سفارش تبلیغ
صبا ویژن

374) سوره قیامت (75) آیه 16 لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْج

بسم الله الرحمن الرحیم

374) سوره قیامت (75) آیه 16 

لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ[1]

ترجمه

زبانت را به آن به حرکت درنیاور برای اینکه بدان بشتابی.

شأن نزول

1) حذیفه می‌گوید:

به خدا سوگند یاد دارم که در مقابل رسول خدا ص در غدیر خم نشسته بودم و مجلس از مهاجران و انصار لبریز بود و پیامبر خدا ص ایستاد و فرمود:

ای مردم! خداوند دستوری به من داده و فرموده است:

«ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت رسیده را ابلاغ کن که اگر نکنی رسالتت را ابلاغ نکرده‌ای». (مائده/67)

به رفیقم جبرئیل گفتم: دوست من! قریش درباره‌ام چنین و چنان خواهد گفت.

از جانب خداوند برایم خبر آورد که: «و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند» (مائده/67)

سپس علی بن ابی‌طالب ع را ندا داد و او را در سمت راست خود ایستاند و فرمود: ای مردم! آیا نمی‌دانید که من از شما به خودتان اولی‌ترم؟ (احزاب/6)

گفتند: خدا شاهد است که چنین است.

فرمود: هرکس من مولای اویم این علی ع مولای اوست.

یک نفر از کنار مسجد برخاست و گفت: منظور از این سخن چیست؟

فرمود: هر کس من پیامبرش هستم این علی ع امیر اوست؛

خدایا ! ولیّ کسی باش که ولایتش را بپذیرد؛ و دشمن کسی باش که با او دشمنی ورزد؛ و یاری کن کسی که یاریش کند؛ و خوار گردان کسی که خوارش کند.

حذیفه می‌گوید: به خدا سوگند دیدم که معاویه متکبرانه بلند شد و با عصبانیت خارج شد: دست راستش را روی ابوموسی اشعری و دستش چپش را روی مغیرة بن شعبه گذاشت و سپس بلند شد و با حالتی متکبرانه شروع به راه رفتن کرد در حالی که می‌گفت: نه محمد [ص] را در سخنش تصدیق می‌کنیم و نه به ولایت علی [ع] اقرار خواهیم کرد.

پس خداوند متعال بلافاصله این آیات را نازل کرد «پس نه تصدیق کرد و نه نماز گزارد، بلکه تکذیب کرد و سرپیچی نمود؛ سپس متکبرانه به جانب اهلش رفت، سزاوارت همین است و واقعا سزاوارت این بود.» (قیامت/31-35)

پیامبر خدا خواست او را برگرداند و به سزای عملش برساند؛ جبرئیل [از جانب خدا] گفت: «زبانت را به آن به حرکت درنیاور برای اینکه بدان بشتابی» (قیامت/16)؛ و رسول خدا ص بازایستاد.

تفسیر فرات الکوفی، ص516-517؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، ص391-392

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ صَالِحِ بْنِ خَالِدٍ الْهَاشِمِیُّ [قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ الرَّازِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ بْنِ [إِسْحَاقَ بْنِ‏] إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَبْهَانَ بْنِ عَاصِمِ بْنِ زَیْدِ بْنِ ظَرِیفٍ مَوْلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عِیسَى الدَّامَغَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْفَضْلِ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ عَنْ یُونُسَ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَطِیَّةَ] عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کُنْتُ وَ اللَّهِ جَالِساً بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ نَزَلَ بِنَا غَدِیرَ خُمٍّ وَ قَدْ غَصَّ [غاض] الْمَجْلِسُ بِالْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى قَدَمَیْهِ فَقَالَ [وَ قَالَ‏] أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِأَمْرٍ فَقَالَ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ فَقُلْتُ لِصَاحِبِی جَبْرَئِیلَ ع یَا خَلِیلِی إِنَّ قُرَیْشاً قَالُوا لِی کَذَا وَ کَذَا فَأَتَى الْخَبَرَ مِنْ رَبِّی فَقَالَ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ثُمَّ نَادَى عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع فَأَقَامَهُ عَنْ یَمِینِهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَى [بِکُمْ‏] مِنْکُمْ بِأَنْفُسِکُمْ [و أنفسکم‏] قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى قَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ [فَهَذَا عَلِیٌ‏] مَوْلَاهُ‏ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ عَرْضِ الْمَسْجِدِ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا تَأْوِیلُ هَذَا قَالَ [قَالَ‏] مَنْ کُنْتُ نَبِیَّهُ فَعَلِیٌّ [فَهَذَا عَلِیٌ‏] أَمِیرُهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَالَ حُذَیْفَةُ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَیْتُ مُعَاوِیَةَ حَتَّى قَامَ یَتَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعاً یَمِینَهُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ الْأَشْعَرِیِّ وَ یَسَارَهُ عَلَى الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ ثُمَّ قَامَ یَمْشِی مُتَمَطِّیاً وَ هُوَ یَقُولُ لَا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى [فِی‏] مَقَالَتِهِ وَ لَا نُقِرُّ لِعَلِیٍّ بِوَلَایَتِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ [تَعَالَى‏] عَلَى أَثَرِ کَلَامِهِ فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى. ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ یَتَمَطَّى أَوْلى‏ لَکَ فَأَوْلى‏. ثُمَّ أَوْلى‏ لَکَ فَأَوْلى‏ فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَرُدَّهُ فَیَقْتُلَهُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ فَسَکَتَ النَّبِیُّ [عَنْهُ‏].

توجه: این واقعه به طور مختصر و با سندی دیگر از حذیفه در «المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب ع[2]، ص586-588» و همچنین از ابوذر غفاری، عمار یاسر و امام باقر ع و امام کاظم ع (تفسیر القمی[3]، ج‏2، ص397؛ مناقب آل أبی طالب ع[4]، ج‏3، ص39؛ تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج‏1، ص209؛ الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم[5]، ج‏1، ص314) نیز روایت شده است؛ که روایت ابوذر از این واقعه ان‌شاءالله در بحث از شأن نزول آیه «فلا صدق و لا صلی» خواهد آمد.[6]

حدیث

2) چنانکه قبلا اشاره شد با توجه به قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنا»، یک آیه ممکن است معانی متعددی داشته باشد.

معنای دیگری در روایات در مورد این آیه مطرح شده که در ضمن حکایت زیر قابل مشاهده است:


امام صادق ع حکایتی طولانی نقل کرده‌اند از سفری که با پدرشان به حج داشتند و در آنجا برخوردی بین امام باقر ع و هشام بن عبدالملک رخ می‌دهد و بعدا هشام آن دو را به شام احضار می‌کند و مجلس تیراندازی‌ای بوده که به امام باقر اصرار می‌کند که شما هم در این مسابقه وارد شو. امام ع ابتدا کهولت سن را بهانه می‌کند اما به اصرار هشام تیر و کمان برمی‌دارد و تیر اول به وسط هدف می‌خورد و نُه تیر بعدی هریک روی تیر قبلی می‌نشیند. اما ادامه ماجرا:

هشام گفت: من تا کنون چنین تیراندازی‌ای ندیده بودم و خیال هم نمی کردم که روی زمین کسی بتواند چنین تیراندازی کند. تیراندازی پسرت جعفر چطور است؟

پدرم فرمود: ما وارث همان کمال و تمامی هستیم که خداوند بر پیامبرش نازل کرد و فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» (مائده/3) و زمین هیچگاه خالی نمی‌ماند از کسی که اینها را کامل دارد در حالی که دیگران نسبت به او نقص دارند.

وقتی هشام این مطلب را از پدرم شنید چشم راستش را چپ کرد و صورتش قرمز شد (که این نشانه عصبانیتش بود) و چند دقیقه سرش را پایین انداخت و گفت: مگر ما و شما فرزندان عبدمناف [جد اعلای پیامبرص] نیستیم و نَسَب واحدی نداریم؟

پدرم فرمود: بله، نَسَب ما یکی است اما خداوند جل جلاله از سرّ مخفی و علم خالص خویش بهره‌ای به ما داده که به هیچکس دیگری نداده است.

هشام گفت: مگر نه این است که خداوند [حضرت] محمد ص را از نَسَبِ عبدمناف به جانب همه مردم، سفید و سیاه برانگیخت؟ پس شما چگونه وارث چیزی شدید که دیگران ندارند؟ در حالی که رسول خدا ص به سوی همه مردم مبعوث شده بود؛ و این سخن خداوند است که «میراث آسمانها و زمین از آنِ خداست ...؛» (تا آخر آیه را خواند). پس شما چگونه وارث این علم شدید در حالی که بعد از [حضرت] محمد ص پیامبری نیست و شما هم پیامبر نیستید؟

پدرم فرمود: از این کلام خداوند به پیامبرش که: «زبانت را به آن به حرکت درنیاور برای اینکه بدان بشتابی.» (قیامت/16) پس آنچه آشکارا بیان کرد برای همه مردم است؛ و آنچه زبانش را بدان حرکت نداد، خداوند متعال دستور داد که ما را، و نه غیر ما را، بدان اختصاص دهد. و به همین جهت بود که تنها با برادرش علی ع، و نه با اصحابش، نجوا می کرد، و خداوند در این زمینه آیه فرستاد که «و گوشی شنوا آن را حفظ کند» (حاقه/12) و خداوند در مقابل اصحابش به علی ع فرمود: از خداوند متعال خواستم که آن را گوش تو قرار دهد؛

و به همین جهت بود که حضرت علی ع در مسجد کوفه گفت: رسول خدا ص هزار باب از علم به من تعلیم داد که از هر بابی، هزار باب دیگر باز می‌شود؛ رسول خدا ص این را از آن علم مخفی‌ای که خداوند به وی اختصاص داده بود، به او داد، پس این به ما رسیده و ما، نه قوم‌مان، پشت سر هم آن را به ارث می‌بریم.

هشام گفت: همانا علی ع ادعای علم غیب می‌کرد در حالی که خداوند هیچکس را بر غیب خویش آگاه نکرده است (جن/26). این را از کجا ادعا می‌کرد؟

فرمود: خداوند جل جلاله بر پیامبرش کتابی فرستاد که در آن آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد بود، بیان شده است، چنانکه فرمود: «و کتابی را بر تو نازل کردیم که در آن بیان هر چیز و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان [= تسلیم‌شدگان] است» (نحل/89) و فرمود: «هر چیزی را در امامی آشکار گرد آوردیم» (یس/12) و فرمود: هیچ چیزی را در این کتاب فروگذار نکردیم» (انعام/38) و فرمود: «هیچ امر غیبی‌ای در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتابی آشکار است» (نمل/75)

 و خداوند به پیامبرش وحی کرد که هیچ مطلبی از غیب و سرّ و علم مخفی خویش را نگذارد مگر اینکه آن را  با علی ع نجوا کند؛ پس به او دستور داد که بعد از وی قرآن را گرد آورد و مسئولیت غسل و کفن و حنوط وی را بتنهایی و بدون هیچکس دیگری برعهده گیرد و به اصحابش فرمود: بر همه اصحاب و خانواده‌ام حرام است که بر بدن برهنه من نگاه کنند غیر از برادرم علی ع، که او از من است و من از اویم؛ آنکه لهِ اوست، لهِ من است؛ و آنکه علیه اوست، علیه من است؛ و اوست که دَین مرا ادا می‌کند و وعده‌هایم را اجرا می نماید. سپس به اصحابش فرمود: علی بن ابی‌طالب بر تاویل قرآن می‌جنگد همان طور که من بر تنزیل آن می‌جمگیدم؛ و نزد هیچکس تاویل قرآن به تمام و کمال نبود مگر علی ع؛ و به همین جهت بود که پیامبر ص به اصحابش فرمود: «قاضی‌ترین‌ شما علی ع است» یعنی او در قضاوت بهتر از همه [دقیقا بر اساس کتاب خدا] حکم می‌کند؛ و عمربن خطاب هم [بارها که مساله‌ای در خصوص قضاوت پیش می‌آمد] می‌گفت: «اگر علی ع نبود، عمر هلاک شده بود!» عمر شهادت می‌دهد و دیگری انکار می‌کند؟!

هشام سر به زیر انداخت و ...

دلائل الإمامة (ابن جریر طبری)[7]، ص235؛ نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام (ابن جریر طبری)، ص277

وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مُعَاذٍ الرَّضَوِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا لُوطُ بْنُ یَحْیَى الْأَزْدِیُّ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ زَیْدٍ الْوَاقِدِیِّ،[8] عن جعفر بن محمد الصادق ع:

فَقَالَ لَهُ: مَا رَأَیْتُ مِثْلَ هَذَا الرَّمْیِ قَطُّ مُذْ عَقَلْتُ، وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِی الْأَرْضِ أَحَداً یَرْمِی مِثْلَ هَذَا الرَّمْیِ، أَیْنَ رَمْیُ جَعْفَرٍ مِنْ رَمْیِکَ؟

فَقَالَ: إِنَّا نَحْنُ نَتَوَارَثُ الْکَمَالَ وَ التَّمَامَ اللَّذَیْنِ أَنْزَلَهُمَا اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی قَوْلِهِ: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» وَ الْأَرْضُ لَا تَخْلُو مِمَّنْ یَکْمُلُ‏  هَذِهِ الْأُمُورَ الَّتِی یُقَصِّرُ عَنْهَا غَیْرُنَا.

قَالَ: فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ مِنْ أَبِی انْقَلَبَتْ عَیْنُهُ الْیُمْنَى فَاحْوَلَّتْ وَ احْمَرَّ وَجْهُهُ، وَ کَانَ ذَلِکَ عَلَامَةُ غَضَبِهِ إِذَا غَضِبَ، ثُمَّ أَطْرَقَ هُنَیْئَةً، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِی: أَ لَسْنَا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ نَسَبُنَا وَ نَسَبُکُمْ وَاحِدٌ؟

فَقَالَ أَبِی: نَحْنُ کَذَلِکَ، وَ لَکِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) اخْتَصَّنَا مِنْ مَکْنُونِ سِرِّهِ وَ خَالِصِ عِلْمِهِ، بِمَا لَمْ یَخْتَصَّ أَحَداً بِهِ غَیْرَنَا.

فَقَالَ: أَ لَیْسَ اللَّهُ (جَلَّ ثَنَاؤُهُ) بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنْ شَجَرَةِ عَبْدِ مَنَافٍ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً، أَبْیَضِهَا وَ أَسْوَدِهَا وَ أَحْمَرِهَا، مِنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ مَا لَیْسَ لِغَیْرِکُمْ؟ وَ رَسُولُ اللَّهِ مَبْعُوثٌ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ (تَبَارَکَ وَ تَعَالَى): «وَ لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»  إِلَى آخِرِ الْآیَةِ، فَمَنْ أَیْنَ وَرِثْتُمْ هَذَا الْعِلْمَ وَ لَیْسَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ نَبِیٌّ وَ لَا أَنْتُمْ أَنْبِیَاءُ؟

فَقَالَ: مِنْ قَوْلِهِ (تَعَالَى) لِنَبِیِّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ‏»  فَالَّذِی أَبْدَاهُ فَهُوَ لِلنَّاسِ کَافَّةً، وَ الَّذِی لَمْ یُحَرِّکُ بِهِ لِسَانَهُ، أَمَرَ اللَّهُ (تَعَالَى) أَنْ یَخُصَّنَا بِهِ مِنْ دُونِ غَیْرِنَا؛ فَلِذَلِکَ کَانَ یُنَاجِی أَخَاهُ عَلِیّاً مِنْ دُونِ أَصْحَابِهِ، وَ أَنْزَلَ اللَّهُ بِذَلِکَ قُرْآناً فِی قَوْلِهِ (تَعَالَى): «وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ»  فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِأَصْحَابِهِ: سَأَلْتُ اللَّهَ (تَعَالَى) أَنْ یَجْعَلَهَا أُذُنَکَ یَا عَلِیُّ، فَلِذَلِکَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ) بِالْکُوفَةِ: عَلَّمَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ یَفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ، خَصَّهُ بِهِ رَسُولُ‏ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنْ مَکْنُونِ عِلْمِهِ مَا خَصَّهُ اللَّهُ بِهِ، فَصَارَ إِلَیْنَا وَ تَوَارَثْنَاهُ مِنْ دُونِ قَوْمِنَا.

فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: إِنَّ عَلِیّاً کَانَ یَدَّعِی عِلْمَ الْغَیْبِ، وَ اللَّهُ لَمْ یُطْلِعْ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً فَمِنْ أَیْنَ ادَّعَى ذَلِکَ؟

فَقَالَ أَبِی: إِنَّ اللَّهَ (جَلَّ ذِکْرُهُ) أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ کِتَاباً بَیَّنَ فِیهِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فِی قَوْلِهِ: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِینَ»‏ وَ فِی قَوْلِهِ: «کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ‏» وَ فِی قَوْلِهِ: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ» وَ فِی قَوْلِهِ: «وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ‏» وَ أَوْحَى اللَّهُ (تَعَالَى) إِلَى نَبِیِّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) أَنْ لَا یُبْقِیَ فِی غَیْبِهِ وَ سِرِّهِ وَ مَکْنُونِ عِلْمِهِ شَیْئاً إِلَّا یُنَاجِی بِهِ عَلِیّاً، فَأَمَرَهُ أَنْ یُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ یَتَوَلَّى غُسْلَهُ وَ تَکْفِینَهُ وَ تَحْنِیطَهُ مِنْ دُونِ قَوْمِهِ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: حَرَامٌ عَلَى أَصْحَابِی وَ أَهْلِی أَنْ یَنْظُرُوا إِلَى عَوْرَتِی غَیْرَ أَخِی عَلِیٍّ، فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، لَهُ مَا لِی وَ عَلَیْهِ مَا عَلَیَّ، وَ هُوَ قَاضِی دَیْنِی وَ مُنْجِزٌ مَوْعِدِی. ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ یُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ‏  عَلَى تَنْزِیلِهِ. وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ أَحَدٍ تَأْوِیلُ الْقُرْآنِ بِکَمَالِهِ وَ تَمَامِهِ إِلَّا عِنْدَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، وَ لِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِأَصْحَابِهِ: أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ، أَیْ هُوَ قَاضِیکُمْ. وَ قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ. أَ فَیَشْهَدُ  لَهُ عُمَرُ وَ یَجْحَدُ غَیْرُهُ؟![9]

 فَأَطْرَقَ هِشَامٌ طَوِیلًا ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ: سَلْ حَاجَتَکَ.

فَقَالَ: خَلَّفْتُ أَهْلِی وَ عِیَالِی مُسْتَوْحِشِینَ لِخُرُوجِی.

فَقَالَ: قَدْ آمَنَ اللَّهُ وَحْشَتَهُمْ بِرُجُوعِکَ إِلَیْهِمْ وَ لَا تُقِمْ أَکْثَرَ مِنْ یَوْمِکَ. فَاعْتَنَقَهُ أَبِی وَ دَعَا لَهُ وَ وَدَّعَهُ، وَ فَعَلْتُ أَنَا کَفِعْلِ أَبِی، ثُمَّ نَهَضَ وَ نَهَضْتُ مَعه.

تدبر[10]

1) «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»

درباره مراد از این آیه (زبانت را به آن به حرکت درنیاور برای اینکه بدان بشتابی)، دیدگاه‌های مختلفی بیان شده است؛ که با توجه به «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا» هریک از این معانی (به شرطی که به خودی خود درست باشند و بر آیه قابل تطبیق باشند) می‌توانند مد نظر بوده باشند:

الف. این آیات از پیامبر ص می‌خواهد مطلبی را بنا به مصالحی فعلا با مردم در میان نگذارد، و در بیان آن عجله نکند. (حدیث1 [= شأن نزول])

ب. این آیه از پیامبر ص می‌خواهد مطلبی را به طور علنی با عموم مردم در میان نگذارد و در این زمینه شتاب نکند. (حدیث2)[11]

ج. پیامبر بسیار نسبت به حفظ و رساندن کلمات وحی حساس و دلنگران بوده، که مبادا کلمات وحی را فراموش کند، لذا تا جمله را از فرشته وحی می‌شنیده بلافاصله و قبل از اینکه جملات تمام شوند، شروع به گفتن آنها می‌کرده، و خداوند در این زمینه به ایشان دلداری می‌دهد که عجله نکن، ما قرآن را حفظ می‌کنیم و نمی‌گذاریم فراموش کنی. (ابن‌عباس و سعید بن‌جبیر، به نقل از مجمع البیان[12]، ج‏10، ص600؛ و نیز قتاده و مجاهد، به نقل از الدر المنثور[13]، ج‏6، ص289) که ابن‌عباس در روایتی می‌گوید که خداوند به پیامبر خاطرجمعی داد که بعد از تو حضرت علی ع قرآن را جمع خواهد کرد و تو نگران از دست رفتن آیات نباش. (این روایت ان‌شاءالله در بحث از آیه بعد خواهد آمد.)

د. این آیه تا آیه 19، مضمونش شبیه آیه «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ: در [خواندن] قرآن شتاب نکن پیش از آنکه وحی آن به اتمام رسد» (طه/114) می‌باشد؛ و اینکه بناگاه در میان بحث‌های مربوط به قیامت آمده، مانند یک جمله معترضه است، که خداوند ادب بندگی را به پیامبر می‌آموزد که آنچه هنوز قرائت نشده را قرائت نکند. این مانند حالت هشدار به مخاطبی است که در حین سخن گفتن گوینده، مرتب سخن وی را قطع و جملات وی را کامل می‌کند؛ و به او می‌گویند که در کلام من عجله نکن و دقت کن تا خوب مطلب را متوجه شوی. (المیزان، ج20، ص109)

ه. ...[14]


2) «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»

در بیان مطالب، نباید عجله کرد. در روایات آمده که زبان عاقل، پشت سر قلبش است؛ و قلب عاقل، پشت سر زبانش است. (لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه‏؛ نهج‌البلاغه، حکمت40)

نکته تفسیری (چگونگی استنباط مطلب فوق از آیه)

الف. رجوع به کلمات معصومین که مفسران اصلی قرآن کریم هستند نشان می‌دهد که هر آیه‌ای اگرچه در سیاق آیات قبل و بعد، یک معنایی دارد، اما می‌تواند مستقلا هم معنایی داشته باشد؛ و وجود آن معنای مبتنی بر سیاق، منافاتی با وجود معنایی دیگر که مستقلا از آیه برداشت شود، ندارد.

ب. به ما توصیه شده است که در خواندن قرآن خودتان را مخاطب آیات بدانید.



[1] . در نسخه های غیر کوفی «لتعجل به» آیه مستقل بوده است (تفسیر صافی، ج5،‌ص254) البته ظاهرا تعداد آیات در نسخه کوفی معتبرتر است:

و العدد الکوفی فی القرآن منسوب إلى علی ع و لیس فی الصحابة من ینسب إلیه العدد غیره و إنما کتب عدد ذلک کل مصر عن بعض التابعین. و منهم المفسرون کعبد الله بن عباس و عبد الله بن مسعود و أبی بن کعب و زید بن ثابت و هم معترفون له بالتقدم. (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏2، ص43)

[2] . در این صفحه جا نشد به لینک زیر مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-16/

[3] . در این صفحه جا نشد به لینک زیر مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-16/

[4] . الْبَاقِرُ ع قَالَ: قَامَ ابْنُ هِنْدٍ وَ تَمَطَّى وَ خَرَجَ مُغْضَباً وَاضِعاً یَمِینَهُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ‏ بْنِ قَیْسٍ الْأَشْعَرِیِّ وَ یَسَارَهُ عَلَى الْمُغِیرَةِ بْنِ شُعْبَةَ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ لَا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلَى مَقَالَتِهِ وَ لَا نُقِرُّ عَلِیّاً بِوَلَایَتِهِ فَنَزَلَ فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى الْآیَاتِ فَهَمَّ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَرُدَّهُ فَیَقْتُلَهُ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ فَسَکَتَ عَنْهُ رَسُولُ اللَّهِ ص‏.

[5] . و عن أبی الحسن الماضی ع و عن الباقر ع أن ابن هند قام و تمطى و خرج مغضبا و قال و الله لا نصدق محمدا على مقالته و لا نقر لعلی بولایته فهم النبی ص بقتله فقال له جبرائیل ع لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِه‏

[6] . از ابن‌عباس و نیز ابن‌جبیر روایت دیگری در شأن نزول این آیه نقل شده که: پیامبر از شدت حرصی که نسبت به جمع‌اوری قرآن داشت قبل از اینکه آیه نازل شود زبانش را به حرکت درمی‌آورد و آیه نازل شد و او را از این کار بازداشت. (البته به نظر می‌رسد این برداشت شخصی خود آنها بوده است)

این مطلب در کتب اهل سنت مکرر آمده و برخی از بزرگان شیعه مانند صاحب مجمع‌البیان هم از آنها نقل کرده‌اند اما علامه طباطبایی آنها را چندان موجه نمی‌داند (و فیه أنه لا یلائم سیاق الآیات، تلک الملاءمة نظرا إلى ما فیها من النهی عن العجل و الأمر باتباع قرآنه تعالى بعد ما قرأ، و کذا قوله، «إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ» المیزان، ج10، ص110) و بعد از نقل مواردی که در کتاب الدرالمنثور آمده (در تدبر1 آورده‌ایم) می‌گوید: أقول: و روی ما فی معنى صدر الحدیث فی المجمع، عن ابن جبیر و فی معناه غیر واحد من الروایات، و قد تقدم أن فی انطباق هذا المعنى على الآیات خفاء. (المیزان، ج20، ص116)

[7] . این حدیث از قول وی در قرنهای بعدی در آثار علمای بعدی هم مکرر آمده است از جمله: الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان (ابن طاووس)، ص68؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم (شامی)، ص605-606؛ الوافی، ج‏3، ص774-775؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر (بحرانی)، ج‏5، ص69؛ بحار الأنوار (مجلسی)، ج‏46، ص308

[8] . عبارات ابتدا و انتهای حدیث را برای رعایت اختصار حذف کردم که بدین شرح است: دلائل الإمامة، ص233-237

در این صفحه جا نشد به لینک زیر مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-16/

[9] . این حدیث هم که مرحوم مجلسی در بحار الأنوار، ج‏89، ص38 نقل کرده در همین راستا قابل توجه است:

فِی خَبَرِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الَّذِی مَضَى بِطُولِهِ فِی کِتَابِ الْغَیْبَةِ [= بحار الأنوار، ج53، ص1: رُوِیَ فِی بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر] أَنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ ع یَا مُفَضَّلُ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ اللَّهُ یَقُولُ «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» وَ قَالَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ» وَ قَالَ «لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ» قَالَ الْمُفَضَّلُ یَا مَوْلَایَ فَهَذَا تَنْزِیلُهُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ کَیْفَ ظَهَرَ الْوَحْیُ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ سَنَةً قَالَ نَعَمْ یَا مُفَضَّلُ أَعْطَاهُ اللَّهُ الْقُرْآنَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ کَانَ لَا یُبَلِّغُهُ إِلَّا فِی وَقْتِ اسْتِحْقَاقِ الْخِطَابِ وَ لَا یُؤَدِّیهِ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَمَرَ وَ نَهَى فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِالْوَحْیِ فَبَلَّغَ مَا یُؤْمَرُ بِهِ وَ قَوْلُهُ «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِه» فَقَالَ الْمُفَضَّلُ أَشْهَدُ أَنَّکُمْ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْتُمْ وَ بِقُدْرَتِهِ قَدَرْتُمْ وَ بِحُکْمِهِ نَطَقْتُمْ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ.

[10] . مقدمه‌ای برای تدبر در آیات 16 تا 19 سوره قیامت

چنانکه عموم مفسران توضیح داده‌اند (مثلا المیزان، ج20، ص109) و روایات نیز موید این معنا هستند، به نظر می‌رسد که این آیات، ارتباط مستقیمی با آیات قبل و بعد ندارد و مانند جمله معترضه‌ای در میان بقیه آیات این سوره می‌باشد.

به لحاظ تاریخی، تردیدی نیست که جای اغلب آیات در هر سوره توسط خود پیامبر ص معین شده و هنگام یکسان‌سازی مصاحف در زمان عثمان هم همان ترتیب رعایت شده است؛ اما اینکه آیا این نکته در مورد تمامی آیات رعایت شده، یا در مورد اندکی از آیات، جای آنها در یک سوره بر اساس نظر خود صحابه انجام شده، بین مفسران اختلاف نظر است. ممکن است این آیات از این باب باشند، و البته برخی مفسران کوشیده‌اند وجهی برای قرار گرفتن این آیات در اینجا ارائه دهند؛ که در نکات تدبری، به برخی از این آراء اشاره خواهد شد.

[11] . شاید کسی با توجه به حدیث2 که علم اینها را به اهل بیت واگذار کرده، اشکال کند که پس «شتاب نکردن» در اینجا چه معنی دارد. (زیرا شتاب کردن را غالبا در جایی می‌گویند که قرار است کار بعدا انجام شود در حالی که ظاهرا اینکه همه حقایق از دل قرآن کریم فهمیده شود، از ویژگی‌های اختصاصی اهل بیت ع است .)

شاید بتوان چنین پاسخ داد که این ویژگی اهل بیت، ویژگی‌ای نیست که از مردم برای همیشه منع شود؛ بلکه ان‌شاءالله در زمان ظهور همه اینها در اختیار همگان قرار خواهد گرفت؛ چنانکه در برخی روایات آمده که اگر علم 28 حرف باشد تا زمان ظهور تنها دو حرف آن آشکار شده و بقیه آن بعد از ظهور آشکار خواهد شد.

[12] . قال ابن عباس کان النبی ص إذا نزل علیه القرآن عجل بتحریک لسانه لحبه إیاه و حرصه على أخذه و ضبطه مخافة أن ینساه فنهاه الله عن ذلک و فی روایة سعید بن جبیر عنه أنه ص کان یعاجل من التنزیل شدة و کان یشتد علیه حفظه فکان یحرک لسانه و شفتیه قبل فراغ جبریل من قراءة الوحی فقال سبحانه «لا تُحَرِّکْ بِهِ» أی بالوحی أو بالقرآن لسانک یعنی بالقراءة لتعجل به أی لتأخذه کما قال و لا تعجل بالقرآن من قبل أن یقضی إلیک وحیه

[13] .در این صفحه جا نشد به لینک زیر مراجعه کنید

http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-16/

[14] . شاید بتوان این آیه را مرتبط با آیات قبل و بعد هم در نظر گرفت بدین معنا که در آیات قبل فرمود که خداوند در آن روز انسان را بدانچه از قبل و بعد فرستاده آگاه می‌سازد و این آیه به پیامبر ص بفرماید اما تو در بیان این مطالب که از آنها می‌دانی عجله نکن و فعلا منافقان را افشا مکن.