286) سوره حجر (15) آیه 47 وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ
بسم الله الرحمن الرحیم
286) سوره حجر (15) آیه 47
وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ
ترجمه
و برکندیم آنچه از کینه در سینههای آنان بود، برادرانه بر تختهایی روبروی هماند.
میلاد امام حسن عسکری علیهالسلام مبارک باد
میخوانمت به طرز زمانهای کودکیم
بابای مهربانِ «امام زمان»، حسن
بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین
ای بانی زیارت ما شیعیان «حسن»
نکات ترجمهای
«نَزَعْنا» ماده «نزع» به معنای کندن و برکشیدن از جایگاه خود است که در جلسه 247 درباره این ماده توضیح داده شد.
«غِلّ»
از ماده «غلل» است. درباره اینکه اصل این ماده چیست، بین اهل لغت اختلاف است. ظاهرا در اصلِ این ماده، معنای خلال چیزی قرار گرفتن و نوعی ثبات ایجاد کردن، لحاظ شده است (معجم المقاییس اللغة، ج4، ص375) و ظاهرا به همین جهت است که برخی آن را به معنای چیزی که زره و واسطه چیز دیگر قرار گیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص610) ویا به معنای داخل کردن چیزی در چیز دیگر که موجب تغییر و تحولی در آن شود، دانستهاند (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج7، ص256). از مشتقات رایج این ماده در زبان عربی، «غَلل» است، که آبی است که بین درختان جاری است ویا «غلاله» که لباسی است که زیر لباس اصلی میپوشند.
این ماده جمعا 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است که از مشتقات قرآنی این کلمه میتوان از «غُلّ» و زنجیر (جمع آن: اغلال) نام برد [چیزی که بین اعضای بدن قرار میگیرد و مانع تحرک دلخواه آن میشود]؛ و در قرآن کریم، علاوه بر «غُل: زنجیر» و «اغلال: زنجیرها»، این معنا به صورت مفعول (مغلوله: دستبسته؛ اسراء/29؛ مائده/64) و فعل (غُلَّتْ أَیْدیهِم: دستانشان بسته باد؛ مائده/64؛ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ: بگیرید و در زنجیرش کنید، حاقه/30) هم به کار رفته است.
کاربرد دیگرش در قرآن کریم همین تعبیر «غِلّ» است که به معنای «کینه» و «دشمنی» میباشد که فعل آن بر وزن «غلَّ یغِلُّ» میباشد [که این فعل در قرآن به کار نرفته]؛ و توجه شود که وزن «غَلَّ یَغُلُّ»، که در قرآن کریم به کار رفته (وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ...: آلعمران/161) به معنای خیانت کردن میباشد (لسان العرب، ج11، ص499)
«سُرُر»
ماده «سرر» ظاهرا در دو معنا به کار میرود. یکی مخفی کردن (سِرّ) و دیگری به معنای «خالصِ» از هر چیزی است که سرور به معنای خوشحالی از این معنای دوم است از این جهت که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. (معجم المقاییس اللغة، ج3، ص68)[1]. «سُرر» جمع «سریر» است و به معنای جایگاه بلندمرتبه [تخت شاهانه] ای است که محل سرور میباشد (مجمعالبیان، ج6، ص520؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص404)
حدیث
1) زید بن ابی اوفی میگوید: بر رسول خدا ص در مسجدش وارد شدم (و سپس حکایت اینکه پیامبر ص بین مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد را نقل میکند؛ سپس میگوید)
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: جانم رفت پشتم شکست که دیدم کاری برای همه اصحابت انجام دادی غیر از من؛ اگر این ناشی از خشمی است که بر من گرفتهاید شما بزروگوار و صاحب اختیارید.
رسول خدا ص به او فرمود: به کسی که مرا به حق مبعوث کرد تو را به تاخیر نینداختم مگر برای خودم، چرا که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست؛ و تو برادر من و وارث منی.
علی ع گفت: رسول خدا ! چه چیزی از تو به ارث میبرم؟
فرمود: آنچه پیامبران قبل از من به ارث گذاشتند.
گفت: پیامبران قبل از تو چه به ارث گذاشتند؟
فرمود: کتاب خدا و سنت پیامبرشان؛ و تو همراه من در قصری در بهشت هستی، همراه با فاطمه، دخترم؛ و تو برادر و رفیق منی؛ سپس پیامبر ص تلاوت کردند: «برادرانه بر تختهایی روبروی هماند» همدیگر را در راه خدا دوست دارند و به همدیگر مینگرند.
این حدیث با سندهای متعدد و عبارات مشابه توسط شیعه (تفسیر فرات الکوفی، ص227-226[2]؛ الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین ع (لابن شاذان القمی)، ص77 [3]) و سنی (فضائل الصحابة، ج 2، ص666 [4]؛ مناقب ابن المغازلی، ص37 [5]؛ الثّقات (لابن حبان)، ج1، ص141 [6]؛ الاحاد و المثانی لابن ابی عاصم، ج5، ص170-172[7]؛ المعجم الکبیر للطبرانی، ج5، ص220-222[8]) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که در اینجا بر اساس یکی از منابع اهل سنت روایت شده، یعنی: فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل ج 2 ص638، حدیث1085
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الذَّارِعُ قثنا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: نا یَزِیدُ بْنُ مَعْنٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شُرَحْبِیلَ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَبِی أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ مَسْجِدَهُ، فَذَکَرَ قِصَّةَ مُؤَاخَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ بَیْنَ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ عَلِیٌّ، یَعْنِی لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: لَقَدْ ذَهَبَتْ رُوحِی، وَانْقَطَعَتْ ظَهْرِی، حِینَ رَأَیْتُکَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِکَ مَا فَعَلْتَ غَیْرِی، فَإِنْ کَانَ هَذَا مِنْ سَخَطٍ عَلَیَّ، فَلَکَ الْعُتْبَى وَالْکَرَامَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ، مَا أَخَّرْتُکَ إِلَّا لِنَفْسِی، فَأَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی، وَأَنْتَ أَخِی وَوَارِثِی» ، قَالَ: وَمَا أَرِثُ مِنْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَا وَرَّثَ الْأَنْبِیَاءُ قَبْلِی» ، قَالَ: وَمَا وَرَّثَ الْأَنْبِیَاءُ قَبْلَکَ؟ قَالَ: " کِتَابَ اللَّهِ، وَسُنَّةَ نَبِیِّهِمْ، وَأَنْتَ مَعِی فِی قَصْرٍ فِی الْجَنَّةِ، مَعَ فَاطِمَةَ ابْنَتِی، وَأَنْتَ أَخِی وَرَفِیقِی، ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ» (الحجر/47) الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ.
2) در کتب اهل سنت روایتی نقل شده است که:
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: رسول خدا ! کداممان را بیشتر دوست داری؟ مرا یا فاطمه را؟
فرمود: فاطمه نزد من محبوبتر از توست و تو برایم عزیزتر از فاطمهای! و گویی که من تو هستم؛ و تو را میبینم که در بر حوض [کوثر] ایستاده مردم را سیراب میکنی و آنجا ظرفهایی به اندازه تعداد ستارگان مهیاست و همانا من و تو و حسن و حسین و فاطمه و عقیل و جعفر در بهشتیم «برادرانه بر تختهایی روبروی هم» آن گونه که هیچکس پشت همنشینش را نمیبیند.
المعجم الاوسط للطبرانی، ج7، ص343، ح7675 ؛ مجمع الزّوائد: ج 9، ص173؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1، ص325
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ کَثِیرٍ، ثَنَا سَلْمَى بْنُ عُقْبَةَ الْحَنَفِیُّ الْیَمَامِیُّ، ثَنَا عِکْرِمَةُ بْنُ عَمَّارٍ، عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکَ: أَنَا أَمْ فَاطِمَةُ؟ قَالَ: فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ، وَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْهَا، وَکَأَنِّی بِکَ وَأَنْتَ عَلَى حَوْضِی تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ، وَإِنَّ عَلَیْهِ لَأَبَارِیقَ مِثْلَ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ، وَإِنِّی وَأَنْتَ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَفَاطِمَةُ وَعَقِیلٌ وَجَعْفَرٌ فِی الْجَنَّةِ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ، وَأَنْتَ مَعِی وشِیعَتُکَ فِی الْجَنَّةِ؛ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ» (الحجر/47) لَا یَنْظُرُ أَحَدُهُمْ فِی قَفَا صَاحِبِهِ.[9]
3) از امام صادق ع در ضمن روایتی طولانی خطاب به شیعیان واقعی نقل شده است:
به خدا سوگند شمایید که خداوند عز و جل دربارهتان فرمود: «و برکندیم آنچه از کینه در سینههای آنان بود، برادرانه بر تختهایی روبروی هماند» همانا شیعیان ما صاحبان چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل؛ بدانید که همه خلایق این گونهاند، جز اینکه خداوند چشمان [دل] شما را باز کرد و چشمان آنها [= دشمنان اهل بیت ع] را کور گرداند.
الکافی، ج8، ص214-215؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص244
260- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قال: ...
أَنْتُمْ وَ اللَّهِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» إِنَّمَا شِیعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْیُنِ عَیْنَانِ فِی الرَّأْسِ وَ عَیْنَانِ فِی الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ کُلُّهُمْ کَذَلِکَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَکُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. [10]
این احادیث را برای رعایت اختصار در کانال نگذاشتم:
4) نامهای را که امیرالمومنین ع به محمد بن ابیبکر و مردم مصر نوشته، با این جملات به پایان رسانده است:
الغارات (ط - القدیمة)، ج1، ص159؛ الأمالی (للمفید)، ص269؛ الأمالی (للطوسی)، ص31
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَایَةَ قَالَ: کَتَبَ عَلِیٌّ ع إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ مِصْر:...
...جَعَلَ اللَّهُ خُلَّتَنَا وَ إِیَّاکُمْ خُلَّةَ الْمُتَّقِینَ وَ وُدَّ الْمُخْلَصِینَ وَ جَمَعَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی دَارِ الرِّضْوَانِ «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ أَحْسِنُوا یَا أَهْلَ مِصْرَ مُؤَازَرَةَ مُحَمَّدٍ وَ اثْبُتُوا عَلَى طَاعَتِکُمْ تَرِدُوا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ ص.
5) در برخی کتب اهل سنت این حدیث نبوی هم روایت شده است:
الایمان لابن منده، ج2، ص814؛ شعب الایمان (ابوبکر بیهقی)، ج1، ص531 [11]
أَنْبَأَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَأَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ أَیُّوبَ، قَالَا: ثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّى، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمِنْهَالِ، ثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، ثَنَا سَعِیدُ بْنُ أَبِی عَرُوبَةَ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَبِی الْمُتَوَکِّلِ النَّاجِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذِهِ الْآیَةِ: «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غَلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرَرٍ مُتَقَابِلِینَ» (الحجر/47) ، قَالَ: یَخْلُصُ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الصِّرَاطِ فَیُحْبَسُونَ عَلَى قَنْطَرَةٍ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَیُقْتَصُّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ مَظَالِمُ کَانَتْ بَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیَا، حَتَّى إِذَا هُذِّبُوا، وَنُقُّوا أَذِنَ لَهُمْ فِی دُخُولِ الْجَنَّةِ، فَوَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَأَهْدَى بِمَنْزِلِهِ فِی الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فِی الدُّنْیَا.
تدبر
1) «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»
شاید اگر در زندگی خود بنگریم حجم عظیمی از مشکلات ما ناشی از کدورتهایی است که بین ما و دیگران وجود دارد؛ و بهشت جایی است که:
1. بین افرادش هیچ کینه و کدورتی نیست (نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ)؛
و روابط آنجا، نه فقط عادلانه، بلکه:
2. برادرانه (إِخْواناً)، و
3. در اوج سرور و شادی (عَلى سُرُرٍ)، و
4. همهکارها روبروی هم و بدون هرگونه پنهانکاری است (مُتَقابِلینَ)
خداوند چنین بهشتی را روزی همه ما گرداند؛ انشاءالله.
2) «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً ...»
ممکن است بهشتیان در دنیا به خاطر سوءتفاهمها و ... نسبت به هم کینه و کدورتی در دل داشته باشند؛ اما وقتی بدانها گفته میشود وارد بهشت شوید، هرآنچه از کینه و کدورت و دشمنی در سینههای آنان بوده، از دل آنها کنده میشود و در بهشت، در کمال صفا و بدون هیچ کدورتی از هم، برادرانه در برابر هم قرار میگیرند.
ثمره انسانشناسی
وجود کدورت و کینه بین دو گروه همواره بدین معنا نیست که یکی بر باطل است؛ چرا که ممکن است درواقع، ممکن است انسانهای بسیار خوب و برحق (که همان بهشتیان هستند) در همین دنیا نسبت به هم کدورت و کینه پیدا کنند؛ که البته در قیامت که همه حقایق آشکار میشود، این کدورت رفع میشود و معلوم میشود کدورت آنها بجا نبوده و مثلا ریشه در تحلیل اشتباهی از وضع همدیگر داشته است.[12]
3) «... عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»
آوردن تعبیر «روبروی هماند» چه نکتهای دارد؟
الف. چنانکه از عبارت پایانی حدیث2 نیز فهمیده میشود، این تعبیر به طور استعاری اشاره دارد به اینکه، برخلاف افرادی که در دلشان غِل و کینه است، در بهشت کسی [از پشت سر] دنبال عیبهای دیگران نمیگردد (المیزان، ج12، ص177)
ب. اشاره است به آنکه در آنجا غیبت و پشت سر یکدیگر بدگویی کردن وجود ندارد. (تفسیر خسروی، ج5، ص131)
ج. شاید اشاره است که هیچ پنهانکاریای در آنجا در کار نیست؛ و انسانها نیازی به مخفی کردن آنچه در درون دارند، ندارند.
د. ...
4) «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً ...»
کینه توزى با برادرى سازگار نیست، برای اینکه برادری حاصل شود باید کینهها و کدورتها را کنار گذاشت. (تفسیر نور، ج6، ص338)
5) «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»
آیات سوره حجر از مساله خلقت انسان شروع کرد بلافاصله سراغ شیطان رفت و دو دسته اصلیای را که به خاطر اغوای شیطان در عالم پدید میآیند، برشمرد و آنگاه سراغ سرنوشت نهایی این دو دسته رفت:
وقتی سخن از پیروان شیطان شد، بیان شد که «وعدهگاه» آنها جهنم است (که بنوعی دلالت میکند بر وضعیت نهایی آنها) که برای ورودشان، هفت درب اختصاص یافته است. اما وقتی سخن از تقویپیشگان شد، از اینکه آنان در بهشتها و چشمهسارها «هستند» (که بنوعی دلالت میکند بر وضعیت فعلی آنها) سخن به میان آمد؛ و با اینکه میدانیم بهشت هم، نه یک درب، بلکه درهای متعددی دارد (ص/50؛ زمر/73) اما نهتنها در اینجا سخنی از درهای متعدد به میان نیامد و فقط از ورود سلامت و ایمن سخن گفته شد (آیه 46)؛ بلکه بر اینکه اگر دلخوریای هم قبلا نسبت به همدیگر داشتهاند برداشته میشود، تاکید گردید (آیه47).
نکته تخصصی انسانشناسی
شاید بتوان گفت تحلیل فوق نشان میدهد که هر دو گروه در میان خود انواعی دارند و اختلافاتی میانشان هست؛ در جهنمیان این اختلاف و تعددشان که موجب آزارشان میشود، همچنان باقی است؛ اما بهشتیان، اگرچه اختلاف دارند، و حتی در دنیا نیز به دلایل مختلف از همدیگر دلخور بودهاند، اما دیگر هیچ اختلافی که مایه رنجششان شود، باقی نمیماند؛ و لذا در آیه قبل بر ورود سلام و ایمن آنها تاکید کرد و در این آیه بر اینکه همه کدورتهای بین آنها را میزداییم.
[1] البته برخی خواستهاند سرور را هم به همان معنای سر برگردانند و گفته اند از این جهت سرور است که خوشحالیای است که انسان در خود مخفی میکند (المفردات، ص405) ویا از این جهت برمیگردد که سر به معنای مخفی و باطن است و از همین جا معنای «خالص» که باطن هر چیزی است گرفته شده و از اینجا معنای «سرور» [طبق توضیح معجم مقاییس) گرفته شده است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج5، ص104) اما در مورد اول مشتقاتی مثل «سریر» نشان میدهد که سرور لزوما به معنای خوشحالی مخفی نیست و سخن دو هم بوضوح تکلفآمیز است.
[2] . متن احادیث مذکور همگی در یک صفحه اینجا جا نمیشد. لذا اگر خواستید همه را در لینک زیر ببینید
http://yekaye.ir/al-hegr-15-47/
[9] . این دو حدیث هم در کتب اهل سنت در همین راستاست:
1) حَدَّثَنَا أَبُو سَعْدٍ السَّعْدِیُّ إِمْلَاءً فِی الْجَامِعِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ السَّقَّاءِ بِوَاسِطٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ حَمَّادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الضَّیْفِ قَالَ: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ أَبِی حَکِیمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَنِ الْکَلْبِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ حَمْزَةَ، وَ جَعْفَرٍ وَ عَقِیلٍ وَ أَبِی ذَرٍّ، وَ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ الْمِقْدَادِ، وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص413)
2) حَدَّثَنِی أَبِی، نا سُفْیَانُ، عَنْ أَبِی مُوسَى وَهُوَ إِسْرَائِیلُ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: " فِینَا وَاللَّهِ نَزَلَتْ {وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ (السنة لعبدالله بن احمد بن حنبل، ج2، ص573؛ فضائل الصحابة، ج2، ص597)
[10] احادیث زیر هم همگی در مقام تطبیق این آیه بر شیعیان است (همچنین حدیثی که در پاورقی جلسه281 آمد)
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکِسَائِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عَلَى کَتِفِهِ مِطْرَفٌ مِنْ خَزٍّ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا یُثَبِّتُ اللَّهُ شِیعَتَکُمْ عَلَى مَحَبَّتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ [قَالَ] أَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ قَلْبُکَ قَالَ بَلَى [إلا] إِنَّ فِی قَلْبِی قَرْحَةً [فَرْحَةً] ثُمَّ قَالَ لِخَادِمٍ لَهُ ائتنی [آتِنِی] بَیْضَةً [فَأَتَاهُ بِبَیْضَةٍ] بَیْضَاءَ فَوَضَعَهَا عَلَى النَّارِ حَتَّى نَضِجَتْ ثُمَّ أَهْوَى بِالْقِشْرِ فِی النَّارِ [وَ] قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی أَنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ هَوَى مُبْغِضُونَا فِی النَّارِ هَکَذَا ثُمَّ أَخْرَجَ صُفْرَةً فَأَخَذَهَا [فَوَضَعَهَا] عَلَى کَفِّهِ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّا لَصَفْوَةُ اللَّهِ کَمَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ صُفْرَةُ هَذِهِ الْبَیْضَةِ ثُمَّ دَعَا بِخَاتَمِ فِضَّةٍ فَخَالَطَ الصُّفْرَةَ مَعَ الْبَیَاضِ وَ الْبَیَاضَ مَعَ الصُّفْرَةِ ثُمَّ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ آبَائِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ شِیعَتُنَا هَکَذَا بِنَا مُخْتَلِطِینَ وَ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ قَالَ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ. (تفسیر فرات الکوفی، ص227)
عن محمد بن مروان عن أبی عبد الله ع قال لیس منکم رجل و لا امرأة إلا و ملائکة الله یأتونه بالسلام، و أنتم الذین قال الله: «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» (تفسیر العیاشی، ج2، ص244)
[12] . آقای قرائتی مطلب را این گونه توضیح دادهاند: «قهر و نارضایتى و عدم تحمّل یکدیگر، همه جا نشانه حقّ بودن یکى و باطل بودن دیگرى نیست؛ زیرا گاهى دو نفر با اینکه اهل بهشت هستند و هدفى مقدّس دارند، لکن هر کدام از یک زاویه به مسئله مىنگرند و کار دیگرى را باطل مىپندارند و نسبت به او عصبانى مىشوند، که در قیامت همه کدورتها با اراده خداوند زدوده مىشود». (تفسیر نور، ج6، ص338)