399) سوره عنکبوت (29) آیه2 أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا
بسم الله الرحمن الرحیم
399) سوره عنکبوت (29) آیه2
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ
ترجمه
آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!
توجه
مباحث انسانشناسی را از زاویه مسائل مربوط به خلقت انسان شروع کردیم و تدریجا وارد بحثهایی شدیم که اثرات این شناخت ما از انسان را در زندگی او در دنیا نشان میداد. بحث قیامت و اثرات آن در شناخت خویش از بحثهای مهم قرآنی است که در بحث سوره قیامت تنها به زوایایی از آن اشاره شد. اما برای اینکه تنوعی در بحثها باشد و احساس تکراری بودن به اشخاص دست ندهد، در ادامه سراغ زاویه دیگری از مباحث کاربردی مربوط به انسان میرویم.
یکی از ثمرات مهم شناخت ابعاد وجودی انسان، ثمره آن در شکلگیری نحوه تصمیمگیریهای انسان، بویژه تصمیمات اجتماعی است. اکنون به یاری خداوند متعال به سراغ آیاتی میرویم که برای افزایش قدرت تحلیلمان در مقام تصمیمگیری مفید باشد: این بار آیات ابتدایی سوره عنکبوت را برگزیدیم که مربوط است به وضعیتهای اجتماعیای که تصمیمگیری در آنها دشوار میشود.
نکات ترجمه
«حَسِبَ»
درباره ماده «حسب» و استعمالات قرآنی آن در جلسه96 ( http://yekaye.ir/al-muminoon-023-115/) و جلسه18 (http://yekaye.ir/39-33-al-ahzab/) توضیحاتی ارائه شد.
«یُفْتَنُونَ» فعل مضارع مجهول از ماده «فتن» است که درباره این ماده و کلمه «فتنه» در جلسه77 http://yekaye.ir/al-hadeed-057-14/ و جلسه247 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-27/ توضیحاتی گذشت.
شأن نزول
درباره نزول این آیه شأن نزولهای متعددی روایت شده است. روایتی که هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت آمده، این است:
هنگامی که آیه 65 سوره انعام (قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ: بگو: او تواناست که از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [دیگر] بچشاند.) نازل شد پیامبر ص برخاست و وضو گرفت و در وضو گرفتن سنگ تمام گذاشت؛ سپس ایستاد و نماز خواند چه نماز زیبایی؛ آنگاه از خداوند سبحان خواست که بر امتش عذابی نفرستد، نه از بالای سرشان و نه از زیر پاهایشان، و نه آنها را گروه گروه به هم اندازد و نه عذاب بعضى را به بعضى [دیگر] بچشاند. پس جبرئیل نازل شد و گفت: محمد! خداوند متعال تقاضایت را شنید؛ و در مورد دو تا از اینها امان داد و در مورد دوتا امان نداد؛ آنها را امان داد از اینکه عذابی از بالای سرشان ویا از پایین پایشان بفرستاد؛ ولی در دو مورد دیگر، به آنها ضمانتی نداد.
پیامبر ص فرمود: جبرئیل! اگر امتم به کشتن همدیگر بپردازند چگونه باقی خواهد ماند. پس ایستاد و دوباره دعا کرد. پس آیه نازل شد: «به نام خداوند رحمان و رحیم؛ الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» (عنکبوت/1-3) پس فرمود: گریزی نیست از فتنهای که امت بعد از پیامبرش بدان مبتلا شود تا راستگو از دروغگو معلوم گردد؛ چرا که وحی قطع شده و شمشیر و جدایی کلمه [= افتراق] تا روز قیامت میماند.
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص488؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج3، ص385
فی تفسیر الکلبی أنه لما نزلت هذه الآیة قام النبی ص فتوضأ و أسبغ وضوءه ثم قام و صلى فأحسن صلاته ثم سأل الله سبحانه أن لا یبعث على أمته عذابا من فوقهم و لا من تحت أرجلهم و لا یلبسهم شیعا و لا یذیق بعضهم بأس بعض فنزل جبرائیل (ع) فقال یا محمد إن الله تعالى سمع مقالتک و إنه قد أجارهم من خصلتین و لم یجرهم من خصلتین أجارهم من أن یبعث علیهم عذابا من فوقهم أو من تحت أرجلهم و لم یجرهم من الخصلتین الأخریین فقال ص یا جبرائیل ما بقاء أمتی مع قتل بعضهم بعضا فقام و عاد إلى الدعاء فنزل الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ الآیتین فقال لا بد من فتنة تبتلى بها الأمة بعد نبیها لیتبین الصادق من الکاذب لأن الوحی انقطع و بقی السیف و افتراق الکلمة إلى یوم القیامة.[1]
حدیث
1) سماعة بن مهران میگوید: پیامبر خدا ص یک شب در مسجد بود. نزدیک صبح که شد، امیرالمومنین ع بر ایشان وارد شد. پیامبر خدا او را صدا کرد و فرمود: یا علی!
حضرت علی ع پاسخ داد: لبیک!
حضرت فرمود: بیا اینجا !
چون حضرت علی ع نزدیک آمد، پیامبر ص فرمود: شب را در اینجا که میبینی بیتوته کردم و از خداوند هزار حاجت خواستم که همه را برایم روا داشت؛ و مثل آن را برای تو خواستم و برای تو هم روا داشت؛ و از پروردگارم خواستم امتم را بعد از من در مورد تو متفقالقول گرداند؛ پروردگارم نپذیرفت و فرمود: «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!»
تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص420
قَالَ أَیْضاً حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَانَ ذَاتَ لَیْلَةٍ فِی الْمَسْجِدِ فَلَمَّا کَانَ قُرْبَ الصُّبْحِ دَخَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَنَادَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا عَلِیُّ قَالَ لَبَّیْکَ قَالَ هَلُمَّ إِلَیَّ فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ قَالَ یَا عَلِیُّ بِتُّ اللَّیْلَةَ حَیْثُ تَرَانِی فَقَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَلْفَ حَاجَةٍ فَقَضَاهَا لِی وَ سَأَلْتُ لَکَ مِثْلَهَا فَقَضَاهَا لَکَ وَ سَأَلْتُ لَکَ رَبِّی أَنْ یَجْمَعَ لَکَ أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَأَبَى عَلَیَّ رَبِّی فَقَالَ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ.»[2]
2) روایت شده است که وقتی کار ابوبکر آن گونه که عدهای میخواستند تمام شد و با او بیعت کردند آنان که بیعت کردند، شخصی نزد امیرالمومنین ع آمد در حالی که او داشت با بیلی که در دستش بود روی قبر رسول خدا ص را صاف میکرد. به ایشان عرض کرد: مردم با ابوبکر بیعت کردند و انصار به خاطر اختلافی که با هم کردند خواری در میانشان افتاد و آزادشدگان [لقبی که به مشرکانی که در فتح مکه از ترس ایمان آوردند داده میشد] به پیمان بستن با شخصی مبادرت کردند از ترس اینکه مبادا کار به دست شما بیفتد.
حضرت سر بیل را بر زمین گذاشت و در حالی که دستانش بر آن تکیه داد، فرمود: «به نام خداوند رحمن و رحیم، الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟! و قطعا کسانی را که قبل از ایشان بودند دچار فتنه کردیم تا خداوند معلوم کند کسانی را که راست گفتند و معلوم کند دروغگویان را؛ آیا کسانی که کارهای بد انجام میدهند چنین حساب کردند که از ما جلو میافتند، بد حکمی میکنند» (عنکبوت/1-4)
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص190
وَ قَدْ جَاءَتِ الرِّوَایَةُ أَنَّهُ لَمَّا تَمَّ لِأَبِی بَکْرٍ مَا تَمَّ وَ بَایَعَهُ مَنْ بَایَعَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ یُسَوِّی قَبْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص بِمِسْحَاةٍ فِی یَدِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ قَدْ بَایَعُوا أَبَا بَکْرٍ وَ وَقَعَتِ الْخَذْلَةُ فِی الْأَنْصَارِ لِاخْتِلَافِهِمْ وَ بَدَرَ الطُّلَقَاءُ بِالْعَقْدِ لِلرَّجُلِ خَوْفاً مِنْ إِدْرَاکِکُمُ الْأَمْرَ فَوَضَعَ طَرَفَ الْمِسْحَاةِ فِی الْأَرْضِ وَ یَدُهُ عَلَیْهَا ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»[3]
3) حضرت علی ع در بصره خطبه میخواند. وسط خطبه کسی بلند شد و گفت:
به ما از فتنه خبر بده و آیا از رسول خدا ص در این زمینه سوالی کردی؟
حضرت فرمود: همانا هنگامی که خداوند سبحان نازل فرمود که: «به نام خداوند رحمن و رحیم، الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» فهمیدم که این فتنه تا وقتی که رسول خدا ص در میان ماست نازل نمیشود؛پس به رسول خدا ص عرض کردم: این چه فتنهای است که خداوند از آن به تو خبر داد؟
حضرت فرمود: یا علی! همانا امتم بعد از من دچار فتنه میشوند.
گفتم: آیا شما در روز اُحُد، آن جایی که شهید شد از مسانان آن که شهید شد و بین من و شهادت فاصله افتاد و بر من سخت آمد آیا به من نفرمودی: تو را بشارت میدهم که شهادت در پشت سرت است؟
فرمود: مطلب قطعا این گونه خواهد بود؛ و آن موقع صبر تو چگونه خواهد بود؟
گفتم: ای رسول خدا ! اینجا محل صبر نیست؛ بلکه محل بشارت و شکر است
. حضرت فرمود: علی! بدرستی که این قوم با اموالشان به فتنه خواهند افتاد و با دینشان بر پروردگارشان منت خواهند گذاشت و از خشم او خود را ایمن خواهند پنداشت و حرام او را با شبهات دروغین و هوا و هوسهای غافلانه حلال میکند؛ پس شراب را به اسم نبیذ و رشوه را به اسم هدیه و ربا را به اسم خرید و فروش حلال میکنند.
گفتم:رسول خدا ! آن هنگام چه جایگاهی برای آنها قائل شوم؟ جایگاه ارتداد یا جایگاه فتنه؟
فرمود: جایگاه فتنه!
نهج البلاغة، خطبه156
و قام إلیه ع رجل فقال أخبرنا عن الفتنة و هل سألت عنها رسول الله ص؟
فقال ع إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَیْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ بِهَا؟
فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدِی.
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ فَقُلْتَ لِی أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ.
فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً؟
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّکْرِ.
وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ یَمُنُّونَ بِدِینِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِیَةِ فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَیْعِ.
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟
فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ.
4) معمر بن خلاد میگوید از امام رضا ع شنیدم که این آیه را تلاوت کرد «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!» سپس بن من فرمود: فتنه چیست؟
گفتم: فدایت شوم! آنچه می می دانیم این است که این فتنه در دین است.
فرمود: به فتنه میافتید همان گونه که طلا را به فتنه میاندازند [تعبیر «فتن» در مورد طلا به معنای حرارت دادن و ذوب کردن طلا برای جدا کردن ناخالصیهای آن است]؛
سپس فرمود: خالص میشوید آن گونه که طلا خالص میشود.
الکافی، ج1، ص370
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» ثُمَّ قَالَ لِی مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الَّذِی عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.[4]
5) از پیامبر اکرم ص روایت شده است: قبل از شما کسانی بودند که گاه آنها را میگرفتند و اره روی سرشان میگذاشتند و آنها را دو نیم میکردند، اما این هم نمیتوانست او را از دینش برگرداند؛ و یا با شانههای آهنین آنچه گوشت و عصب روی استخوان بود را میکندند، اما چنین کاری هم او را از دینش برنمیگرداند.
تفسیر جوامع الجامع، ج3، ص238 الکشاف، ج3، ص439
عن النبی صلى اللّه علیه و آله و سلم: «قد کان من قبلکم یؤخذ فیوضع المنشار على رأسه فیفرق فرقتین، ما یصرفه ذلک عن دینه، و یمشط بأمشاط الحدید ما دون عظمه من لحم و عصب، ما یصرفه ذلک عن دینه.
و از امام رضا ع روایت شده است: آنچه برایش گردن کشیدهاید [منتظرش هستید] نخواهد شد مگر اینکه جدا شوید و خالص گردید؛ پس از شما جز اندکی نماند؛ سپس قرائت کردند: «الف لام میم. آیا مردم چنین حساب کردند که وانهاده شوند که بگویند ایمان آوردیم و اصلا به فتنهای آزموده نمیشوند؟!»
سپس فرمودند: همانا از علائم فرج واقعهای است که بین دو مسجد رخ میدهد؛ و فلان بن فلان پانزده نفر از بزرگان عرب را به قتل میرساند.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص375
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: لَا یَکُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْنَاقَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا فَلَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْقَلِیلُ ثُمَّ قَرَأَ «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ حَدَثاً یَکُونُ بَیْنَ الْمَسْجِدَیْنِ وَ یَقْتُلُ فُلَانٌ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ خَمْسَةَ عَشَرَ کَبْشاً مِنَ الْعَرَب.
تدبر
1) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
بسیاری از مردم خیال میکنند وقتی بگویند ایمان آوردند، همه چیز بر وفق مرادشان میشود. در حالی که ایمان آوردن، یعنی در راه خدا گام نهادن؛ و آنگاه شیطان حتما به مخالفت برمیخیزند و اینجاست که فتنه آغاز میشود: یعنی آزمایشهای دشواری که فقط کسی که واقعا و از عمق جان ایمان آورده باشد، باقی میماند.
انسان ممکن است در بسیاری از مسائل دنیوی عالم سرِ خودش و سرِ دیگران کلاه بگذارد؛ اما نمیشود ادعای ایمان کند و خدا را فریب دهد!
2) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
برخی گمان میکنند که وقتی دین وارد جامعه شود، و مردم اعلام دینداری کنند، باید همه چیز بلافاصله بر وفق مراد شود و همه مشکلات حل گردد؛ و متاسفانه گاه سخنرانان دینی هم این تلقی را دامن میزنند؛ آنگاه چون چنان تلقیای پیدا شده، وقتی جامعه دینی میشود و مشکلات پیچیدهتری پیدا میگردد، دین را ناکارآمد و مقصر میشمرند.
این آیه، در حالی که به رواج این تلقی تذکر میدهد (حَسِبَ النَّاسُ مردم چنین حساب میکنند)، کاملا آن تلقی را رد میکند. بله، دینداری در هر جامعهای یک رشدی میآورد؛ اما عبور از هر مرحله، چالشهای جدید و پیچیدهتری را پیش روی انسان میگذارد.
اما چرا همین که افراد و جامعهای ادعای ایمان و دینداری بکنند، به فتنه (آزمایشهای شدید که بسیاری در آن میلغزند) میافتند؟
بحث تخصصی انسانشناسی
دنیا قرارگاه اصلی انسان نیست؛ بلکه جایی است که انسان آمده تا آزمونی بدهد و جایگاه نهایی و اصلی خود را در عالم معین کند. یکی از مهمترین پیامهای دین این است که مقصد نهایی انسان آخرت است، نه دنیا؛ و اگر مقصد نهایی آن است، باید همه چیز بر اساس آنجا سنجیده شود.
خداوند انسان را در دنیا فرستاده تا او مسیر اسفل سافلین تا اعلی علیین را بپیماید و واضح است که همواره صعود دشوار است و هرچه مقصد عظیمتر باشد دشواریها بیشتر.
نظام عالم به گونهای است که هرکسی هر مرتبهای را ادعا کند، امتحان قبولی در همان مرتبه را از او میگیرند. اگر کسی ادعا کند سواد اول ابتدایی دارد، در همان حد امتحان میشود و اگر کسی ادعا کند در حد دکترای ریاضی علم دارد، متناسب با آن از او امتحان میگیرند. اینکه آزمون دکترای ریاضی بسیار بسیار سختتر است از آزمون های اول ابتدایی؛ و تعداد قبولیهای آن بمراتب کمتر از این است، دلیل نمیشود که آزمون دکتری از کسی نگیرند و کسانی که در خود لیاقت میبینند، در چنان آزمونی شرکت نکنند. بله، هستند افرادی که سوادشان همین که از ابتدایی بالاتر رود، ادعای توان در حد آزمون دکتری میکنند! و وقتی با سوالات مواجه میشوند هر چه دشنام است نصیب طراحان سوال میکنند و از هرچه ریاضی است متنفر میگردند.
اما واقعا چه کسی مقصر است؟
برای مطالعه بیشتر در زمینه چگونگی تناسب رشد جامعه دینی با رشد فتنه و نفاق در این جامعه، میتوانید به مطلب زیر مراجعه کنید: http://www.souzanchi.ir/the-religious-society-and-nefaq/
3) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
همین که افراد و جامعهای ادعای ایمان و دینداری بکنند، به فتنه (آزمایشهای شدید که بسیاری در آن میلغزند) میافتند.
پس آیا بهتر نیست که اصلا بیخیال دین و ایمان شویم؟!
پاسخ این سوال برمیگردد به اینکه چه درکی از خود به عنوان انسان داریم و چه هدفی برای زندگیمان در نظر گرفتهایم. بله، اگر سطح خود را در حد یک حیوان، و در محدوده دنیا میدانیم، قبول؛ اما اگر واقعا ما برتر از حیواناتیم و اگر واقعا آخرتی در کار است، چطور؟
شاید به همین جهت است که حضرت امیر ع می فرمایند در حکمت 93 نهج البلاغه آمده است: دعا نکنید که «خدایا مرا به فتنه گرفتار نکن» چرا که بی شک همه به فتنه گرفتار میشوند؛ بلکه دعاکنید «خدایا مرا از گمراهی های فتنه نجات بده».[5]
4) «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
ایمان تنها به زبان و ادعا نیست، بلکه با آزمایش و در مقام عملکرد است که واقعیتش معلوم میشود. (اقتباس از تفسیر نور، ج9، ص112)
[1] . البته در مجمعالبیان، این مطلب ذیل سوره انعام آمده و ذیل سوره عنکبوت این را نیاورده و مطالبی را با تعبیر «گفته میشود» از اهل سنت نقل میکنند:
قیل نزلت الآیة فی عمار بن یاسر و کان یعذب فی الله عن ابن جریج و قیل نزلت فی أناس مسلمین کانوا بمکة فکتب إلیهم من کان فی المدینة أنه لا یقبل منکم الإقرار بالإسلام حتى تهاجروا فخرجوا إلى المدینة فاتبعهم المشرکون فآذوهم و قاتلوهم فمنهم من قتل و منهم من نجا عن الشعبی و قیل أنه أراد بالناس الذین آمنوا بمکة سلمة بن هشام و عیاش ابن أبی ربیعة و الولید بن الولید و عمار بن یاسر و غیرهم عن ابن عباس (مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص427 )
اما در إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج2، ص328-329 خبر حذیفه را آورده است که بسیار خواندنی است. حذیفه در میان اهل سنت هم به عنوان کسی شناخته میشود که اسراری داشت که دیگران نداشتند. وی بعد از کشته شدن عثمان، از طرف امیرالمومنین ع استاندار بصره میشود و در اولین خطبهای که میخواند تعبیر «امیرالمومنین حقا حقا» را میآورد که کنایهای است به خلفای قبلی (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَحْیَا الْحَقَّ وَ أَمَاتَ الْبَاطِلَ وَ جَاءَ بِالْعَدْلِ وَ دَحَضَ الْجَوْرَ وَ رکبت [کَبَتَ] الظَّالِمِینَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً حَقّاً وَ خَیْرُ مَنْ نَعْلَمُهُ بَعْدَ نَبِیِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ أَحَقُّهُمْ بِالْأَمْر). یکی از حضار متوجه این کنایه میشود و از ایشان به اصرار میخواهد مطالبی که میداند بگوید. ایشان مطلب را به تفصیل بیان میکنند که در فرازی از آن آمده است:
...وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ وَ خَرَجَ بِنِسَائِهِ مَعَهُ وَ هِیَ حَجَّةُ الْوَدَاعِ فَلَمَّا اسْتُتِمَّ حَجُّهُمْ وَ قَضَوْا مَنَاسِکَهُمْ وَ عَرَفَ النَّاسُ جَمِیعَ مَا احْتَاجُوا إِلَیْهِ وَ أَعْلَمَهُمْ أَنَّهُ قَدْ أَقَامَ لَهُمْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ ع وَ قَدْ أَزَالَ عَنْهُمْ جَمِیعَ مَا أَحْدَثَهُ الْمُشْرِکُونَ بَعْدَهُ وَ رَدَّ الْحَجَّ إِلَى حَالَتِهِ الْأُولَى وَ دَخَلَ مَکَّةَ فَأَقَامَ بِهَا یَوْماً وَاحِداً هَبَطَ عَلَیْهِ الْأَمِینُ جَبْرَائِیلُ ع بِأَوَّلِ سُورَةِ الْعَنْکَبُوتِ فَقَالَ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا جَبْرَائِیلُ وَ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی مَا أَرْسَلْتُ نَبِیّاً قَبْلَکَ إِلَّا أَمَرْتُهُ عِنْدَ انْقِضَاءِ أَجَلِهِ أَنْ یَسْتَخْلِفَ عَلَى أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُحْیِی لَهُمْ سُنَّتَهُ وَ أَحْکَامَهُ فَالْمُطِیعُونَ لِلَّهِ فِیمَا یَأْمُرُهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّادِقُونَ وَ الْمُخَالِفُونَ عَلَى أَمْرِهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ وَ قَدْ دَنَا یَا مُحَمَّدُ مَصِیرُکَ إِلَى رَبِّکَ وَ جَنَّتِهِ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَنْصِبَ لِأُمَّتِکَ مِنْ بَعْدِکَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَ تَعْهَدَ إِلَیْهِ فَهُوَ الْخَلِیفَةُ الْقَائِمُ بِرَعِیَّتِکَ وَ أُمَّتِکَ إِنْ أَطَاعُوهُ أَسْلَمُوا وَ إِنْ عَصَوْهُ کَفَرُوا وَ سَیَفْعَلُونَ ذَلِکَ وَ هِیَ الْفِتْنَةُ الَّتِی تَلَوْتَ الْآیَ فِیهَا...
[2] . این روایات هم در همین راستاست:
به علت اینکه در اینجا به علت محدودیت فضا امکان قرار دادنش نبود به لینک زیر مراجعه کنید
http://yekaye.ir/al-ancaboot-29-2/
[3] . این روایت هم به این مضمون نزدیک است:
قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ [الکاظم] ع قَالَ جَاءَ الْعَبَّاسُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ انْطَلِقْ بِنَا نُبَایِعْ لَکَ النَّاسَ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَ تَرَاهُمْ فَاعِلِینَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَأَیْنَ قَوْلُهُ: «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم» (تفسیر القمی، ج2، ص148)
[4] . إن معنى یفتنون یبتلون فی أنفسهم و أموالهم عن مجاهد و هو المروی عن أبی عبد الله (ع) (مجمع البیان، ج8، ص427)
[5] . لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ وَ لَکِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَن