند خشم و غضب است.
الکافی، ج2، ص253
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ زَیْدٍ الزَّرَّادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِنَّ عَظِیمَ الْبَلَاءِ یُکَافَأُ بِهِ عَظِیمُ الْجَزَاءِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضَا وَ مَنْ سَخِطَ الْبَلَاءَ فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ السَّخَطُ.
4) حسین به علوان میگوید: نزد امام صادق ع بودیم و سدیر (یکی از اصحاب خاص ایشان) آنجا بود. حضرت فرمود:
همانا خداوند اگر بندهای را دوست بدارد او را در بلاها میپوشاند چه پوشاندنی؛ و ما و شما - ای سدیر- با چنین وضعیتی صبح و شام میکنیم.
الکافی، ج2، ص253
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ وَ عِنْدَهُ سَدِیرٌ:
إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی.[1]
تدبر
1) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
در امتحانهای سخت الهی است که تزلزلها و نقطهضعفهای مومنان - چه رسد به سایر انسانها- آشکار میشود. (ایستاده در باد، ص178)
نکته تخصصی انسانشناسی و اخلاقی
اگر برای پیمودن مسیر کمال لازم است که نقطهضعفهایمان را بشناسیم و بر آنها غلبه کنیم، پس ابتلائات دشواری که این تزلزلهای وجودیمان را نمایان میسازند، مصداق رحمت خدایند، نه عذاب وی.
تصحیح یک نقل تاریخی
عبارتی به عنوان حدیث در سخنان معاصران[2] رایج شده که «المومن کالجبل الراسخ لا تحرّکه العواصف: مومن مانند کوهی استوار است که هیچ تندبادی تکانش نمیدهد.» این مضمون با آیه فوق ناسازگار است و در تفحصی که در کتب حدیثی مختلف انجام شد، چنین حدیثی یافت نشد. بله، در نهجالبلاغه (خطبه37) حضرت امیر در وصف خود گفتهاند « کُنْت ... کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ وَ لَا تُزِیلُهُ الْعَوَاصِف: من همچون کوهی بودم که تندبادها تکانش نمیدادند و طوفانها او را به زوال نمیکشاندند» و وقتی هم امیرالمومنین ع به شهادت رسید، پیرمردی (که بعدا معلوم شد حضرت خضر ع است) آمد و خطاب به پیکر مطهر ایشان همین تعابیر را به کار برد. (مناقب آل أبی طالب ع، ج2، ص347؛ کافی، ج1، ص455؛ الأمالی( للصدوق)، ص242[3]). و البته این مضمون درست است زیرا کسی که در این وضعیتهای دشوار به هیچ وجه دچار تزلزل نشد، امیرالمومنین ع بود.
البته در احادیث مربوط به آخرالزمان هم داریم که: مردی از قم بپا میخیزد و مردم را به حق دعوت میکند و همراهش مردمیاند مانند ورقههای آهنین، نه تندبادها تکانشان میدهد، و نه از جنگ و مبارزه خسته میشوند، و نه هراسی به دل راه میدهند، و بر خداوند توکل میکنند، و عاقبت از آنِ متقین است:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:
رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. (بحار الأنوار، ج57، ص216)
2) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
ابن عبارت دقیقا بعد از اینکه فرمود «گمانه زنی هایتان درباره خدا به اوج رسیده بود!» آمده است. چهبسا میخواهد نشان دهد که ریشه این تزلزلی که در عدهای پیدا شد، همان گمانهزنیهای ناصوابشان بوده است. (ایستاده در باد، ص178)
3) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
خداوند در برخی موقعیتها امتحانهای سختی میگذارد که حتی مومنان هم بشدت تکان میخورند.
هدف از این امتحانات، جدا کردن مومنان واقعی از مدعیان دروغین ایمان است. (ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب: خداوند این گونه نیست که مومنان را به حال خود رها کند حتی اینکه خبیث را از پاک جدا کند؛ آلعمران/179)
توضیح بیشتر در احادیث و تدبرهای آیه 3 سوره عنکبوت «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ» (جلسه400 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-3/) و آیه 11 سوره عنکبوت «وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقینَ» (جلسه 408 http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/) گذشت.
4) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
تعبیر «هنالک: آنجا» اشاره به کدام موقیعت دارد؟ یعنی اوج امتحان و ابتلای مومنان کدام موقعیت بوده است؟
الف. آن موقعیتی که دشمن از بالا و پایین مسلمانان را محاصره کرده بود.
ب. آنجایی که آنان شروع به گمانهزنیها درباره خدا کردند.
ج. ...
5) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
با اینکه مطلب کاملا در ادامه مطلب قبل است، چرا از ضمیر اشاره به دور «هنالک: آنجا بود که» استفاده کرد نه از ضمیر اشاره به نزدیک «هناک: اینجا بود که»
الف. این برای اشاره به حالت درونی انسان است؛ یعنی الان که جنگ احزاب را برای شما یادآوری میکنیم آن تزلزلها و گمانهزنیها و ... تمام شده و شما آن ماجرا را خیلی دور میبینید. (ایستاده در باد، ص179)
ب. ...
6) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
جنگ احزاب نقطه عطفی در تاریخ اسلام است؛ تا پیش از آن مسلمانان دائما مورد هجوم و حمله کفار قرار میگرفتند، بعد از آن مسلمانان بودند که دست بالا را پیدا کردند و بر کفار هجوم میآوردند .
این نقطه عطف، با ابتلایی شدید همراه بود؛ و در تاریخ، هرگاه قرار بود نقطه عطفی رخ دهد، وعده ابتلائات شدید را دادند، چنانکه به حکومت رسیدن امیرالمومنین ع (حدیث1) و مهدویت (حدیث2) نیز چنین وعدهای داده شده است.
اگر انقلاب اسلامی خود را نقطه عطفی در تاریخ میشمریم، انتظار ابتلائات شدید و شدیدتر را داشته باشیم، ابتلائاتی که مرزهای منافقان و مومنان را آشکار کند.
اگر این نکته را ضمیمه کنیم به اینکه قرآن کریم، کتاب هدایت بشر در همه زمانهاست، شاید بتوان گفت که این آیات سوره احزاب - که در حال بررسی آنیم - شرح وضعیت فعلی انقلاب ماست.
7) «هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً»
وقتی خداوند حکایت این گونه ابتلائات شدید مومنان، که آنها را بشدت لرزانده، نقل میکند، یعنی:
جدی بگیریم که هرچه در ایمان پیش رویم، باید انتظار ابتلائات بیشتر و دشوارتری را داشته باشیم (حدیث3 و حدیث4):
هرکه در این دار مقربتر است جام بلا بیشتری میدهند
[1] . این روایات هم در همین بحث قابل توجه است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِیُّونَ ثُمَّ الْوَصِیُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا یُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ فَمَنْ صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلِ الدُّنْیَا ثَوَاباً لِمُؤْمِنٍ وَ لَا عُقُوبَةً لِکَافِرٍ وَ مَنْ سَخُفَ دِینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أَنَّ الْبَلَاءَ أَسْرَعُ إِلَى الْمُؤْمِنِ التَّقِیِّ مِنَ الْمَطَرِ إِلَى قَرَارِ الْأَرْض. (الکافی، ج2، ص259؛ علل الشرائع، ج1، ص44)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ لِلْعَبْدِ قَبْضٌ وَ لَا بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلَّا وَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ ابْتِلَاء (المحاسن، ج1، ص279)
[2] . متاسفانه در برخی از تفاسیر معاصران هم بدون ذکر هیچ منبعی این را به عنوان حدیث نقل کردهاند مانند تفسیر نمونه، ج19، ص469
[3] . ابنشهر آشوب این را از کافی و «الْإِحَنِ وَ الْمِحَن» صفوانی به این صورت نقل کرده «کُنْتَ کَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لَا تُحَرِّکُکَ الْعَوَاصِف وَ لَا تُزِیلُکَ الْقَوَاصِف» اما در کافی و امالی و اغلب کتب حدیثی که در دست ماست، کلمه «الراسخ» را ندارد و به این صورت است: «کُنْتَ کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِفُ ...»