سفارش تبلیغ
صبا ویژن

288) سوره حجر (15) آیه 49 نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْ

بسم الله الرحمن الرحیم

288) سوره حجر (15) آیه 49  

 نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ

ترجمه

به بندگانم خبر بده که بدرستی این منم که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی‌ام.

 

 

سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و نیز درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را تسلیت عرض می‌کنم.

حقیر اگرچه سالهاست در حد درک و فهم خود، منتقد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بوده‌ام، اما بی‌انصافی است اگر کسی بخواهد به خاطر انتقاداتی که بر ایشان وارد بود، سالها خدمات ایشان به اسلام و نظام اسلامی را نادیده بگیرد.

«اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه‌ی ماست.

غفرالله لنا و له»


نکات ترجمه‌ای و نحوی

«نَبِّئْ» فعل امر از باب تفعیل از ماده «نبأ» است؛ و نبأ به معنای خبر بسیار مهمی است که غالبا مخاطب بدان آگاهی ندارد و درباره این ماده در جلسه 188 توضیح داده شد.

«الْغَفُورُ» صیغه مبالغه از ماده «غفر» است که این ماده به معنای پوشاندن و محو کردن اثر گناه است و در جلسه 183 درباره آن توضیح داده شد.[1]

«الرَّحیمُ» کلمه رحیم به معنای کسی است که رحمتش دائمی و همیشگی است ودرباره ماده «رحمت» در جلسه 89 توضیح داده شد.

«أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ» این عبارت شاید از موکدترین عبارات درباره غفران و رحمت الهی باشد؛ واضح‌ترین عوامل تاکیدی که در این عبارت کوتاه به کار رفته است، عبارتند از: «أنّ» + جمله اسمیه + ضمیر فصل (أنا) + آمدن «الـ» بر روی خبر (الْغَفُورُ الرَّحیمُ) که علاوه بر تاکید دلالت بر حصر نیز دارد + استفاده از صیغه مبالغه (الْغَفُورُ الرَّحیمُ، نه الغافر الراحم)

 

حدیث

1) از امام حسن عسکری از پدرشان (امام هادی ع) حدیثی طولانی درباره احتجاجات پیامبر ص با برخی از مشرکین نقل شده است. در فرازی از این حکایت، ابوجهل به پیامبر ص می‌گوید تو چگونه پیامبری در حالی که ما این همه تو را اذیت می‌کنیم و خدا عذابی بر ما نمی‌فرستد.

پیامبر اکرم ص فرمود: ابوجهل! آیا داستان حضرت ابراهیم خلیل ع را هنگامی که در ملکوت رفعت یافت، نمی‌دانی؟ همان که خداوند فرمود: «و این‌چنین به ابراهیم ع ملکوت آسمانها و زمین را نشان می‌دهیم تا از یقین‌کنندگان باشد» (انعام/75).

هنگامی که خداوند او را به آسمانها برد، دیدگانش را چنان قوت داد که آنچه در زمین مخفی و آشکار بود می‌دید؛

پس مرد و زنی را دید که مشغول فحشاء بودند، برای هلاکت آنها دعا کرد و آنها هلاک شدند؛

سپس دو نفر دیگر را دید و برای هلاکت آنها دعا کرد و آنها هم هلاک شدند؛

سپس دو نفر دیگر را دید و خواست برای هلاکت آنها هم دعا کند، خداوند به او وحی کرد: ابراهیم! از دعا کردن علیه بندگان و کنیزان من دست بردار، که «بدرستی که من کسی‌ام که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی‌ است» [هم] جبّار و [هم] بردبارم، گناهان بندگانم ضرری به من نمی‌زند، همان گونه که اطاعتشان سودی به من نمی‌رساند، و من آنها را برای تشفی خاطر و فرونشاندن خشمم عذاب نمی‌کنم آن گونه که تو کردی؛

پس از دعا کردن علیه بندگان و کنیزان من دست بردار، که همانا تو بنده‌ای انذاردهنده هستی، نه شریک در سلطنتم و نه دارای هیمنه بر من و نه بر بندگانم؛

و بندگانم در پیشگاه من سه دسته‌اند:

یا به جانب من توبه می‌کنند، پس توبه‌شان را می‌پذیرم و گناهانشان را می‌آمرزم و عیوبشان را پنهان می‌دارم؛

یا عذابم را از آنها بازمی‌دارم به خاطر اینکه می‌دانم از صلب آنها ذریه مومنی زاده خواهد شد و لذا به پدران و مادران کافر آنها رحم می‌آورم و عذابم را از آنها برمی‌دارم تا آن مومن از آنها زاده شود و هنگامی که اینها از آنها جدا شدند، عذابم بر آنها وارد، و بلایم بر آنها مستقر می‌گردد؛

و اگر نه این باشد و نه آن، کسی است که خودم برایش عذابی عظیم‌تر از آنچه تو نسبت بدانها روا می‌داری آماده کرده‌ام که عذاب من نسبت به بندگانم متناسب با جلالت و کبریای من است.

ابراهیم، مرا با بندگانم واگذار که من بدانها از تو مهربان‌ترم،

و مرا بابندگانم واگذار که من جبار و بردبار و عالم و حکیمم؛

امور آنها را بر اساس علم خود می‌گردانم و قضاء و قدرم را در آنها پیاده می‌سازم.

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری ع، ص513؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏1، ص36

عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع عن ابیه عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قال:...

... فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَبَا جَهْلٍ أَ مَا عَلِمْتَ قِصَّةَ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ لَمَّا رُفِعَ فِی الْمَلَکُوتِ؟ وَ ذَلِکَ قَوْلُ رَبِّی «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» (انعام/75) قَوَّى اللَّهُ بَصَرَهُ لَمَّا رَفَعَهُ دُونَ السَّمَاءِ حَتَّى أَبْصَرَ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْهَا ظَاهِرِینَ وَ مُسْتَتِرِینَ فَرَأَى رَجُلًا وَ امْرَأَةً عَلَى فَاحِشَةٍ فَدَعَا عَلَیْهِمَا بِالْهَلَاکِ فَهَلَکَا ثُمَّ رَأَى آخَرَیْنِ فَدَعَا عَلَیْهِمَا بِالْهَلَاکِ فَهَلَکَا ثُمَّ رَأَى آخَرَیْنِ فَدَعَا عَلَیْهِمَا بِالْهَلَاکِ فَهَلَکَا ثُمَّ رَأَى آخَرَیْنِ فَهَمَّ بِالدُّعَاءِ عَلَیْهِمَا فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ اکْفُفْ دَعْوَتَکَ عَنْ عِبَادِی وَ إِمَائِی فَ«أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» الْجَبَّارُ الْحَلِیمُ لَا یَضُرُّنِی ذُنُوبُ عِبَادِی کَمَا لَا تَنْفَعُنِی طَاعَتُهُمْ وَ لَسْتُ أَسُوسُهُمْ بِشِفَاءِ الْغَیْظِ کَسِیَاسَتِکَ فَاکْفُفْ دَعْوَتَکَ عَنْ عِبَادِی وَ إِمَائِی فَإِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ نَذِیرٌ لَا شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَا مُهَیْمِنٌ عَلَیَّ وَ لَا عِبَادِی وَ عِبَادِی مَعِی بَیْنَ خِلَالٍ ثَلَاثٍ إِمَّا تَابُوا إِلَیَّ فَتُبْتُ عَلَیْهِمْ وَ غَفَرْتُ ذُنُوبَهُمْ وَ سَتَرْتُ عُیُوبَهُمْ وَ إِمَّا کَفَفْتُ عَنْهُمْ عَذَابِی لِعِلْمِی بِأَنَّهُ سَیَخْرُجُ مِنْ أَصْلَابِهِمْ ذُرِّیَّاتٌ مُؤْمِنُونَ فَأَرِقُّ بِالْآبَاءِ الْکَافِرِینَ وَ أَتَأَنَّى بِالْأُمَّهَاتِ الْکَافِرَاتِ وَ أَرْفَعُ عَنْهُمْ عَذَابِی لِیَخْرُجَ ذَلِکَ الْمُؤْمِنُ مِنْ أَصْلَابِهِمْ فَإِذَا تَزَایَلُوا حَلَّ بِهِمْ عَذَابِی وَ حَاقَ بِهِمْ بَلَائِی وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ هَذَا وَ لَا هَذَا فَإِنَّ الَّذِی أَعْدَدْتُهُ لَهُمْ مِنْ عَذَابِی أَعْظَمُ مِمَّا تُرِیدُهُ بِهِمْ فَإِنَّ عَذَابِی لِعِبَادِی عَلَى حَسَبِ جَلَالِی وَ کِبْرِیَائِی یَا إِبْرَاهِیمُ خَلِّ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَأَنَا أَرْحَمُ بِهِمْ مِنْکَ وَ خَلِّ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَإِنِّی أَنَا الْجَبَّارُ الْحَلِیمُ الْعَلَّامُ الْحَکِیمُ أُدِیرُهُمْ بِعِلْمِی وَ أُنَفِّذُ فِیهِمْ قَضَائِی وَ قَدَرِی‏.

2) مرحوم علامه مجلسی (بحار‌الانوار، ج91، ص121-138) دعایی را از امام سجاد ع از «کتاب العتیق» غروی روایت کرده است که در فرازی از این دعا آمده است:

... خدایا ! وای بر من! وای بر من! از اینکه بر تو وارد شوم و بر من خشمگین باشی؛ آنگاه، چه چیزی می‌تواند تو را از من راضی کند؟ عمل نیکی در طاعت تو، از پیش نفرستاده‌ام که به خاطر آن سرم را بالا بگیرم یا زبانم به نطق آید؛

جز امید به تو چیزی ندارم، چرا که بتحقیق رحمت تو بر غضبت پیشی گرفته است: عفو کن، عفو کن، عفو کن، که خودت در کتابی که بر پیامبرت - صلوات و سلام تو بر او و بر خاندان او باد - نازل کردی، فرمودی «به بندگانم خبر بده که بدرستی این منم که بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی‌ام؛ و بدرستی که عذاب من است که عذابی دردناک است» (حجر/48-49)

پروردگارا ! راست گفتی، راست گفتی! جز حلم تو چیزی غضبت را رد نکند؛ و جز عفو تو پناهگاهی از عقوبتت وجود ندارد، و جز با تضرع به درگاهت، راه نجاتی از تو نیست ...

کتاب العتیق الغروی (به نقل از بحار الأنوار، ج‏91، ص123)

... إِلَهِی الْوَیْلُ لِی ثُمَّ الْوَیْلُ لِی إِنْ أَنَا قَدِمْتُ عَلَیْکَ وَ أَنْتَ سَاخِطٌ عَلَیَّ فَمَنْ ذَا الَّذِی یُرْضِیکَ عَنِّی لَیْسَ لِی حَسَنَةٌ سَبَقَتْ لِی فِی طَاعَتِکَ أَرْفَعُ بِهَا إِلَیْکَ رَأْسِی أَوْ یَنْطِقُ بِهَا لِسَانِی لَیْسَ لِی إِلَّا الرَّجَاءُ مِنْکَ فَقَدْ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ سَلَامُکَ نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ صَدَقْتَ صَدَقْتَ یَا سَیِّدِی لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَکَ إِلَّا حِلْمُکَ وَ لَا یُجِیرُ مِنْ عِقَابِکَ إِلَّا عَفْوُکَ وَ لَا یُنْجِی مِنْکَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَیْک‏...

شان نزول

درباره شان نزول این آیه روایت زیر یافت شد که چون سندی نداشت در کانال نیاوردم.

وَ رُوِیَ أَنَّ سَبَبَ نُزُولِ قَوْلِهِ تَعَالَى نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ بِقَوْمٍ یَضْحَکُونَ فَقَالَ أَ تَضْحَکُونَ فَلَوْ عَلِمْتُمْ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلًا وَ لَبَکَیْتُمْ طَوِیلًا فَنَزَلَ جَبْرَائِیلُ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ. (إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج‏1، ص109)

تدبر

توجه

 عبارت «غفور رحیم» در جلسه147 (إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ؛ یوسف/53) و جلسه184 (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛ نساء/100) و جلسه202 (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم؛ آل‌عمران/31‏) مطرح شده و در هریک تدبرهایی آمده که با به اینجا نیز می‌تواند مرتبط باشد. مباحث آن جلسات را به ترییب در صفحات زیر می‌توانید مشاهده کنید:

http://yekaye.ir/yusuf-012-053/

http://yekaye.ir/an-nisa-004-100/

http://yekaye.ir/ale-imran-003-31/

1) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»

در آیات قبل، شیطان اعدا کرد همه را گمراه می‌کند (جز مخلصین)؛ یعنی کاری می‌کند که در انسانها اصل بر جهنمی شدن باشد. خداوند در دو گام نشان داد که این گونه نیست و اصل بر بهشتی بودن است. در گام اول، اینکه او جز بر کسانی که خودشان پیرویش کنند سلطه‌ای ندارد؛ و لذا نه فقط مخلصین، بلکه همه تقوی‌پیشگان بهشتی‌اند. در گام دوم (آیه حاضر) با تاکیدات فراوان از پیامبر ص می‌خواهد که به عنوان یک خبر مهم (نبأ) به مردم بگوید که خداوند دارای دو صفت مغفرت (خطاپوشی) و رحمت (لطف و عنایتی، نه در ازای تلاش) هم هست، یعنی حتی گناهکاران هم ناامید نباشند.

سیاق آیات هم نشان می‌دهد که منظور از «بندگانم» نه فقط متقین، بلکه همه بندگان است (المیزان، ج12، ص180)؛ همانها که در آیه 42 به شیطان گفت تو بر بندگانم سلطه‌ای نداری.

2) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»

در تحلیل لغت «نبأ» گفته شده دلالت دارد بر خبری که اولا مهم باشد و ثانیا مخاطب از آن بی‌اطلاع باشد. غفور و رحیم بودن خدا چه اهمیت ویژه‌ای دارد که مردم از آن بی‌اطلاع‌اند؟

الف. در آیه قبل، بهشتی بودن تقوی‌پیشگان مطرح شد؛ و این آیه سخن از مغفرت و رحمت خداست. بله، اغلب مردم از این بی‌اطلاع‌اند که نه فقط تقوی‌پیشگان، بلکه بسیاری از گناهکاران را هم خدا مورد مغفرت و رحمت قرار می‌دهد. (البته نه هر گناهکاری، چنانکه در آیه بعد بر اینکه عذاب هم هست، تاکید کرد)

ب. عبارت «أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ» حاوی تاکیدات فراوان است (توضیح در نکات ترجمه گذشت). مردم شاید از مغفرت و رحمت خدا خبر داشته باشند، اما این اندازه گسترده و جدی بودنش را غالبا نمی‌دانند ویا باور نمی‌کنند. در برخی روایات وارد شده که روز قیامت بقدری خدا با مغفرت و رحمتش برخورد می‌کند که حتی شیطان هم طمع به بخشیده شدن پیدا می‌کند، اما زهی خیال باطل!

ج. شاید می‌خواهد هشدار دهد که با توجه به مغفرت (خطاپوشی) و رحمت (لطف و عنایتی، نه در ازای تلاش) شما کاملا خبر ندارید که چه‌کسی واقعا جهنمی می‌شود؛ پس، براحتی در مورد جهنمی شدن دیگران قضاوت نکنید.

(توجه: «براحتی» در مورد جهنمی شدن دیگران قضاوت نکردن، غیر از این است که «هیچگاه» امکان قضاوت نباشد. در آیات متعددی، قرآن کریم از نبخشیده شدن برخی گناهان (مثلا: توبه/80 ؛ نساء/48) و اینکه عده‌ای هستند که علاوه بر خدا انسانها هم آنها را لعن می‌کنند (مثلا: بقره/159؛ آل‌عمران/87) سخن گفته؛ یعنی اینها را هرکسی می‌تواند جهنمی بداند.)

د. ...

3) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»

خدا می‌گوید به مردم این خبر مهم را بده که من غفور و رحیمم؛ اما چرا این همه تاکید؟ («أنّ» + جمله اسمیه + ضمیر فصل (أنا) + «الـ» بر روی خبر + صیغه مبالغه)

الف. می‌خواهد بگوید هیچکس نمی‌تواند بر این مغفرت من حد و حدودی بزند و جز به مشیت خودم به هیچ چیزی محدود نمی‌شود (المیزان، ج12، ص180)

(توجه شود این سخن بدین معنا نیست که مشیت خدا بی‌ضابطه و بی‌حکمت است، بلکه تاکید بر غلبه مشیت بدین معناست که ممکن است حکمت‌هایی در کار باشد که عقل ما بدان نرسیده باشد.)

ب. ...

4)  «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»

«نَبِّئْ» فعل امر است و اگرچه دستورش در درجه اول به پیامبر اکرم ص است، اما وقتی هرکدام ما قرآن می‌خواند در واقع مخاطب کلام خدا قرار می‌گیرد: پس وظیفه همه ماست که بندگان خدا را مطلع کنیم از اینکه «خداوند قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً بسیار آمرزنده و دارای رحمتی همیشگی است»

پس، در رساندن این پیام، شما هم رسانه باشید!

5) «نَبِّئْ عِبادی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ»

«غفران» پوشاندنی است که اثر گناه را محو می‌کند. هر گناهی زخمی و آسیبی به روح می‌زند، و برخی توضیح داده‌اند که مغفرت در حقیقت پر کردن خلأهایی است که زخم روح است (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص50-52).

همچنین بر حسب آیات دیگر (احزاب/43)، «رحیم» بودن خدا هم صفتی است مربوط به مومنان، یعنی اگر کسی مومن باشد، مشمول این رحمت خاصه می‌شود.

 انسان در طول زندگیش اشتباهاتی دارد. اگر هر خطایی انجام داد، به صورت یک جراحت غیر قابل التیامی بماند، مایوس و ناامید خواهد شد. اما خداوند می‌خواهد بگوید که من غفور و رحیمم ولذا همه این خطاها قابل جبران است (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص143). یعنی هنگامی که گناهی از شما سر زد، اگر واقعا مومن باشید و از گناهی که کرده‌اید پشیمان، آنگاه می‌توانید دوباره خود را مشمول مغفرت و رحمت خاصه من کنید و بیایید در زمره بهشتیان.


 




[1] . «غفور» از ماده «غفر» است که در اصل در معنای «پوشاندن» به کار می‌رود چنانکه به پوششی که زیر کلاهخود بر سر می‌گذاشته‌اند «مِغفَر» گویند (کتاب العین، ج4، ص406؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص: 386) و برخی گفته‌اند معنای اصلی‌اش «محو کردن اثر شیء» است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏7، ص241)

در تفاوت «عفو» و «مغفرت» گفته شده که در عفو، شخص از مذمت و عذاب کردن منصرف می‌شود، و لذا در مورد انسان‌های عادی هم «عفو کردن و طلب عفو» به کار برده می‌شود؛ اما در مغفرت، گناهِ شخص را می‌پوشاند و آبروی او را نمی‌برد و در واقع، نحوه‌ای ساقط کردن عذاب است که نوعی پاداش دادن را در دل خود دارد، و لذا کلماتی همچون «مغفرت» و «استغفار» فقط در مورد خداوند به کار می‌رود. (الفروق فی اللغة، ص17 و 230)