سفارش تبلیغ
صبا ویژن

36) سوره حمد (1) آیه 2 الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏

بسم الله الرحمن الرحیم

36) سوره حمد (1) آیه 2       الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏

ترجمه

هر گونه سپاس و ستایشی برای خداست [که] پروردگار جهانیان [است].

اصلاح ترجمه:

هر گونه سپاس و ستایشی برای خداست [که] پروردگار همه جهان‌ها[ست].

نکاتی در ترجمه:

«الـ» در «الحمد» یا «الـ» جنس است یا «الـ» استغراق؛ و در هر دو صورت معنایش می‌شود: «هرگونه حمدی».

«حمد» در فارسی معادل ندارد؛ و در آن معنای «ستایش» (= مدح) و «سپاس» (= شکر) با هم جمع شده است. (مطهری، آشنایی با قرآن، 2 /11). مدح (ستایش) عکس‌العمل در برابر مشاهده زیبایی و عظمت است که می‌تواند در امور غیراختیاری هم باشد (مثلا مدح قامت رعنا) در حالی که «حمد» فقط در مواردی است که اقدامی اختیاری رخ داده باشد (الفروق فی اللغه/41)؛ «شکر» (سپاس) در جایی است که نعمت در کار باشد؛ اما «حمد» منحصر به این نیست (الفروق فی اللغه/39)؛ زیرا شکر فقط بر افعال است؛ اما حمد هم در مورد افعال و هم در مورد صفات است (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ‏1/ 437) پس «حمد» اعم از «شکر» و اخص از «مدح» است (مفردات/256)

«رب العالمین» یا صفت برای «الله» است (ترجمه: حمد برای خدایی که پروردگار جهانیان است) یا بدل برای آن (ترجمه: حمد برای خداست، پروردگار جهانیان)

اصلاح در ترجمه

تمامی ترجمه‌ها غیر از دو نفر (آیت الله مشکینی؛ و شاه ولی‌الله دهلوی) «عالمین» را به «جهانیان» ترجمه کرده بودند. البته «جهانیان» کاملا غلط نیست؛ اما دقیق هم نیست. «جهانیان» به معنای «افراد در جهان» است؛ در حالی که «عالَم» به معنای خود «جهان» است؛ و عالمین به معنای «جهان‌ها»؛ و «العالمین» به معنای «همه جهان‌ها» است.

ترجمه مشکینی: سپاس و ستایش از آن خداست که مدبّر و ولىّ امر و پرورش‌دهنده جهان‏هاست (جهان فرشتگان، آدمیان، پریان، حیوان‏ها و جمادات).

ترجمه دهلوی: ستایش خدا راست پروردگار عالم‌ها.

حدیث

1) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».

اصول کافی، ج2، ص95

امام صادق ع فرمود:

شکر نعمت دوری کردن از محرمات است؛ و تمامِ [= کامل شدنِ] شکر به این است که شخص بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

2) الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ:

خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَیَّ لَأَشْکُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکْرِهِ قَالَ فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِیَ بِهَا فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ قُلْتَ لَأَشْکُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُکْرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَمْ تَسْمَعْنِی قُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ.

اصول کافی 2 /97

امام صادق ع از مسجد بیرون آمد در حالی که مرکب ایشان گم شده بود. فرمود: اگر خدا آن را به من برگرداند چنان شکر خدا را گزارم که حق شکرش ادا شده باشد. اندکی نگذشت که آن را آوردند. حضرت فرمود: الحمدلله. کسی گفت: آیا نگقتی « چنان شکر خدا را گزارم که حق شکرش ادا شده باشد.» فرمود: آیا نشنیدی که گفتم «الحمدلله»؟! [1]

3) مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا وَرَدَ عَلَیْهِ أَمْرٌ یَسُرُّهُ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَیْهِ أَمْرٌ یَغْتَمُّ بِهِ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ.

اصول کافی 2 /97

امام صادق ع فرمود: رسول خدا ص چنین بود که اگر امری برایش رخ می‌داد که او را خوشحال می‌کرد می‌گفت  الحمدلله بر این نعمت؛ و اگر امری برایش رخ می‌داد که او را غمگین می‌کرد می‌گفت الحمدلله در هر حال.

(ضمنا امام رضا (در عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص283-285) تفسیری طولانی از این آیه را از امیرالمومنین نقل کرده‌اند که به علت طولانی بودن از آوردنش خودداری شد) [2]

تدبر

1) در جلسه 28 مفهوم «رب» توضیح داده شد که به معنای «شیء‌را بتدریج در مسیر کمال نهایی خود پیش بردن» است. اگر کسی «رب العالمین» شد هر کمال و خوبی‌ای که در عالم مشاهده شود، به او برمی‌گردد؛ زیرا هرموجودی هر کمالی که کسب می‌کند با امداد الهی است. پس بناچار هر حمد (سپاس و ستایش)ی از هر موجودی بشود، حمد خداست؛ پس همه سپاس‌ها و ستایشها از آن اوست.

2) چون شرایط پیرامونی ما برای انجام هر کاری بی‌نهایت است، پس در حالت عادی هرکاری که بخواهیم انجام دهیم، نمی‌توانیم همه شرایط پیرامونی خود را تنظیم کنیم و لذا بالاترین تدبیرهای ما هم گاهی ناموفق از آب درمی‌آید. (امیرالمومنین ع: عرفتُ اللهَ بفسخ العزائم: خدا را در آنجا که تصمیم‌های قطعی‌ام شکست خورد، شناختم. نهج‌البلاغه، حکمت250)

اما اگر به «رب‌العالمین» بودن خدا توجه کنیم، کارهایمان را فقط با خدا تنظیم می‌کنیم و خیالمان از نتیجه‌اش راحت خواهد بود؛ زیرا همه کارهای همه افراد به دست «رب العالمین» است؛ پس با خدا هماهنگ شدن، یعنی کل عوالم را با خود هماهنگ کردن. بدین ترتیب آیا امکان دارد کسی که واقعا مومن است کارش به نتیجه نرسد؟ (البته نتیجه ظاهری و دلخواه سطحی من، غیر از نتیجه واقعی‌ای است که خدا می‌داند و اگر من هم به همه عوالم آگاه بودم می‌دیدم خواست عمیق و مخفی خودم هم هست)

3) «حمد، سپاس و ستایشی است که حاصل معرفت است نسبت به شخص مورد حمد قرار گرفته؛ لذا اگر کسی بتواند از عمق جان، حقیقت «الحمدلله» را اظهار کند، حق شکر الهی را ادا کرده است. (حدیث دوم)

استدلال بر این مطلب:

       1) شکر فقط در مورد افعال است؛ اما حمد در مورد صفات هم هست. پس در شکر، خدا (یا هر کس دیگر) را فقط در حد کارش (نعمتی که به ما داده)، درک می‌کنیم؛ اما در حمد، به صفات کمالی در خود او که موجب شده است نعمت به ما بدهد یا ندهد، توجه می‌کنیم. (حدیث سوم)

       2) «حمد» (برخلاف مدح) فقط در امور اختیاری است؛ پس این صفات کمال غیر از اموری است که خارج از اختیار وی می‌باشد.

     نتیجه: پس «حمد» در جایی است که نوعی شناسایی صفات کمالی (= توان توصیف حقیقی) در کسی که مورد حمد است رخ داده باشد.

مقدمات بعدی را علامه طباطبایی در المیزان 1/ 20 (ترجمه المیزان 1/ 32) توضیح داده است:

        3) توصیف حقیقی خدا برای غیر خدا ممکن نیست. یعنی خدا اگرچه صفات کمال دارد؛ اما نه در حدی که ما فهم کرده‌ایم، که او فراتر از درک ماست. در نتیجه حتی فرشتگان، اگر بخواهند خدا را حمد (توصیف به صفات کمال) گویند، حمد خود را با تسبیح و تنزیه همراه می‌کنند (یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم، زمر/75)[3]؛) در نتیجه، حمد بدون تسبیح (یعنی توصیف حقیقی) فقط از جانب خودش بیان می‌شود (حمد/2 ؛ صافات/182؛ غافر/65)

        4) اگر کسی همه خودیتش را از دست داده باشد و توسط خدا خالص شده باشد (چون از خود چیزی ندارد و مظهر خدا شده است) می‌تواند خدا را توصیف کند. لذا در دنیا فقط خالص‌شدگان توسط خدا (مخلَصین) (صافات/159-160) - که مهمترینشان انبیایند (ابراهیم/39؛ نمل/15) - می‌توانند «الحمدلله» بدون تنزیه بگویند؛ و در آخرت فقط بهشتیان (اعراف/43؛ یونس/10؛ فاطر/34؛ زمر/74).

بدین جهت است که اگر کسی بتواند واقعا «الحمدلله» بگوید توصیف حقیقی از خدا کرده و حق شکر الهی را به جای آورده است.

4) تعبیر «عالَم» را هم درباره «جهان» خارج از ما به کار می‌برند و هم درباره انسان[4] (مثلا آل عمران/42)؛ چنانکه امام صادق ع فرمود: «عالم دو عالم است: عالم کبیر که جهان و افلاک است و عالم صغیر که انسان است زیرا که خدا انسان را بر هیئت جهان آفریده است و از هرچه در عالم کبیر هست در او ایجاد کرده است.» (مفردات/582) [5]

خداوند نه‌تنها ربوبیت ما را به عنوان «افراد» برعهده گرفته، بلکه ما را به عنوان «عوالم» هم ربوبیت می‌کند. جهان‌هایی که در طول من شکل گرفته، تحت ربوبیت خدا است. اما آیا جهان‌های اجتماعی هم در زمره «جهان‌»هایی که تحت ربوبیت خداست، نیست؟ (جهان‌ اجتماعی: هر انسانی به علت ارتباطات مختلفش با انسانها، «جهان‌»های متعدد ایجاد می‌کند (مثلا «من» عضو جهان اسلام، جهان مردها، جهان  پدرها، عالم دنیا، عالم انسان‌ها، و ... هستم)

نکته: وجود «عوالم طولی» و اینکه همگی تحت ربوبیت خداست، در فلسفه اسلامی اثبات شده است (اگرچه دین با ادبیات «ملائکه» قبلا این را توضیح داده بود). جامعه‌شناسی‌های پسامدرن هم این را که هر انسانی «یک جهان» است که هویتش را از زیستن در «جهان»های متعدد به دست می‌آورد، از کشف‌های خود می‌دانند، که البته هنوز به اینکه همگی این جهان‌ها نیز تحت ربوبیت خداوند واحد است، پی نبرده‌اند.



[1] . و به این مضمون بسیار نزدیک است این حدیث: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِی: مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ أَوْ کَبُرَتْ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَّا أَدَّى شُکْرَهَا. امام صادق ع فرمود: خداوند به بنده‌ای هر نعمت کوچک یا بزرگی نداد و سپس بنده «الحمدلله» نگفت، مگر اینکه آن بنده شکر آن نعمت را ادا کرده است. (اصول کافی 2 /96)

[2] . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 283-285 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِیُ‏ الْمُفَسِّرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏ مَا تَفْسِیرُهُ‏

فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِینَ‏ مَا تَفْسِیرُهُ‏

فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَیْهِمْ جُمَلًا إِذْ لَا یَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِیعِهَا بِالتَّفْصِیلِ لِأَنَّهَا أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیْنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ هُمُ الْجَمَاعَاتُ مِنْ کُلِّ مَخْلُوقٍ مِنَ الْجَمَادَاتِ وَ الْحَیَوَانَاتِ

وَ أَمَّا الْحَیَوَانَاتُ‏ فَهُوَ یَقْلِبُهَا فِی قُدْرَتِهِ وَ یَغْذُوهَا مِنْ رِزْقِهِ وَ یُحَوِّطُهَا بِکَنَفِهِ وَ یُدَبِّرُ کُلًّا مِنْهَا بِمَصْلَحَتِهِ

وَ أَمَّا الْجَمَادَاتُ فَهُوَ یُمْسِکُهَا بِقُدْرَتِهِ وَ یُمْسِکُ الْمُتَّصِلَ مِنْهَا أَنْ یَتَهَافَتَ‏ وَ یُمْسِکُ الْمُتَهَافِتَ مِنْهَا أَنْ یَتَلَاصَقَ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏ وَ یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَنْخَسِفَ إِلَّا بِأَمْرِهِ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ‏ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ‏

وَ قَالَ ع رَبُّ الْعَالَمِینَ مَالِکُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَیْهِمْ مِنْ حَیْثُ یَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ وَ هُوَ یَأْتِی ابْنَ آدَمَ عَلَى أَیِّ سِیرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْیَا لَیْسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ فَلَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ یَفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ کَمَا یَطْلُبُهُ الْمَوْتُ

فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَیْنَا وَ ذَکَّرَنَا بِهِ مِنْ خَیْرٍ فِی کُتُبِ الْأَوَّلِینَ قَبْلَ أَنْ نَکُونَ فَفِی هَذَا إِیجَابٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى شِیعَتِهِمْ أَنْ یَشْکُرُوهُ بِمَا فَضَّلَهُمْ

وَ ذَلِکَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع وَ اصْطَفَاهُ نَجِیّاً وَ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ نَجَّى بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَعْطَاهُ التَّوْرَاةَ وَ الْأَلْوَاحَ رَأَى مَکَانَهُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ یَا رَبِّ لَقَدْ أَکْرَمْتَنِی بِکَرَامَةٍ لَمْ تُکْرِمْ بِهَا أَحَداً قَبْلِی فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ‏ یَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مُحَمَّداً عِنْدِی أَفْضَلُ مِنْ جَمِیعِ مَلَائِکَتِی وَ جَمِیعِ خَلْقِی قَالَ مُوسَى ع یَا رَبِّ فَإِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ ص أَکْرَمَ عِنْدَکَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ فَهَلْ فِی آلِ الْأَنْبِیَاءِ أَکْرَمُ مِنْ آلِی قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِیعِ آلِ النَّبِیِّینَ کَفَضْلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِیعِ الْمُرْسَلِینَ فَقَالَ مُوسَى یَا رَبِّ فَإِنْ کَانَ آلُ مُحَمَّدٍ کَذَلِکَ فَهَلْ فِی أُمَمِ الْأَنْبِیَاءِ أَفْضَلُ عِنْدَکَ مِنْ أُمَّتِی ظَلَّلْتَ‏ عَلَیْهِمُ الْغَمامَ‏ وَ أَنْزَلْتَ‏ عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏ وَ فَلَقْتَ لَهُمُ الْبَحْرَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ یَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِیعِ الْأُمَمِ کَفَضْلِهِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی فَقَالَ مُوسَى ع یَا رَبِّ لَیْتَنِی کُنْتُ أَرَاهُمْ‏  فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى إِنَّکَ لَنْ تَرَاهُمْ وَ لَیْسَ هَذَا أَوَانَ ظُهُورِهِمْ وَ لَکِنْ سَوْفَ تَرَاهُمْ فِی الْجَنَّاتِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ الْفِرْدَوْسِ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ فِی نَعِیمِهَا یَتَقَلَّبُونَ وَ فِی خَیْرَاتِهَا یَتَبَحْبَحُونَ‏ أَ فَتُحِبُّ أَنْ أُسْمِعَکَ کَلَامَهُمْ فَقَالَ نَعَمْ إِلَهِی قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُمْ بَیْنَ یَدَیَّ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَکَ قِیَامَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ بَیْنَ یَدَیِ الْمَلِکِ الْجَلِیلِ فَفَعَلَ ذَلِکَ مُوسَى ع فَنَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فَأَجَابُوهُ کُلُّهُمْ وَ هُمْ فِی أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ وَ الْمُلْکَ لَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ قَالَ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْکَ الْإِجَابَةَ شِعَارَ الْحَاجِّ

ثُمَّ نَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنَّ قَضَائِی عَلَیْکُمْ أَنَّ رَحْمَتِی سَبَقَتْ غَضَبَى وَ عَفْوِی قَبْلَ عِقَابِی فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْعُوَنِی وَ أَعْطَیْتُکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَسْأَلُونِی مَنْ لَقِیَنِی مِنْکُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَادِقٌ فِی أَقْوَالِهِ مُحِقٌّ فِی أَفْعَالِهِ وَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخُوهُ وَ وَصِیُّهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَلِیُّهُ وَ یُلْتَزَمُ طَاعَتُهُ کَمَا یُلْتَزَمُ طَاعَةُ مُحَمَّدٍ وَ أَنَّ أَوْلِیَاءَهُ الْمُصْطَفَیْنَ الطَّاهِرِینَ الْمُطَهَّرِینَ الْمُنْبِئِینَ بِعَجَائِبِ آیَاتِ اللَّهِ وَ دَلَائِلِ حُجَجِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِهِمَا أَوْلِیَاؤُهُ أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِی وَ إِنْ کَانَتْ ذُنُوبُهُ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ

قَالَ ع فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً ص قَالَ یَا مُحَمَّدُ وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا أُمَّتَکَ بِهَذِهِ الْکَرَامَةِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ ص قُلِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ عَلَى مَا اخْتَصَّنِی بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضِیلَةِ وَ قَالَ لِأُمَّتِهِ قُولُوا أَنْتُمْ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ عَلَى مَا اخْتَصَّنَا بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضَائِلِ.

[3] . مخصوصا به «قیل» توجه شود که سخن ملائکه نیست.

[4] . مواردی که در قرآن «العالمین» به معنای «انسان‌ها» آمده است: (یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (بقره/ 47 و 122)؛ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ (آل عمران/33)  یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ (آل عمران /42)  ْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ (مائده/20) فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ (مائده/115) َ إِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمینَ (انعام/86) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمینَ (اعراف/80؛ عنکبوت/28) قالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (اعراف/140) قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمینَ (حجر/70) أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمینَ (شعرا/ 165) وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ (عنکبوت/6) ْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فی‏ صُدُورِ الْعالَمینَ (عنکبوت /10) سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ (صافات/79) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمینَ (دخان/32) َ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمینَ (جاثیه/16)

[5] . مفردات ألفاظ القرآن، ص582:  و الْعَالَمُ: اسم للفلک و ما یحویه من الجواهر و الأعراض، و هو فی الأصل اسم لما یعلم به کالطابع و الخاتم لما یطبع به و یختم به، و جعل بناؤه على هذه الصّیغة لکونه کالآلة، و الْعَالَمُ آلة فی الدّلالة على صانعه، و لهذا أحالنا تعالى علیه فی معرفة وحدانیّته، فقال: أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [الأعراف/ 185]، و أمّا جمعه فلأنّ من کلّ نوع من هذه قد یسمّى عَالَماً، فیقال: عالم الإنسان، و عالم الماء، و عالم النّار، و أیضا قَدْ رُوِیَ: (إِنَّ لِلَّهِ بِضْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ) «1».

و أمّا جمعه جمع السّلامة فلکون النّاس فی جملتهم، و الإنسان إذا شارک غیره فی اللّفظ غلب حکمه، و قِیلَ: إِنَّمَا جُمِعَ هَذَا الْجَمْعُ لِأَنَّهُ عُنِیَ بِهِ أَصْنَافُ الْخَلَائِقِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ دُونَ غَیْرِهَا. وَ قَدْ رُوِیَ هَذَا عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ «2» و قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: عُنِیَ بِهِ النَّاسُ وَ جُعِلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَالَماً «3»، وَ قَالَ «4»: الْعَالَمُ عَالَمَانِ الْکَبِیرُ وَ هُوَ الْفَلَکُ بِمَا فِیهِ، وَ الصَّغِیرُ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ لِأَنَّهُ مَخْلُوقٌ عَلَى هَیْئَةِ الْعَالَمِ، وَ قَدْ أَوْجَدَ اللَّهُ تَعَالَى فِیهِ کُلَّ مَا هُوَ مَوْجُودٌ فِی الْعَالَمِ الْکَبِیرِ. قال تعالى: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* [الفاتحة/ 1]، و قوله تعالى:وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ* [البقرة/ 47]، قیل: أراد عالمی زمانهم. و قیل: أراد فضلاء زمانهم الذین یجری کلّ واحد منهم مجرى کلّ عالم لما أعطاهم و مکّنهم منه، و تسمیتهم بذلک کتسمیة إبراهیم علیه السلام بأمّة فی قوله: إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً [النحل/ 120]، و قوله: أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ‏ [الحجر/ 70].

__________________________________________________

 (1) أخرج ابن جریر و ابن أبی حاتم عن أبی العالیة فی قوله تعالى: ربّ العالمین* قال: الإنس عالم، و الجن عالم، و ما سوى ذلک ثمانیة عشر ألف عالم من الملائکة.

و أخرج أبو الشیخ و أبو نعیم فی الحلیة عن وهب قال: إنّ للّه عزّ و جل ثمانیة عشر ألف عالم. الدنیا منها عالم واحد. انظر: الدر المنثور 1/ 34.

 (2) انظر: البصائر 4/ 95، و الدر المنثور 1/ 34.

 (3) انظر: البصائر 4/ 95.

 (4) انظر تفصیل النشأتین ص 78.