سفارش تبلیغ
صبا ویژن

378) سوره قیامت (75) آیه 20 کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ

بسم الله الرحمن الرحیم

378) سوره قیامت (75) آیه 20  

کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ

ترجمه

اما نه، بلکه این [دنیای] زودرس را دوست دارید؛

نکات ترجمه

«الْعاجِلَةَ» از ماده «عجل» به معنای «چیزی که زود برسد و انسان در دست‌یابی به آن عجله و شتاب داشته باشد» می‌باشد که درباره این ماده در جلسه 162 توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-isra-017-018/

«تحبون»

این کلمه و کلمه «تذرون» در آیه بعد، در قرائت اهل مدینه و کوفه [یعنی قرائت نافع و عاصم و حمزه و کسائی] به صورت مخاطب (تحبون، تذرون) قرائت شده؛ و در بقیه قرائات [یعنی قرائت مکه (ابن‌کثیر) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن‌عامر)] (مجمع‌البیان، ج10، ص599) و نیز در قرائت ابن‌محیصن و یزیدی و حسن بصری (الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص578) و نیز مجاهد و قتادة و جحدری (البحر المحیط، ج10، ص350) به صورت غایب (یحبون، یذرون) قرائت شده است.

میلاد جواد الائمه مبارک باد

حدیث

1) امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند:

شما را از این دنیا برحذر می‌دارم، که منزلگاهى است ناپایدار، نه خانه‌ی ماندن و نه جایگاه قرار.

خود را به فریب آراسته، و دیگران را به زینت خویشتن فریفته.

خانه‏اى که نزد پروردگارش خوار است، که حلالش به حرامش آمیخته، و خوبى‌اش به بدى‏اش، و زندگانى‏اش به مرگش، و شیرینی‌اش به تلخی‌اش.

خداوند تعالى آن را براى دوستانش نگزید، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزید.

خیر آن اندک است، و شرّ آن آماده؛ فراهمِ آن پریشان، و مُلک آن از دست رفته؛ و آبادان آن رو به ویرانى نهاده.

پس، خوب و مطلوب نیست خانه‌ای که ویران گردد، و عمرى که چون توشه پایان پذیرد، و روزگارى که چون پیمودن راه به سر آید.

آنچه را خدا بر شما واجب کرده مطلوب خود شمارید؛ و توفیق گزاردن حقّى را که از شما خواسته، هم از او چشم دارید؛ و پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بدارید.

آنان که خواهان دنیا نیستند، دلهاشان گریان است، هرچند بخندند؛ و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند؛ و نفس خود را دائما فروکوبند، هر چند دیگران بدانچه نصیب آنان شده، غبطه خورند.

یاد مرگ از دلهاى شما رفته؛ و آرزوهاى فریبنده جاى آن را گرفته. دنیا بیش از آخرت مالکتان گردیده و آنچه زودرس است، آن را که در پیش است، از یادتان برده؛ در حالی که شما بر دین خدا برادرانید؛ چیزى شما را از هم جدا نکرده، جز باطنی خبیث و ضمیری پلید. نه بار هم را به دوش می‌کشید، نه خیرخواه همید؛ نه به یکدیگر چیزى مى‏بخشید، و نه با هم دوستى مى‏ورزید.

شما را چه مى‏شود که به اندک دنیا، که به دست مى‏آورید، شاد مى‏شوید؛ و از بسیار آخرت، که از دستتان مى‏رود، اندوهناک نمى‏گردید؟ و اندک دنیا را که از دست مى‏دهید، ناآرامتان مى‏گرداند، چندان که این ناآرامى در چهره‏هاتان آشکار مى‏شود، و ناشکیبا بودن از آنچه از دستتان رفته، پدیدار.

گویى که دنیا شما را خانه اقامت و قرار است، و متاع آن آن همیشه براى شما پایدار.

چیزى شما را باز نمى‏دارد، از آنکه عیب برادر خود را- که از آن بیم دارد- رویاروى او بگویید، جز آنکه مى‏ترسید او نیز چنان عیبی را- که در شماست- به رُخِتان آرد.

در واگذاشتن آخرت و دوستى دنیا با هم یک‌دل‌اید، و هر یک از شما دین را بر سر زبان دارید؛ با این حال همچون عاملی می‌نُمایید که عملش را به پایان آورده، و رضایت سرور خویش را حاصل کرده!

نهج‌‌البلاغه، خطبه113 (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص110-111)

و من خطبة له ع‏

وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَیْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ قَدْ تَزَیَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِینَتِهَا دَارٌ هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَیْرَهَا بِشَرِّهَا وَ حَیَاتَهَا بِمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا لَمْ یُصْفِهَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَمْ یَضِنَّ بِهَا [عَنْ‏] عَلَى أَعْدَائِهِ خَیْرُهَا زَهِیدٌ وَ شَرُّهَا عَتِیدٌ وَ جَمْعُهَا یَنْفَدُ وَ مُلْکُهَا یُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا یَخْرَبُ فَمَا خَیْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ وَ عُمُرٍ یَفْنَى فِیهَا فَنَاءَ الزَّادِ وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّیْرِ اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ مِنْ [طَلِبَتِکُمْ‏] طَلَبِکُمْ وَ اسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ [کَمَا] مَا سَأَلَکُمْ وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَى بِکُمْ إِنَّ الزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا تَبْکِی قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِکُوا وَ یَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا وَ یَکْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ إِنِ اغْتَبَطُوا بِمَا رُزِقُوا قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبِکُمْ ذِکْرُ الآْجَالِ وَ حَضَرَتْکُمْ کَوَاذِبُ الآْمَالِ فَصَارَتِ الدُّنْیَا أَمْلَکَ بِکُمْ مِنَ الآْخِرَةِ وَ الْعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بِکُمْ مِنَ الآْجِلَةِ وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ مَا بَالُکُمْ تَفْرَحُونَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الدُّنْیَا تُدْرِکُونَهُ وَ لَا یَحْزُنُکُمُ الْکَثِیرُ مِنَ الآْخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ وَ یُقْلِقُکُمُ الْیَسِیرُ مِنَ الدُّنْیَا یَفُوتُکُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ ذَلِکَ فِی‏ وُجُوهِکُمْ وَ قِلَّةِ صَبْرِکُمْ عَمَّا زُوِیَ مِنْهَا عَنْکُمْ کَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِکُمْ وَ کَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَیْکُمْ وَ مَا یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلَ أَخَاهُ بِمَا یَخَافُ مِنْ عَیْبِهِ إِلَّا مَخَافَةُ أَنْ یَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ قَدْ تَصَافَیْتُمْ عَلَى رَفْضِ الآْجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ وَ صَارَ دِینُ أَحَدِکُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ صَنِیعَ مَنْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ وَ أَحْرَزَ [رِضَا] رِضَى سَیِّدِهِ.[1]

2) امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند:

نه دعوت‌کننده‌ای را پاسخ گفتند، و نه آنچه را ترغیب کردى پذیرفتند، و نه بدانچه تشویقشان کردى مشتاق شدند.

به مردارى روی آوردند که با خوردن آن رسوایى به خود خریدند، و در دوستى آن با هم به سازش گراییدند:

هر که عاشق چیزى شود، دیده‏اش را کور سازد و قلبش را مریض کند.

پس با دیده‌ای بنگرد که صحیح نمی‌بیند و با گوشی گوش دهد که ناشنواست.

شهوات، پرده عقلش را دریده؛ و دنیا دلش را میرانیده؛ جان او شیفته دنیاست و او بنده آن است، و به سوى هر که چیزى از دنیا در دست دارد، نگران است. هر جا که دنیا رود، در پى آن رود، و هر جا روى آرد، روى بدانجا کند. نه به گفته بازدارنده از سوى خدا خود را بازدارد، و نه پند آن کس را که از سوى او پند دهد در گوش آرد...

نهج‌البلاغه، خطبه109

...فَلَا الدَّاعِیَ أَجَابُوا وَ لَا فِیمَا رَغَّبْتَ رَغِبُوا وَ لَا إِلَى مَا شَوَّقْتَ إِلَیْهِ اشْتَاقُوا أَقْبَلُوا عَلَى جِیفَةٍ قَدِ افْتَضَحُوا بِأَکْلِهَا وَ اصْطَلَحُوا عَلَى‏ حُبِّهَا وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى‏ بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَةٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا لَا یَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا یَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ...

تدبر

1) «کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

بسیاری از مفسران، چهار آیه قبل را همانند جمله معترضه دانسته‌ و این آیه را در ادامه آیات قبل‌تر قلمداد کرده‌اند (مثلا تفسیر الصافی، ج5،‌ص256؛ المیزان، ج20، ص111) در واقع بحث در مورد انسانی است که در مورد آخرت تردید می‌افکند ویا با اینکه بر خویشتن آگاه است بهانه‌تراشی می‌کند؛ این آیه می‌فرماید: مساله‌تان اینها نیست؛ بلکه مساله این است که به دنیا و متاع زودرس آن دل بسته‌اید و به تعبیر عامیانه، فقط تا نوک بینی‌تان را می‌بینید!

ثمره تخصصی معرفت‌شناسی

محبت و علاقه به چیزی می‌تواند چشم عقل را بندد و انسان را در تشخیص دچار خطا کند.

ثمره اخلاقی

برای اینکه به شناخت درست برسیم، صرف مطالعه و اندیشیدن کفایت نمی‌کند. باید حب و بغض‌های خود را هم مدیریت کنیم. (حدیث2)


2)‌ «کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

محبت و علاقه به آنچه دم‌دستی و زودرس است، از مهمترین عواملی است که مانع جدی گرفتن آخرت، و در واقع مانع عاقبت‌اندیشی می‌شود، تا جایی که امیرالمومنین ع فرمودند:

بِإِیثَارِ حُبِّ الْعَاجِلَةِ صَارَ مَنْ صَارَ إِلَى سُوءِ الْآجِلَةِ

به خاطر ترجیح دادن علاقه به وضعیت زودرس است که آنکه عاقبتش بد شد، چنین شد. (عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص188)[2]


3) «کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

دوست داشتن آنچه نقد و حاضر ودر دسترس است، مبنای بسیاری از خطاهای انسان است.

شبهه

پس چرا گفته‌اند «سرکه نقد به از حلوای نسیه؟»

پاسخ

این ضرب‌المثل ناروا نیست؛ اما محلش اینجا نیست. آنچه خداوند مذمت می‌کند این نیست که چرا به خاطر حلوای نسیه، سرکه نقد را رها کرده‌اید؛ بلکه مانند این است که بگویند چرا مثلا برای 200 تومان نقد، 200 میلیارد تومان نسیه‌ای را که ضامنش هم خداست، رها کرده‌اید!

بله، اگر تفاوت نقد و نسیه در حد تفاوت سرکه و حلوا باشد، انسان نقد را رها نمی‌کند؛ اما مشکل این است که صرف نقد و دم دست حاضر بودن نباید معیار اولویت‌سنجی انسان باشد.

ثمره اجتماعی

اگر دقت کنیم نه فقط در مقایسه دنیا و آخرت، بلکه در همین دنیا هم عاقبت‌بینی عامل رشد است و دلمشغول منفعت فوری شدن، عامل بدبختی است. می‌توانید مثال‌های متعدد این را در تحصیل، ازدواج و روابط با جنس مخالف، انتخاب شغل و برنامه کسب و کار، و ... ببینید. حتی در تفریحات و لذت‌بردن‌های عادی هم، بسیاری از اوقات، برای تفریح و لذت عمیق بردن، باید با دوراندیشی وارد شد، نه صرفا دم‌دست بودن (مثلا برای یک مسافرت تفریحی چگونه اقدام کنیم که بیشتر لذت ببریم؛ حساب شده و عاقبت‌اندیشانه، یا ... ؟)


4) «کَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

شاید با توجه به برخی آیات (خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَل‏؛ انبیاء/37)،[3] کسی بگوید اصل «عجله» کردن در متن خلقت انسان تعبیه شده است. دست کم می‌توان گفت عجله کردن و شتافتن، اگر به سوی هدف و مقصود صحیح باشد، چیز بدی نیست؛ این آیه هم در مقام مذمت کردن چنین وضعیتی نیست؛ بلکه آنچه در این آیه مذمت شده، این است که انسان دلش را در گروی چیزی بگذارد که شتابان و سریع به انسان می‌رسد و  چیزی که مهمتر و اساسی‌تر است رها کند. (توضیح بیشتر در جلسه162، تدبر1) http://yekaye.ir/al-isra-017-018/



[1] . این احادیث هم متناسب با این آیه می‌باشد:

إِنَّ مَنْ کَانَتِ الْعَاجِلَةُ أَمْلَکُ بِهِ مِنَ الْآجِلَةِ وَ أُمُورُ الدُّنْیَا أَغْلَبُ عَلَیْهِ مِنْ أُمُورِ الْآخِرَةِ فَقَدْ بَاعَ الْبَاقِیَ بِالْفَانِی وَ تَعَوَّضَ الْبَائِدَ عَنِ الْخَالِدِ وَ أَهْلَکَ نَفْسَهُ وَ رَضِیَ لَهَا بِالْحَائِلِ الزَّائِلِ الْقَلِیلِ وَ نَکَبَ بِهَا عَنْ نَهْجِ السَّبِیلِ. (عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص153)

عَنْهُ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَة (المحاسن، ج‏1، ص295)

همچنین است حدیث معروف «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» که هم در ضمن حدیث1 در جلسه239 (http://yekaye.ir/al-aaraf-7-19/ ) آمده و نشان داده چگونه جامع همه خطایاست و هم مستقلا با سندی دیگر به عنوان حدیث3 جلسه161 (http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/ ) آمده است.

[2] . عاجله نقطه مقابل عاقبه است: حدیث1 جلسه129 http://yekaye.ir/al-anam-006-162/

[3] . از این جهت گفته شده «شاید» چون با توجه به سیاق، برخی از مفسران این آیه را نوعی طعنه و کنایه به انسان عجول دانسته‌اند (المیزان، ج14، ص289)، نه لزوما بیان نحوه آفرینش انسان توسط خداوند.