سفارش تبلیغ
صبا ویژن

372) سوره قیامت (75) آیه 14 بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَ

بسم الله الرحمن الرحیم

372) سوره قیامت (75) آیه 14

بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ

ترجمه

بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

این جمله را برخی از علمای نحو از مواردی که به لحاظ تحلیل نحوی و معنایی دشوار است، دانسته‌اند! (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص54) و ریشه‌اش این بوده که چند حالت برای اعراب آن متصور است که معنای هر یک می‌تواند صحیح باشد، که با توجه به قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا» دشواری‌ای در کار نیست؛ زیرا همگی ممکن است مد نظر بوده باشد.

در همه حالت‌ها «انسان» مبتداست؛ اما در ادامه جمله، می‌توان «بصیرة» را خبر گرفت و می‌توان کل عبارت «عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ» را یک جمله مستقل دانست که در مقام خبر برای »انسان» قرار گرفته است؛ که در هر حالت، تحلیل‌های زیر از جانب علمای نحو و تفسیر ارائه شده است:



الف. «بصیرة» خبر است؛ و «علی نفسه» جار و مجرور است متعلق به «بصیرة»:

آنگاه درباره اینکه چرا «ة» بر روی کلمه «بصیرة» آمده است، چند تحلیل ارائه شده:

الف.1. این علامت مصدر است (به معنای خود «بصیرت» و «بینایی») و می‌خواهد بفرماید «إن الإنسان هو البصیرة» (دیدگاه سعید بن جبیر و قتاده، به نقل إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص54؛ مجمع البیان، ج‏10، ص596) یعنی انسان عیناً بینایی بر نفس خویشتن است.

الف.2. این «ة» مبالغه است، مانند «ة» در علامه. (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص54؛ مجمع البیان، ج‏10، ص596) یعنی انسان بر نفس خویش کاملا بیناست.

الف.3. این «ة» همان «ة» تانیث است (مونثِ «بصیر») و نشان می‌دهد که «بصیرة» مستقیما خبر نیست، بلکه وصف است برای یک خبر محذوف مانند «حجة»؛ و جمله در اصل این گونه بوده است «الإنسان حجّة بصیرة على نفسه» (یعنی انسان حجتی بینا بر نفس خویش است)[1] و در این صورت، وصف «بصیرت» به نحو مجاز آمده است، [زیرا «بینا» بودن، وصف انسان است، نه وصف «حجت»] همان گونه که در قرآن وصف بصیرت برای «آیات» به کار رفته است، مانند «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ» (إسراء/106) (الکشاف، ج‏4، ص661؛ إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص54؛ مجمع البیان، ج‏10، ص596)[2]

ب. عبارت «عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ» خودش یک جمله است و روی هم، خبر برای «انسان» می‌باشد؛ و در این جمله، «بصیرة» مبتدا و «علی نفسه» خبر است؛ آنگاه «ة» در «بصیرت، همان «ة» تانیث (مونث بصیر) است و «بصیرة» صفت برای یک کلمه محذوف می‌باشد؛ که آن محذوف عبارت است از:

ب.1. «اعضاء و جوارح» انسان، یعنی عبارت در اصل این گونه بوده است «الانسان جوارحه بصیرة علی نفسه»، یعنی «انسان، چنین است که از نفس خودش، یعنی اعضا و جوارحش، شاهدانی بینا بر نفس وی حاضر است» و این همان مضمونی است که در آیات دیگر آمده که اعضاء جوارح انسان روز قیامت علیه او شهادت می‌دهند (نور/24) (مجمع البیان، ج‏10، ص596؛ (إعراب القرآن (نحاس)، ج‏5، ص54؛ إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص299)

ب.2. «أعین» [=چشم‌ها]، یعنی عبارت در اصل این گونه بوده است «الانسان، اعین بصیرة علی نفسه» (الکشاف، ج‏4، ص661) یعنی انسان چنین است که چشم‌های بینایی بر او ناظر و حاضر است، و اشاره است به فرشتگانی که مراقب و شاهد اعمال اویند] (مجمع البیان، ج‏10، ص596؛ إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص299)

ضمنا در تمام حالات فوق، «علی نفسه» بر «بصیرة» مقدم شده و این، اگر دلالت بر حصر نداشته باشد، این دست کم دلالت بر «تاکید» می‌کند و لذا کلمه «قطعا» در ترجمه داخل کروشه افزوده شد.

حدیث

1) از امام صادق ع روایت شده است:

برخی از شما چه کار می‌خواهد بکند [= چه قصدی دارد] که خوبی‌اش را آشکار می‌کند و بدی‌اش را مخفی می‌نماید؟ آیا این گونه نیست وقتی به خودش برمی‌گردد می‌داند که واقعیت این گونه نیست؛ و خداوند عز و جل می‌فرماید «بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.» بدرستی که باطن و درون انسان هنگامی که اصلاح شود، ظاهر هم راست و محکم شود.

الکافی[3]، ج‏2، ص295؛ مجمع البیان[4]، ج‏10، ص599؛ الأمالی (للمفید)[5]، ص214

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ فَضْلٍ أَبِی الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا یَصْنَعُ أَحَدُکُمْ أَنْ یُظْهِرَ حَسَناً وَ یُسِرَّ سَیِّئاً أَ لَیْسَ یَرْجِعُ إِلَى نَفْسِهِ فَیَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ لَیْسَ کَذَلِکَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» إِنَّ السَّرِیرَةَ إِذَا صَحَّتْ [صَلُحَت] قَوِیَتِ الْعَلَانِیَةُ.


2) ابن أُذَینه می‌گوید: به امام صادق ع نامه‌ای نوشتم و از ایشان سوال کردم در مورد میزان مریضی‌ای که شخص مریض باید افطار کند؛ و میزانی مریضی ای که شخص مریض ایستاده نماز خواندن را کنار می‌گذارد؟

امام ع فرمود: «بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.»

و فرمود: این به خودش برمی‌گردد؛ خودش به خودش آگاهتر است.

 الکافی، ج‏4، ص118؛ تهذیب الأحکام، ج‏3، ص177 و ج4،‌ ص256؛ الإستبصار، ج‏2، ص114؛ من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص132؛ مجمع البیان، ج‏10، ص599[6]

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ:

کَتَبْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْأَلُهُ مَا حَدُّ الْمَرَضِ الَّذِی یُفْطِرُ فِیهِ صَاحِبُهُ وَ الْمَرَضِ الَّذِی یَدَعُ صَاحِبُهُ الصَّلَاةَ قَائِماً؟

قَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ قَالَ ذَاکَ إِلَیْهِ هُوَ أَعْلَمُ بِنَفْسِهِ.


3) شخصی از امام صادق ع سوال کرد:

ما در خانه برادرمان وارد می‌شویم که خانه یتیمان است [ظاهرا یعنی او سرپرستی چند کودک یتیم را با اموال خودشان برعهده گرفته است]، و آنها هم خدمتکاری دارند؛ ما سر سفره [یا: روی فرش] آنها می‌نشینیم و از آب آنها می‌نوشیم و خدمتکارشان به ما هم خدمت می‌کند و گاه می‌شود در آنجا غذا را با برادرمان می‌خوریم و در آن غذا، از غذاهای آنها هم هست. نظر شما چیست؟

فرمود: اگر رفت و آمد شما، منفعتی برای آنها دارد، اشکالی ندارد؛ و اگر در این رفت و آمد به آنها ضرر می‌رسد، جایز نیست؛ و سپس فرمود: «بلکه انسان [قطعا] بر نفس خویشتن بیناست.» حقیقتِ مطلب [که واقعا این رفت و آمد به نفع آنهاست یا نه] بر خودتان مخفی نیست و خداوند عز و جل می‌فرماید: «و اگر با آنها [یتیمان] رفت و آمد داشته باشید، آنها براردان دینی شما هستند و خداوند مفسد را صلاح‌پیشه تشخیص می‌دهد.» (بقره/220)

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص339؛ الکافی، ج‏5، ص129؛ تفسیر العیاشی، ج‏1، ص107

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکَاهِلِیِّ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع [سأله رجل ضریر البصر]

إِنَّا نَدْخُلُ عَلَى أَخٍ لَنَا فِی بَیْتِ أَیْتَامٍ وَ مَعَهُمْ خَادِمٌ لَهُمْ فَنَقْعُدُ عَلَى بِسَاطِهِمْ وَ نَشْرَبُ مِنْ مَائِهِمْ وَ یَخْدُمُنَا خَادِمُهُمْ وَ رُبَّمَا طَعِمْنَا فِیهِ الطَّعَامَ مِنْ عِنْدِ صَاحِبِنَا وَ فِیهِ مِنْ طَعَامِهِمْ؛ فَمَا تَرَى فِی ذَلِکَ؟

فَقَالَ إِنْ کَانَ فِی دُخُولِکُمْ عَلَیْهِمْ مَنْفَعَةٌ لَهُمْ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ ضَرَرٌ فَلَا وَ قَالَ ع «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» فَأَنْتُمْ لَا یَخْفَى عَلَیْکُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ».

تدبر

1) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

انسان، اگر ریاکاری هم بکند، باز خودش خودش را می‌شناسد و سر خودش کلاه نمی‌تواند بگذارد. (حدیث1)

نکته تخصصی انسان‌شناسی

اگر انسان حتما خودش خودش را می‌شناسد، پس چرا در آیات متعددی (مثلا: بقره/11-13[7]؛ اعراف/30[8]؛ کهف/104[9]) از اینکه کار بر خود افراد مشتبه شده و در گمراهی و فسادگری به سر می‌برند، اما خودشان ندانسته، خود را انسانهای خوب و کار خود را خوب می‌شمرند؟

ظاهرا آیه بعد «وَ لَوْ أَلْقی‏ مَعاذیرَهُ» پاسخ این اشکال را می‌دهد. یعنی در عمق وجود خود می‌داند، اما سعی می‌کند با بهانه‌ترشیدن خود را توجیه کند تا حدی که امر بر خودش هم مشتبه شود. ان‌شاءالله توضیح بیشتر در بحث از آیه بعد.


2) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

این را که «انسان خودش بر وضع خودش آگاه است» می‌توان به عنوان ضابطه‌ای دانست که در بسیاری از اوقات وظیفه انسان را معلوم می‌کند. هم در مسائل عبادی و اخلاقی و هم در روابط اجتماعی.

برخی از مواردی که در کلمات معصومین ع، با استناد به این مطلب، تشخیص وظیفه به خود شخص واگذار شده، عبارتند از:

الف. اینکه واقعا کار خوب را برای ریا انجام می‌دهد یا نه؟ (حدیث1)

ب. مریضی‌ای که انسان می‌تواند نمازش را نشسته یا خوابیده بخواند. (حدیث2)

ج.اینکه به خاطر سرما، سوار کشتی بودن و سایر مشکلات بیرونی، نتواند نماز را در حالت عادی بخواند، و مجبور باشد نشسته یا در حال حرکت و ... بخواند.[10]

د. مریضی‌ای که دیگر نباید روزه بگیرد.[11] (حدیث2)

ه. اینکه آیا چُرت زدنش در حدی بوده که نیاز مجدد به وضو باشد؟ (الکافی، ج‏3، ص37؛ تهذیب الأحکام، ج‏1، ص8؛ الإستبصار، ج‏1، ص81)[12]

و. استفاده از اموال یتیمان، که به طور طبیعی هنگام رفت و آمد با آنها پیش می‌آید. (حدیث3)

ز. اینکه نحوه پوشش انسان، نماد متکبر بودن او هست یا نه؟[13]

ح. اینکه واقعا موقعیت، موقعیت تقیه کردن است یا نه؟[14]

ط. ...


3) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

آیه قبل فرمود «یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» (انسان در آن روز بدانچه [از] پیش فرستاد و به تاخیر انداخت، آگاه می‌شود.) در این آیه می‌فرماید: مطلب از این بالاتر است و برای اینکه انسان بر وضع خود خبردار شود، نیازی به خبردادن هم نیست؛ بلکه خود انسان کاملا بر وضع خویش بیناست.

نکته تفسیری

این آیه از آیاتی است که هم بتنهایی معنای خاصی می‌دهد (تدبر2) و هم در کنار آیات قبل و بعد، معنای جدیدی پیدا می‌کند. (همچنین تدبر1) و شاهد خوبی است برای اینکه قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا»، در تفسیر قرآن کریم، مورد توجه معصومین ع بوده است.


4) «بَلِ الْإِنْسانُ ... بَصیرَةٌ»

«الْإِنْسانُ» مذکر است. چرا به جای اینکه بفرماید الْإِنْسانُ ... بصیرٌ» کلمه «بَصیرَةٌ» را آورد؟

الف. «بصیرت» در اینجا لزوما مونث «بصیر» نیست، بلکه «مصدر» است.

در زبان عربی وقتی می‌خواهند بر وجود یک صفتی در یک شخص خیلی تاکید کنند، به جای اینکه از صفت استفاده کنند از مصدر استفاده می‌کنند. مثلا به جای اینکه بگویند «زید عادل است» می‌گویند «زید عدل است».

در اینجا نیز می‌خواهد بفرماید شدت آگاهی انسان بر خویش بقدری است که به جای اینکه بگوید «انسان بینا به خویشتن است» فرموده «انسان عین بینایی به خویشتن است» (المیزان، ج20، ص107)

ب. «ة» در «بصیرة» نه تاء تانیث (علامت مونث بودن)، بلکه «ة» مبالغه است؛ شبیه «ة» در علامه.

ج. «بصیرة» صفت است برای یک کلمه محذوف، (مانند «حجة، جوارح، اعین یا ...) و معنایش این بوده است که: انسان، حجتی آگاه بر خویش است؛ یا انسان، اعضاء و جوارحش شاهد بر اویند؛ یا انسان، چشم‌هایی شاهد و ناظر بر اویند.

د. ...

(توضیح تفصیلی موارد فوق در نکات ترجمه گذشت)


5) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

«عَلی‏ نَفْسِهِ» در روال عادی باید بعد از «بَصیرَةٌ» بیاید، وقتی قبل از آن بیاید دلالت بر حصر، ویا دست کم، دلالت بر تاکید می‌کند. دلیل این حصر ویا تاکید چیست؟

الف. انسان در درجه اول از وضع خویش آگاه است تا از وضع دیگران.

ثمره اخلاقی

یکی از خصلتهای زشت، عیب‌جویی است؛ و یکی از ریشه‌های عیب‌جویی در دیگران این است که از عیب‌های خود غافلیم.

جدی گرفتن این آیه، از دو جهت می‌تواند این خصلت را علاج کند:

 اولا اگر در خویش دقت کنیم، عیب‌های خویش را خواهیم دید، و کسی که مشغول اصلاح عیوب خویش شود، فرصت پرداختن به عیوب دیگران را نخواهد داشت. به قول امیرالمومنین ع «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس‏: خوش به حال کسی که عیب خودش او را از [پرداختن به] عیوب مردم مشغول دارد.» (نهج‌البلاغه، خطبه176)

ثانیا ما تنها بر خودمان است که کاملا آگاهیم، در مورد دیگران، فقط ظاهری را می‌بینیم که چه‌بسا باطن و پشت پرده آنچه که ما عیب می‌بینیم، خوبی‌ای باشد که اگر از آن مطلع بودیم، هیچگاه آن را برای آن شخص عیب نمی‌شمردیم.[15]

ب. آگاهی انسان بر وضع خویش است که دهان اعتراض شخص در روز قیامت را می‌بندد. (تدبر3)

ج. اگر کسی به آگاهی خود بر وضع خویش را جدی بگیرد، سر خود کلاه نمی‌گذارد (تدبر1) و اصلاح باطن خویش را جدی می گیرد (حدیث1)

د. ...


این را در کانال نگذاشتم:

6) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»

نکته تخصصی فلسفی و روانشناسی

آیا از اینکه «بصیرت» مصدر است و معنای جمله این است که «انسان عین بینایی به خویشتن است» نمی‌توان نتیجه گرفت علم حضوری انسان به خودش و به اعمال و وضعیتش خودش را؟

و آیا این ردی بر نظریه «ضمیر ناخودآگاه» نیست؟ (البته مشروط بر اینکه چنین تلقی شود که خود شخص بتنهایی هیچگاه نمی‌تواند به شناخت صحیحی از ضمیر ناخودآگاه خود دست‌یابد)



[1] . اصل این سخن ظاهرا دیدگاه اخفش است. وی گفته است: این آیه شبیه آن است که عرب می‌گوید الانسان حجة یا الانسان عبرة، به نقل إعراب القرآن و بیانه، ج‏10، ص299؛ و در این صورت توجیه زمخشری (که بصیرة وصف برای کلمه محذوف «حجت» باشد) ضرورتی ندارد. اما در آن صورت، دیدگاه اخفش همان قول الف.1 یا الف.2 می‌شود؛ و لذا سخن زمخشری عملا سخن جدیدی می‌شود و لذا مطلب را به وی استناد دادیم.

[2] البته خود زمخشری آیه «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً» (نمل/13) ‌را به عنوان شاهد ذکر کرده است؛ اما علامه طباطبایی هنگام اشاره به این قول، آیه‌ای که در متن اشاره شد را آورده که تناسب بیشتری دارد؛ و لذا آن را در متن آوردیم. ضمنا اینکه این محذوف چه باشد، حالاتی که در گزینه‌های ب.1 و ب.2 در ادامه می‌آید نیز می‌تواند در اینجا هم مد نظر باشد، اما به لحاظ نحوی تکلف بیشتری دارد و به لحاظ معنایی تفاوتی نمی‌کند لذا بدانها مستقلا اشاره نشد.

[3] در همانجا با این سند هم روایت شده است: الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ.

[4] . مرحوم طبرسی نوشته: روى العیاشی بإسناده عن محمد بن مسلم عن أبی عبد الله (ع) ... (البته در تفسیر عیاشی که امروزه منتشر شده و تا سوره کهف بیشتر ندارد، پیدا نشد)

[5] . شیخ مفید این مضمون را با سندی دیگر و با عباراتی متفاوت روایت کرده است:

قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَاسِینَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ مَا یَنْفَعُ الْعَبْدَ یُظْهِرُ حَسَناً وَ یُسِرُّ سَیِّئاً أَ لَیْسَ إِذَا رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ عَلِمَ أَنَّهُ لَیْسَ کَذَلِکَ وَ اللَّهُ تَعَالَى یَقُولُ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» إِنَّ السَّرِیرَةَ إِذَا صَلَحَتْ قَوِیَتِ الْعَلَانِیَةُ.

[6] . در دو منبع آخر، سند و روایت بدین صورت آمده است:

رَوَى ابْنُ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا حَدُّ الْمَرَضِ الَّذِی یُفْطِرُ فِیهِ الصَّائِمُ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ مِنْ قِیَامٍ فَقَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا یُطِیقُهُ.

[7] . وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (12) وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ (13)

[8] . إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون‏.

[9] . الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا.

[10] . عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ ... یَکُونُ فِی وَقْتِ فَرِیضَةٍ لَا تُمَکِّنُهُ الْأَرْضُ مِنَ الْقِیَامِ عَلَیْهَا وَ لَا السُّجُودِ عَلَیْهَا مِنْ کَثْرَةِ الثَّلْجِ وَ الْمَاءِ وَ الْمَطَرِ وَ الْوَحَلِ أَ یَجُوزُ لَهُ أَنْ یُصَلِّیَ الْفَرِیضَةَ فِی الْمَحْمِلِ قَالَ نَعَمْ هُوَ بِمَنْزِلَةِ السَّفِینَةِ إِنْ أَمْکَنَهُ قَائِماً وَ إِلَّا قَاعِداً وَ کُلَّمَا کَانَ مِنْ ذَلِکَ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْعُذْرِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَة (تهذیب الأحکام، ج‏3، ص232)

[11] . در مورد روزه، روایتی هم هست که موضوع اصلی‌اش یکی از اقدامات حضرت امیر ع است که در کتب سابق گفته شده بوده است و مرور آن خالی از لطف نیست که به علت محدودیت فضا در اینجا جای نشد و به لینک زیر مراجعه کنید http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-14/

[12] . سند روایت در کافی چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَفْقَةِ وَ الْخَفْقَتَیْنِ فَقَالَ مَا أَدْرِی مَا الْخَفْقَةُ وَ الْخَفْقَتَانِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» إِنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ مَنْ وَجَدَ طَعْمَ النَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْوُضُوءُ.

اما در دو منبع اخیر، سند بدین صورت آمده: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَفْقَةِ ...)

[13] . عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِذَا هَبَطْتُمْ وَادِیَ مَکَّةَ فَالْبَسُوا خُلْقَانَ ثِیَابِکُمْ أَوْ سَمَلَ ثِیَابِکُمْ أَوْ خَشِنَ ثِیَابِکُمْ فَإِنَّهُ لَنْ یَهْبِطَ وَادِیَ مَکَّةَ أَحَدٌ لَیْسَ فِی قَلْبِهِ شَیْ‏ءٌ مِنَ الْکِبْرِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَالَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ مَا حَدُّ الْکِبْرِ قَالَ الرَّجُلُ یَنْظُرُ إِلَى نَفْسِهِ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْحَسَنَ یَشْتَهِی أَنْ یُرَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَة (مکارم الأخلاق (طبرسی)، ص113)

[14] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِیٍّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِینَ تَنْزِلُ بِهِ. (الکافی، ج‏2، ص؛ 220)

البته متن کامل این روایت در النوادر(للأشعری)، ص73 چنین است:

عَنْهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ إِنَّا نَمُرُّ بِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَیَسْتَحْلِفُونَّا عَلَى أَمَوَالِنَا وَ لَقَدْ أَدَّیْنَا زَکَاتَهَا فَقَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا خِفْتَ فَاحْلِفْ لَهُمْ بِمَا شَاءُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ بِطَلَاقٍ وَ عَتَاقٍ قَالَ بِمَا شَاءُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع التَّقِیَّةُ فِی کُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِینَ تَنْزِلُ بِه‏.

[15] . مانند اغلب مواردی که در تدبر2 برعهده خود شخص گذاشته شده است.