سفارش تبلیغ
صبا ویژن

425) سوره احزاب (33) آیه 6 النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ

بسم الله الرحمن الرحیم

425) سوره احزاب (33) آیه 6 

النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً

ترجمه

پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [به‌منزله] مادران آنهایند؛ و خویشاوندان برخی نسبت به برخی دیگر [آن گونه که] در کتاب خدا [مقرر شده] اولی هستند از مومنان و مهاجران؛ مگر اینکه نسبت به دوستانتان [وصیت] شایسته‌ای کرده باشید؛ آن [مطلب] در کتاب رقم خورده است.

نکته ترجمه

«الأرحام» جمع «رَحِم» است و «رحم» عضوی در بدن زن است که نطفه را نگه می‌دارد تا جنین شود و رشد کند و به صورت بچه به دنیا بیاید؛ و چون «خویشاوندی نسبی» نهایتا به «رَحِمِ واحد» منتهی می‌شود، از این خویشاوندی به «رحم» تعبیر می‌شود و به خویشاوندان (کسی که دارای پیوند خویشاوندی است) أولی الأرحام (صاحبان رحم‌ها، برخورداران از خویشاوندی) گفته می‌شود (المیزان، ج16، ص277).


حدیث

1) عبدالله بن شریک از سهم بن حصین اسدی نقل کرده که: من و عبدالله بن علقمه به مکه وارد شدیم و ابن‌علقمه از کسانی بود که دائما حضرت علی ع را سبّ و لعن می کرد. به او گفتم موافقی یک سری به ابوسعید خدری (از اصحاب پیامبر ص) بزنیم؟ گفت: بله. با هم نزد او رفتیم و گفت: آیا درباره علی ع فضیلتی شنیده‌ای؟ ابوسعید گفت: ‌بله؛ وقتی برایت تعریف کردم برو از مهاجرین و قریش بپرس.

همانا رسول خدا ص در روز غدیر خم ایستاد و پیام خدا را ابلاغ کرد سپس گفت: ای مردم! آیا من نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند:‌ بله! سه بار این را تکرار کرد. سپس فرمود: علی! جلو بیا ! آنگاه رسول خدا ص دست وی را بلند کرد تا حدی که سفیدی زیر بغل هر دو را دیدیم و یه بار فرمود: هر کس من مولای اویم، پس علی ع مولای اوست؛

ابن‌علقمه به ابوسعید گفت: خودت این را از رسول خدا ص شنیدی؟ ابوسعید گفت: بله؛ و به گوش و سینه‌اش اشاره کرد و گفت: با همین گوش‌هایم شنیدم و با قلبم حفظش کردم.

عبدالله بن شریک گفت: ابن‌علقمه و ابن‌حصین به نزد ما برگشتند و هنگامی که نماز ظهر را خواندیم ابن‌علقمه بلند شد و گفت: من به سوی خدا توبه می‌کنم و نزد او استغفار می‌کنم از سبّ و دشنام‌هایی که به علی بن ابی‌طالب می‌گفتم؛ و سه بار این را تکرار کرد.

الأمالی (للطوسی)، ص247

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ قَادِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ، عَنْ سَهْمِ بْنِ الْحُصَیْنِ الْأَسَدِیِّ، قَالَ: قَدِمْتُ إِلَى مَکَّةَ أَنَا وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ، وَ کَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ سَبَّابَةً لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) دَهْراً.

قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: هَلْ لَکَ فِی هَذَا- یَعْنِی أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ- نُحْدِثُ بِهِ عَهْداً قَالَ: نَعَمْ، فَأَتَیْنَاهُ فَقَالَ: هَلْ سَمِعْتَ لِعَلِیٍّ مَنْقَبَةً قَالَ: نَعَمْ إِذَا حَدَّثْتُکَ فَسَلْ عَنْهَا الْمُهَاجِرِینَ وَ قُرَیْشاً، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَامَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ، فَأَبْلَغَ ثُمَّ قَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ، أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا: بَلَى. قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: ادْنُ یَا عَلِیُّ، فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَدَیْهِ حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى بَیَاضِ آبَاطِهِمَا قَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

قَالَ: فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ: أَنْتَ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: نَعَمْ، وَ أَشَارَ إِلَى أُذُنَیْهِ وَ صَدْرِهِ، قَالَ: سَمِعَتْهُ أُذُنَایَ وَ وَعَاهُ قَلْبِی.

قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِیکَ: فَقَدِمَ عَلَیْنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ وَ سَهْمُ بْنُ حُصَیْنٍ، فَلَمَّا صَلَّیْنَا الْهِجِّیرَ قَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلْقَمَةَ فَقَالَ: إِنِّی أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَسْتَغْفِرُهُ مِنْ سَبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.[1]

2) شخصی از منافقان نزد زید بن حارثه آمد و خواست با تعریف و تمجید از او و به خاطر انتسابش به عنوان پسرخوانده پیامبر ص، وی را برتر از حضرت علی ع قرار دهد. وی ناراحت شد و گفت:

... بدرستی که رسول خدا ص خیلی مرا دوست داشت تا حدی که مرا به پسرخواندگی پذیرفت و مردم مرا «زید بن محمد» صدا می‌کردند؛ تا اینکه فرزندان علی ع، حسن و حسین ع، به دنیا آمدند و من به حرمت آنها از این نامیده شدن ناراحت بودم و به هرکه مرا این طور صدا می‌کرد می‌گفتم دوست دارم مرا زید، مولای (آزادشده، دوست، تحت ولایتِ) رسول خدا بخوانید چرا که نمی‌خواهم مرا در ردیف حسن و حسین ع قرار دهید؛

و این چنین بود تا خداوند نظر مرا تصدیق کرد و بر حضرت محمد ص وحی فرستاد که: «خداوند برای هیجکس دو دل در درونش ننهاده» یعنی دلی که حضرت محمد و آل او را دوست بدارد و بزرگ بشمارد و دلی که با غیر آنها را همچون آنها بزرگ بشمارد، یا دلی که دشمنانشان را دوست بدارد؛ بلکه هرکس دشمنان آنها را دوست بدارد بغض آنها را به دل دارد و آنها را دوست نخواهد داشت و نیز کسی که دیگران را با آنان یکسان بدارد بغض آنها را دارد و آنها را دوست ندارد.

سپس خداوند فرمود: «و همسرانتان را که با آنها «ظهار» می‌کنید مادرانتان قرار نداده، و فرزندخوانده‌هایتان را هم فرزندانتان نگردانده است» تا آنجا که فرمود «و خویشاوندان، برخی نسبت به برخی دیگر در کتاب خدا اولی هستند» یعنی حسن و حسین ع به فرزندی رسول خدا بر حسب آنچه در کتاب خداست و او واجب کرده «از مومنان و مهاجران» [اولی هستند]؛ «مگر اینکه نسبت به دوستانتان [وصیت] شایسته‌ای کرده باشید» یعنی احسان و کرامتی که باز به جایگاه فرزندان نمی‌رسد، «آن [مطلب] در کتاب رقم خورده است».

پس آن گونه خطاب قرار دادن مرا ترک کردند  و گفتند: «زید برادر رسول خدا» و آن قدر این را گفتند و من خوش نمی‌داشتم تا اینکه رسول خدا ص بین خودش و علی بن ابی‌طالب برادری برقرار کرد.

زید ادامه داد: ای عبدالله! زید مولای (= آزاد شده‌، تحت ولایت)علی بن ابی‌طالب است همان طور که مولای رسول خدا ص بود؛ پس او را نظیر علی ع قرار نده و بالاتر از جایگاهی که دارد مبر، که مانند نصاری می‌شوی که عیسی را بالاتر از جایگاهش قرار دادند و به خداوند عظیم کافر شدند.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص642-645

عن زَیْدُ بْنُ حَارِثَةَ قَالَ: ... إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ لِی شَدِیدَ الْمَحَبَّةِ- حَتَّى تَبَنَّانِی لِذَلِکَ‏  فَکُنْتُ‏ أُدْعَى «زَیْدَ بْنَ‏  مُحَمَّدٍ» إِلَى أَنْ وُلِدَ لِعَلِیٍّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع فَکَرِهْتُ ذَلِکَ لِأَجْلِهِمَا،  وَ قُلْتُ- لِمَنْ کَانَ یَدْعُونِی-: أُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَنِی زَیْداً مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ‏ ص فَإِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أُضَاهِیَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع، فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ حَتَّى صَدَّقَ اللَّهُ ظَنِّی، وَ أَنْزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ‏. یَعْنِی قَلْباً یُحِبُّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ، وَ یُعَظِّمُهُمْ، وَ قَلْباً یُعَظِّمُ بِهِ غَیْرَهُمْ کَتَعْظِیمِهِمْ. أَوْ قَلْباً یُحِبُّ بِهِ أَعْدَاءَهُمْ، بَلْ مَنْ أَحَبَّ أَعْدَاءَهُمْ فَهُوَ یُبْغِضُهُمْ وَ لَا یُحِبُّهُمْ. [وَ مَنْ سَوَّى بِهِمْ مَوَالِیَهُمْ فَهُوَ یُبْغِضُهُمْ وَ لَا یُحِبُّهُمْ‏]. ثُمَّ قَالَ: وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللَّائِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ‏ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‏  یَعْنِی الْحَسَنُ ع وَ الْحُسَیْنُ ع أَوْلَى بِبُنُوَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ فَرْضِهِ‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً إِحْسَاناً وَ إِکْرَاماً لَا یَبْلُغُ ذَلِکَ مَحَلَّ الْأَوْلَادِ کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً فَتَرَکُوا ذَلِکَ- وَ جَعَلُوا یَقُولُونَ زَیْدٌ أَخُو  رَسُولِ اللَّهِ. فَمَا زَالَ النَّاسُ یَقُولُونَ لِی هَذَا [وَ أَکْرَهُهُ‏] حَتَّى أَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُؤَاخَاةَ- بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. ثُمَّ قَالَ زَیْدٌ: یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ زَیْداً مَوْلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع کَمَا هُوَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص، فَلَا تَجْعَلْهُ نَظِیرَهُ، وَ لَا تَرْفَعْهُ فَوْقَ قَدْرِهِ، فَتَکُونَ کَالنَّصَارَى لَمَّا رَفَعُوا عِیسَى ع فَوْقَ قَدْرِهِ، فَکَفَرُوا بِاللَّهِ [الْعَلِیِ‏] الْعَظِیمِ.


3) عبدالرحیم بن روح می‌گوید از امام باقر ع درباره آیه «پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [به‌منزله] مادران آنهایند؛ و خویشاوندان برخی نسبت به برخی دیگر [آن گونه که] در کتاب خدا [مقرر شده] اولی هستند» سوال کردم که در مورد چه کسی نازل شده است؟

فرمودند: این در مورد امارت (= حکومت) است، همانا این آیه در مورد فرزندان حسین ع پس از او جاری است؛ پس ماییم سزاوارترین افراد به امارت (اولی الامر) و به رسول خدا ص از مومنان و مهاجران و انصار.

پرسیدم: آیا فرزندان جعفر [بن ابی‌طالب] هم در آن سهمی دارند؟

فرمود: خیر.

گفتم : فرزندان عباس [عموی پیامبر ص، که بنی‌العباس خود را منسوب به او می‌دانستند] چطور؟

فرمود: خیر.

و من یکی یکی دودمان عبدالمطلب را برشمردم و در هر مورد فرمود: خیر. اما یادم رفت از فرزندان امام حسن ع بپرسم. یکبار دیگر که سراغ ایشان رفتم گفتم: آیا فرزندان امام حسن ع هم در آن سهمی دارند؟

فرمود: به خدا سوگند که خیر؛ عبدالرحیم! غیر از ما هیچ یک از منسوبان حضرت محمد  ص در آن سهمی ندارند.

الکافی، ج‏1، ص288؛ علل الشرائع، ج‏1، ص207؛ الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص48

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ بْنِ رَوْحٍ الْقَصِیرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ فِیمَنْ نَزَلَتْ؟

فَقَالَ نَزَلَتْ فِی الْإِمْرَةِ إِنَّ هَذِهِ الْآیَةَ جَرَتْ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع مِنْ بَعْدِهِ فَنَحْنُ أَوْلَى بِالْأَمْرِ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ قُلْتُ فَوُلْدُ جَعْفَرٍ لَهُمْ فِیهَا نَصِیبٌ قَالَ لَا قُلْتُ فَلِوُلْدِ الْعَبَّاسِ فِیهَا نَصِیبٌ فَقَالَ لَا.

فَعَدَدْتُ عَلَیْهِ بُطُونَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ کُلَّ ذَلِکَ یَقُولُ لَا قَالَ وَ نَسِیتُ وُلْدَ الْحَسَنِ ع فَدَخَلْتُ بَعْدَ ذَلِکَ عَلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ لِوُلْدِ الْحَسَنِ ع فِیهَا نَصِیبٌ؟

فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ یَا عَبْدَ الرَّحِیمِ مَا لِمُحَمَّدِیٍّ فِیهَا نَصِیبٌ غَیْرَنَا.[2]


4) از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: همانا گناهان کبیره هفت تاست که در مورد ما نازل گشته و مردم همه آنها را نسبت بما حلال شمردند:

... و امّا عقوق والدین پس خداوند در کتاب خود فرموده «پیامبر نسبت به مومنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسرانش [به‌منزله] مادران آنهایند» در حالی که خود او پدر آنهاست؛ پس او را در مورد ذریه و اهل بیتش ناسپاسی کردند و عاق شدند؛[3]

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص238؛ تفسیر فرات الکوفی، ص102-103؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص562[4]

‏ عن معاذ بن کثیر عن أبی عبد الله ع قال یا معاذ الْکَبَائِرَ سَبْعٌ فِینَا أُنْزِلَتْ وَ مِنَّا استُخُفّت، ...

وَأَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ذَلِکَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ‏» وَ هُوَ أبٌ لَهُم[5] فَقَد عَقُّوا رَسُولَ اللَّهِ ص فِی ذُرِّیَّتِهِ و أهل بیته...[6]


5) از امیرالمومنین ع روایت شده است که از رسول خدا ص شنیدم که می‌فرمود: من و علی پدران این امت هستیم؛ و حق ما بر آنها از حق والدینی که آنها را به دنیا آوردند بیشتر است؛ چرا که ما آنها را - در صورتی که از ما اطاعت کنند - از آتش به سوی سرای قرار و آرامش نجات می‌دهیم و از طریق عبودیت به برترین آزادگان ملحقشان می‌کنیم.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص330

قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ‏ أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لَحَقُّنَا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلَادَتِهِمْ، فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ- إِنْ أَطَاعُونَا- مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخِیَارِ الْأَحْرَارِ .[7]


6) رسول خدا ص در غدیر خم فرمود:

ای مردم آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟

گفتند: بله؛ سپس همان ولایت را که بر آنها داشت در حق علی ع هم واجب فرمود و فرمود: هر کس که من مولای اویم پس علی ع مولای اوست»  پس چون خداوند پیامبر را پدر مومنان گرداند، مؤونه آنها و تربیت یتیمانشان را هم برعهده او گذاشت؛ و لذا پیامبر خدا ص بر منبر رفت و فرمود:

هرکس که مالی باقی بگذارد برای وارثانش است؛ و هر کس که بدهی‌ای باقی بگذارد یا «ضیاع» (اموال غیرمنقول) [و وارث نداشته باشد] هر دو برعهده من است.

تفسیر القمی، ج‏2، ص176

قَالُ رَسُولِ اللَّهِ ص بِغَدِیرِ خُمٍّ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» قَالُوا: بَلَى ثُمَّ أَوْجَبَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ عَلَیْهِمْ مِنَ الْوَلَایَةِ فَقَالَ: «أَ لَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» فَلَمَّا جَعَلَ اللَّهُ النَّبِیَّ أَباً لِلْمُؤْمِنِینَ أَلْزَمَهُ مَئُونَتَهُمْ وَ تَرْبِیَةَ أَیْتَامِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَقَالَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیّ.

این مضمون در مناقب آل أبی طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص188 [8]از منابع متعددی از اهل سنت نقل شده است.

این دو روایت را برای رعایت اختصار در کانال نگذاشتم:

7) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

به خدا سوگند که من از مردم به خودشان اولی‌ هستم.

عن امیرالمومنین ع : فَوَاللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاس (نهج البلاغه، خطبه118)


8) تفسیر القمی، ج‏2، ص196

 لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ- وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» وَ حَرَّمَ اللَّهُ نِسَاءَ النَّبِیِّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ غَضِبَ طَلْحَةُ، فَقَالَ: یُحَرِّمُ مُحَمَّدٌ عَلَیْنَا نِسَاءَهُ وَ یَتَزَوَّجُ هُوَ نِسَاءَنَا- لَئِنْ أَمَاتَ اللَّهُ مُحَمَّداً لَنَفْعَلَنَّ کَذَا وَ کَذَا ... فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً- إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً إِلَى قَوْلِهِ‏ إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ- فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیما

 

تدبرها در برگه بعدی


[1] . بیان این جملات در واقعه غدیر با انواع نقلها در کتب شیعه و سنی آمده است. نمونه‌ای از آنها از قول اصحاب مختلف پیامبر:

پاورقیها هم در این صفحه جا نشد. برای مطالعه آنها به لینک زیر مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-ahzab-33-6/