سفارش تبلیغ
صبا ویژن

371) سوره قیامت (75) آیه 12 إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْت

بسم الله الرحمن الرحیم

371) سوره قیامت (75) آیه 12  

إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ

ترجمه

سوی پروردگار توست در آن روز جای قرار.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«إِلی‏ رَبِّکَ ... الْمُسْتَقَرُّ»

«الی ربک» جار و مجرور و در مقام خبر است که در روال عادی باید بعد از مبتدا (المستقر) ‌بیاید؛ چون قبلش آمده، دلالت بر حصر می‌کند؛ یعنی: مستقری [= قرارگاهی] جز به سوی پرورگارت نیست. (المیزان، ج10، ص105)

«الْمُسْتَقَرُّ»

 از ماده «قرر» و بر وزن اسم مفعول است که برخی آن را اسم مکان (محل استقرار) (مجمع البحرین، ج‏3، ص456) و برخی آن را در معنای مصدری (قرار و استقرار) (لسان العرب، ج‏5، ص84) دانسته‌اند. قبلا درباره این ماده توضیحاتی داده شد. (جلسه 226 http://yekaye.ir/al-baqarah-002-036/)

حدیث

1) امام سجاد ع دعای 21 صحیفه سجادیه را با این عبارات شروع می‌کنند.

خدایا ! ای کفایت کننده فرد ناتوان! و نگهدارنده از امر ترسناک! گناهانم مرا تنها ساخته و همدمی برایم نمانده، و در مقابل خشم تو ناتوان گشته‌ام و یاوری ندارم، و بر ترس از دیدار تو مشرف گشته‌ام و آرام‌بخشی برای وحشتم نیست؛ اگر تو مرا به ترس انداخته باشی، چه کسی [می‌تواند] مرا از تو ایمنى بخشد؟ و اگر تو بى‌کس و تنهایم کنی، چه کسی [می‌تواند] یاریم کند؟ و اگر تو مرا به ناتوانی کشانده باشی، چه کسى [می‌تواند] مرا توانایى بخشد؟

خدایا ! جز پروردگار پرورده را کس پناه ندهد؛ وجز چیره، چیره‌شده را ایمنی نبخشد و جز جوینده، گریخته را یارى نرساند؛

و، خدایا ! تمام این اسباب به دست توست، و راه فرار و گریزگاه هم تنها به سوی توست؛ پس بر حضرت محمد و آل او درود فرست و فرار مرا پناهی ده و خواسته مرا برآور!

الصحیفة السجادیة، دعاء21

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا حَزَنَهُ أَمْرٌ وَ أَهَمَّتْهُ الْخَطَایَا:

 اللَّهُمَّ یَا کَافِیَ الْفَرْدِ الضَّعِیفِ، وَ وَاقِیَ الْأَمْرِ الْمَخُوفِ، أَفْرَدَتْنِی الْخَطَایَا فَلَا صَاحِبَ مَعِی، وَ ضَعُفْتُ عَنْ غَضَبِکَ فَلَا مُؤَیِّدَ لِی، وَ أَشْرَفْتُ عَلَی خَوْفِ لِقَائِکَ فَلَا مُسَکِّنَ لِرَوْعَتِی وَ مَنْ یُؤْمِنُنِی مِنْکَ وَ أَنْتَ أَخَفْتَنِی، وَ مَنْ یُسَاعِدُنِی وَ أَنْتَ أَفْرَدْتَنِی، وَ مَنْ یُقَوِّینِی وَ أَنْتَ أَضْعَفْتَنِی لَا یُجِیرُ، یَا إِلَهِی، إِلَّا رَبٌّ عَلَی مَرْبُوبٍ، وَ لَا یُؤْمِنُ إِلَّا غَالِبٌ عَلَی مَغْلُوبٍ، وَ لَا یُعِینُ إِلَّا طَالِبٌ عَلَی مَطْلُوبٍ. وَ بِیَدِکَ، یَا إِلَهِی، جَمِیعُ ذَلِکَ السَّبَبِ، وَ إِلَیْکَ الْمَفَرُّ وَ الْمَهْرَبُ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَجِرْ هَرَبِی، وَ أَنْجِحْ مَطْلَبِی.

نکته

با توجه به عنوان دعا (دعای ایشان هنگامی که امری غمگینش می‌کرد و گناهان دلمشغولش می‌داشت) شاید مناسب باشد وقت‌هایی که انسان «دلش می‌گیرد» به این دعا پناه ببرد.[1]


2) در فرازی از دعای امیرالمومنین ع که به «دعای کمیل» مشهور شده، آمده است:

خدایا از تو می‌خواهم خواستن کسی که نیازمندیش شدت یافته و در هنگام سختی‌ها حاجتش را به تو عرضه می‌دارد و بدانچه نزد توست رغبت دارد؛

خدایا سلطنت تو عظیم است، و مکانت رفیع، و مکرت مخفی، و امرت آشکار، و خشمت چیره، و قدرتت جاری، و فرار از حکومت تو ممکن نیست...

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص845

رُوِیَ أَنَّ کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ النَّخَعِیَّ رَأَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع سَاجِداً یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ

اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِیمَا عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ،

اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ وَ عَلَا مَکَانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏.[2]


3) علی، برادر دعبل خزاعی (شاعر معروف اهل بیت) وقتی در طوس خدمت امام رضا ع رسیده بود، احادیثی را از زبان مبارک ایشان شنیده و نقل کرده است. از جمله اینکه امام رضا ع از پدرانشان از امام سجاد ع روایت کرده‌اند که:

وقتی ابن ملجم بر فرق مبارک امیرالمومنین ع ضربه‌ای وارد کرد و امام را به خانه‌شان بردند، لبابه در کنار سر و ام‌کلثوم در کنار پای ایشان نشستند. چون ایشان چشم گشودند و نگاهشان به آن دو افتاد، فرمودند:

 «رفیق اعلی» بهترین جایگاه و نیکوترین استراحتگاه است؛

در مقابل یک ضربه، فقط یک ضربه بزنید و یا اگر خواستید عفو کنید!

سپس از هوش رفتند و دوباره که به هوش آمده، فرمودند: پیامبر خدا ص را دیدم که سه بار به من دستور داد آخر شب به خدمتشان بشتابم.

 الأمالی (للطوسی)، ص365

أَخْبَرَنَا أَبُو الْفَتْحِ هِلَالُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَفَّارُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَلِیٍّ الدِّعْبِلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَلِیِّ بْنِ رَزِینِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُدَیْلِ بْنَ وَرْقَاءَ أَخُو دِعْبِلِ بْنِ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیِّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) بِبَغْدَادَ سَنَةَ اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَیِّدِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا بِطُوسَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَة قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، قَالَ:

لَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ (لَعَنَهُ اللَّهُ) أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، وَ کَانَ مَعَهُ آخَرُ فَوَقَعَتْ ضَرَبْتُهُ عَلَى الْحَائِطِ، وَ أَمَّا ابْنُ مُلْجَمٍ فَضَرَبَهُ فَوَقَعَتِ الضَّرْبَةُ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَى رَأْسِهِ عَلَى الضَّرْبَةِ الَّتِی کَانَتْ، فَخَرَجَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) وَ أَخَذَا ابْنَ مُلْجَمٍ وَ أَوْثَقَاهُ، وَ احْتُمِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ، فَأُدْخِلَ دَارَهُ، فَقَعَدَتْ لُبَابَةُ عِنْدَ رَأْسِهِ، وَ جَلَسَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ عِنْدَ رِجْلَیْهِ، فَفَتَحَ عَیْنَیْهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِمَا، فَقَالَ:

الرَّفِیقُ الْأَعْلَى خَیْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، ضَرْبَةٌ بِضَرْبَةٍ أَوِ الْعَفْوُ إِنْ کَانَ ذَلِکَ.

ثُمَّ عَرِقَ ثُمَّ أَفَاقَ، فَقَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَأْمُرُنِی بِالرَّوَاحِ إِلَیْهِ عِشَاءً، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

توجه: «رفیق اعلی» اشاره به محضر ربوبی است؛ ظاهرا از این جهت که خداوند از شدت رفق و مدارایش در حق بندگان، رفیق اعلی خوانده می‌شود و روایتی هم شیعه و سنی از پیامبر اکرم روایت کرده‌اند که هنگام مرگ ایشان بین رفتن و ماندن مخیر شد، و فرمود: «بل الرفیق الاعلی» (من لا یحضره الفقیه[3]، ج‏4، ص163؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر[4]، ج‏2، ص246)

تدبر

1) «إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ»

در قیامت معلوم می‌شود که «مستقر» تنها به سوی پروردگار است.

منظور از «مستقر»‌ چیست؟

الف. مستقر (قرارگاه) به معنای «منتهی» (نهایت کار) است؛ یعنی نهایت کار همگان به خدا برمی‌گردد و تنها حکم خدا در مورد همه روا خواهد بود. (قتاده، به نقل از مجمع‌البیان، ج10، ص598)؛ و بدین‌سان، مفاد این آیه، مشابه مضمون آیه «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (قصص/88) می‌باشد. (المیزان، ج20، ص106)

ب. مستقر به معنای مکانی است که مومن و کافر در آن قرار می‌گیرند؛ و این به خدا مربوط می‌شود نه به بندگان. (به نقل از مجمع‌البیان، ج10، ص598) به تعبیر دیگر، آنچه اقتضای سعادت و شقاوت نهایی انسان است تا در بهشت یا جهنم مستقر شود، تعیین‌اش برعهده خداست؛ شبیه مضمون آیه «یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ» (مائده/40)، و خداست که خوبان را به بهشت و مجرمان را به جهنم می‌فرستد. (المیزان، ج20، ص106)

ج. «مستقر» ‌به معنای مرجع (بازگشتگاه) و آخرین موقف حرکت وجودی انسان است (ابن‌مسعود، به نقل از مجمع‌البیان، ج10، ص598)

توضیح مطلب این است که انسان طبق آیاتی مانند «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» (انشقاق/6) و «إِنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الرُّجْعى‏» (علق/8) و «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏» (نجم/42) در حال سیر به سوی خداوند متعال است و او را ملاقات می‌کند و کارش به او ختم می‌شود و هیچ چیزی مانع و حاجب بین او و خدایش نخواهد بود و آنچه هم که در برخی آیات اشاره شده که «کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» (مطففین/15) مراد، حجاب محرومیت از کرامت الهی است، نه حجاب جهل یا غایب بودن از خدا. (المیزان، ج20، ص106)

د. ...


2) « کَلاَّ لا وَزَرَ؛ إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ»

روز قیامت که روز آشکار شدن حقایق است معلوم می‌شود هیچ راه فرار و پناهگاهی نیست و همه تنها با خداست که قرار می‌یابند. (جلسه 369، حدیث1)

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان موجودی محتاج است که حتما نیازمند تکیه‌گاه و پناهگاه است. نمی‌تواند به خود نهاده شود و حتما پناهگاه می‌خواهد. کسی که به خدا قرار گرفت، محل استقرار و جایگاه مناسب خود را پیدا کرده، وکسی که به خدا تکیه نکرد، هیچ پناهگاهی نخواهد داشت.


3) «إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ»

کسی که عمری موحدانه زندگی کرده و همواره توجه داشته که از خدا نمی توان فرار کرد (حدیث1و2)، از مرگ نمی‌ترسد، و در لحظه مرگ هم از زندگی‌ای که داشته پشیمان نیست، چرا که می‌داند که به بهترین قرارگاه خواهد رفت. (حدیث 3)


4) «إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ»

با اینکه می‌توانست بفرماید «الی الله»، اما فرمود «الی ربک».

چرا؟

الف. «ک» (= تو) می‌تواند خطاب به هر انسانی باشد؛ یعنی به هر کسی می‌گوید قرارگاه نهایی تو، به سمت کسی است که ربوببیت تو را عهده‌دار بوده است.

ب. خطاب «ک» (= تو) در درجه اول ناظر به شخص پیامبر ص است و با توجه به اینکه کلمه رب، به معنای ربوبیت است، این مستقر (قرارگاه) نهایی، مقام ربوبیتِ پیامبر ‌خاتم ص معرفی شده است؛ یعنی شاید اشاره به این است که مقامی که پیامبر ص بدان می‌رسد نهایی‌ترین مرتبه‌ای است که موجودی می‌تواند بدان برسد؛ و لذا ربوبیتِ تو، قرارگاه نهایی است. (جلسه355، تدبر5) http://yekaye.ir/al-alaq-96-8/

ج. ...



[1] . این فراز از دعای دیگری از امام سجاد ع هم به این آیات می‌تواند مرتبط باشد:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی التَّضَرُّعِ وَ الِاسْتِکَانَةِ:

یَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَی أَعْنَاقِهَا، فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ، وَ یَا أَهْلَ التَّقْوَی، وَ یَا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‏، أَسْأَلُکَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّی، وَ تَغْفِرَ لِی فَلَسْتُ بَرِیئاً فَأَعْتَذِرَ، وَ لَا بِذِی قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ، وَ لَا مَفَرَّ لِی فَأَفِرَّ. (الصحیفة السجادیة، دعاء51)

[2] . این روایت از امام صادق ع نیز چه‌بسا مناسب باشد با مضمون آیه حاضر:

قَالَ الصَّادِقُ ع ... مَنْ عَبَدَ اللَّهَ‏ تَعَالَی عَلَی مِیزَانِ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ لَا یَضِلُّ وَ یَصِلُ إِلَی مَأْمُولِهِ وَ کَیْفَ لَا یَخَافُ الْعَبْدُ وَ هُوَ غَیْرُ عَالِمٍ بِمَا یُخْتَمُ صَحِیفَتُهُ وَ لَا لَهُ عَمَلٌ یَتَوَسَّلُ بِهِ اسْتِحْقَاقاً وَ لَا قُدْرَةَ لَهُ عَلَی شَیْ‏ءٍ وَ لَا مَفَرَّ وَ کَیْفَ لَا یَرْجُو وَ هُوَ یَعْرِفُ نَفْسَهُ بِالْعَجْزِ وَ هُوَ غَرِیقٌ فِی بَحْرِ آلَاءِ اللَّهِ وَ نَعْمَائِهِ مِنْ حَیْثُ لَا تُحْصَی وَ لَا تُعَد... (مصباح الشریعة، ص181)

ترجمه: کسی که خداوند را بر اساس میزان خوف و رجا عبادت کند گمراه نشود و به آرزویش برسد؛

و چگونه عبد خوف نداشته باشد در حالی که از آنچه نامه عملش بدان ختم می‌شود بی‌خبر است؛ و عملی ندارد که با توسل بدان استحقاقی پیدا کند و قدرت بر کاری ندارد و جای فراری هم برایش نیست؟!

و چگونه امید نبندد در حالی که خویش را به عاجز بودن می‌شناسد و غرق در دریای نعمت‌ها و الطاف بی حد و حصر خداوند است؟ ...

[3] . رَوَى عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ یَحْیَى بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتِ النَّبِیَّ ص الْوَفَاةُ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ لَکَ فِی الرُّجُوعِ إِلَى الدُّنْیَا فَقَالَ لَا قَدْ بَلَّغْتُ رِسَالاتِ رَبِّی فَأَعَادَهَا عَلَیْهِ فَقَالَ لَا بَلِ الرَّفِیقَ الْأَعْلَى‏.

[4] . حدیث عائشة «سمعته یقول عند موته: بل الرَّفِیق الأعلى» و ذلک أنه خیّر بین البقاء فى الدّنیا و بین ما عند اللّه، فاختار ما عند اللّه‏.