426) سوره احزاب (33) آیه 7 وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ
بسم الله الرحمن الرحیم
426) سوره احزاب (33) آیه 7
وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً
ترجمه
و هنگامی که از پیامبران میثاق [خاص] آنها را گرفتیم و [بویژه] از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم، و از آنها میثاقی غلیظ [= سخت و محکم] گرفتیم.
نکات ترجمه
«میثاق»
از ماده «وثق» است که این ماده دلالت دارد بر گره زدن و محکم کردن (معجم المقاییس اللغة، ج6، ص85)
«وَثِقَ» به معنای آرامش یافتن و اعتماد کردن به چیزی، و به تعبیر دیگر، اطمینانی است که از محکمکاری حاصل میشود و «أَوْثَقَ» به معنای محکم کردن؛
«وِثَاق» مصدر باب مفاعله و «وَثَاق» اسم مصدر است که به معنای آن چیزی است که از ماده وثق حاصل میشود و لذا به معنای «پیمان» میباشد، یعنی چیزی که شخص بدان اعتماد و تکیه میکند («وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ» فجر/26؛ «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ» محمد/4)
«میثَاق» آن چیزی است که موجب حصول اطمینان میشود؛ و لذا به معنای عقد و پیمانی است که با عهد و قسم محکمکاری شده باشد؛
«مَوْثِق» میثاقی است که درباره موضوع خاصی قرار داده شده و شخص خود را مقید به انجامش کرده است «حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ ... مَوْثِقَهُمْ» (یوسف/66)؛
«وُثْقَى» هم مونث از «اَوْثَق» است (صفت تفضیل) و بر شدت محکمکاری دلالت میکند «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره/256)؛
به شخص قابل اعتماد هم «ثِقَة» میگویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص853؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص25-28)
ماده «وثق» با مشتقاتی که در بالا اشاره شد جمعا 34 بار در قرآن کریم آمده است.
حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است:
اولین کسی از پیامبران که به «بله» گفتن [در پاسخ به میثاق «ألستُ بربکم»] سبقت جست حضرت محمد ص بود و این بدان جهت است که او نزدیکترین خلق به خداوند تبارک و تعالی بوده است، و در موقعیتی بود که جبرئیل هنگامی که او را به آسمان سیر داد، به او گفت «محمد! جلو بیفت، که در جایگاهی قدم میگذاری که هیچ فرشته مقرب و پیامبرِ فرستاده شدهای قدم ننهاده است» و اگر نبود که روح و نفس وی از آن مقام بود نمیتوانست که بدانجا رسد، پس در قبال خداوند عز و جل آن گونه بود که خداوند فرمود: «قاب قوسین، یا نزدیکتر» (نجم/9) یعنی بلکه نزدیکتر؛ پس این امر هنگامی که از جانب خداوند صادر شد، بر اولیائش واقع گردید؛
امام صادق ع ادامه داد: آن میثاقی که از آنها گرفته شد، میثاقی بود بر ربوبیت خداوند و نبوت رسولش و امامت امیرالمومنین و امامان؛ پس فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم» (اعراف/172)و محمد پیامبرتان، و علی ع امامتان، و امامان هدایتشده، امامانتان؟ پس «گفتند بله شهادت میدهیم» (اعراف/172) پس خداوند متعال فرمود «که [مبادا] بگویند در روز قیامت» یعنی برای اینکه نگویند در روز قیامت «که ما از این غافل بودیم» (اعراف/172) پس اولین میثاقی که خداوند عز و جل از انبیاء گرفت، میثاق بر ربوبیت بود و این همان است که فرمود «و هنگامی که از پیامبران میثاق [خاص] آنها را گرفتیم» (احزاب/7) پس همگی انبیا را یاد کرد و سپس برترین آنها را با اسم نام برد و فرمود «و از تو» ای محمد، پس رسول خدا را مقدم داشت چرا که او برترین آنهاست «و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم» (احزاب/7) پس این پنج نفر برترین انبیاء هستند و رسول الله ص افضل آنهاست؛ سپس بعد از آن، از انبیاء میثاق بر ایمان به رسول الله ص را گرفت و بر اینکه امیرالمومنین ع را یاری کنند و فرمود: «و هنگامی که خداوند از پیامبران میثاق گرفت که هنگامی که به شما کتاب و حکمتی دادم سپس رسولی نزدتان آمد که آنچه با شما بود را تصدیق میکرد» یعنی رسول الله ص «حتما باید به او ایمان آورید و باید یاری کنید او را» (العمران/81) یعنی امیرالمومنین ع را؛ و امتهایتان را از خبر او و خبر امامانِ ولیِّ او باخبر سازید.
تفسیر القمی، ج1، ص246-247؛ مختصر البصائر، ص410-411
حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
أَوَّلُ مَنْ سَبَقَ مِنَ الرُّسُلِ إِلَى بَلَى مُحَمَّدٌ ص وَ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ أَقْرَبَ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى، وَ کَانَ بِالْمَکَانِ الَّذِی قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ «تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَدْ وَطِئْتَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ» وَ لَوْ لَا أَنَّ رُوحَهُ وَ نَفْسَهُ کَانَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَکَانِ لَمَا قَدَرَ أَنْ یَبْلُغَهُ، فَکَانَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا قَالَ اللَّهُ «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» أَیْ بَلْ أَدْنَى فَلَمَّا خَرَجَ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَقَعَ إِلَى أَوْلِیَائِهِ ع، فَقَالَ الصَّادِقُ ع کَانَ الْمِیثَاقُ مَأْخُوذاً عَلَیْهِمْ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ بِالْإِمَامَةِ، فَقَالَ «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَکُمْ فَـ«قالُوا بَلى شَهِدْنا» فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى «أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ» أَیْ لِئَلَّا تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ «إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ» فَأَوَّلُ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمِیثَاقَ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ» فَذَکَرَ جُمْلَةَ الْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ أَبْرَزَ أَفْضَلَهُمْ بِالْأَسَامِی فَقَالَ «وَ مِنْکَ» یَا مُحَمَّدُ، فَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِأَنَّهُ أَفْضَلُهُمْ «وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ» فَهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بَعْدَ ذَلِکَ مِیثَاقَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى الْأَنْبِیَاءِ بِالْإِیمَانِ بِهِ وَ عَلَى أَنْ یَنْصُرُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ» یَعْنِی رَسُولَ اللَّهِ ص «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَخْبِرُوا أُمَمَکُمْ بِخَبَرِهِ وَ خَبَرِ وَلِیِّهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع.[1]
2) از امام باقر ع در تفسیر آیه «و قطعا با آدم عهدی بستیم، پس فراموش کرد و عزمی در او نیافتیم» (طه/115) روایت شده است:
با او عهد بسته شد در خصوص حضرت محمد ص و امامان پس از وی، پس آن را رها کرد و عزمی نداشت بر اینکه آنها چنیناند و همانا [پیامبران] اولواالعزم، اولوالعزم نامیده شدند چون با آنان عهدی در مورد حضرت محمدص و جانشینان ایشان و مهدی و سیره وی بسته شد، پس آنها عزمشان را جمع کردند که مطلب چنین خواهد بود و بر آن اقرار کردند.
بصائر الدرجات، ج1، ص70
حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ:
عَهِدَ إِلَیْهِ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَتُرِکَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَزْمٌ فِیهِمْ أَنَّهُمْ هَکَذَا وَ إِنَّمَا سُمِّیَ أُولُو الْعَزْمِ أُوْلِی الْعَزْمِ لِأَنَّهُ عَهِدَ إِلَیْهِمْ فِی مُحَمَّدٍ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْمَهْدِیِّ وَ سِیرَتِهِ فَأَجْمَعَ عَزْمُهُمْ أَنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ وَ الْإِقْرَارَ بِهِ.
3) از امام باقر ع روایت شده است:
شزیعت نوح بر این بود که خداوند را به توحید و اخلاص بپرستند و [اعتقاد به] همتایان را رها کنند و این همان فطرتی است که مردم بر آن فطرت آفریده شدهاند؛ و خداوند از نوح و انبیاء میثاق گرفت که خداوند تبارک و تعالی را بپرستند و به او شرک نورزند و به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و حلال و حرام دستور داد ولی در آن شریعت، احکام مربوط به حدود و نیز میزان معین ارث را واجب نکرد؛ و این شریعت او بود ...
الکافی، ج8، ص283
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
کَانَتْ شَرِیعَةُ نُوحٍ ع أَنْ یُعْبَدَ اللَّهُ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِخْلَاصِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها وَ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ عَلَى نُوحٍ ع وَ عَلَى النَّبِیِّینَ ع أَنْ یَعْبُدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ لَمْ یَفْرِضْ عَلَیْهِ أَحْکَامَ حُدُودٍ وَ لَا فَرَضَ مَوَارِیثَ فَهَذِهِ شَرِیعَتُه ...
4) از امام کاظم ع از پدرانشان روایت شده است که امام حسین ع فرمودند: یکبار ما با اصحاب رسول الله بعد از رحلت ایشان در مسجد النبی جمع بودیم و از فضایل ایشان سخن میگفتیم که یکی از علمای یهود از اهل شام که به تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم و انبیاء مسلط بود بر ما وارد شد و سلام کرد و نزد ما نشست و گفت: ای امت محمد! شما هیچ فضیلت و مرتبتی برای هیچ پیامبر و رسولی را نگذاشتهاید مگر اینکه آن را برای حضرت محمد ص هم اعتقاد دارید؛ حالا من میخواهم چند سوال از شما بپرسم آیا آمادگی دارید؟
امیرالمومنین ع شروع به گفتگو با وی شد و در فرازی از این گفتگو فرمود:
و خداوند متعال از پیامبران یاد کرد ولی برای احترام به وی، از او آغاز کرد با اینکه او آخرینشان بود، پس فرمود: «و هنگامی که از پیامبران میثاق [خاص] آنها را گرفتیم و از تو و از نوح و ...» (احزاب/7) و فرمود: «همانا ما به تو وحی کردیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم» و آن انبیاء همه قبل از او بودند اما با وی آغاز نمود در حالی که وی آخرینشان بود .... و خداوند تبارک و تعالی بر احترام وی افزود، که میثاق وی را قبل از پیامبران اخذ نمود و از پیامبران بر تسلیم و رضا و تصدیق به وی میثاق گرفت و فرمود: و هنگامی که از پیامبران میثاق [خاص] آنها را گرفتیم و از تو و از نوح و و ابراهیم و ...» (احزاب/7) «که به من و به پیامبرم ایمان بیاورید، گفتند ایمان آوردیم» (مائده/111) و نیز فرمود «پیامبر نسبت به مومنان سزاوارتر است از خودشان» (احزاب/6)
إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج2، ص407-408
یَرْفَعُهُ إِلَى الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرٌ عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیٌّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: بَیْنَمَا أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ جُلُوسٌ فِی مَسْجِدِهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ یَتَذَاکَرُونَ فَضْلَهُ إِذْ دَخَلَ عَلَیْنَا حِبْرٌ مِنْ أَحْبَارِ الْیَهُودِ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ قَدْ قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ عَرَفَ دَلَائِلَهُمْ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا وَ جَلَسَ وَ لَبِثَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا وَ قَدْ نَحَلْتُمُوهَا لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکُمْ فَهَلْ عِنْدَکُمْ جَوَابٌ إِنْ أَنَا سَأَلْتُکُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع ...[2]
وَ قَدْ ذَکَرَ اللَّهُ تَعَالَى الرُّسُلَ فَبَدَأَ بِهِ وَ هُوَ آخِرُهُمْ لِکَرَامَتِهِ ص فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ قَالَ إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ النَّبِیُّونَ قَبْلَهُ فَبَدَأَ بِهِ ص وَ هُوَ آخِرُهُم ... وَ زَادَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تَکْرِمَةً بِأَخْذِ مِیثَاقِهِ قَبْلَ النَّبِیِّینَ وَ أَخْذِ مِیثَاقِ النَّبِیِّینَ بِالتَّسْلِیمِ وَ الرِّضَا وَ التَّصْدِیقِ لَهُ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ» «أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنَّا» وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»...[3]
تدبر
1) «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً»
در این آیه خداوند اشارهای به سلسله تاریخی انبیاء کرده، که بشر از یک هدایت واحد الهی برخوردار بوده و جامعه اسلامی هم بر پایه همین هدایت استوار است. پس اگر سخن از اطاعت نکردن از کافر و منافق، مبارزه با سنتهای باطل، ولایت پیامبر بر مومنان، و خلاصه، تبعیت از وحی در تمام شئون زندگی است، تمام این سخنان ریشه در یک جریان واحد تاریخی دارند که توسط پیامبران برای بشر تبیین شده و خداوند در ابلاغ آن به بشر از همگیشان عهد گرفته است. (ایستاده در باد، ص117)
2) «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ»
در قرآن کریم از یک میثاق عمومی بشر سخن به میان رفته است که از آن به میثاق ألست در عالم ذر تعبیر میکنند (اعراف/172). اما اینجا با توجه اینکه از «میثاق آنها» (میثاقهم) سخن گفته، ظاهرا این، نه فقط همان میثاق عمومی، بلکه میثاق خاصی است که از انبیاء گرفته شده است. (المیزان، ج16، ص278)
اما این میثاق چیست؟
الف. میثاق بر این است که خدا را بپرستند و مردم را به خدا دعوت کنند و همدیگر را تصدیق نمایند و راه همدیگر را ادامه دهند. (قتاده و مقاتل، به نقل مجمعالبیان، ج8، ص531)
ب. این همان میثاقی است که در آیه81 سوره آلعمران از آن یاد کرد و فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ: و هنگامى که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتى دادم، سپس شما را فرستادهاى آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید.» در واقع، میثاق بر وحدت کلمه در دین و عدم اختلاف در آن است چنانکه در جای دیگر فرموده: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ: همانا این امت شماست امتی واحد و من پروردگار شمایم پس مرا بپرستید» (انبیاء/92) و نیز فرموده «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ: براى شما از دین همان را تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آنچه را که بر تو وحى کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسى و عیسى توصیه نمودیم، که این دین را برپا دارید و در آن متفرق نشوید.» (شورى/13) (المیزان، ج16، ص278)
ج. این آیه بعد از آن است که به پیامبرش دستور داد از کافرو منافق اطاعت مکن (و چند مورد از رسوم بیاعتبار اجتماعی را که باید با آن مخالفت شود، برشمرد) و از وحی اطاعت کن (و چند مورد از رسوم دینی را که باید برقرار شود، برشمرد). شاید این نشان میدهد که این میثاق اشاره است به آنچه پیامبران الهی در ابلاغ و اجرای شریعت الهی و مبارزه با منطقهای ضددینی و غیردینی باید بر آن متعهد بمانند و از چیزی در این مسیر نترسند «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ: کسانی که رسالتهای الهی را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از احدی غیر از خدا نمیترسند» (احزاب/39)
د. در روایات، این میثاق، میثاق بر اذعان به نبوت پیامبر اکرم ص و امامت امامان پس از ایشان و اذعان به مهدی ع معرفی شده است. (حدیث1؛ توضیح بیشتر در تدبر5)
ه. ...
3) «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ»
اینکه اول از پیامبر اسلام ص اسم برد، با اینکه ایشان آخرین پیامبر بوده است، نشان میدهد که:
الف. وی برتر از سایر انبیاء است و خداوند احترام ویژهای برای ایشان قائل است. (حدیث4)
ب. ...
4) «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ»
چرا پس از اشاره کلی به انبیاء، از پنج پیامبر به طور خاص نام برد؟
الف. آنها پیامبرانیاند که شأن و جایگاه ویژهای در میان عموم پیامبران دارند که همان اولواالعزم بودن آنهاست. (المیزان، ج16، ص278)
ب. چون اینها پیامبرانی هستند که از آنها میثاقی محکمتر (غلیظتر) از سایر پیامبران گرفته شده است. (أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً) پس احتمالا مسؤولیتی عظیمتر بر دوش آنهاست.
ج. ...
5) «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً»
خداوند از همه انسانها قبل از ورود در دنیا میثاقی گرفته است (اعراف/172) اما از انبیاء میثاقی خاص گرفته شده و در مورد برخی از آنها (یا همه آنها: بسته به اینکه ضمیر در «منهم» را به «النبیین» برگردانیم یا به «تو و نوح و ابراهیم و...») میثاقی غلیظ و محکمتر.
در روایات، این میثاق عظیم، اذعان پیامبران به نبوت پیامبر خاتم و امامت اوصیای او و اذعان به مهدیای از نسل اوست که دین حق را در کل جهان مستقر خواهد کرد. (حدیث1) تا حدی که حضرت آدم ع را چون نتوانست بر این عهد باقی بماند «بدون عزم» خواندند (طه/115) و از سلسله انبیاء اولیاالعزم خارج دانستند (حدیث2)
این نشان میدهد این اذعان، چیزی فراتر از یک اذعان سادهای است که همه ما گمان میکنیم بدان اذعان داریم.
نکته تخصصی انسانشناسی
هم اذعان به نبوت پیامبر خاتم، و هم اذعان به مهدویت، بار معنایی سنگینی دارد که معلوم نیست هرکسی از عهده آن برآید. ظاهرا این میثاق فراتر از یک باور ابتدایی، بلکه به معنای ملتزم شدن به تمام لوازم این باور است.
اذعان به نبوت خاتم، یعنی اذعان به این حقیقت که خداوند پیامی فروفرستاده است که تا ابد و برای تمام جوامع کارساز است و هدایت هر انسانی در هر جامعهای را میتواند عهدهدار شود. افق فهم ما از مسائل شریعت غالبا به قدری مضیق است که نمیتوانیم هضم کنیم که از طرفی با چنین تنوع عظیمی که بین فرهنگهای مختلف وجود دارد، و از طرف دیگر با تطورات عظیمی که در تاریخ جهان بویژه در دوره مدرن رخ داده است، چگونه ممکن است که شریعت واحدی همه شؤون زندگی انسان را پاسخگو باشد؛ و از همینجاست که انواع تاویلها و تفسیرهایی از دین، که دین را در حد یک تجربه شخصی فرومیکاهد و پای آن را از عرصههای مختلف زندگی انسان کنار میکشد، رواج مییابد.
اذعان به مهدویت هم یعنی اذعان به این حقیقت، که انسان علیرغم همه انحرافات عظیمی که در تاریخ مرتکب شده، و علیرغم غلبه ظاهری باطل بر تمام شؤون زندگی، در این وضعیت نخواهد ماند و نهایتا حق فراگیر خواهد شد. اینکه بسیاری از انسانها در موقفی با شور و حرارت از اسلام و شعارهای اسلامی حرف میزنند و برایش تلاش میکنند، اما در کوران فتنههای پیاپی که دامنگیر جامعه اسلامی میشود و با دیدن انحرافات و ریزشهایی که حتی در برخی بزرگان دین رخ میدهد، ناامید میشوند و گاه خودشان هم به جبهه مخالف میپیوندند، حکایت دارد که ماندن بر این میثاق نیز کار آسانی نیست.
تاملی با خویش
ما خود را مسلمان و شیعه میدانیم؛ یعنی گویی هم به نبوت خاتم اذعان داریم و هم به امامت و مهدویت، یعنی آن میثاق غلیظی که خداوند از پیامبرانش گرفت.
آیا واقعا خود را برای ادای چنین میثاقی آماده کردهایم؟
امشب شب اول ماه مبارک رمضان است، از خداوند بخواهیم در این ماه مبارک به ما توفیق دهد تا واقعا اهل این میثاق شویم و عزم لازم بر آن را داشته باشیم.
این را در کانال نگذاشتم
6) یکی از احادیث جعلی که در کتب اهل سنت آمده، این است که پیامبر ص گفته باشد اگر خدا مرا مبعوث نمیکرد به جای من عمر را مبعوث میکرد. هم در احتجاجاتی که مامون با علما داشته جعلی بودن این را برملا کرده است و هم در احتجاجات امام جواد با یحیی بن اکثم؛ و در هردو به این آیه تمسک کردهاند.
الف. قَالَ آخَرُ فَقَدْ جَاءَ أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ لَوْ لَمْ أَکُنْ أُبْعَثُ فِیکُمْ لَبُعِثَ عُمَرُ قَالَ الْمَأْمُونُ هَذَا مُحَالٌ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَالَ تَعَالَى «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ» فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ مَنْ لَمْ یُؤْخَذْ مِیثَاقُهُ عَلَى النُّبُوَّةِ مَبْعُوثاً وَ مَنْ أُخِذَ مِیثَاقاً عَلَى النُّبُوَّةِ مُؤَخَّرا (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص188)
ب. وَ رُوِیَ أَنَّ الْمَأْمُونَ بَعْدَ مَا زَوَّجَ ابْنَتَهُ أُمَّ الْفَضْلِ أَبَا جَعْفَرٍ کَانَ فِی مَجْلِسٍ وَ عِنْدَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ یَحْیَى بْنُ أَکْثَمَ وَ جَمَاعَةٌ کَثِیرَةٌ فَقَالَ لَهُ یَحْیَى بْنُ أَکْثَمَ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فِی ...
فَقَالَ یَحْیَى قَدْ رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ لَوْ لَمْ أُبْعَثْ لَبُعِثَ عُمَرُ؟ فَقَالَ ع کِتَابُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ هَذَا الْحَدِیثِ یَقُولُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ» فَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ فَکَیْفَ یُمْکِنُ أَنْ یُبَدِّلَ مِیثَاقَهُ وَ کُلُّ الْأَنْبِیَاءِ ع لَمْ یُشْرِکُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ فَکَیْفَ یُبْعَثُ بِالنُّبُوَّةِ مَنْ أَشْرَکَ وَ کَانَ أَکْثَرَ أَیَّامِهِ مَعَ الشِّرْکِ بِاللَّهِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نُبِّئْتُ وَ آدَمُ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد. (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص448)
[1] . این احادیث هم در همین مضمون میباشند:
به علت جا نشدن در این صفحه، برای پاورقیها به لینک زیر مراجعه کنید
http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/