سفارش تبلیغ
صبا ویژن

333) سوره بلد (90) آیه 4 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَب

بسم الله الرحمن الرحیم

333) سوره بلد (90) آیه 4  

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ

ترجمه

که حقاً انسان را در رنج [و سختی] آفریدیم.

یا:

حقیقتا انسان را در وضعیت ایستاده و معتدل آفریدیم.

نکات ترجمه

«کَبَد»

ماده »کبد» در اصل دلالت بر شدت و قوت در چیزی می‌کند؛ و خود واژه «کَبَد» به معنای مشقت (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص153؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص695؛ مجمع‌البیان، ج10، ص747) ویا تحمل کردن سختی و مشقت می‌باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص15) و به جگر انسان هم کبد می‌گویند و به نحو استعاری در مورد وسط هر چیزی هم کبد آن چیز می‌گویند (مانند کبد کمان، کبد آسمان) (معجم المقاییس اللغة، ج‏5، ص153)

همچنین برخی معنای «کبد» را «صاف ایستادن» (منتصبا معتدلا) دانسته‌اند (معانی‌القرآن (للفراء) ج3، ص264) و دیگران در توضیحش گفته‌اند مقصود آیه این است که انسان تنها موجودی است که بر سر دوپایش می‌ایستد ولی سایر حیوانات به نحو غیرایستاده (در حالی که سر رو به پایین است و دستها بر زمین است) حرکت می‌کنند؛ و یا اینکه در شکم مادر ابتدا به حالت ایستاده است و هنگامی که وقت تولدش می‌شود سرش پایی قرار می‌گیرد؛ اما ظاهرا بقیه حیوانات از ابتدا سرشان رو به پایین است و خلاف جهت مادرشان در شکم مادر هستند؛ و از «منذری» نقل شده که «کبد» به معنای ایستادن و استقامت ورزیدن (الاستواء و الاستقامة) است. (لسان العرب، ج‏3، ص376؛ مجمع‌البیان، ج10، ص748)[1]

البته کسانی که معنای «کبد» را «رنج و سختی» می‌دانند، معنای ایستادن (قام منتصبا) را از این جهت مرتبط با معنای «کبد» می‌دانند که انسان در اثر زیاد ایستادن است که خسته می‌شود (در حالی که در وضعیت‌های دیگر بدن مانند نشستن و خوابیدن، چنین خستگی‌ای در کار نیست) (معجم مقاییس، ج5، ص434)

حدیث 

1) در ضمن روایتی از امام صادق ع آمده است:

...و فرزند آدم در شکم مادرش به حالت ایستاده است و این همان سخن خداوند عز و جل است که می‌فرماید «همانا انسان را در وضعیت ایستاده آفریدیم.» (بلد/4) در حالی که غیر از انسان، سرش در پایین و پشت [مادرش] است و دستانش در [میانه] دستان اوست.

[اینکه یکی از معانی «کبد» «وضعیت ایستاده بودن» است در نکات ترجمه توضیح داده شد]

علل الشرائع، ج‏2، ص495

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ قال أَبوعَبْدِ اللَّهِ ع ...[2]و ابْنُ آدَمَ مُنْتَصِبٌ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ وَ مَا سِوَى ابْنِ آدَمَ فَرَأْسُهُ فِی دُبُرِهِ وَ یَدَاهُ بَیْنَ یَدَیْهِ. [3]


2) دعای22 صحیفه سجادیه دعای هنگام مبتلا شدن به سختی‌ها و دشواری‌هاست. امام سجاد ع این دعا با این تعابیر آغاز فرموده‌اند:

خدایا! تو تکالیفی را درباره خودم بر دوشم نهاده‏اى که خودت از من درباره آنها صاحب‌اختیارتری، و قدرت تو بر آن و بر من از قدرت من بیش است. پس از من به من چیزی بده که تو را از من خشنود ‏گرداند و خشنودى خود از مرا در عافیت بخواه.

بار خدایا، مرا طاقت رنج نیست، و توان شکیبایى در بلا را ندارم، مرا توانی بر فقر نیست. پس روزى‌ام را از من دریغ مدار و مرا به مخلوقانت وامگذار؛ بلکه خودت نیازم را برآر و کفاف مرا بر عهده دار؛ و در من بنگر و در همه کارهایم مراقبم باش، که اگر مرا به نفسم واگذارى، از [صلاح] آن ناتوانم [یا: از اینکه از عهده نفسم برآیم ناتوانم] و آنچه مصلحتش است نتوانم بپا دارم. و اگر مرا به آفریدگانت واگذارى، بر من روى ترش کنند؛ و اگر مرا به پناه خویشاوندانم بفرستى، محرومم دارند؛ و اگر دهند، اندک دهند و بى‏مقدار، و بسى بر من منّت نهند و فراوان مرا مذمّت کنند.

بار خدایا، پس به فضل خود توانگرم گردان؛ و به عظمت خود مرتبتى بزرگم ده؛ و به توانگرى خود گشاده دستى‏ام عطا فرما و از آنچه نزد توست مرا کفایت کن....

الصحیفة السجادیة، (وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الشِّدَّةِ وَ الْجَهْدِ وَ تَعَسُّرِ الْأُمُورِ) (ترجمه: اقتباس از ترجمه آیتی)

اللَّهُمَّ إِنَّکَ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی، فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنِّی، وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَةٍ.

اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِی بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى خَلْقِکَ، بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِی، وَ تَوَلَّ کِفَایَتِی وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی، فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَى قَرَابَتِی حَرَمُونِی، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکِداً، وَ مَنُّوا عَلَیَّ طَوِیلًا، وَ ذَمُّوا کَثِیراً فَبِفَضْلِکَ، اللَّهُمَّ، فَأَغْنِنِی، وَ بِعَظَمَتِکَ فَانْعَشْنِی، وَ بِسَعَتِکَ، فَابْسُطْ یَدِی، وَ بِمَا عِنْدَکَ فَاکْفِنِی....[4]


3) از امام صادق ع روایت شده است که می‌فرمود:

خداوند مومن را از [مبتلا شدن به] شداید تکان‌دهنده دنیا ایمن نکرده؛ ولی او را از کورباطنی در دنیا و شقاوت در آخرت ایمن نموده است.

الکافی، ج‏2، ص255

عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَثْعَمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُهْلُولٍ الْعَبْدِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

 لَمْ یُؤْمِنِ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ هَزَاهِزِ الدُّنْیَا وَ لَکِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ الْعَمَى فِیهَا وَ الشَّقَاءِ فِی الْآخِرَةِ.


4) از امام صادق ع روایت شده است:

بدرستی که مومن نزد خداوند بقدری کرامت دارد که بهشت و آنچه در آن است را از او بخواهد به او بدهد بدون اینکه اندکی از مُلکش کم شود؛

و بدرستی که کافر نزد خداوند این اندازه پست است که اگر دنیا و آنچه در آن است را از او بخواهد، به او بدهد بدون اینکه از مُلکش اندکی کم شود؛

و بدرستی که خداوند متعهد شده که بنده مومنش را به بلا مبتلا سازد همان گونه که شخص مسافر خود را متعهد می‌کند که برای خانواده‌اش سوغاتی بیاورد؛ و همانا خداوند او را با دنیا داغ می‌نهد [یا: از دنیا منع می‌کند] همان گونه که پزشک بر بیمار داغ می‌نهد [یا: مریض را پرهیز می‌دهد].

الکافی، ج‏2، ص258-259

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَکْرُمُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الْجَنَّةَ بِمَا فِیهَا أَعْطَاهُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً

وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَهُونُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا أَعْطَاهُ ذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً

وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَتَعَاهَدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ الْغَائِبُ أَهْلَهُ بِالطُّرَفِ وَ إِنَّهُ لَیَحْمِیهِ الدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ.

تدبر

1) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

این آیه به نحوی محوریت مباحث این سوره را عهده‌دار است؛ از سویی جواب قسم‌هایی است که در آیات قبل ارائه شد (سوگند به چه و چه، که انسان را در رنج آفریدیم)؛ و از سوی دیگر، مبنای هشدارها، و نیز ارائه دهنده‌ی معیاری برای مقایسه بین سبک‌زندگی‌هایی است که در آیات بعد ارائه می‌گردد.

2) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

خداوند انسان را در رنج و سختی آفریده است. چرا؟

الف. انسان با استعدادی برای طی مرتب کمال آفریده شده است؛

پس باید این مراتب کمال را با سعی و تلاش و تحمل مشقت‌ها به دست آورد؛

پس نمی‌شود انسان به جایگاه خود برسد مگر در پرتوی مشقت و سختی. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏10، ص16-17)[5]

نکته تخصصی انسان‌شناسی

فرشتگان جایگاهشان ثابت و تعیین‌شده است (وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم‏؛ صافات/164) و این ظاهرا بدان معناست که هر کمالی که می‌توانند داشته باشند، بالفعل دارند. ولی انسان موجودی است که کمالاتی  که می‌تواند داشته باشد، بالفعل دارا نیست؛ بلکه در او «ظرفیت بی‌نهایت»، و امکان حرکت به سمت کمالات نامتناهی را قرار داده‌اند؛ و در عین حال، به او اختیار داده‌اند که خودش این مسیر را طی کند؛ و معنای اینکه اختیار دارد، این است که گزینه دیگری هم پیش روی او ممکن است؛ و آن گزینه، عدم تلاش برای رسیدن به آن کمال برتر، و رضایت دادن به همین موقعیت کنونی است.

شاید بدین جهت است که امیرالمومنین ع (در خطبه 176 نهج‌البلاغه) از رسول خدا ص روایت می‌کند که راه بهشت محفوف به سختی‌هاست و راه جهنم محفوف به لذت‌ها[6]؛

و شاید به همین جهت است که مومن دائما در بلا و سختی است و کافر غالبا در خوشی و راحتی؛

و شاید به همین جهت است که گفته‌اند:

هر که در این دار مقرب‌تر است                جام بلا بیشترش می‌دهند

ب. ...


3) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

توجه به این واقعیت که «خداوند انسان را در رنج آفریده است»، واقع‌بینی‌ای به انسان می‌دهد که توان خود را بیهوده هدر ندهد.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

در دنیای مدرن یکی از مهمترین مطلوب‌های بشر بهره‌مندی از رفاه و آسایش و خوشی معرفی می‌شود؛ و چنین وانمود می‌شود که بهره‌مندی از تکنولوژی می‌تواند این آرزو را محقق سازد؛ و انسان‌ها تشویق می‌شوند که هرچه بیشتر از سرمایه عمرشان خرج کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند تا از تکنولوژی‌های به‌روزتری برخوردار شوند تا به رفاه و آسایش و خوشی بیشتری برسند.

اما آیا واقعا چنین معامله‌ای به‌صرفه است؟ آیا تکنولوژی و درآمدِ بیشتر، می‌تواند «رنج»‌ را از زندگی بزداید؟

پس چرا بیشترین آمار خودکشی در جهان، در میان قشر مرفه است؟!

در مقابل، کسی که عظمت انسان را باور دارد و می‌داند افق حیات انسان در دنیا تمام نمی‌شود؛ و دنیا فقط مزرعه‌ای است که ثمره‌اش را در جای دیگری باید برداشت کرد، کار و تلاش و سختی کشیدن در این مزرعه را امری طبیعی می‌شمرد و می‌داند هرچه بیشتر زحمت بکشد، برداشت بیشتری خواهد داشت؛ پس، توان خود را به جای اینکه در مسیر رها شدن از رنج و سختی در دنیا هدر دهد، صرفِ جایی می‌کند که واقعا در آنجا، آسایش حقیقی و خلاصی کامل از رنج و سختی ممکن است.


4) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

«خداوند انسان را در رنج آفریده است»؛ کسی که از رنج و سختی در دنیا فرار می‌کند، نهایتا به یاس و ناامیدی خواهد افتاد؛ اما کسی که می‌داند دنیا محل آسایش نیست، سختی‌های دنیا هیچگاه او را ناامید نخواهد کرد.

بدین جهت است که یک انسان مومن حتی اگر بلاها از آسمان و زمین بر سرش بریزیند، ناامید نمی‌شود، چرا که افق زندگی خود را در این دو روزه دنیا محدود نمی‌بیند؛ و لذاست که هیچگاه یک انسان مومن خودکشی نمی‌کند.


5) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

یکی از معانی «کبد» ایستاده بودن است (توضیح در نکات ترجمه).

برخی مفسران اساسا این آیه را بدین معنا دانسته‌اند که «انسان را ایستاده آفریدیم و هیچ چیزی را از این جهت مثل او نیافریدیم» (تفسیر القمی، ج‏2، ص422)[7] (همچنین حدیث1)

انسان در میان رده جانداران در میان پستانداران، قرار می‌گیرد؛ و در میان این رده، تنها موجودی است که در حالت عادی‌اش ایستاده راه می‌رود؛ یعنی سر او رو به بالاست؛ و سرش بالاتر از قلبش، و این دو بالاتر از شکم و اندام‌های جنسی‌اش قرار دارند؛ در حالی که عموم پستانداران، سرشان رو به پایین است؛ و سر و قلب و شکم و اندام‌های جنسی‌شان در یک راستاست.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

با توجه به وظایفی که این اعضاء برعهده دارند، آیا این نحوه خلقت خاص انسان، پیامی برای انسان ندارد؟ خصوصا اگر توجه کنیم که همه ما در زندگی‌مان در حال حرکت به سویی هستیم؛ و در این حرکت کردن‌مان قرار است انسان باشیم، نه فقط یک چارپای دوپا !


6) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ»

انسان همواره در سختی است و مشقت‌ها هیچگاه وی را رها نمی‌کنند، تا اینکه به «عَقَبة: [=گردنه]» برسد و از آن عبور کند (بلد/11-12)، آنگاه است که به سرای «قرار» خواهد رسید [و از این سختی‌ها و اضطراب‌ها و دلهره‌ها همیشه راحت خواهد شد.] (مفردات ألفاظ القرآن، ص696)[8]

پس مادام که کسی از آن گردنه عبور نکرده، بیهوده خیال «آسایش» در سر نپروراند. (ان‌شاءالله در آیات 11 به بعد درباره این عقبه بیشتر خواهیم اندیشید.)



[1] . «کبد» به معنای ایستاده بودن نه‌تنها در روایات ذیل این آیه آمده (که در قسمت احادیث خواهد آمد) بلکه در روایات دیگری هم کاملا در همین معنا به کار رفته است مانند این روایت توحیدی:

2- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَال‏ ‏...وَ هُوَ قَائِمٌ لَیْسَ عَلَى مَعْنَى انْتِصَابٍ وَ قِیَامٍ عَلَى سَاقٍ فِی کَبَدٍ کَمَا قَامَتِ الْأَشْیَاءُ وَ لَکِنْ قَائِمٌ یُخْبِرُ أَنَّهُ حَافِظٌ کَقَوْلِ الرَّجُلِ الْقَائِمُ بِأَمْرِنَا فُلَانٌ وَ اللَّهُ هُوَ الْقَائِمُ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَت‏...( التوحید (للصدوق) ص288؛ الکافی، ج1، ص121)

[2] . عبارت محذوف چنین است:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَرَى الدَّوَابَّ فِی بُطُونِ أَیْدِیهَا الرُّقْعَتَیْنِ مِثْلَ الْکَیِّ فَمِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ ذَلِکَ فَقَالَ ذَلِکَ مَوْضِعُ مَنْخِرَیْهِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ

[3] . این روایت هم در همین مضمون است ولی طولانی تر:

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِمِنًى إِذَا أَقْبَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى حِمَارٍ لَهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا جَلَسَ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُقَایِسَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَیْسَ فِی دِینِ اللَّهِ قِیَاسٌ وَ لَکِنْ أَسْأَلُکَ عَنْ حِمَارِکَ هَذَا فِیمَ أَمْرُهُ قَالَ عَنْ أَیِّ أَمْرِهِ تَسْأَلُ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَاتَیْنِ النُّکْتَتَیْنِ اللَّتَیْنِ بَیْنَ یَدَیْهِ مَا هُمَا فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ خُلِقَ فِی الدَّوَابِّ کَخَلْقِ أُذُنَیْکَ وَ أَنْفِکَ فِی رَأْسِکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع خَلَقَ اللَّهُ أُذُنِی لِأَسْمَعَ بِهِمَا وَ خَلَقَ عَیْنَیَّ لِأُبْصِرَ بِهِمَا وَ خَلَقَ أَنْفِی لِأَجِدَ بِهِ الرَّائِحَةَ الطَّیِّبَةَ وَ الْمُنْتِنَةَ فَفِیمَا خَلَقَ هَذَانِ وَ کَیْفَ نَبَتَ الشَّعْرُ عَلَى جَمِیعِ جَسَدِهِ مَا خَلَا هَذَا الْمَوْضِعَ فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَتَیْتُکَ أَسْأَلُکَ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ تَسْأَلُنِی عَنْ مَسَائِلِ الصِّبْیَانِ فَقَامَ وَ خَرَجَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ سَأَلْتَهُ عَنْ أَمْرٍ أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ- لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ یَعْنِی مُنْتَصِباً فِی بَطْنِ أُمِّهِ مَقَادِیمُهُ إِلَى مَقَادِیمِ أُمِّهِ وَ مَآخِیرُهُ إِلَى مَآخِیرِ أُمِّهِ غِذَاؤُهُ مِمَّا تَأْکُلُ أُمُّهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُ أُمُّهُ تُنَسِّمُهُ تَنْسِیماً وَ مِیثَاقُهُ الَّذِی أَخَذَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ بَیْنَ عَیْنَیْهِ فَإِذَا دَنَا وِلَادَتُهُ أَتَاهُ مَلَکٌ یُسَمَّى الزَّاجِرَ فَیَزْجُرُهُ فَیَنْقَلِبُ فَیَصِیرُ مَقَادِیمُهُ إِلَى مَآخِیرِ أُمِّهِ وَ مَآخِیرُهُ إِلَى مَقَادِیمِ أُمِّهِ لِیُسَهِّلَ اللَّهُ عَلَى الْمَرْأَةِ وَ الْوَلَدِ أَمْرَهُ وَ یُصِیبُ ذَلِکَ جَمِیعَ النَّاسِ إِلَّا إِذَا کَانَ عَاتِیاً فَإِذَا زَجَرَهُ فَزِعَ وَ انْقَلَبَ وَ وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ بَاکِیاً مِنْ زَجْرَةِ الزَّاجِرِ وَ نَسِیَ الْمِیثَاقَ وَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ جَمِیعَ الْبَهَائِمِ فِی‏ بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا مَنْکُوسِینَ مُقَدَّمُهَا إِلَى مُؤَخَّرِ أُمَّهَاتِهَا وَ مُؤَخَّرُهَا إِلَى مُقَدَّمِ أُمَّهَاتِهَا وَ هِیَ تربض [تَتَرَبَّصُ‏] فِی الْأَرْحَامِ مَنْکُوسَةً قَدْ أَدْخَلَ رَأْسَهُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ یَأْخُذُ الْغِذَاءَ مِنْ أُمِّهِ فَإِذَا دَنَا وِلَادَتُهَا انْسَلَّتْ انْسِلَالًا وَ مَوْضِعُ أَعْیُنِهَا فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا وَ هَاتَانِ النُّکْتَتَانِ اللَّتَانِ بَیْنَ أَیْدِیهَا کُلِّهَا مَوْضِعُ أَعْیُنِهَا فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا وَ مَا فِی عَرَاقِیبِهَا مَوْضِعُ مَنَاخِیرِهَا لَا یَنْبُتُ عَلَیْهِ الشَّعَرُ وَ هُوَ لِلدَّوَابِ کُلِّهَا مَا خَلَا الْبَعِیرَ فَإِنَّ عُنُقَهُ طَالَ فَنَفَذَ رَأْسُهُ بَیْنَ قَوَائِمِهِ فِی بَطْنِ أُمِّهِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَیُّمَا ظِئْرِ قَوْمٍ قَتَلَتْ صَبِیّاً لَهُمْ وَ هِیَ نَائِمٌ انْقَلَبَتْ عَلَیْهِ فَقَتَلَتْهُ فَإِنَّ عَلَیْهَا الدِّیَةَ مِنْ مَالِهَا خَاصَّةً إِنْ کَانَتْ إِنَّمَا ظَاءَرَتْ طَلَبَ الْعِزِّ وَ الْفَخْرِ وَ إِنْ کَانَتْ إِنَّمَا ظَاءَرَتْ مِنَ الْفَقْرِ فَإِنَّ الدِّیَةَ عَلَى عَاقِلَتِهَا (المحاسن، ج‏2، ص304-305)

[4] . ادامه این دعا چنین است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِی مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِی عَنِ الذُّنُوبِ، وَ وَرِّعْنِی عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِی عَلَى الْمَعَاصِی، وَ اجْعَلْ هَوَایَ عِنْدَکَ، وَ رِضَایَ فِیمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْکَ، وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ فِیمَا خَوَّلْتَنِی وَ فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ، وَ اجْعَلْنِی فِی کُلِّ حَالاتِی مَحْفُوظاً مَکْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ عَنِّی کُلَّ مَا أَلْزَمْتَنِیهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَیَّ لَکَ فِی وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طَاعَتِکَ أَوْ لِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ إِنْ ضَعُفَ عَنْ ذَلِکَ بَدَنِی، وَ وَهَنَتْ عَنْهُ قُوَّتِی، وَ لَمْ تَنَلْهُ مَقْدُرَتِی، وَ لَمْ یَسَعْهُ مَالِی وَ لَا ذَاتُ یَدِی، ذَکَرْتُهُ أَوْ نَسِیتُهُ. هُوَ، یَا رَبِّ، مِمَّا قَدْ أَحْصَیْتَهُ عَلَیَّ وَ أَغْفَلْتُهُ أَنَا مِنْ نَفْسِی، فَأَدِّهِ عَنِّی مِنْ جَزِیلِ عَطِیَّتِکَ وَ کَثِیرِ مَا عِنْدَکَ، فَإِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ، حَتَّى لَا یَبْقَى عَلَیَّ شَیْ‏ءٌ مِنْهُ تُرِیدُ أَنْ تُقَاصَّنِی بِهِ مِنْ حَسَنَاتِی، أَوْ تُضَاعِفَ بِهِ مِنْ سَیِّئَاتِی یَوْمَ أَلْقَاکَ یَا رَبِّ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی الرَّغْبَةَ فِی الْعَمَلِ لَکَ لِآخِرَتِی حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِی، وَ حَتَّى‏ یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیَّ الزُّهْدَ فِی دُنْیَایَ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً، وَ آمَنَ مِنَ السَّیِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً، وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ، وَ أَهْتَدِی بِهِ فِی الظُّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِی‏ءُ بِهِ مِنَ الشَّکِّ وَ الشُّبُهَاتِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمِّ الْوَعِیدِ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ، وَ کَأْبَةَ مَا أَسْتَجِیرُ بِکَ مِنْهُ

اللَّهُمَّ قَدْ تَعْلَمُ مَا یُصْلِحُنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَکُنْ بِحَوَائِجِی حَفِیّاً.

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنِی الْحَقَّ عِنْدَ تَقْصِیرِی فِی الشُّکْرِ لَکَ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فِی الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّقَمِ، حَتَّى أَتَعَرَّفَ مِنْ نَفْسِی رَوْحَ الرِّضَا وَ طُمَأْنِینَةَ النَّفْسِ مِنِّی بِمَا یَجِبُ لَکَ فِیمَا یَحْدُثُ فِی حَالِ الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ الرِّضَا وَ السُّخْطِ وَ الضَّرِّ وَ النَّفْعِ.

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی سَلَامَةَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتَّى لَا أَحْسُدَ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ فَضْلِکَ، وَ حَتَّى لَا أَرَى نِعْمَةً مِنْ نِعَمِکَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَةٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلَّا رَجَوْتُ لِنَفْسِی أَفْضَلَ ذَلِکَ بِکَ وَ مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی التَّحَفُّظَ مِنَ الْخَطَایَا، وَ الِاحْتِرَاسَ مِنَ الزَّلَلِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فِی حَالِ الرِّضَا وَ الْغَضَبِ، حَتَّى أَکُونَ بِمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْهُمَا بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ، عَامِلًا بِطَاعَتِکَ، مُؤْثِراً لِرِضَاکَ عَلَى مَا سِوَاهُمَا فِی الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتَّى یَأْمَنَ عَدُوِّی مِنْ ظُلْمِی وَ جَوْرِی، وَ یَیْأَسَ وَلِیِّی مِنْ مَیْلِی وَ انْحِطَاطِ هَوَایَ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِی الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِینَ الْمُضْطَرِّینَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

[5] . و أمّا کون خلق الإنسان فی کبد: فانّ الإنسان مخلوق على کیفیّة خاصّة رکّب من موادّ عالم الطبیعة و من نفخة من عالم الروحانیّة، و له استعداد العروج الى مقامات عالیة.

و کلّما کانت القوى الاستعدادیّة فی شی‏ء کثیرة، و مقتضیات البلوغ الى‏ المراتب الکمالیّة قویّة: فلا بدّ فی مقام السیر الى الکمال و تحصیل مراتب الفعلیّة، من المجاهدة و السعى البلیغ و تحمّل المشاقّ فی رفع الموانع الموجودة و الحادثة.

و من المکابدة المستمرّة للإنسان: احتیاجه الى تأمین جهات الحوائج البدنیّة، و جهات روحانیّة لازمة، فلا بدّ من نظم و اعتدال و رعایة جهات توجب الائتلاف بینهما و تأدیة حقوق الجانبین.

و الى هذا المعنى یشار فی:. وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ- 29/ 6. یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ- 84/ 6. فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ- 42/ 15 فمسیر الإنسان فی حیاته: هو البلوغ الى أقصى مراتب الکمالات الروحانیّة، و النیل الى کسب المعارف و الحقائق الإلهیّة، و هذا السیر انّما یتحصّل و یتیسّر بمرکب البدن، بأن یجعل البدن و قواه وسیلة للسلوک الى المقصد، و لا یصحّ صرف الأیّام فی تأمین البدن الفانی الّذى هو المرکب و الوسیلة، و الغفلة عن السیر و المرحلة المقصودة الانسانیّة.

[6] . ِ ... فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَة ...

[7] . ِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ أَیْ مُنْتَصِباً وَ لَمْ یُخْلَقْ مِثْلَهُ شَیْ‏ءٌ

[8] . و الْکَبَدُ: المشقّة. قال تعالى: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ [البلد/ 4] تنبیها أنّ الإنسان خلقه اللّه تعالى على حالة لا ینفکّ من المشاقّ ما لم یقتحم العقبة و یستقرّ به القرار، کما قال: لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ [الانشقاق/ 19].