سفارش تبلیغ
صبا ویژن

401) سوره عنکبوت (29) آیه4 أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ ال

بسم الله الرحمن الرحیم

401) سوره عنکبوت (29) آیه4 

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ

ترجمه

یا کسانی که بدی‌ها کنند، حساب کردند که بر ما پیشی خواهند گرفت [و از دسترس ما خارج می‌شوند]؟! چه بد حکم می‌کنند!

شأن نزول[1]

حدیث

1) حذیفه، یکی از اصحاب پیامبر ص است که نه‌تنها در شیعه، بلکه در میان اهل سنت هم به عنوان کسی شناخته می‌شود که اسراری داشت که دیگران نداشتند؛ مثلا کسانی را که در جریان «عقبه» قصد ترور پیامبر ص را داشتند، می‌شناخت، اما به دستور پیامبر ص مخفی کرده بود. وی بعد از کشته شدن عثمان، از طرف امیرالمومنین ع استاندار بصره می‌شود و در اولین خطبه‌ای که می‌خواند، در وصف حضرت علی ع تعبیر «امیرالمومنین حقاً حقاً» را می‌آورد.[2] یکی از حضار متوجه کنایه‌ای که در این کلام هست می‌شود و از ایشان به اصرار می‌خواهد مطالبی که می‌داند بگوید. ایشان مطلب را به تفصیل بیان می‌کنند که در فرازی از آن آمده است:

و پیامبر ص برای حجة‌الوداع با مردم [از مدینه] بیرون آمد و زنانش هم همراهش بودند. پس چون حج و مناسک آن به پایان رسید و مردم همه آنچه را [در انجام حج] بدان نیاز داشتند، شناختند و آنها را بر آیین حضرت ابراهیم پابرجا داشت و همه آنچه که مشرکان بعد از او [حضرت ابراهیم ع] بدعت گذاشته بودند، زدود و حج را به حالت اولش برگرداند، وارد مکه شد و یک روز در آنجا بود که جبرئیل امین بر او نازل شد و آیات اول سوره عنکبوت را آورد و گفت:

محمد! بگو: بسم الله الرحمن الرحیم. الف لام میم؛ آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنه‌ای آزموده نمی‌شوند؟! و به‌یقین کسانى را که پیش از اینان بودند [در فتنه] آزمودیم، تا حتما خداوند آنان را که راست گفته‏اند معلوم دارد و حتما دروغگویان را [نیز] معلوم دارد. یا کسانی که بدی‌ها کنند، حساب کردند که بر ما پیشی خواهند گرفت [و از دسترس ما خارج می‌شوند] ؟! چه بد حکم می‌کنند!»

رسول خدا ص فرمود: جبرئیل! این چه فتنه‌ای است؟

گفت: محمد! خداوند متعال به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: بدرستی که من پیش از تو پیامبری نفرستادم مگر اینکه هنگامی که زمانش به پایان رسید به او دستور دادم که بر امتش بعد از خود جانشینی بگذارد که او در جای وی بایستد و سنت و احکام او را برایشان زنده بدارد؛ پس آنان که خداوند را اطاعت کنند در آنچه که رسول خدا ص بدانها امر فرماید، راستگویان‌اند؛ و آنان که با امر او مخالفت ورزند، دروغگویان‌اند؛

محمد! زمان رفتن تو به نزد پروردگارت و بهشت او، نزدیک شده و او به تو دستور می‌دهد که برای امتت بعد از خود علی بن ابی‌طالب ع را منصوب کنی و عهد را به او بسپاری که او خلیفه‌ای است که به کار رعیت و امتت پابرجاست؛ اگر از او اطاعت کنند اسلام دارند و اگر عصیانش کنند، کفر ورزیده‌اند؛ و آنها چنین خواهند کرد و این همان فتنه‌ای است که آیاتش را بر تو خواندم ...

إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج‏2، ص328-329

...وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ وَ خَرَجَ بِنِسَائِهِ مَعَهُ وَ هِیَ حَجَّةُ الْوَدَاعِ فَلَمَّا اسْتُتِمَّ حَجُّهُمْ وَ قَضَوْا مَنَاسِکَهُمْ وَ عَرَفَ النَّاسُ جَمِیعَ مَا احْتَاجُوا إِلَیْهِ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ قَدْ أَقَامَ لَهُمْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ ع وَ قَدْ أَزَالَ عَنْهُمْ جَمِیعَ مَا أَحْدَثَهُ الْمُشْرِکُونَ بَعْدَهُ وَ رَدَّ الْحَجَّ إِلَى حَالَتِهِ الْأُولَى وَ دَخَلَ مَکَّةَ فَأَقَامَ بِهَا یَوْماً وَاحِداً هَبَطَ عَلَیْهِ الْأَمِینُ جَبْرَائِیلُ ع بِأَوَّلِ سُورَةِ الْعَنْکَبُوتِ فَقَالَ:

اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.»

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: یَا جَبْرَائِیلُ وَ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ؟

فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی مَا أَرْسَلْتُ نَبِیّاً قَبْلَکَ إِلَّا أَمَرْتُهُ عِنْدَ انْقِضَاءِ أَجَلِهِ أَنْ یَسْتَخْلِفَ عَلَى أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُحْیِی لَهُمْ سُنَّتَهُ وَ أَحْکَامَهُ فَالْمُطِیعُونَ لِلَّهِ فِیمَا یَأْمُرُهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّادِقُونَ وَ الْمُخَالِفُونَ عَلَى أَمْرِهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ وَ قَدْ دَنَا یَا مُحَمَّدُ مَصِیرُکَ إِلَى رَبِّکَ وَ جَنَّتِهِ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَنْصِبَ لِأُمَّتِکَ مِنْ بَعْدِکَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَ تَعْهَدَ إِلَیْهِ فَهُوَ الْخَلِیفَةُ الْقَائِمُ بِرَعِیَّتِکَ وَ أُمَّتِکَ إِنْ أَطَاعُوهُ أَسْلَمُوا وَ إِنْ عَصَوْهُ کَفَرُوا وَ سَیَفْعَلُونَ ذَلِکَ وَ هِیَ الْفِتْنَةُ الَّتِی تَلَوْتَ الْآیَ فِیهَا...[3]

2) از امام صادق ع روایت شده است که حضرت علی ع مکرر می‌فرمود:

دندان‌هایت را [به خنده فراوان] آشکار نکن در حالی که اعمال مفتضح انجام داده‌ای؛ و کسی که بدی‌ها کرده، خود را نزول ناگهانی عذاب، ایمن نشمرد.

الکافی، ج‏2، ص269 و 273

عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ:

لَا تُبْدِیَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ وَ قَدْ عَمِلْتَ الْأَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ وَ لَا یَأْمَنِ الْبَیَاتَ مَنْ عَمِلَ السَّیِّئَات‏.


3) از امام صادق ع روایت شده است:

خداوند عز و جل پیامبری از پیامبرانش را در قومش مبعوث کرد و به او وحی کرد که به قومت بگو:

اهل هیچ وادی و هیچ مردمی نیستند که بر طاعت من باشند و خوشی به آنها برسد، آنگاه آنها از آنچه دوست دارم [= کارهای خوب] ، به آنچه ناخوشایند می‌دارم [= کارهای بد] برگردند، مگر اینکه وضعیت را برایشان از آنچه دوست دارند، به آنچه ناخوشایند دارند برمی‌گردانم.

و اهل هیچ وادی و هیچ خاندانی نیستند که بر معصیت من باشند و سختی به آنها برسد، آنگاه آنها از آنچه ناخوشایند می‌دارم، به آنچه دوست دارم برگردند، مگر اینکه وضعیت را برایشان از آنچه ناخوشایند دارند، به آنچه دوست دارند برمی‌گردانم.

و به آنها بگو: رحمتم بر غضبم پیشی گرفته، پس از رحمتم ناامید نشوند که نزد من هیچ گناهی که آن را ببخشم، بزرگ به حساب نمی‌آید [ظاهرا یعنی:‌ هیچ گناهی آن قدر بزرگ نیست که من نتوانم آن را ببخشم.]

و به آنها بگو با عناد ورزیدن، خود را در معرض خشم و غضب من قرار ندهند و اولیای مرا خوار و خفیف نشمرند که گاه غضب من چنان شدید است که هیچ مخلوقی توان ایستادن در برابرش را ندارد.

الکافی، ج‏2، ص274-275

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ الْجَزَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ إِلَى قَوْمِهِ وَ أَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ:

قُلْ لِقَوْمِکَ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لَا أُنَاسٍ کَانُوا عَلَى طَاعَتِی فَأَصَابَهُمْ فِیهَا سَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أُحِبُّ إِلَى مَا أَکْرَهُ إِلَّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا یُحِبُّونَ إِلَى مَا یَکْرَهُونَ وَ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لَا أَهْلِ بَیْتٍ کَانُوا عَلَى مَعْصِیَتِی فَأَصَابَهُمْ فِیهَا ضَرَّاءُ فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أَکْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُّ إِلَّا تَحَوَّلْتُ‏ لَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُونَ إِلَى مَا یُحِبُّونَ؛

وَ قُلْ لَهُمْ إِنَّ رَحْمَتِی سَبَقَتْ غَضَبِی فَلَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتِی فَإِنَّهُ لَا یَتَعَاظَمُ عِنْدِی ذَنْبٌ أَغْفِرُهُ؛

وَ قُلْ لَهُمْ لَا یَتَعَرَّضُوا مُعَانِدِینَ لِسَخَطِی وَ لَا یَسْتَخِفُّوا بِأَوْلِیَائِی فَإِنَّ لِی سَطَوَاتٍ عِنْدَ غَضَبِی لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ مِنْ خَلْقِی.[4]

تدبر

1) «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

کسی که برای رسیدن به منافع خود، مسیر انجام کارهای بد را در پیش گیرد، حتما نهایتش ضرر خواهد کرد، نه سود.

امیرالمومنین فرموده‌اند: پیروز نیست کسی که گناه بر او پیروز شده باشد؛ کسی که از راه بدی پیروز شود، [حقیقتا] شکست خورده است: «وَ قَالَ ع مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوب‏» (نهج البلاغه، حکمت 327)

به تعبیر دیگر،

هدف وسیله را توجیه نمی‌کند.


2) «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

این آیه با حرف عطف «اَم: یا» شروع می‌شود[5] و بدین ترتیب می‌توان این آیه را عطف به آیه 2 دانست که فرمود «آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنه‌ای آزموده نمی‌شوند؟!»

یعنی انسان‌ها دو گونه‌اند:

یا ادعا می‌کنند که ایمان آورده‌اند، که به آنها هشدار داده می‌شود که به فتنه خواهید افتاد تا معلوم شود راست می‌گویید یا خیر؛

یا به ایمان و اخلاق و دینداری بی‌اعتنایند، که به آنها هشدار داده می‌شود که فکر نکنید که شما می‌توانید کارهای بد انجام دهید و از دست ما بگریزید.

به تعبیر ساده‌تر،

اگر بخواهیم خوب باشیم به فتنه و آزمایش مبتلایمان می‌سازند؛

و اگر بخواهیم بد باشیم،‌ حتما ما را به چنگ می‌اندازند.

اما چرا؟

بحث انسان‌شناسی

این نشان می‌دهد که انسان به حال خود رها نشده است. (قیامت/36) http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-36/

تمثیل

پدر و مادر عاقلی که واقعا دلسوز بچه‌شان باشد، رشد او را می‌خواهند؛ این یعنی دغدغه دارند که وی حتما آدم خوبی در آینده شود. اگر در مسیر رشد است، مرتب در آزمون‌های بالاتر شرکت کند تا استعدادهای خود را نشان دهد؛‌و اگر تنبلی می‌کند ویا به انحراف کشیده شده، او را به هر روشی از تنبلی و انحراف بیرون آورند؛ هرچند خود آن بچه دوست نداشته باشد.

آیا خدا در حق ما از پدر و مادر مهربان‌تر نیست؟

پس چرا گاه انتظار داریم که کاری به کار ما نداشته باشد؟!


3) «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

کسی که کار بد می‌کند خود را توجیه کرده که خدا کاری به کارش ندارد.

وگرنه اگر کسی آخرت و حساب و کتاب خدا را جدی بگیرد، کار بد می‌کند؟


4) «أَمْ حَسِبَ ... ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

«آیا حساب کردند ...؟ چه بد حکم می‌کنند!»

پس،

این طور نیست که هر وقت انسان حسابگرانه در عرصه‌ای وارد شود، به حکم و قضاوت خوب و مناسبی برسد.

ثمره در تحلیل اجتماعی

برای اینکه انسان در تحلیل‌هایش به نتیجه خوب و مناسبی برسد، هم توان حساب و کتاب کردن (توان تحلیل منطقی) نیاز دارد، و هم برخورداری از مقدمات و مبانی صحیح. وگرنه اگر مقدمات باطل را هم در یک قالب منطقی معتبر بریزیم، باز نتیجه غلط خواهد بود.[6]

پس وقتی می‌خواهیم درباره کسی یا چیزی نظر دهیم، مواظب باشیم که مبادا حساب و کتابمان نتیجه معکوس بدهد و بعدا در قبال این قضاوت، مواخذه شویم.


5) «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»

کسانی که کار بد می‌کنند، چرا چنین می‌کنند؟

تا به منفعتی برسند.

اما اشتباه حساب و کتاب کرده‌اند؛ زیرا با خدا سر و کار دارند و خدا حسابشان را کف دستشان می‌گذارد!

پس،

اینکه در اسلام گفته می‌شود «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند و انسان با کار بد، ‌به نتیجه مطلوب نمی‌رسد» (تدبر1) صرفا یک توصیه اخلاقی نیست؛ بلکه بیان یک واقعیت است.



[1] . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى بْنِ أَحْمَدَ  قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ: حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ، عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ [قَالَ:] نَزَلَتْ فِی عُتْبَةَ وَ شَیْبَةَ وَ الْوَلِیدِ بْنِ عُتْبَةَ، وَ هُمُ الَّذِینَ بَارَزُوا عَلِیّاً وَ حَمْزَةَ وَ عُبَیْدَةَ. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏1، ص567)

[2] . ... الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَا الْحَقَّ وَ أَمَاتَ الْبَاطِلَ وَ جَاءَ بِالْعَدْلِ وَ دَحَضَ الْجَوْرَ وَ رکبت [کَبَتَ‏] الظَّالِمِینَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ خَیْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِیِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْر...

[3] . ادامه روایت بسیار مفصل است اما چون حاوی مطالب مهمی درباره تاریخ است و متاسفانه اغلب از آن بی خبرند، در اینجا تقدیم می‌شود: یادآوری می‌شود که سوال کننده در این مجلس جوانی است که بعد از خبردار شدن از وقایع، به حضرت علی ع می‌پیوندد و این همان جوانی است که در ابتدای جنگ جمله وقتی حضرت علی ع داوطلب می‌خواهد که برود و مردم را به قرآن بخواند و قطعا کشته خواهد شد، بلند می‌شود و در واقع اولین شهید جنگ جمل است. اما ادامه مطلب (ص329-343) چون در اینجا به علت محدودیت فضا جا نشد، از طریق لینک زیر می توانید مطالعه کنید

http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-4/

[4] . این دو روایت هم در همین راستا قابل تامل‌اند.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ کَانَ أَبِی ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً أَلَّا یُنْعِمَ عَلَى الْعَبْدِ بِنِعْمَةٍ فَیَسْلُبَهَا إِیَّاهُ حَتَّى یُحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ النَّقِمَةَ. (الکافی، ج‏2، ص273)

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَصَانِی مَنْ عَرَفَنِی سَلَّطْتُ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَعْرِفُنِی. (الکافی، ج‏2، ص276)

[5] . «أم: یا» را در اینجا «ام» منطقعه دانسته اند: «أم هذه استفهام منقطع عما قبله و لیست التی هی معادلة الهمزة و المعنى بل أ حسب الذین یفعلون الکفر و القبائح أن یفوتونا فوت السابق لغیره و یعجزونا فلا نقدر على أخذهم و الانتقام منه» (مجمع‌البیان، ج8، ص428) «أم» منقطعه آن است که به معنای «أبل: آیا بلکه» می باشد و تفاوت مهمش با «ام» متصله این است که در «ام» متصله، حتما باید بین دو جمله یا دو عبارت باشد اما «ام» منفصله حتی اگر مانند مورد حاضر بین دو جمله هم باشد، این دو جمله چنان تلازمی با هم ندارند و با حذف یکی به دیگری لطمه ای وارد نمی شود.

[6] . مثلا قالب زیر یک قالب منطقا معتبر است:

هر الف ب است.

هر ب ج است.

پس: هر الف ج است.

اما استدلال زیر:

هر انسانی گناهکار است.

هر گناهکاری جهنمی است.

پس، هر انسانی جهنمی است.

به نتیجه نادرست انجامیده، چون مقدماتی که در آن قرار گرفته، نادرست بوده است.