278) سوره حجر (15) آیه 39 قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی
بسم الله الرحمن الرحیم
278) سوره حجر (15) آیه 39
قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ
ترجمه
گفت: پروردگارا ! به [ازای] اینکه مرا اغوا کردی، حتماً و قطعاً برایشان در زمین [اشیاء و امور را] زیبا جلوه میدهم و حتماً و قطعاً همگیشان را اغوا میکنم.
نکات ترجمهای و نحوی
«بما أغوَیتَنی» = «بـ» سببیت یا قسم + «ما» مصدری + أغویتَ: اغوا کردی + «ن» وقایه + «ی»: مرا .
درباره حرف «بـ» در «بِما أَغْوَیْتَنی» گفتهاند میتواند باء سببیت باشد (یعنی به سبب اینکه مرا اغوا کردی، من هم ...) یا باء قسم (یعنی: به اینکه مرا اغوا کردی سوگند میخورم که من...) (مجمعالبیان، ج6، ص519؛ إعراب القرآن و بیانه، ج5، ص239)[1]
«لَأُغْوِیَنَّهُمْ» قبلا هم در مورد این عبارت و هم درباره ماده «غوی» توضیحاتی داده شد که به طور خلاصه «غوی» به معنای قرار گرفتن در مسیر شر و فساد است به نحوی که کسی که دچار «غیّ» شده گویی در حجابی فرو رفته که دیگر توان دیدن حقیقت را ندارد و در فارسی شاید نزدیکترین تعبیر برای آن «سر در گمی» باشد. (جلسه141)[2]
«لَأُزَیِّنَنَّ» = «لـ» قسم + «اُزَیِّنَ: زینت میدهم» + «ن» ثقیله برای تاکید.
«اُزَیِّنَ» صیغه متکلم وحده از فعل ثلاثی مزید (باب «تفعیل: تزیین») از ماده «زین» است که قبلا درباره «زینت» توضیح داده شد که زیباییای است که به شیء ضمیمه میکنند تا زیبا به نظر برسد (نکات ترجمه در جلسه 50 ؛ و تدبرهای3 و 4 در جلسه150)
«فی الارض» را برخی «حال» دانستهاند (إعراب القرآن و بیانه، ج5، ص239) یعنی در حالی که در زمین هستند برایشان [امور را] زینت میدهم.
توجه
عبارت «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ» قبلا در جلسه141 (قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ؛ ص/82) مطرح شد و احادیث و تدبرهایی در آنجا گذشت که مجددا تکرار نمیشود. (از لینک زیر میتوانید آنها را مرور کنید)
تنها نکتهای که جای تعجب دارد این است که در آنجا عنوان «نکات ترجمهای و نحوی» باز کرده و همین عبارت فوق را توضیح داده بودم (همان توضیحاتی که در فوق، برای این عبارت و برای کلمه «اغوی»» گذشت) و این توضیحات در فایل جلسه 1395-5 (که در پایان مرداد بارگذاری کرده بودم؛ لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1682
و نیز در صفحه وبلاگی که همان روز بارگذاری کردم وجود دارد (لینک زیر)؛
http://yekayehqurandarrooz.parsiblog.com/Posts/144/
اما وقتی به محل مربوطه در کانال مراجعه کنید، اثری از آن نمییابید! (لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1517
حدیث
1) یکی از خطبههای امیرالمومنین ع به خطبه قاصعه (به معنای خوار شمردن، یا تشنگی را از بین بردن) معروف است که ابتدای آن در جلسه 233، حدیث1 گذشت. حضرت در ادامه میفرمایند:
پس بندگان خدا بپرهیزید از دشمن خدا که شما را به بیمارى خود مبتلا گرداند، و با بانگ خویش بر انگیزاند و سوارگان و پیادگان خود را بر سر شما کشاند. به جانم سوگند که براىتان تیر تهدید را بر چله کمان گذاشت، و کمان را سخت کشید، شما را نشانه کرد و از جاى نزدیک تیر بر شما افکند، و «گفت: پروردگارا ! به اینکه مرا اغوا کردی، حتماً برایشان در زمین [امور و اشیاء را] زیبا جلوه میدهم و قطعاً همگیشان را اغوا میکنم.» درباره غیب و از روى گمان سخنى گفت و تیری در تاریکی انداخت، اما فرزندان نژادپرستی و برادران تعصبورزی و سواران مرکب تکبر و جهالت، دعوی او را راست از کار درآوردند.
نهج البلاغة، خطبه192
و من خطبة له ع تسمى القاصعة قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع
فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ وَ أَن یَسْتَفِزَّکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ وَ أَغْرَقَ بِکُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ وَ قَالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ قَذْفاً بِغَیْبٍ بَعِیدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیبٍ فَصَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِیَّةِ وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِیَّةِ وَ فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیَّة.
تدبر
1) «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»
ابلیس بعد از اینکه مهلتی که میخواست از خدا گرفت، برنامهاش را در دو بند اعلام کرد: زینت دادن آنچه در زمین است (تا انسان دلبسته زمین شود و از آسمانی بودن خویش غافل گردد) و اغواگری. در سوره ص که آیاتش بسیار شبیه اینجاست، برنامهاش را فقط «لأغوینهم أجمعین» (ص/82؛ جلسه 141) اعلام کرد و این نشان می دهد برنامه اصلی او همان اغواگری است؛ و زینت دادن آنچه در زمین است، نه کاری مستقل، بلکه مهمترین راهکار وی در اغواگری میباشد؛ خصوصا اگر توجه شود که معنای دقیق اغواگری آن است که شخص را چنان سردرگم کنند که توان تشخیص حقیقت را نداشته باشد و مسیر شر و فساد را در پیش گیرد.
جالب اینجاست که این اقدام خود را هم اینچنین توجیه کرد که با خدا مقابله به مثل میکند: چون خدا با دستور سجده به آدم، او را اغوا کرده، او هم در نتیجه انسانها را اغوا میکند!
2) «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ ...»
شیطان میخواهد انسانها را اغوا کند، در عین حال شروع سخن خود را با «ربِ: پروردگارم» قرار میدهد. این نشان میدهد که:
الف. او میداند که حتی اغواگری وی - همانند هر فعل دیگری که هر مخلوقی انجام دهد - خارج از حیطه ربوبیت خدا نیست، و مشیت خداوند بر همه چیز حاکم است.[3]
ب. در عین حال، باز ایمان ندارد.
ج. در عین حال، باز دست از مخالفت با خدا برنمیدارد.
د. در عین حال، افتخار میکند به اینکه خلاف دستورات خدا انجام دهد و مردم را از راه خدا باز دارد. (تاییدی بر تدبر1 در جلسه276)
ه. ...
3) «رَبِّ ... أَغْوَیْتَنی...»
ابلیس دچار تکبر بود و به آدم حسادت ورزید و به این دو جهت بود که خود را از آدم برتر دید و بر او سجده نکرد؛ اما وقتی خدا او را لعنت کرد و از درگاه خویش راند، نه خود، بلکه پروردگار خود را مقصر شمرد و گفت «پروردگارم، ... مرا اغوا کردی ...»
ثمره اخلاقی
کسی که مبتلا به خودبزرگبینی شود، هیچگاه خود را مقصر نمیبیند؛ و بالاخره کسی را پیدا میکند (اگر هیچکس نبود، خود خدا را) که ریشه گناه خود را تقصیر او بیندازد.
4) «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی ... لَأُغْوِیَنَّهُمْ ...»
حتی شیطان هم وقتی میخواهد شیطنت خویش را (که همان اغواگری است) انجام دهد، اول میکوشد کار خود را توجیه کند، حتی در مقابل خدا؛ و جالب اینجاست که برای این توجیهگری از اطلاعات خداشناسی خود کمک میگیرد: خدا پروردگار همه چیز، از جمله پروردگار من است؛ پس اگر من اغوا شدم، به ربوبیت او بوده؛ پس حال که او با ربوبیتش مرا اغوا کرد، من هم حق دارم دیگران را اغوا کنم.
اما توجیه وی باطل است؛ زیرا اقتضای همین ربوبیت خدا این بوده که او را به صورت موجودی مختار بیافریند؛ و ربوبیت خدا زمانی سلب مسئولیت میکند که به او اختیار نمیداد. (و اینکه «چرا خدا چنین اجازهای به او داد»، در جلسه141، تدبر5 توضیح داده شد)
ثمره اخلاقی
شیطان میداند که خدا رب اوست، در عین حال، این علمش نهتنها مایه ارتقای او نشد، بلکه دستاویز سوءاستفادههای بعدی هم او شد.
خدا رحمت کند امام عزیزمان را که میفرمود:
«اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» هرچه انباشتهتر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند.» (صحیفه امام خمینی، ج13، ص420)
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=13&page=420
5) «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»
مهمترین ترفند شیطان برای اغوای انسانها، زینت دادن «در زمین» است تا انسانها از حقیقت آسمانی خویش غافل گردند (تدبر1). کلمه «زینت» در جایی به کار میرود که چیزی به وسیله چیز دیگر زیبا نشان داده شود. (توضیح در «نکات ترجمه»)
در این عبارت مخاطب این تزیین (= انسانها) و محل این تزیین (در زمین) را بیان کرد؛ اما زینت دادنِ «چه چیزی» و «به وسیله چه چیزی»؟
الف. چه چیزی را؟ فعل «اُزَیِّنَ» چون متعدی است نیاز به مفعول دارد که مفعولش در اینجا محذوف است؛ برخی گفتهاند آن مفعول محذوف کلمه «باطل» است (باطل را برایشان در زمین زینت میدهم) (مجمع البیان، ج6، ص519) ویا کلمه «معاصی» است (الکشاف، ج2، ص578) اما میتوان کلمات دیگری هم در تقدیر گرفت مثلا: «دنیا» ، «باقی ماندن و زندگی در زمین» و «آنچه در زمین است»؛ و بلکه «همه چیزها [اشیاء] و همه کارها [امور]» که بتواند انسان را به زمین مشغول، و از آسمان غافل کند، میتواند مصداق آن باشد.
ب. به وسیله چه چیزی؟ چون شیطان، شیطان است خود را در رسیدن به هدف، مقید به هیچ قاعده اخلاقی نمیبیند؛ پس علیالقاعده از هر وسیلهای که بتواند او را به مقصودش برساند، استفاده میکند.
نکتهای برای تامل بیشتر
راستی! آیا دقت کردهاید که در دوره مدرن، «هنر»ها چه اندازه با ترویج بیدینی و بیاخلاقی گره خوردهاند؟! مثلا «سینما» که بنوعی جامع بسیاری از هنرهای گوناگون است، آیا در مقیاس جهانی، اولویت اصلی این هنر، دور کردن انسان از واقعیت (جولانگاه عقل) و بردن در فضای مَجاز و خیال (غلبه وهم) و سیطره دادن فضای شهوت و غضب (سکس و خشونت) نیست؟!
6) «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»
این آیه از مواردی است که بخوبی نشان میدهد کلمه «زمین» (و در نتیجه مقابل آن، یعنی آسمان) در قرآن کریم، همواره به معنای زمین فیزیکی (در مقابل آسمان فیزیکی) نیست؛ و تعبیر زمین به معنای کل دنیا در برابر عوالم مافوق است: ابلیس که گفت : در زمین زینت میدهم و همه را اغوا میکنم، قطعا منظورش این نبود که اگر کسی با سفینه مثلا به ماه برود از زینتگری و اغوای ابلیس در امان خواهد بود! [4]
7) «قالَ رَبِّ ... لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»
شیطان با تاکیدات آنچنانی بر اغوا کردن همگان تاکید کرد و فقط (در آیه بعد) بندگان مخلَص (یعنی معصومین) را استثناء کرد. از همین استثناء هم معلوم میشود که منظورش صرفا انجام عملیات اغوا کردن (صرف نظر از اینکه اثر کند یا نه) نیست (چون موارد متعددی داریم که حتی سراغ پیامبران هم رفته) بلکه منظورش اثر کردن این اغوا و فریب خوردن همگان - غیر از مخلَصین - است.
آیا واقعا راست میگوید؟ و آیا میتوان گفت که همگان - غیر از مخلَصان- لااقل تا حدودی سر در گم میشوند؟
آیه 42 همین سوره به صراحت بطلان این سخن را نشان میدهد و معلوم میشود که این صرفا یک گمان و آرزویی از جانب ابلیس بوده، هرچند با توجه به آیات دیگر (مثلاَ سبأ/20) و برخی روایات (مثلا خطبه قاصعه، همین جلسه، حدیث1) برخی از افراد کاری میکنند گمان ابلیس در مورد آنها درست از کار درآید. (انشاءالله توضیح بیشتر در تدبرهای همان آیه خواهد آمد.)
[1] . هرچند برخی این دومی را چندان موجه نمیدانند، از این جهت که اغواگری قداستی ندارد که به آن سوگند یاد شود (المیزان، ج12، ص161) البته شاید بتوان چنین پاسخ داد که این سوگند از زبان شیطان است و برای شیطان، این قداست دارد!
[2] وقتی به کانال تلگرام مراجعه کردم، در کمال تعجب دیدم در جلسه 141 این مطلب وجود ندارد با اینکه در فایلهای بحث که اتفاقا در کانال هم بارگذاری کردهام (فایل 1395-5) این مطالب وجود داشت. به هر حال چون آن مطالب را با اصلاح مختصری مجددا در کانال گذاشتم در اینجا هم میآورم:
«لَأُغْوِیَنَّهُمْ» = لـَ + أغوی + نّ + هم عبارت «لَأُغْوِیَنَّهُمْ» جواب قسم است که لام آن لام قسم و نون مشدد در انتهای آن برای تاکید است و لذا دو تاکید در این عبارت به کار رفته است.
«أغوی» از ماده «غوی» است (مصدر: غیّ و غوایه) که چون به باب إفعال رفته، متعدی شده است. «غیّ» درست نقطه مقابل «رشد» است (بقره/256؛ اعراف/146) برخی تعریف آن را بر همین اساس دانستهاند که اگر «رشد» به معنای قرار گرفتن در مسیر صلاح و رستگاری است، «غیّ» قرار گفتن در مسیر شر و فساد است (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم7/ 287). پس اصل این کلمه به معنای فروافتادن در جهل و گمراهی است (کتاب العین4/ 456 ؛ المحیط فی اللغة، ج5، ص149)؛ و برخی اصل آن را برگرفته از تعبیر «غَوِیَ الفصیل» دانستهاند که در مورد [شتر] شیرخوارهای به کار میرود که یا به خاطر اینکه او را از شیر گرفتهاند ویا به خاطر اینکه بیش از حد توانش شیر خورده است، به هلاکت کشیده شده است. (کتاب العین4/ 456) همچنین برخی معتقدند که کلمه «غوایه» به نحوی از کلمه «غیابة» (به معنای غبار و ظلمتی که روی امور را میپوشاند) اشتقاق یافته و گویی کسی که دچار «غیّ» شده در حجابی فرو رفته که دیگر توان دیدن حقیقت را ندارد (معجم المقاییس اللغة4/ 399؛ أساس البلاغة/459). مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد که تفاوت ظریفی بین «غیّ» و «ضلالت» وجود دارد (نجم/2) و درباره این تفاوت گفتهاند که «غیّ» درجه خفیفتری از «ضلالت» و به نحوی مقدمه آن است؛ یعنی ضلالت، وقوع در باطل است، اما «غیّ» قرار گرفتن در مسیری است که سرانجامش به باطل میرسد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم7/ 287 ؛ الفروق فی اللغة/208) با این اوصاف، شاید بتوان «سردرگمی» را معادل خوبی برای «غیّ» دانست.
«لَأُغْوِیَنَّهُمْ» = «لـ» برای قسم یا جواب قسم + أغوی: اغوا میکنم + نّ ثقیله برای تاکید + «هُم: آنها را». با توجه به اینکه هم لام قسم آمده و هم نون ثقیله، لذا دو تاکید در این عبارت به کار رفته است. و تعبیر «اجمعین» تاکیدی دیگر است بر ضمیر «هُم: آنها»
[3] . اینکه شیطان «اغواگری» را به خدا نسبت داده و خدا این عبارتش را پاسخ نداده، موجب شده که بحثهای شدیدی بین مفسران درگیرد که معنای اغواگری خدا نسبت به شیطان چیست؛ و گاه اقوال بعضا عجیب و بوضوح نادرستی ارائه شده (مثلا اینکه این نشان میدهد خدا کار قبیح هم انجام میدهد و....) و علامه طباطبایی هم در پاسخ گفتهاند این اغوا همان لعنی است که خدا به خاطر اقدامش در حق او انجام داد (المیزان، ج12، ص161). در حالی که به نظر میرسد این توجیه هم خروج از معنای ظاهری باشد و به نظر میرسد با توجه به آنچه در تدبرهای 2تا 4 گفته شد، نیازی به این توجیهات نیست. شیطان برای توجیه اقدام خود، به یک نکته صحیح در خداشناسی - ربوبیت مطلق خدا و اینکه مشیت خدا حاکم بر همه چیز است- استناد کرده اقتضای همین ربوبیت خدا این بوده که او را به صورت موجودی مختار بیافریند؛ و ربوبیت خدا زمانی سلب مسئولیت از شیطان میکند و توجیه وی را موجه میسازد که به او اختیار نمیداد.
[4] . این مطلبی است که از قدیم برخی بر آن تاکید کردهاند چنانکه ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه (ج13، ص141) به مناسبتی به این آیه میرسد و میگوید: «و أما لفظة الأرض فالمراد بها هاهنا الدنیا التی هی دار التکلیف کقوله تعالى «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» لیس یرید به الأرض بعینها بل الدنیا و ما فیها من الملاذ و هوى الأنفس.»