سفارش تبلیغ
صبا ویژن

300) سوره معارج (70) آیه 29 وَ الَّذینَ هُمْ لِفُ

بسم الله الرحمن الرحیم

300) سوره معارج (70) آیه 29   

وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ

ترجمه

و آنان‌اند که نگهدارنده اندام‌های جنسی خویش‌اند،

نکات ترجمه

«فُرُوجِ»

جمع «فَرج» است. ماده «ف‌ر ج» در اصل به معنای «گشودگی» و شکافی است که در چیزی یا بین دو چیز افتاده باشد، چنانکه «فُرجة» در دیوار و مانند آن به معنای «شکاف» است و «فَرْجة» به معنای رها شدن از غم و غصه می‌باشد و «فروج» به معنای مرزهایی که بیم نفوذ دشمن از آن می‌رود و نیازمند مراقبت بیشتر است، به کار می‌رود. (معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص499؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص628)

به شرمگاه‌های انسان (چه در جلو و چه در عقب) از این جهت که بین دو پا قرار گرفته، به نحو کنایه‌ای «فرج» و «فروج» گفته شده تا هم از طرفی، از تصریح به تعابیر قبیح خودداری شود، و هم بنوعی، با این تعبیر بر ضرورت حفظ و مراقبت از آن تاکید شود (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏9، ص47).

لازم به ذکر است تمامی کلماتی که در قرآن کریم برای اشاره به این اعضای بدن به کار رفته، در آن زمان، معنای غیرمستقیم داشته، اما در طول زمان و به خاطر استفاده مکرر از این کلمات در این معنا، امروزه این کلمات در عرف، مستقیما به معنای همان اعضاء به کار می‌رود و وجه غیرمستقیم خود را از دست داده است.

«حافِظُونَ»

«حافظ» اسم فاعل از ماده «حفظ» است که تعبیر «حفظ و نگهداری» در زبان فارسی هم رواج دارد و عموما آن را به معنای «مراعات چیزی را کردن»‌ (معجم المقاییس اللغة، ج‏2، ص87) یا «فراموش نکردن و در قبال نگهداری از چیزی متعهد شدن» (مفردات ألفاظ القرآن، ص244) و یا «هرگونه مراقبت و ضبط [نگهداری]» (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏2، ص253) دانسته‌اند.

برای اینکه معنای دقیق این واژه بهتر معلوم شود، خوب است تفاوت آن با کلمات مشابه دقت شود:

تفاوت «حفظ» با «رعایت» در این است که نقطه مقابل حفظ، ‌ضایع کردن است؛ اما نقطه مقابل رعایت، مهمل گذاشتن است؛ در واقع حفظ آن است که مانع اثرگذاری عوامل نامطلوب شویم [یعنی صرفا جلوگیری کردن است]، اما رعایت یعنی اقدامی انجام دهیم که با این اقدام ما کسی یا چیزی نتواند آسیبی ایجاد کند [یعنی اقدامی جدید انجام دادن است] (الفروق فی اللغة، ص199)

تفاوت «حفیظ» با «رقیب» (حفاظت با مراقبت) در این است که «رقیب» از این جهت مراقبت می‌کند که چیزی از احوال شخص یا شیء مورد نظر از او مخفی نماند و لذا در معنای آن نوعی تفتیش و وارسی لحاظ شده است، اما در کلمه حفظ، تفتیش و وارسی خود شیء لحاظ نشده است. (الفروق فی اللغة، ص200)

تفاوت «حفظ» با «حراست» در این است که اولا در کلمه حراست نوعی استمرار نهفته است، اما حفظ لزوما چنین نیست؛ ثانیا کلمه حفظ بنوعی دلالت دارد بر علم و احاطه به شی‌ای که قرار است حفظ شود، اما حراست لزوما چنین نیست. (الفروق فی اللغة، ص199)

تفاوت «حفظ» با «علم» (در خصوص محفوظات ذهنی) در آن است که حفظ فقط در مورد شنیدنی‌ها به کار می‌رود و به نگهداشتن مطلب در حافظه گفته می‌شود؛ اما علم هر گونه آگاهی پیدا کردنی را در بر می‌گیرد. (الفروق فی اللغة، ص85)

تفاوت «حفظ» با «حمایت» در این است که حمایت در مورد جایی ویا چیزی است که نمی‌توان بر آن کاملا احاطه پیدا کرد (مثلا حمایت از سرزمین) اما حفظ در جایی است که آن امر کاملا  تحت احاطه شخص درمی‌آید (مثلا حفظ پول) (الفروق فی اللغة، ص201)

تفاوت «حفظ» و «ضبط» [= نگهداری] که «ضبط» دلالت بر شدت محافظت می‌کند به نحوی که مبادا چیزی از آن فروگذار شود؛ لذا در مورد خداوند که احتمال فروگذاری چیزی در مورد او نیست، کلمه «ضابط» به کار نمی‌رود، اما «حفیظ» به کار رفته است. (الفروق فی اللغة، ص201)

حدیث

1) از امام باقر ع روایت شده است:

هیچ عبادتی برتر از عفت شکم و شرمگاه نیست.

الکافی، ج‏5، ص554؛ المحاسن، ج‏1، ص292

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ مَیْمُونٍ الْقَدَّاحِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ.[1]

2) شخصی به امام باقر ع عرض کرد:

من انسانی هستم که اعمال [خوب] من کم است، کم نماز می‌خوانم، کم روزه می‌گیرم [= فقط به واجبات بسنده می‌کنم و چندان اهل مستحبات نیستم] ؛ اما می‌کوشم که جز مال حلال نخورم و جز از طریق حلال غریزه جنسی‌ام را اشباع نکنم.

امام ع فرمود: و چه جهادی است بالاتر از عفت شکم و شرمگاه؟

المحاسن، ج‏1، ص292

أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی‏ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَ لَکِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکُلَ إِلَّا حَلَالًا وَ لَا أَنْکَحَ إِلَّا حَلَالًا !

فَقَالَ وَ أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْج‏.

3) از امام صادق ع روایت شده است:

به والدینتان نیکی کنید، فرزندانتان به شما نیکی خواهند کرد؛ و در مورد زنان مردم عفت پیشه کنید، زنانتان عفت پیشه خواهند کرد.

الکافی، ج‏5، ص554

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ.[2]

4) نجم بن حطیم می‌گوید:

امام باقر ع به من فرمود: نجم! همه شما با ما در بهشتید؛ اما چقدر زشت است که یکی از شما وارد بهشت شود در حالی که پرده [حیایش] دریده شده و عیب و عورتش آشکار گردیده باشد.

گفتم: فدایت شوم. آیا چنین چیزی شدنی است؟

فرمود: بله، اگر که شرمگاه و شکمش را حفظ نکند.

الخصال، ج‏1، ص25

حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ نَجْمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ لِی یَا نَجْمُ کُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ مَعَنَا إِلَّا أَنَّهُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ قَدْ هَتَکَ سِتْرَهُ وَ بَدَتْ عَوْرَتُهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ إِنَّ ذَلِکَ لَکَائِنٌ قَالَ نَعَمْ إِنْ لَمْ یَحْفَظْ فَرْجَهُ وَ بَطْنَهُ.[3]

تدبر

1) «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»

شهوت، طغیانگر است و به کنترل و حفاظت نیاز دارد (تفسیر نور، ج8، ص84)

2) «وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»

نفرمود کسانی که شهوت را در خود می‌کُشند یا اندام‌های جنسی را در خویش نابود می‌کنند؛ بلکه فرمود نگهدارنده و مراقب اندام‌های جنسی خویش‌اند.

نکته انسان‌شناسی

در اسلام، شهوت و غریزه جنسی بخودی خود چیز بدی نیست. یکی از تمایلاتی است که خداوند در انسان آفریده، و هیچ بخشی از آفرینش خداوند هم باطل نیست. خدا در انسان، هم عقل قرار داده و هم شهوت؛ عقل مابه‌الامتیاز انسان از حیوانات است؛ و شهوت، امری مشترک بین انسان و حیوان؛ پس برتری انسان بر حیوان به خاطر عقلش است، نه به خاطر شهوتش.

پس استفاده از شهوت بد نیست؛ آنچه بد است، این است که به جای اینکه عقل بر شهوت حاکم باشد (و انسان شهوت خود را در جای صحیح خرج کند) شهوت بر عقل حاکم شود.

نقدی بر تمدن غرب

اگر از منظر اسلامی نقدی بر تمدن غربی هست، این نقد، از جنس سخنان مسیحیت تحریف‌شده نیست که بگوید «این تمدن جدید، چرا رهباینت در پیش نگرفته و به شهوت اعتنا می‌کند»؛ بلکه این است که: چرا این تمدن، شهوت را بر عقل حاکم گردانده؛ و عقل در قبال شهوت، فقط نقش تهیه کننده ابزارهای گوناگون برای شهوترانی را دارد، و نه نقش کنترل کننده.

3) «الْمُصَلِّینَ ... الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»

در آیات قبل ویژگی نمازگزاران را برمی‌شمرد، که این مزیت را دارند که کم‌طاقت و بخیل نیستند. یکی دیگر از ویژگی‌های آنان این است که در حوزه غریزه جنسی خویشتن‌دارند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

هر انسانی ویژگی‌های مختلفی دارند، اما این ویژگی‌ها کاملا با هم در ارتباطند، هرچند در نگاه ما این ارتباط به چشم نیاید. حرص و کم‌طاقتی و بخیل بودن، با بی‌نمازی گره خورده (معارج/20-22)؛ و در مقابل، نمازخوان واقعی بودن، نه‌تنها با صبوری و بخشندگی و باورمندی به قیامت (معارج/22-28)، بلکه با عفت و خویشتن‌داری جنسی.

در واقع، خصلتهای خوب در انسان با هم گره خورده و خصلتهای بد هم موید و همراهی کننده همدیگرند.

4) «الْمُصَلِّینَ ... الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»

نمازگزار واقعی است که اهل عفت و خویشتن‌داری جنسی است.

ثمره اخلاقی

در نهایت امر،

نمی‌شود کسی نمازگزار باشد و به جانب عفت متمایل نگردد؛ ویا عفیف باشد و به نماز بی‌اعتنایی کند. همچنین نمی‌شود کسی بی‌عفت باشد و نمازش لطمه نبیند، و یا بی‌نماز باشد و عفتش پابرجا بماند.

پس، اگر افرادی را می‌بینیم که «نمازگزار غیرعفیف» یا «عفیف بی‌نماز» هستند، منتظر باشیم که ببینیم نهایتا کدام خصلت، تکلیف دیگری را یکسره می‌کند.

5) «الْمُصَلِّینَ ... الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»

نمازگزار کسی است که مبنای زندگی خود را ارتباط خود با خدا قرار داده؛ این ارتباط، کاری کرده که به جای اینکه مال‌پرستی و شهوت بر او حکومت کند (که با اندک سختی‌ای طاقت از دست بدهد، و در مقابل خوبی هایی که به او می‌رسد، خودخواهی و بخلش نقویت شود؛ معارج/19-22) او کنترل اموال و شهواتش را در دست دارد.

ثمره انسان‌شناسی

از مزایای ارتباط با خدا ین است که افق نگاه انسان را گسترش می‌دهد. کسی که با خدا ارتباط ندارد، افق نگاهش، زندگی دنیوی و مادی است؛ لذا وقتی سختی بدو می‌رسد بی‌تاب می‌شود و وقتی خوشی به او می‌رسد نمی‌گذارد دیگران هم از این خوشی بهره‌مند شوند. (معارج/20-21) اما کسی که ارتباط با خدا (نماز) را جدی می‌گیرد، افق نگاهش درباره زندگی تا آخرت کشیده می‌شود (معارج/26-28)؛ لذا هم کمک به نیازمندان را در راستای تعالی خود می‌بیند (معارج/24-25) و هم شهوت خویش را کاملا تحت کنترل دارد.



[1] . این روایت هم به این آیه مربوط می‌شود:

عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی سَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْهَا یَعْنِی الْمُتْعَةَ فَقَالَ لِی حَلَالٌ فَلَا تَتَزَوَّجْ إِلَّا عَفِیفَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» فَلَا تَضَعْ فَرْجَکَ حَیْثُ لَا تَأْمَنُ عَلَى دِرْهَمِکَ. (الکافی، ج‏5، ص453)

[2] . در همین مضمون این روایت هم قابل توجه است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْکُوفِیِّ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ عَفُّوا فَعَفَّتْ نِسَاؤُهُمْ وَ لَا تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ بَغَوْا فَبَغَتْ نِسَاؤُهُمْ وَ قَالَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ أَنَا اللَّهُ قَاتِلُ الْقَاتِلِینَ وَ مُفْقِرُ الزَّانِینَ أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِیَ نِسَاؤُکُمْ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ. (الکافی، ج‏5، ص554)

[3] . البته در بسیاری از روایات اصل بهشت رفتن را منوط به مراقبت از این دو کرده‌اند، از باب نمونه:

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا خِرَاشٌ قَالَ حَدَّثَنَا مَوْلَایَ أَنَسٌ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ مَنْ ضَمِنَ لِی اثْنَیْنِ ضَمِنْتُ لَهُ الْجَنَّةَ فَقَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا أَضْمَنُهُمَا لَکَ مَا هُمَا قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ضَمِنَ لِی مَا بَیْنَ لَحْیَیْهِ وَ مَا بَیْنَ رِجْلَیْهِ ضَمِنْتُ لَهُ الْجَنَّةَ. (معانی الأخبار، ص411)

صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَبِی خَالِدٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى النَّبِیَّ ص أَعْرَابِیٌّ فَقَالَ لَهُ أَوْصِنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ أُوصِیکَ بِحِفْظِ مَا بَیْنَ رِجْلَیْک‏ (الزهد، ص8)

 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أُوصِیکَ بِحِفْظِ مَا بَیْنَ رِجْلَیْکَ وَ مَا بَیْنَ لَحْیَیْکَ. (مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص60)

أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ الْأَوْدِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا یُدْخَلُ بِهِ النَّارُ مِنْ أُمَّتِیَ الْأَجْوَفَانِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْأَجْوَفَانِ قَالَ الْفَرْجُ وَ الْفَمُ وَ أَکْثَرُ مَا یُدْخَلُ بِهِ الْجَنَّةُ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ. (الخصال، ج‏1، ص78)