307) سوره حج (22) آیه 2 یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُ
بسم الله الرحمن الرحیم
307) سوره حج (22) آیه 2
یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ
ترجمه
روزی که ببینیدش هر [زن] شیردهی از آن که شیر دهد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد، و مردم را مست ببینی در حالی که مست نیستند، ولکن عذاب خداوند سخت است.
نکات ترجمهای و نحوی
«تَرَوْنَها» ضمیر «ها» به آیه قبل برمیگردد و در آن آیه هم میتواند به «الساعة» برگردد، و هم به «زلزلة» (اعراب القرآن و بیانه، ج6، ص386) یعنی این روزی که این اتفاقات میافتد، میتوان خود روز قیامت باشد، و میتواند زمان آن زلزلهای باشد که از مقدمات وقوع قیامت است.
«تَذْهَلُ» فعل مضارع از ماده «ذهل» است که در جایی به کار می رود که شخص به خاطر ترس یا امری دیگر چیزی را که بدان مشغول بوده، فراموش و رها کند (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص363؛ کتاب العین، ج4، ص39). در قرآن کریم، این ماده فقط همین یکبار به کار رفته است.
«مُرْضِعَةٍ» «أَرْضَعَتْ»
ماده «رضع» در اصل به معنای «شیر خوردن از پستان» میباشد که در مورد انسان و حیوان [= پستانداران] به کار میرود (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص400) «مُرضِعة» و « أرضعت» هر دو از باب إفعال هستند که معنا را متعدی میکند (شیر دادن)؛ اولی اسم فاعل از این ماده است به معنای «شیر دهنده» و دومی فعل ماضی. در زبان عربی هم «مُرضِع» به کار میرود و هم «مُرضِعة»، با توجه به اینکه تنها زنان هستند که شیر میدهند، در تفاوت این دو گفتهاند که «مُرضِع» به «زن شیرده» به طور کلی گفته میشود (جمعِ آن: مَراضِع، قصص/12)؛ اما «مُرضِعة» به زن شیردهنده در حالتی که در حال شیر دادن به بچه است و پستانش در دهان اوست، گفته میشود. این ماده در قرآن کریم، جمعا 11 بار آمده است که علاوه بر حالت اسم فاعل و فعل، به صورت مصدر «الرَّضاعَة» نیز به کار رفته است. تعبیر «برادر ویا خواهر رضاعی» که در زبان فارسی هم رایج شده، به معنای دو نفری است که هر دو از سینه یک زن شیر خورده باشند، که خواهر و برادر رضاعی، از افرادیاند که طبق قرآن کریم به هم محرم میباشند: «أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَة: خواهران رضاعی شما» (نساء/23)
«عَمَّا أَرْضَعَتْ» = عن + ما + أرضعت. حرف «ما» در اینجا میتواند مای موصول باشد (از آنچه شیر داد) ویا مای مصدری (از شیر دادنش) و در هر دو حالت، مفعول (کسی که به او شیر داده شده) محذوف است (مجمع البیان، ج7، ص111)
«حَمْل» تعبیر حمل کردن به معنای «جابجا کردن چیزی» در زبان فارسی هم مانوس است. تنها نکتهای که باید افزود این است که در زبان عربی بین «حَمْل» و «حِمْل» تفاوت میگذارند. «حَمْل» (ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها؛ حج/2) در جایی است که آن شیای که قرار است جابجا شود، تحت احاطه حامل ویا در درون وی باشد (مانند حمل چیزی درون دستها یا حمل جنین توسط حامله) اما «حِمْل» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ؛ فاطر/18) در جایی است که آن شیء را انسان بر پشت خود ویا روی سر جابجا کند به طوری که محموله آشکار و ظاهر باشد، چنانکه به باری که روی حیوانات میگذارند نیز «حِمل» گفته میشود. (معجم المقاییس اللغة، ج2، ص106؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص257؛ مجمع البیان، ج7، ص111)
«تَرَى النَّاسَ سُکارى» در این عبارت، میتوان «تری» را فعل یک مفعولی دانست و «سکاری» را حال برای آن (مردم را میبینی در حالی که مستاند) و میتوان آن را فعل دو مفعولی دانست و «سکاری» را مفعول دوم (میبینی که مردم مستاند) (مجمع البیان، ج7، ص111)
حدیث
1) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
بدرستی که قبرها باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای آتش است؛ و بدانید که روزی سه بار میگوید: من خانه وحشتم، من خانه کِرمها هستم.
بدانید که در ورای آن روزی است که «هر شیردهی از آنچه شیر میداد غافل شود» (حج/2) و «اطفال پیر شوند، آسمان بدان شکافته شود» (مزمل/17-18)، «و هر بارداری بارش را بنهد و مردم را مست میبینی در حالی که مست نیستند ولکن عذاب خداوند سخت است.» (حج/2)
بدانید که در ورای آن «بهشتی است که گستره آن آسمانها و زمین است» (آلعمران/133)
خداوند ما و شما را از عذاب دردناک پناه دهد؛ و بر ما و شما از عذاب خوارکننده رحم کند.
مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار (للطبرسی) ص305
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَلَا إِنَّ الْقُبُورَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَانِ أَلَا وَ إِنَّهُ یَتَکَلَّمُ فِی کُلِّ یَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنَا بَیْتُ الْوَحْشَةِ أَنَا بَیْتُ الدُّودِ أَلَا وَ إِنَّ وَرَاءَ ذَلِکَ یَوْماً تَذْهَلُ فِیهِ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ یَکُونُ الْوِلْدانَ شِیباً السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ- وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ- أَلَا إِنَّ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ جَنَّةً- عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أَعَاذَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَلِیمِ وَ رَحِمَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ.
2) از امام زینالعابدین روایتی درباره «صور» نقل شده که در فرازی از آن میفرمایند:
... و همانا سه نفخِ [= دمیدن] در صور هست: نفخهی فَزَع [= دمیدن اضطراب]، نفخهی موت [دمیدن مرگ]، و نفخهی بعث [دمیدن برانگیختن].
پس چون ایام دنیا فانی شود، خداوند عز و جل به اسرافیل دستور دهد که «نفخه فزع» را بدمد، پس چون فرشتگان اسرافیل را دیدند که در حالی که صور به همراهش است، هبوط کرده، گفتند خداوند بر مرگ اهل آسمان و زمین اذن داده است.
پس اسرافیل در کنار بیتالمقدس رو به جانب کعبه هبوط میکند و نفخهی فزع را در صور میدمد که خداوند متعال فرمود: «و روزی که در صور دمیده میشود پس هرکه در زمین و هر که در آسمان است به فَزَع درآید مگر کسی را که خدا بخواهد، و همگی سربهزیر و تسلیم حاضر شوند» (نمل/87) تا آنجا که فرمود «هرکه حسنه آورد برایش بهتر از آن خواهد بود و آنان از فزع در آن روز ایمناند» (نمل/89) و زمین به زلزله افتد و « هر [زن] شیردهی از آن که شیر میداد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد» (حج/2)، و مردم را میبینی حیران این سو و آن سو میروند و برخی بر روی برخی دیگر میافتند گویی «آنان مستاند در حالی که مست نیستند، ولکن» از عظمت آن فزعی که در آناند چنین شدهاند، و ریش جوانان از آن فَزَع سفید شود و شیاطین به اطراف زمین بگریزند و اگر نبود که خداوند روحهای خلایق را در بدنهایشان نگه می داشت، از هول آن نفخه خارج میشد.
پس آن مقدار که خداوند بخواهد در آن حال درنگ میکنند تا خداوند متعال به اسرافیل دستور میدهد که نفخه صعق [بیهوشی] را در صور بدمد...
إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج1، ص53-54
وَ قَدْ رَوَى الثِّقَةُ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ ع ...[1]
وَ لَهُ فِی الصُّورِ ثَلَاثُ نَفَخَاتٍ نَفْخَةُ الْفَزَعِ وَ نَفْخَةُ الْمَوْتِ وَ نَفْخَةُ الْبَعْثِ فَإِذَا أُفْنِیَتْ أَیَّامُ الدُّنْیَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِسْرَافِیلَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِ نَفْخَةَ الْفَزَعِ فَرَأَتِ الْمَلَائِکَةُ إِسْرَافِیلَ وَ قَدْ هَبَطَ وَ مَعَهُ الصُّورُ قَالُوا قَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِی مَوْتِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَیَهْبِطُ إِسْرَافِیلُ عِنْدَ بَیْتِ الْمَقْدِسِ مُسْتَقْبِلَ الْکَعْبَةِ فَیَنْفُخُ فِی الصُّورِ نَفْخَةَ الْفَزَعِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ تَزَلْزَلَتِ الْأَرْضُ وَ تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ یَصِیرُ النَّاسُ یَمِیدُونَ وَ یَقَعُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ کَأَنَّهُمْ سُکَارَى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لَکِنْ مِنْ عَظِیمِ مَا هُمْ فِیهِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَبْیَضُّ لِحَى الشُّبَّانِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَطِیرُ الشَّیَاطِینُ هَارِبَةً إِلَى أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یُمْسِکُ أَرْوَاحَ الْخَلَائِقِ فِی أَجْسَادِهِمْ لَخَرَجَتْ مِنْ هَوْلِ تِلْکَ النَّفْخَةِ فَیَمْکُثُونَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى إِسْرَافِیلَ أَنْ یَنْفُخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةَ الصَّعْق... .
شان نزول
3) از دوتن از صحابه پیامبر (عمران بن حُصَین و ابوسعید خدری) درباره شان نزول این آیه آمده است:
دو آیه آغاز این سوره در یکى از شبهاى «غزوه بنى المصطلق» [قرن 6 هجری] نازل شد در حالى که مردم در حال حرکت به سوى میدان جنگ بودند، پیامبر ص مردم را صدا زد، آنها توقف کردند و گرداگرد پیامبر ص حلقه زدند، حضرت این آیات را بر آنها خواند؛ آن شب چنان گریستند که چنان گریهای از ایشان دیده نشده، تا صبح نه زینی از مرکبها برداشتند و نه خیمهاى بر پا ساختند، برخی گریان بودند و برخی سر در گریبان نهاده، به فکر فرو رفته بودند.
رسول خدا ص فرمود: آیا مىدانید این چه روزى است؟
عرض کردند: خدا و پیامبرش آگاهتر است.
فرمود: روزى است که خداوند به آدم میفرماید: امروز است که از میان فرزندانت به جانب آتش روانه خواهم ساخت ...
مجمعالبیان، ج7، ص112
قال عمران بن الحصین و أبو سعید الخدری نزلت الآیتان من أول السورة لیلا فی غزاة بنی المصطلق (و هم حی من خزاعة) و الناس یسیرون فنادى رسول الله ص فحثوا المطی حتى کانوا حول رسول الله ص فقرأها علیهم فلم یر أکثر باکیا من تلک اللیلة فلما أصبحوا لم یحطوا السرج عن الدواب و لم یضربوا الخیام و الناس من بین باک أو جالس حزین متفکر فقال رسول الله ص أ تدرون أی یوم ذاک قالوا الله و رسوله أعلم قال ذاک یوم یقول الله تعالى لآدم أبعث بعث النار من ولدک ...[2]
تدبر
1) «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ»
وقوع زلزله قیامت و سختی عذابهای الهی هم کاملا غافلگیر کننده است و هم چنان رعبی در دلها بیفکند که زنان شیرده، که هنگام شیر دادن تمام توجهشان به بچه شیرخوارشان است، در حالی که پستانشان در دهان بچه است («مرضعه» کسی است که در حال شیر دادن است، توضیح در «نکات ترجمه») شیر دادن را رها میکنند، و زنان باردار بچهشان میافتد و همه مردم چنان عقل از سرشان میپرد که هرکس آنها را ببیند گمان میکند همه مستاند.
وقتی حادثهای غافلگیرکننده است که انسان برایش آماده نباشد.
اما میتوان غافلگیر نشد و ظاهرا به همین جهت است که علیرغم اینکه با این زلزله و نفخه صور، عموماً به جَزَع و فَزَع میافتند، عدهای دچار هیچ اضطرابی نمیشوند (نمل/87، و نیز حدیث2)
آیا ما آمادهایم؟ یا غافلگیر خواهیم شد؟
خلوتی با خویش
اگر به ما بگویند دستگاههای پیشرفتهای اختراع شده که وقوع زلزله را از چند روز قبل پیشبینی میکند؛ و این دستگاهها نشان میدهند تا چند روز دیگر در شهری که در آن زندگی میکنیم زلزله بسیار شدیدی میآید، و دور شهر هم چنان محاصره شده باشد که به هیچ وجه امکان خروج از شهر نباشد؛ چه میکنیم؟
آیا جز این است که همه همّ و غممان یافتن راهی برای خلاصی خواهد بود؟
آیا برای سخن خدا برای ما به اندازه دستگاههای پیشرفته انسانساخته اعتبار ندارد؟
راستی،
چرا مخاطبان پیامبر ص وقتی این آیه را شنیدند شب تا صبح خوابشان نبرد (شأن نزول) اما ما میشنویم و ... ؟
خداوند همه ما را از شر آن روز نگه دارد، انشاءالله.
2) «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»
اینکه هر شیردهی شیرخوارش را رها کند و هر بارداری بارش را بگذارد، یک معنای ظاهری اولیه دارد که قطعا درست است. اما این آیه همانند هر آیه دیگری باطنهایی دارد.
الف. شاید یکی از باطنهایش این باشد که هرکس هرچه به فعلیت رسانده، بیرون میدهد. شیرده شیرخوارش را زمانی رها میکند که دیگر نیازی به شیر نداشته باشد. شاید اشاره است به اینکه آنچه انجام دادنی بود، انجام دادیم و کار دیگری نمانده. و هر باری که تاکنون به دوش کشیده بودیم، بر زمین گذاشتیم. یعنی بقدری مهلت داشتیم که هرچه بتوانیم به فعلیت درآوریم، درآوردهایم.
(در این معنا، رها کردن شیرخوار و وضع حمل، نه به معنای رها کردن نیمهکاره، بلکه رها کردنِ کار به پایان رسیده، قلمداد شده است. چیزی که میتواند موید این معنا باشد این است که در برخی روایات، تمسک به این آیه را برای سهولت وضع حمل، در مورد کسی که زمان وضع حملش فرا رسیده، معرفی کردهاند (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص955، حدیث88)[3].
ب. ...
3) «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها ...»
چون شیر دادن و بارداری مربوط به دنیاست، پس ظاهرا این زلزله عظیم مربوط به دنیاست (مجمع البیان، ج7، ص113) که با آن انسانها به قیامت منتقل میشوند.
اکنون این سوال پیش میآید که:
مگر نه این است که انسانها از عالم برزخ گذر میکنند تا وارد قیامت شوند. آیا این آیه نمیگوید که آن زنان شیرده و باردار و بچههایشان یکدفعه وارد قیامت میشوند؟
الف. این تعبیر استعاری است: یعنی وضعیت به گونهای ترسناک و غافلگیرکننده است که اگر زنی شیرده یا باردار باشد، نیز بچهاش را رها میکند. (مجمع البیان، ج7، ص113)
ب. اگر چه این زلزله مقدمه قیامت است، اما آیه صراحتی ندارد که بلافاصله با این زلزله به صحنه قیامت وارد میشوند؛ و کاملا محتمل است که بین این مقدمه و وقوع قیامت فاصلهای باشد؛ چنانکه در برخی احادیث است که این واقعه، قبل از نفخ صوری است که انسانها را به فَزَع درمیآورد (حدیث2) (یعنی هنوز مردن همگان با نفخ صور حاصل نشده، چه رسد به زنده شدن همگان در قیامت)؛ و چون قبل از آن است، حتی طبق برخی احادیث، میتواند مربوط به زمان ظهور ویا زمان رجعت باشد (الهدایة الکبرى، ص405؛ مختصر البصائر، ص455) [4] که همه اینها نیز به عنوان مقدمه قیامت برشمرده شدهاند.
ج. ...
4) «وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ»
عذاب خدا کاملا جدی و واقعی است؛ آن گونه که مردمی که فقط در معرض این عذاب واقع میشوند (نه اینکه وارد عذاب شده باشند) چنان میترسند که عقل از سرشان میپرد و رفتارهایی همچون رفتارهای افراد مستِ لایعقل از آنها سر میزند.
نکته
درباره این شبهه که «با توجه به رحمانیت گسترده خداوند، وجود عذاب های جهنم چگونه ممکن است» قبلا توضیح داده شد (جلسه 51، تدبر2) http://yekaye.ir/hood-11-16
5) یَوْمَ «تَرَوْنَها» تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ .. وَ تَضَعُ کُلُّ ... وَ «تَرَى» النَّاسَ سُکارى ...
چرا دوبار تعبیر «تَرَوْنَها: میبینیدش» و «تَرَى: میبینی» را به کار برد و بسادگی نفرمود:
روزی که هر [زن] شیردهی از آن که شیر دهد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد، و مردم همچون مستها هستند ...
الف. تاکید بیشتری بر مطلب داشته باشد.
ب. این صحنهها مطلبی است که اگر کسی چشم باطنبینش باز شود هماکنون میتواند ببیند؛ چنانکه پیامبر اکرم ص در سفر معراج، جهنمیان و بهشتیان را در جهنم و بهشت دید؛ و این اختصاص به پیامبر ص ندارد، شاهدش اینکه تعبیر اول را به صورت جمع آورد (میبینید) تعبیر دوم را به صورت مفرد (میبینی) (در حالی که اگر صرفا تاکید بود، علیالقاعده هر دو را باید یکسان میآورد)
ج. ...
مطلب زیر سوالی است که فعلا برایش پاسخی ندارم؛ لذا در کانال نگذاشتم
6) «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»
چرا مرضعه (شیردهنده) و باردار هر دو با بچهای سر و کار دارند. در دومی صریحا از وضع «حمل» سخن گفت و مفعول (حمل: بچهای که در شکم اوست) را تصریح کرد؛ اما در اولی هیچ تصریحی به مفعول (شیرخوار) نکرد و حتی عبارت را به جای اینکه به صورت «تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ ما أَرْضَعَتْه: آنچه را که شیر میداد، رها کرد» یا «مَن أَرْضَعَتْه: آن کسی را که شیر میداد» بیاورد، به صورت «عَمَّا أَرْضَعَتْ: از آنچه شیر داد» آورد؟ یعنی صرفا به کار او «شیر دادنش» اشاره کرد و سخنی از بچه (آنکه شیر میخورد) به میان نیاورد؟
[1] . أَنَّ الصُّورَ قَرْنٌ عَظِیمٌ لَهُ رَأْسٌ وَاحِدٌ وَ طَرَفَانِ وَ بَیْنَ الطَّرَفِ الْأَسْفَلِ الَّذِی یَلِی الْأَرْضَ إِلَى الطَّرَفِ الْأَعْلَى الَّذِی یَلِی السَّمَاءَ مِثْلُ مَا بَیْنَ تُخُومِ الْأَرَضِینَ السَّابِعَةِ إِلَى فَوْقِ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فِیهِ أَثْقَابٌ بِعَدَدِ أَرْوَاحِ الْخَلَائِقِ وَسِعَ فَمُهُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ
[2] . ادامه روایت چنین است:
فیقول آدم من کم و کم فیقول الله عز و جل من کل ألف تسعمائة و تسعة و تسعین إلى النار و واحد إلى الجنة فکبر ذلک على المسلمین و بکوا و قالوا فمن ینجو یا رسول الله فقال أبشروا فإن معکم خلیقتین یأجوج و مأجوج ما کانتا فی شیء إلا کثرتاه ما أنتم فی الناس إلا کشعرة بیضاء فی الثور الأسود أو کرقم فی ذراع البکر أو کشأمة فی جنب البعیر ثم قال إنی لأرجو أن تکونوا ربع أهل الجنة فکبروا ثم قال إنی لأرجو أن تکونوا ثلث أهل الجنة فکبروا ثم قال إنی لأرجو أن تکونوا ثلثی أهل الجنة و إن أهل الجنة مائة و عشرون صفا ثمانون منها أمتی ثم قال و یدخل من أمتی سبعون ألفا الجنة بغیر حساب و فی بعض الروایات أن عمر بن الخطاب قال یا رسول الله سبعون ألفا قال نعم و مع کل واحد سبعون ألفا فقام عکاشة بن محصن فقال یا رسول الله ادع الله أن یجعلنی منهم فقال اللهم اجعله منهم فقام رجل من الأنصار فقال ادع الله أن یجعلنی منهم فقال ص سبقک بها عکاشة.
قال ابن عباس کان الأنصاری منافقا فلذلک لم یدع له.
[3] . الْخَوَاتِیمِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ إِنِّی لَأَعْرِفُ آیَتَیْنِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ الْمُنَزَلِ تُکْتَبَانِ لِلْمَرْأَةِ إِذَا عَسُرَ عَلَیْهَا وَلَدُهَا، تُکْتَبَانِ فِی رَقِّ ظَبْیٍ وَ یُعَلِّقُهُ فِی حَقْوَیْهَا: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً، ... إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»، سَبْعَ مَرَّاتٍ. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ، إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ، یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ» مَرَّةً وَاحِدَةً. یُکْتَبُ عَلَى وَرَقَةٍ وَ تُرْبَطُ بِخَیْطٍ مِنْ کَتَّانٍ غَیْرِ مَفْتُولٍ وَ تُشَدُّ عَلَى فَخِذِهَا الْأَیْسَرِ، فَإِذَا وَلَدَتْهُ قَطَعْتَهُ مِنْ سَاعَتِکَ وَ لَا تَتَوَانَى عَنْهُ.
[4]. در دو منبع فوق، در حدیثی طولانی در اوصاف ظهور، بعد از آنکه سید حسنی به امام زمان ع میرسد و به ایشان میپیوندد، آمده است:
قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، ...
قَالَ الْمُفَضَّلُ ثُمَّ مَا ذَا یَا سَیِّدِی قَالَ: ثُمَّ تَثُورُ رِجَالُهُ إِلَى سَرَایَا السُّفْیَانِیِّ بِدِمَشْقَ فَیَأْخُذُونَهُ وَ یَذْبَحُونَهُ عَلَى الصَّخْرَةِ ثُمَّ یَظْهَرُ الْحُسَیْنُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّیقٍ وَ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ رِجَالِهِ بِکَرْبَلَاءَ فَیَا لَکَ عِنْدَهَا مِنْ کَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَیْضَاءَ ثُمَّ یَخْرُجُ الصَّدِّیقُ الْأَکْبَرُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ التَّسْلِیمُ وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ عَلَى النَّجَفِ وَ تُقَامُ أَرْکَانُهَا رُکْنٌ بِهَجَرَ وَ رُکْنٌ بِصَنْعَاءِ الْیَمَنِ وَ رُکْنٌ بِطَیْبَةَ وَ هِیَ مَدِینَةُ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهَا وَ مَصَابِیحِهَا تُشْرِقُ بِالسَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَضْوَى مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا تُبْلَى السَّرائِرُ وَ تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ یَظْهَرُ الصَّدِّیقُ الْأَکْبَرُ الْأَجَلُّ السَّیِّدُ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فِی أَنْصَارِهِ إِلَیْهِ وَ مَنْ آمَنَ بِه...
ضمنا توجه شود حدیث1 که در متن آمد ضرورتا نمیرساند که این آیه خاص قیامت باشد، چون سخن از بعد از قبر است، و بعد از قبر، با رجعت هم قابل تطبیق است.
البته برخی روایات هست که ظهور اولیهاش این است که این آیه مربوط به صحنه قیامت است، مثلا رسول خدا ص در هنگام عقد امیرالمومنین ع و صدیق کبری س خطبهای خواندند بدین عبارات:
حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْعُرَیْبِ الضَّبِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ دِینَارٍ الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ، عَنِ اللَّیْثِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْ یُزَوِّجَ فَاطِمَةَ عَلِیّاً (عَلَیْهِ السَّلَامُ) ...
فَلَمَّا حُشِدَ الْمَسْجِدُ بِأَهْلِهِ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ، وَ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاءَ فَبَنَاهَا، وَ بَسَطَ الْأَرْضَ فَدَحَاهَا، وَ أَثْبَتَهَا بِالْجِبَالِ فَأَرْسَاهَا وَ أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا، الَّذِی تَعَاظَمَ عَنْ صِفَاتِ الْوَاصِفِینَ، وَ تَجَلَّلَ عَنْ تَحْبِیرِ لُغَاتِ النَّاطِقِینَ، وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ ثَوَابَ الْمُتَّقِینَ، وَ النَّارَ عِقَابَ الظَّالِمِینَ، وَ جَعَلَنِیَ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ نَقِمَةً عَلَى الْکَافِرِینَ.
عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّکُمْ فِی دَارِ أَمَلٍ، بَیْنَ حَیَاةٍ وَ أَجَلٍ، وَ صِحَّةٍ وَ عِلَلٍ، دَارِ زَوَالٍ، وَ تَقَلُّبِ أَحْوَالٍ، جُعِلْتُ سَبَباً لِلِارْتِحَالِ، فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً قَصَّرَ مِنْ أَمَلِهِ، وَ جَدَّ فِی عَمَلِهِ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ قُوتِهِ، فَقَدَّمَهُ لِیَوْمِ فَاقَتِهِ. یَوْمَ تُحْشَرُ فِیهِ الْأَمْوَاتُ، وَ تَخْشَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ، وَ تُنْکِرُ الْأَوْلَادُ وَ الْأُمَّهَاتُ، «وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى» «یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ» «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً» «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» لِیَوْمٍ تَبْطُلُ فِیهِ الْأَنْسَابُ، وَ تُقْطَعُ الْأَسْبَابُ، وَ یَشْتَدُّ فِیهِ عَلَى الْمُجْرِمِینَ الْحِسَابُ، وَ یَدْفَعُونَ إِلَى الْعَذَابِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ، وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الْأَنْبِیَاءُ حُجَجُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، النَّاطِقُونَ بِکِتَابِهِ، الْعَامِلُونَ بِوَحْیِهِ، وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَ کَرِیمَتِی فَاطِمَةَ بِأَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ أَوْلَى النَّاسِ بِی: عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، وَ اللَّهِ عَزَّ شَأْنُهُ قَدْ زَوَّجَهُ بِهَا فِی السَّمَاءِ، بِشَهَادَةِ الْمَلَائِکَةِ، وَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَهُ فِی الْأَرْضِ، وَ أُشْهِدُکُمْ عَلَى ذَلِکَ.
ثُمَّ جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ قَالَ: قُمْ، یَا عَلِیُّ، فَاخْطُبْ لِنَفْسِکَ... (دلائل الإمامة، ص89-90)
اما باز هم اینها لزوما با هم منافات ندارند، زیرا درست است که پیامبر ص در توصیف احوالات محشر از تعبیری که در این آیه آمده، استفاده کرده «وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى» اما تصریح نفرموده که من درباره همین «یومی» که در آیه محل بحث ماست، سخن میگویم و کاملا محتمل است که این وضعیت هم در ظهور و هم در رجعت و هم در قیامت رخ دهد، خصوصا که ظهور و رجعت و قیامت سه مرتبه ظهور حقیقت هستند و ممکن است بسیاری از آیات بر هر سه به نحو طولی صدق کنند.