سفارش تبلیغ
صبا ویژن

34) یس (36) آیه 30 یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ

بسم الله الرحمن الرحیم

34) یس (36) آیه 30  یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن‏

ترجمه

دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای به نزدشان نیامد مگر اینکه روال را بر استهزای او گذاشتند. [= پیوسته او را مسخره می‌کردند]

نکاتی در ترجمه

1) «العباد»: «الـ» در کلمه «العباد» می‌تواند «الـ» عهد باشد (به معنای «این بندگانی که درباره‌شان در آیات قبل صحبت می‌کردیم» و می‌تواند «الـ» استغراق باشد (به معنای «همه بندگان») و ظاهرا هر دو معنا با هم قابل جمع است؛ یعنی در آیات قبل درباره این رویه در عده‌ای از بندگان سخن گفته، سپس در این آیه برای این گونه بندگان، که متاسفانه عمومیت هم دارد، اظهار تاسف کرده است.

2) «کانوا ...»: وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگی‌ای در آن فعل می‌کند که گویی قرار نیست فاعلش از آن وضعیت بیرون آید. در این گونه موارد غالبا به صورت فعل مضارع ترجمه می‌شود، اما چنین ترجمه‌ای معنا را کامل منتقل نمی‌کند و ظاهرا در زبان فارسی معادل معینی برای چنین ترکیبی نداریم. مترجمان قدیمی‌تر از تعابیری مانند «همی ... کردند» استفاده می‌کردند و به علت نامانوس بودن این تعبیر، برخی مترجمان در چنین مواردی با افزودن تعابیری مانند «پیوسته چنین است»، «روال بر این است»، «قرار بر این گذاشتند» «به جز ... کاری نمی کردند» و ... سعی می‌کنند بر این مشکل غلبه کنند.

3) «یستهزؤن»: «استهزاء» را «مسخره کردن» (معجم المقاییس اللغه 6/54) و «مزاح وشوخی مخفیانه» (مفردات، 841) دانسته‌اند اما تاکید کرده‌اند که به شوخی‌ای گفته می‌شود که در آن «تحقیر کردن» نهفته باشد (الفروق فی اللغه، 17) و برخی اصل معنای آن را هر سخن یا کاری که در آن تحقیر و اهانت نهفته باشد، قلمداد کرده‌اند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم 11/255). شاید بتوان آن را درست نقطه مقابل «جدی گرفتن» دانست.

حدیث

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

خَبَرٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ عَشْرٍ تَرْوِیهِ ... إِنَّا وَ اللَّهِ لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِنَا فَقِیهاً حَتَّى یُلْحَنَ لَهُ فَیَعْرِفَ اللَّحْنَ...

وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سَیُعْمِی خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا وَ لَکِنَّ الْحُجَّةَ یَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ کَمَا کَانَ یُوسُفُ یَعْرِفُ النَّاسَ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ ثُمَّ تَلَا «یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ».

الغیبة (نعمانی) ص142   http://lib.eshia.ir/15220/1/141

امام صادق علیه السّلام فرمود:

یک خبر که آن را عمیقا درک ‏کنى بهتر است از ده خبر که صرفا آن را روایت مى‏کنى، ... و به خدا سوگند، کسى از شیعیان خود را فقیه [= دارای فهم عمیق] نمى‏شماریم تا اینکه به رمز سخنى به او گفته شود و او آن رمز را دریابد، ... و بدانید که زمین از حجّت خداى عزّ و جلّ خالى نمى‏ماند ولى خداى عزیز بزودى دیده خلقش را از او نابینا مى‏سازد به خاطر ظلم و جورشان و زیاده‏روى آنان نسبت به خودشان، و اگر زمین یک ساعت از حجّت خدا خالى بماند اهل خود را فرو مى‏برد، لکن آن حجّت مردم را مى‏شناسد در حالی که او را نمى‏شناسند، چنان که یوسف مردم [= برادرانش] را مى‏شناخت و آنها او را نمى‏شناختند.

سپس تلاوت فرمود: «دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای به نزدشان نیامد مگر اینکه او را مسخره می‌کردند.»

ترجمه الغیبة للنعمانی ص199 (باب 10، حدیث2)  http://www.ghadeer.org/Book/362/58368

تدبر

1) این تنها موردی در قرآن کریم است که خود خداوند برای بندگان حسرت خورده است! پس اینکه فرستادگان خدا مسخره گرفته می‌شوند، حسرت‌بارترین واقعه برای انسان است.

2) آیا بر ما هم حسرت خواهند خورد؟! از کجا بفهمیم؟ هرکس که روز قیامت حسرت بخورد، کسی است که خدا در اینجا بر او حسرت خورده‌ است. اما چه کسی در آن روز حسرت می‌خورد؟ کسانی که هم و غم‌شان در محدوده دنیا تمام می‌شود و دیدار خدا را باور نمی‌کنند (انعام/31) و یا با مسخره بازی، از عمرشان بهره لازم را نمی‌برند (زمر/56).

 (یادآوری: برای خدا و آخرت کار کردن، صرفا نماز و روزه و ... نیست؛ یعنی هرکاری می‌کنیم خدا را در نظر بگیریم. مثلا کسب روزی حلال برای خانواده، در حد جهاد شمرده شده است)

3) مسخره کردن پیامبران صرفا به معنای ریشخند گرفتن آنان نیست؛ بلکه جدی نگرفتن و غیر مهم (حقیر) دانستن پیام ایشان هم مصداق مسخره گرفتن آن است. آیا ما پیام‌های خدا را جدی می‌گیریم؟

جدی گرفتن مثل وضعیت کسی است که بیماری حاد قلبی دارد و نزد دکتر می‌رود و دکتر نسخه می‌نویسد و پرهیز هم می‌دهد. وی چگونه در خوردن قرص‌ها و رعایت پرهیزها مراقبت می‌کند؟ آیا قلب ما سالم است؟ (علامت سلامتش، حضور قلب در نماز است. اگر سالم نیستیم نسخه را خیلی باید جدی بگیریم. البته گویی آنها که قلبشان سالم است جدی‌تر می گیرند تا امثال من!)

4)‌ متاسفانه معیار برخی برای انتخاب مطلب، جذابیت است؛ نه حقیقت. یادمان باشد حقیقت در بسیاری از موارد تلخ است؛ اما مبادا تلخ بودنش بهانه شود که آن را مسخره کنیم! کسی که ملاک انتخابش جذابیت است، منتظر است دلش را ببرند؛ و وقتی پیامبران چنین نمی‌کنند، آنها را مسخره می‌کند و ناتوان می‌شمرد؛ اما کسی که ملاک انتخابش حقیقت است؛ به حقیقت، حتی اگر تلخ باشد، دل می‌دهد.  (به حقیقت دل دادن = ایمان)

5) متاسفانه جدی نگرفتن حقیقت و رسولان الهی یک عادت شده است، نفرمود: «یستهزؤن»، فرمود: «کانوا یستهزؤن».

6) تمام انبیا مورد استهزا قرار گرفتند. «مِنْ رَسُولٍ» پس مبلّغان دینى در انتظار زخم زبان دیگران باشند. (قرائتی، تفسیر نور 9/537)

7) فرستاده الهی منحصر در پیامبر نیست. اگر همه اشیای عالم و همه وقایع عالم آیت خداست، پس همه چیز برایمان پیامی از جانب خدا دارد؛ تا اینکه ما چقدر اهل رمز باشیم! اگر فقیه (به معنای مورد نظر در حدیث) شویم، خواهیم دید هر کاری که در این عالم به ما ارجاع ‌شود، فرستاده‌ای از خداست؛ حتی مراجعه یک نیازمند.

حضرت علی ع فرمود: «نیازمند، فرستاده‌ی خداست؛ کسی که از او دریغ کرد، از خدا دریغ کرده . کسی که به او بخشید به خدا بخشیده است (نهج‌البلاغه، حکمت 304: إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّه‏)

8) برخی فرستادگان خدا را مسخره می‌کنند (مانند کسی که به پیامبر توهین می‌کند یا مسکین واقعی را از خود می‌راند) و برخی آیات خدا را مسخره می‌کنند (نساء/140): هر سخن و حکم خدا که رعایت نشود، مسخره کردن آیات (و بنابراین مسخره کردن فرستاده‌ی) خداست.

9) چرا مسخره کردن فرستاده خدا حسرت‌بارترین کار ممکن است؟ زیرا این فرستاده آمده که به ما کمک کند. به خاطر خودش نیامده و کار تکلف‌آمیز هم از ما نخواسته (ص/86) اگر برخی کارهایش سخت است چون اساسا رشد کردن سخت است (مثل کسی که می‌خواهد دکتری بگیرد). آنگاه کسی فقط این سختی‌ها را ببیند و فرستاده حقیقت را جدی نگیرد، واقعا جز به خودش به چه کسی ضرر زده؟

10) و در این پایان روز جمعه، آیا یادمان بود از آن فرستاده‌ای که امروز هم نیامد؟ آیا از فقدانش خلأیی احساس کردیم؟ آیا او را در زندگی‌مان جدی می‌گیریم؟ جدی گرفتن او صرفا به دعای ندبه و ... نیست؛ به این است که در تک‌تک لحظاتمان طوری زندگی کنیم که اگر او را دیدیم اصلا خجالت نکشیم. یکبار دیگر حدیث امام صادق ع را بخوانیم. چه ربطی است بین اهل رمز بودن، امام زمان ع، و این آیه؟ آیا وضع کسانی - که امام زمان ع را مسخره گرفته‌اند - جای حسرت ندارد؟