سفارش تبلیغ
صبا ویژن

281) سوره حجر (15) آیه 42 إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْه

بسم الله الرحمن الرحیم

281) سوره حجر (15) آیه 42  

إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ

ترجمه

در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری، مگر کسی که تو را پیروی کند، از آن گمراهان.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«سُلْطانٌ» درباره این کلمه در جلسه 253 توضیح داده شد که به معنای سیطره یافتنی است که با قهر و غلبه همراه باشد.

http://yekaye.ir/al-aaraf-7-33/

«مِنَ الْغاوینَ» «من» من بیانیه است (المیزان، ج14، ص168) یعنی بیان می‌کند چه کسانی از ابلیس تبعیت می‌کنند؛ و «غاوی» اسم فاعل از ماده «غوی» است که در جلسه 278 درباره‌اش توضیح داده شد؛ و «غاوین» جمع آن است.[1]

حدیث

1) روایت شده که از امام صادق ع و نیز از امام باقر ع در مورد تفسیر آیه «در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری» سوال شد؛ فرمودند:

خداوند [به شیطان] می‌فرماید: در اختیار تو نیست که آنها را وارد در بهشت ویا آتش کنی.

تفسیر العیاشی، ج‏2، ص242

[عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ][2] عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ أَ رَأَیْتَ‏قَوْلَ اللَّهِ «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ‏» مَا تَفْسِیرُ هَذَا؟ قَالَ قَالَ اللَّهُ إِنَّکَ لَا تَمْلِکُ أَنْ تُدْخِلَهُمْ جَنَّةً وَ لَا نَاراً.

2) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند که می فرماید: «در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری»، روایت شده است که:

او [= شیطان] بر این جماعت خاص [= شیعیان] هیچ گونه تسلطی ندارد.

کسی عرض می‌کند: فدایت شوم، با اینکه در میان آنها آن چیزهایی است که خودتان هم می‌دانید؟ [اشاره به گناهان آنها]

می‌فرمایند: منظورم این گونه که گمان کردی نیست. [مراد] آیه این بود که تو بر آنان سلطه‌ای نداری که کفر را محبوب و ایمان را مبغوض آنان قرار دهی.

معانی الأخبار، ص158؛ المحاسن، ج‏1، ص171؛ تفسیر العیاشی، ج‏2، ص243

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ قَالَ لَیْسَ لَهُ عَلَى هَذِهِ الْعِصَابَةِ خَاصَّةً سُلْطَانٌ قَالَ قُلْتُ وَ کَیْفَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ فِیهِمْ مَا فِیهِمْ قَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا قَوْلُهُ لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ أَنْ یُحَبِّبَ إِلَیْهِمُ الْکُفْرَ وَ یُبَغِّضَ إِلَیْهِمُ الْإِیمَانَ. [3]

3) از امام صادق ع از طریق پدرانشان روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند:

هنگامی که مرا [در سفر معراج] به آسمانها بردند، ... نگاهم افتاد به بقعه‌ای از زمین در کنار کوهی سرخ که خوش‌رنگ‌تر بود از رغفران و خوش‌بوتر از مشک؛ و در آنجا پیرمردی بود که «بُرنُس»ی [نوعی کلاه خاص] بر سر داشت. به جبرئیل گفتم: این بقعه‌ سرخی که خوش‌رنگ‌تر از رغفران و خوش‌بوتر از مشک است، چیست؟

گفت: این بقعه شیعه تو و شیعه وصی تو، حضرت علیّ ع است.

گفتم: آن پیرمردی که برنس بر سر دارد، کیست؟

گفت: ابلیس است.

گفتم: از آنها چه می‌خواهد؟

گفت: می‌خواهد که آنان را از ولایت امیرالمومنین ع بازدارد و آنان را به فسق و فجور بخواند.

گفتم: مرا به سمت آنان ببر. پس سریعتر از برق جهنده و نگاه درخشان مرا به سمت آنان برد. گفتم: «قُم» [= بلند شو] ای ملعون! و [اگر می‌خواهی سراغ کسی بروی،] شریک دشمنان آنها در اموال و اولاد و همسرانشان بشو، چرا که [در مورد] شیعه من و شیعه علی ع، «تو سلطه‌ای بر آنها نداری».

و بدین سبب، [آن سرزمین] «قم» نامیده شد.

علل الشرائع، ج‏2، ص572

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ الْفَضْلُ بْنُ عَامِرٍ الْأَشْعَرِیُّ قَالا حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ مُقْبِلٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ حَمَلَنِی جَبْرَئِیلُ عَلَى کَتِفِهِ الْأَیْمَنِ فَنَظَرْتُ إِلَى بُقْعَةٍ بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَاءَ أَحْسَنَ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ فَإِذَا فِیهَا شَیْخٌ عَلَى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ.

فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ مَا هَذِهِ الْبُقْعَةُ الْحَمْرَاءُ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْیَبُ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ؟

قَالَ بُقْعَةُ شِیعَتِکَ وَ شِیعَةِ وَصِیِّکَ عَلِیٍّ.

فَقُلْتُ مَنِ الشَّیْخُ صَاحِبُ الْبُرْنُسِ ؟

قَالَ إِبْلِیسُ.

قُلْتُ فَمَا یُرِیدُ مِنْهُمْ؟

 قَالَ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّهُمْ عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَى الْفِسْقِ وَ الْفُجُورِ.

 فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَهْوِ بِنَا إِلَیْهِمْ.

فَأَهْوَى بِنَا إِلَیْهِمْ أَسْرَعَ مِنَ الْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ الْبَصَرِ اللَّامِعِ.

 فَقُلْتُ قُمْ یَا مَلْعُونُ فَشَارِکْ أَعْدَاءَهُمْ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ وَ نِسَائِهِمْ فَإِنَّ شِیعَتِی وَ شِیعَةَ عَلِیٍّ «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» فَسُمِّیَتْ قُمْ. [4]

تدبر

1) «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ»

شیطان ادعا کرد که همه را گمراه می‌کند جز بندگان مخلص؛ خداوند در پاسخ نشان داد که اوضاع آن طور که ابلیس می‌خواهد نیست (حدیث1)؛ بلکه شیطان، نه فقط بر بندگان مخلص، بلکه بر هیچیک از بندگان خدا تسلط پیدا نخواهد کرد، مگر بر گمراهانی که خودشان از او تبعیت کنند.

به تعبیر علامه طباطبایی:

شیطان،

1. بندگان خدا را به مخلصین محدود می‌کند و معتقد است بر همه (غیر از مخلصین) تسلط دارد؛

2. برای خود و ترفندهای خود، اثری قائل است که گمان می‌کند اوست که همه را می‌فریبد؛

2. اغوای انسانها را کاری ابتدایی از جانب خود قلمداد می‌کند.

 اما خداوند همه این ادعاها را رد کرده، مساله را معکوس معرفی می‌کند، بدین صورت که:

1. همگان بنده خدا و خارج از سلطه شیطان‌اند و فقط کسی که با اختیار خود راه پیروی او را در پیش گیرد، تحت سلطه او قرار می‌گیرد.

2. شیطان هیچ استقلالی از خود و توانی برای اثرگذاری ندارد و خداست که (به خاطر پیروی عده‌ای از ابلیس) اجازه سلطه ابلیس بر آنها را می‌دهد.

3. این اجازه اغوای انسانها، اجازه‌ای ابتدایی به ابلیس نیست که هرکس را بخواهد بتواند اغوا کند؛ بلکه این اجازه تنها در مورد کسانی داده می‌شود که خودشان ابتداء دنبال ابلیس راه بیفتند. (المیزان، ج14، ص166-167)

2) «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ...»

خدا فرمود: «بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری» و نفرمود «تو بر بندگانم سلطه‌ای نداری»؛ یعنی ابتدا یک تاکیدی بر «بندگانم کرد» بعد جمله مربوط به تسلط نداشتن شیطان بر آنان را بیان فرمود. چرا؟

الف. شاید می‌خواهد بگوید:‌ شما فقط یک کار باید بکنید تا از سلطه شیطان در امان باشید: اینکه «بنده من» باشید.

ثمره اخلاقی

اگر دقت کنیم که شیطان «بندگان مخلص تو» را استثناء کرد و خدا در پاسخ، «بندگانم» را ذکر کرد، چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که اگرچه اخلاص خیلی انسان را بالا می‌برد؛ اما برای اینکه شیطان بر ما تسلط پیدا نکند، اگر نمی‌توانیم «بنده مخلص خدا» باشیم، دست کم «بنده خدا» باشیم.

حکایت

در احوالات شیخ جعفر شوشتری نقل شده است که یکبار ایشان منبر رفتند و گفتند: مردم! من امروز می‌خواهم سخنی بر خلاف گفته انبیاء و اولیاء بگویم!

مردم تعجب کردند.

فرمود: تمام انبیاء مردم را به توحید دعوت کرده‌اند، ولی من می‌خواهم شما را به شرک دعوت کنم . همه انبیاء و اولیاء می گفتند: کار را فقط برای خدا انجام دهید، اما من می‌خواهم بگویم خدا را نیز در کارهایتان شریک کنید!

شما که موحد نمی شود و دل را مخصوص خدا نمی کنید، دست کم گوشه‌ای از دلتان را به خدا بسپارید! دربست دل را به غیر خدا ندهید، چرا که روزی پشیمان می شوید!

(بر درگاه دوست، مصباح یزدی، ج1، ص255)

ب. ...

3) «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ ...»

شیطان بر بندگان خدا سلطه ندارد. او تنها و تنها وسوسه می‌کند. اگر کسی به وسوسه او دل می‌دهد و از او تبعیت می‌کند، تقصیر خودش است؛ چنانکه روز قیامت هم وقتی جهنمیان نزدش می‌روند که تقصیرها را بر دوش او بیندازند، می‌گوید: من سلطه‌ای بر شما نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و خودتان آمدید. (ابراهیم/22)

4) «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ»

هیچ بنده‌ای از بندگان خدا نیست که شیطان ابتدائاً بر او سلطه‌ای داشته باشد؛ اما وقتی کسی از شیطان تبعیت کرد، کم‌کم شیطان بر او مسلط می‌شود و آنگاه بر او سلطه پیدا می‌کند.

ثمره اخلاقی

همان گونه که انسانهایی هستند که چشم و گوش و همه اجزای بدنشان چنان خدایی شده که جز اراده خدا از آنها صادر نمی‌شود؛ عده‌ای هم ممکن است با تبعیت از ابلیس چنان تحت تسلط وی قرار گیرند که جز کاری شیطانی از آنها صادر نشود. شاید تعبیر «شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏» که در قرآن کریم آمده، اشاره به همین افراد باشد. (انعام/112)

5) «... إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ»

«مِن» در اینجا «من» بیانیه است (المیزان، ج14، ص168)؛ یعنی بیان می‌کند که آن کسانی که از ابلیس پیروی می‌کنند، همگی «غاوین» هستند؛ یعنی تنها کسی پیروی ابلیس می‌شود که که راه حقیقت را گم کرده باشد و سردرگم شود.

ثمره در فلسفه دین

 اسلام - برخلاف اغلب دین‌های موجود - بر تحقیقی بودن مسلمان شدن اصرار می‌ورزد و تقلید را فقط در فروع دین (احکام عملی) مجاز می‌شمرد، نه در اصول دین (اعتقادات و باورهای اصلی).

ریشه‌اش همین است که اولا واقعا خود را منطبق بر حقیقت می‌داند؛ و ثانیا باور دارد که اگر کسی با صدق نیت دنبال حقیقت باشد، حتما به حقیقت خواهد رسید، زیرا فقط «غاوین» یعنی کسانی که مسیر حقیقت را رها کرده‌اند، از شیطان پیروی خواهند کرد.



[1] . «إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ» «الا» را دو گونه تحلیل کرده‌اند: می تواند استثنای متصل باشد (یعنی آن گروه از آن کل استثنا شده باشد) که این معنای متداول استثناء است یعنی: تو از میان بندگانم، تنها بر گمراهانی که از تو پیروی کنند، تسلط داری؛ و می‌تواند استثنای منقطع باشد (یعنی آن کل به خودی خود هیچ استثنایی ندارد و آن گروه به دلیل دیگری مشمول آن حکم نمی‌شود)، یعنی تو مطلقا بر بندگانم تسلط نداری؛ اما اگر گمراهی از او پیروی کرد، با این کارش زمینه تسلط او بر خود را مهیا می‌کند. (مجمع‌البیان، ج6، ص519؛ الجدول فی اعراب القرآن، ج14، ص244) علامه طباطبایی، از استثنای متصل دفاع کرده (که در این دفاع معنای ظریف و دقیقی را ارائه می‌دهند) اما استثنای منفصل را قبول ندارند (المیزان، ج14، ص168-169). اگرچه نقد ایشان بر برخی از معانی‌ای که مبتنی بر استثنای منفصل مطرح شده، اما به نظر می‌رسد برخی دیگر از آنها با تقریر قویتری قابل دفاع باشند (بویژه مورد آخر) و لذا می‌توان هر دو معنا را در نظر گرفت.

[2] این عبارت در نقل بحارالانوار (ج60، ص254) از تفسیر عیاشی موجود است اما در متن فعلی تفسیر عیاشی که در متن آدرسش داده شده وجود ندارد.

[3] دو حدیث زیر هم مضمونی نزدیک به حدیث فوق دارند:

1) فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ‏ أَبُو بَصِیرٍ وَ قَدْ أَخَذَهُ نَفَسُهُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَبِرَ [کَبِرَتْ‏] سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَذَکَرَ کَلَاماً فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ وَ شِیعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ.

تفسیر فرات الکوفی، ص226؛ (البته این حدیث با طول و تفصیل بیشتری و گاه با سندهای متفاوت در منابع زیر هم آمده است: الکافی، ج‏8، ص35؛ دعائم الإسلام، ج‏1، ص78؛ الإختصاص، (للمفید) ص106)

2) عن أبی بصیر قال: سمعت جعفر بن محمد ع و هو یقول نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ وَ بَیْتِ النِّعْمَةِ وَ بَیْتِ الْبَرَکَةِ وَ نَحْنُ فِی الْأَرْضِ بُنْیَانٌ وَ شِیعَتُنَا عُرَى الْإِسْلَامِ وَ مَا کَانَتْ دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا لَنَا وَ شِیعَتِنَا وَ لَقَدِ اسْتَثْنَى اللَّهُ إِلَى یَوْمِ‏ الْقِیَامَةِ إِلَى إِبْلِیسَ فَقَالَ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان‏ (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص243)

[4] . در همین راستا، احادیث زیر هم قابل توجه‌اند:

1) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَذْکُرُ فِی حَدِیثِ غَدِیرِ خُمٍّ أَنَّهُ لَمَّا قَالَ النَّبِیُّ ص لِعَلِیٍّ ع مَا قَالَ وَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ صَرَخَ إِبْلِیسُ صَرْخَةً فَاجْتَمَعَتْ لَهُ الْعَفَارِیتُ فَقَالُوا یَا سَیِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ فَقَالَ وَیْلَکُمْ یَوْمُکُمْ‏ کَیَوْمِ عِیسَى وَ اللَّهِ لَأُضِلَّنَّ فِیهِ الْخَلْقَ قَالَ فَنَزَلَ الْقُرْآنُ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ صَرَخَ إِبْلِیسُ صَرْخَةً فَرَجَعَتْ إِلَیْهِ الْعَفَارِیتُ فَقَالُوا یَا سَیِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ الْأُخْرَى فَقَالَ وَیْحَکُمْ حَکَى اللَّهُ وَ اللَّهِ کَلَامِی قُرْآناً وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ لَأُلْحِقَنَّ الْفَرِیقَ بِالْجَمِیعِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ قَالَ صَرَخَ إِبْلِیسُ صَرْخَةً فَرَجَعَتْ إِلَیْهِ الْعَفَارِیتُ فَقَالُوا یَا سَیِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ وَ اللَّهِ مِنْ أَصْحَابِ عَلِیٍّ وَ لَکِنَّ بِعِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ یَا رَبِّ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمُ الْمَعَاصِیَ حَتَّى أُبَغِّضَهُمْ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الَّذِی بَعَثَ بِالْحَقِّ مُحَمَّداً لَلْعَفَارِیتُ وَ الْأَبَالِسَةُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَکْثَرُ مِنَ الزَّنَابِیرِ عَلَى اللَّحْمِ وَ الْمُؤْمِنُ أَشَدُّ مِنَ الْجَبَلِ وَ الْجَبَلُ یُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْفَأْسِ فَیُنْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یُسْتَقَلُّ عَلَى دِینِه‏ (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص301)

2) عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، أَنَّهُ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُؤْتَى بِإِبْلِیسَ فِی سَبْعِینَ غُلًّا وَ سَبْعِینَ کَبْلًا، فَیَنْظُرُ الْأَوَّلُ إِلَى زُفَرَ فِی‏ عِشْرِینَ وَ مِائَةِ کَبْلٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَةِ غُلٍّ، فَیَنْظُرُ إِبْلِیسُ فَیَقُولُ: مَنْ هَذَا الَّذِی أَضْعَفَهُ اللَّهُ الْعَذَابَ وَ أَنَا أَغْوَیْتُ هَذَا الْخَلْقَ جَمِیعاً. فَیُقَالُ: هَذَا زُفَرُ. فَیَقُولُ: بِمَا جُدِرَ لَهُ هَذَا الْعَذَابُ؟!. فَیُقَالُ: بِبَغْیِهِ عَلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ. فَیَقُولُ لَهُ إِبْلِیسُ: وَیْلٌ لَکَ أَوْ ثُبُورٌ لَکَ!، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَعَصَیْتُهُ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَجْعَلَ لِی سُلْطَاناً عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَلَمْ یُجِبْنِی إِلَى ذَلِکَ، وَ قَالَ: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ وَ مَا عَرَفْتُهُمْ حِینَ اسْتَثْنَاهُمْ إِذْ قُلْتُ: وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ فَمَنَیْتَ بِهِ نَفْسَکَ غُرُوراً، فَیُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ الْخَلَائِقِ فَیُقَالُ لَهُ: مَا الَّذِی کَانَ مِنْکَ إِلَى عَلِیٍّ وَ إِلَى الْخَلْقِ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ عَلَى الْخِلَافِ؟!. فَیَقُولُ الشَّیْطَانُ وَ هُوَ زُفَرُ لِإِبْلِیسَ: أَنْتَ أَمَرْتَنِی بِذَلِکَ. فَیَقُولُ لَهُ إِبْلِیسُ: فَلِمَ عَصَیْتَ رَبَّکَ وَ أَطَعْتَنِی؟ فَیَرُدُّ زُفَرَ عَلَیْهِ مَا قَالَ اللَّهُ: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ. إِلَى آخِرِ الْآیَة (تفسیر العیاشی، ج‏2، ص223)

3) أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو الْبَقَاءِ إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْبَصْرِیُّ بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ فِی الْمُحَرَّمِ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الدُّبَیْلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ کَثِیرٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ أَبُو سَلَمَةَ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی رَاشِدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ وَائِلٍ الْقُرَشِیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَفْصٍ الْمَدَنِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ أَرْطَاةَ قَالَ: لَقِیتُ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَضْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِوَصِیَّةٍ أَوْصَانِی بِهَا یَوْماً هِیَ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا؟ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ: قَالَ لِی عَلِیٌّ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَاد...

یَا کُمَیْلُ اذْکُرْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى لِإِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللَّه‏...

...یَا کُمَیْلُ إِنَّ لَهُ فِخَاخاً یَنْصِبُهَا فَاحْذَرْ أَنْ یُوقِعَکَ‏ فِیهَا یَا کُمَیْلُ إِنَّ الْأَرْضَ مَمْلُوءَةٌ مِنْ فِخَاخِهِمْ فَلَنْ یَنْجُوا مِنْهَا إِلَّا مَنْ تَثَبَّتَ بِنَا وَ قَدْ أَعْلَمَکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ لَنْ یَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا عِبَادُهُ وَ عِبَادُهُ أَوْلِیَاؤُنَا یَا کُمَیْلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ یَا کُمَیْلُ انْجُ بِوَلَایَتِنَا مِنْ أَنْ یَشْرَکَکَ فِی مَالِکَ وَ وَلَدِکَ کَمَا أُمِرَ یَا کُمَیْلُ لَا تَغْتَرَّ بِأَقْوَامٍ یُصَلُّونَ فَیُطِیلُونَ وَ یَصُومُونَ فَیُدَاوِمُونَ وَ یَتَصَدَّقُونَ فَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُوَفَّقُونَ یَا کُمَیْلُ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّ الشَّیْطَانَ إِذَا حَمَلَ قَوْماً عَلَى الْفَوَاحِشِ مِثْلَ الزِّنَاءِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ مِنَ الْخَنَى وَ الْمَآثِمِ حَبَّبَ إِلَیْهِمُ الْعِبَادَةَ الشَّدِیدَةَ وَ الْخُشُوعَ وَ الرُّکُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ السُّجُودَ ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلَى وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُون‏ (بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ص28)