39) المؤمنون (23) آیه 18 وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ
بسم الله الرحمن الرحیم
39) المؤمنون (23) آیه 18 وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُون
ترجمه
و از آسمان آبی به اندازه فروفرستادیم پس آن را در زمین ساکن کردیم و/درحالیکه همانا ما بر [از بین] بردن آن مسلّماً تواناییایم.
نکته نحوی:
«و» در عبارت «وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ ...» را میتوان «واو حالیه» دانست (إعراب القرآن الکریم 2/ 326) و میتوان «واو عطف» دانست (إعراب القرآن و بیانه، 6/ 50). در حالت اول معنایش میشود: «آن را ساکن کردیم در حالی که میتوانستیم چنین نکنیم و آنگاه آبی برای شما باقی نمیماند» در حالت دوم معنایش میشود: «آن را ساکن کردیم ولی میتوانیم آن را از بین ببریم تا آبی برای شما نماند.». اغلب ترجمهها بر اساس عطف معنی کردهاند.
حدیث
1) ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:
إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَیَافِی وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ.[1]
اصول کافی، ج2، ص272
امام باقر (ع) میفرماید:
هیچ سالى کم بارانتر از سال دیگر نیست ولى خدا آن باران را هر جا خواهد قرار میدهد؛ هر گاه مردمى نافرمانى خدا کنند، خداوند عز و جل آنچه از باران براى آنها در آن سال مقدّر کرده، به جانب دیگران بر گرداند و به جانب دشتها و دریاها و کوهها میفرستد ...
2) شیخ بهایی نقل میکند که:
ابن عبّاس (از اصحاب پیامبر ص و شاگرد امیرالمومنین ع در تفسیر قرآن) «ماء» را در «آیه أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» به علم تفسیر کرده است.[2]
منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، مقدمه2، ص42 [3]
تدبر
1) «إنّا»: خداست که باران میفرستد و آن را در زمین ساکن میکند و... . درست است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا باران ببارد، اما همگی به اراده خدا درکارند.
(دست خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
2) (فاسکناه .... لقادرون): خدا که باران را فرستاد در زمین ساکنش کرد (اگر روی زمین نمیماند و به اعماق دور از دست میرفت؛ یا تبخیر میشد؛ یا ...) فایدهای نمیرساند؛ و خدا حتما میتوانست این کارها را انجام ندهد یا کارهای دیگری انجام دهد که اثر این را خنثی کند. اگر نکرده، ناشی از ضعفش نیست.
(قدرت خدا در هر واقعهای - که میتوانست آن کار را نکند- جدی بگیریم؛ دست خدا بسته نیست)
3) «فاسکناه ... علی ذهاب به ..»: هر نعمتی که بدهند، میتوانند ندهند، یا آن را طوری بدهند که قابل استفاده نباشد.
(لطف خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
4) «بقدر»: خدا آب را «به اندازه» فرستاد؛ کار خدا دقیق است و اندازه دارد.
(حکمت خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
5) اعمال ما میتواند سهم ما را از این اندازههای مقرر کم و زیاد کند. اگر کم شد تقصیر خودمان است (حدیث اول).
(غضب خدا را هم در هر واقعهای جدی بگیریم)
6) «ذهاب به» (بردن آن) میتواند به معنای «از بین بردن آن» باشد؛ میتواند به معنای «بردن آن از جایی به جای دیگر» (حدیث اول) باشد؛ و میتواند «حرکت دادن» در تقابل با «ساکن کردن» (أسکنّاه) باشد یعنی اشاره به اینکه نتوانید آن را مهار کنید یا اینکه سیل راه بیفتد و به جای اینکه استفاده ببرید ضرر کنید.
[1] . ادامه روایت چنین است:
وَ إِنَّ اللَّهَ لَیُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِی جُحْرِهَا بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِی هِیَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَایَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِیلَ فِی مَسْلَکٍ سِوَى مَحَلَّةِ أَهْلِ الْمَعَاصِی قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ
راستى خدا هر آینه جُعَل را در سوراخش عذاب مىکند عذاب مىکند به واسطه دریغ کردن باران از زمینى که محل او است براى گناهان مردمى که در میان آنها است و به تحقیق خدا براى جُعَل راهى فراهم کرده است که از آن برود به محلّى دیگر جز محلّ معصیت کارها، گوید:سپس امام باقر (ع) فرمود: فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ.
(292)- [1 : 396] قَوْلُهُ:ف وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍق عَاصِمُ بْنُ حَکِیمٍ، عَنْ سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُسْلِمٍ، ْ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَا عَامٌ بِأَکْثَرَ مِنْ عَامٍ مَطَرًا.
أَوْ قَالَ: مَا مِنْ عَامٍ، وَلَکِنَّ اللَّهَ یُصَرِّفُهُ حَیْثُ شَاءَ.
وَقَرَأَ هَذِهِ الآیَةَ:ف وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَیْنَهُمْ تفسیر یحیی بن السلام
[2] . حدیثی از ابن عباس ذیل این آیه که ماء را به علم تفسیر کند نیافتم مگر به دلالت ضمنی از این حدیث که در جوامع اهل سنت آمده است:
السنن الوارده فی الفتن للدانی (عثمان بن سعید الدانی م 444) [ ج1، ص316 ] (678)- [678] حُدِّثْنَا عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَاشِمِیِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَادَرَائِیُّ، حَدَّثَنَا أَبُو إِسْمَاعِیلَ التِّرْمِذِیُّ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ سَابِقٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَسْلَمَةُ بْنُ عُلَیٍّ، عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ حَیَّانَ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: " أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْجَنَّةِ إِلَى الأَرْضِ خَمْسَةَ أَنْهَارٍ: سَیْحُونَ وَهُوَ نَهْرُ الْهِنْدِ، وَجَیْحُونَ وَهُوَ نَهْرُ بَلْخٍ، وَدِجْلَةَ وَالْفُرَاتَ وَهُمَا نَهْرَا الْعِرَاقِ، وَالنِّیلَ وَهُوَ نَهْرُ مِصْرَ أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى مِنْ عَیْنٍ وَاحِدَةٍ مِنْ عُیُونِ الْجَنَّةِ مِنْ أَسْفَلِ دَرَجَةٍ مِنْ دَرَجَاتِهَا، عَلَى جَنَاحَیْ جِبْرِیلَ عَلَیْهِ السَّلامُ، وَاسْتَوْدَعَهَا الْجِبَالَ، وَأَجْرَاهَا فِی الأَرْضِ وَجَعَلَ فِیهَا مَنَافِعَ لِلنَّاسِ فِی أَصْنَافِ مَعَایِشِهِمْ، وَذَلِکَ قَوْلُهُ « وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الأَرْضِ» فَإِذَا کَانَ عِنْدَ خُرُوجِ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ أَرْسَلَ اللَّهُ تَعَالَى جِبْرِیلَ عَلَیْهِ السَّلامُ فَرَفَعَ مِنَ الأَرْضِ الْقُرْآنَ وَالْعِلْمَ کُلَّهُ، وَالْحَجَرَ الأَسْوَدَ مِنْ رُکْنِ الْبَیْتِ، وَمَقَامَ إِبْرَاهِیمَ، وَتَابُوتَ مُوسَى بِمَا فِیهِ، وَهَذِهِ الأَنْهَارَ الْخَمْسَةَ فَیَرْفَعُ کُلَّ ذَلِکَ إِلَى السَّمَاءِ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ « وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ»، فَإِذَا رُفِعَتْ هَذِهِ الأَشْیَاءُ مِنَ الأَرْضِ فَقَدَ أَهْلُهَا خَیْرَ الدِّینِ وَالدُّنْیَا " و مرحوم مجلسی هم در بحار الأنوار، (ج57، ص39) آن را به نقل از الدر المنثور (ج5، ص8) آورده است.
[3] . روایات دیگری در این زمینه:
الف) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج6، ص: 391: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْیَعْقُوبِیِّ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ فَقَالَ یَعْنِی مَاءَ الْعَقِیقِ.
که در تفسیر صافی (ج3، ص397) در توضیح آن آمده است: أقولُ: یعنی بالعقیق الوادی.
و در معجم البلدان (ج4، ص138) توضیح داده است: العقیق کل واد شقه السیل فانهره و وسعه، و فی بلاد العرب اعقة أربعة ... احدها عقیق المدینة المنورة.
و مرحوم مجلسی در مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (ج22، ص244) در این باره توضیح داده است:
«و لعل المراد وادی العقیق، و إنما ذکره علیه السلام على وجه التمثیل، أی مثله من المواضع التی لیس فیها ماء، و إنما فیها برک و غدر یجتمع فیهما ماء السماء، أو یقال: خص ذلک الموضع لاحتیاجهم فیه إلى الماء للدنیا و الدین لوقوع غسل الإحرام فیه، أو یقال: کان أولا نزول الآیة لهذا الموضع بسبب من الأسباب لا نعرفه، و أما حمله على ماء فص العقیق فلا یخفى بعده.»
ب) و فی المجمع عن النبیّ صلّى اللَّه علیه و آله انّ اللَّه تعالى انزل من الجنّة خمسة انهار سیحون و هو نهر الهند و جیحون و هو نهر بلخ و دجلة و الفرات و هما نهرا العراق و النیل و هو نهر مصر أنزلها اللَّه من عین واحدة و أجراها فی الأرض و جعل فیها منافع للنّاس فی اصناف معایشهم فذلک قوله وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ الآیة وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ بالإفساد او التصعید أو التعمیق بحیث یتعذّر استنباطه لَقادِرُونَ کما کنّا قادرین على انزاله قیل فی تنکیر ذهاب إیماء الى کثرة طرقه و مبالغة فی الإیعاد به.
ج) و عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن یعقوب بن یزید، عن علی بن یقطین، عن عمرو بن إبراهیم، عن خلق بن حماد، عن محمد بن مسلم، قال: سمعت أبا جعفر (ع) یقول، قال رسول اللّه (ص): قال اللّه عزّ و جلّ: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ، ماءً مبارکا. قال (ص): لیس من ماء فی الأرض، إلّا و قد خالطه ماء السماء. طب الأئمة علیهم السلام (للشبر)، ص: 201