227) سوره بقره (2) آیه 37 فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّه
بسم الله الرحمن الرحیم
227) سوره بقره (2) آیه 37
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ
ترجمه
پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد، و او را توبه داد (ویا: توبهاش را پذیرفت)؛ بدرستی که تنها اوست که بسیار توبهپذیر و دارای رحمتی همیشگی است.
نکات ترجمهای و نحوی
«تَلَقَّى»: از ماده «لقی» یا «لقو» میباشد که یکی از معانی این ماده «به دیدار هم نائل شدن» و «به هم رسیدن» (ملاقات و توافی) (معجم المقاییس اللغة، ج5، ص261) و به تعبیر برخی به معنای «در مقابل هم قرار گرفتن» و «با هم برخورد کردن» (مقابله و مصادفه) میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص745). باب تفعل دلالت بر «قبول حالتی که ماده لفظ بر آن دلالت میکند» (= مطاوعه) دارد و لذا «تلقی» به معنای قبول این حالت ملاقات است، و ظاهرا به همین مناسبت، «تلقّی» را به معنای «به استقبال کسی رفتن» دانستهاند (المحیط فی اللغة، ج6، ص28؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص745) که وقتی در مورد شیئی به کار میرود علیالقاعده به معنای پذیرش و قبول آن چیز با روی باز میباشد. «تلقی کلام» را گرفتن و قبول کردن یک کلام، و تعبیر «تلقی من ربه کلمات» را به معنای با روی خوش به استقبال آن کلمات رفتن و آنها را گرفتن و بدان عمل کردن دانستهاند (مجمع البحرین، ج1، ص378)
«تابَ عَلَیْهِ، التَّوَّابُ»
ماده «توب» در اصل به معنای رجوع و بازگشت میباشد که غالبا در مورد رجوع از گناه به کار میرود. وقتی این کلمه در مورد انسان به کار میرود به معنای رجوع انسان از گناهان به سوی خداست و لذا غالبا با حرف اضافه «الی» میآید (تاب الی الله)؛ اما وقتی در مورد خدا به کار میرود، با تعبیر «علی» میآید (تاب الله علی عبده) که به معنای این است که خداوند از موضع بالا و البته با فضل و رحمت و مغفرتش به جانب بندهاش برمیگردد. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج1، ص400) تعبیر «تاب الله علیه» را غالبا به معنای «خدا توبهاش را پذیرفت» دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص169؛ المصباح المنیر، ج2، ص78) و برخی به معنای «اعطای توفیق توبه از جانب خداوند» دانستهاند (الصحاح) و حق این است که در هر دو معنا به کار میرود (تاج العروس، ج1، ص328) و در قرآن کریم هم مواردی به وضوح در معنای اول (فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ؛ مائده/39) و مواردی به وضوح در معنای دوم (تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا؛ توبه/118) و در مواردی دوبار در یک آیه و ظاهرا هربار به یکی از این دو معنا به کار رفته است (لَقَدْ تابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزیغُ قُلُوبُ فَریقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِ؛ توبه/117).
تعبیر «فتاب علیه» در آیه حاضر ظرفیت معانی متعددی را دارد؛ و از مصادیق جالب برای امکان استعمال یک لفظ در چند معنا میتواند باشد:
1. فاعل تاب «خدا» باشد و منظور از «علیه» دادن توفیق توبه به آدم. یعنی خدا به آدم توفیق توبه داد.
2. فاعل تاب «خدا» باشد و منظور از «علیه» قبول توبه آدم؛ یعنی خدا توبه آدم را پذیرفت.
3. فاعل تاب «خدا» باشد و ضمیر «علیه» به «آنچه خدا به آدم داد» برگردد، یعنی خدا با این کلمات، آدم را توبه داد.
4. فاعل تاب «خدا» باشد و ضمیر «علیه» به «آنچه خدا به آدم داد» برگردد، یعنی خدا با این کلمات، توبه آدم را قبول کرد.
5. فاعل تاب «آدم» باشد و ضمیر «علیه» به «آنچه خدا به آدم داد» برگردد، یعنی بر اساس آنچه خدا به او داد (= این کلمات) آدم توبه کرد.
«تواب» هم صیغه مبالغه از «توبه» است، که هم در مورد بنده (بقره/222) و هم در مورد خداوند (بقره/37 و 54 و 128 و 160، توبه/104 و 118) به کار میرود؛ که در اولی به معنای انسانی است که زیاد توبه میکند و دومی به این جهت به خداوند گفته میشود که مرتب توبه بندگان را میپذیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص169) و بسیار به آنها توفیق توبه میدهد.[1] برخی گفتهاند این مبالغه در کثرت قبول توبه از جانب خدا است [یعنی مبالغه در کمیت] و میتواند منظور این است که گناهان بسیار عظیم را هم میبخشد [مبالغه در کیفیت] (مجمع البیان، ج1، ص200)
جمله «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» مشتمل بر تاکیدات فراوانی است: «إنّ» آوردن + ضمیر فصل (هو) + آوردن «الـ» بر روی خبر (التواب الرحیم)، که نکته اخیر، علاوه بر تاکید، دلالت بر حصر هم میکند. (ضمنا دو گونه تحلیل نحوی برای این جمله ممکن است. یکی اینکه «هو» را ضمیر فصل بگیریم و «التواب» را خبر إنّ بدانیم؛ دوم اینکه «هو» را مبتدا و «التواب» را خبر آن و جمله «هو التواب» را هبر إنّ به حساب آوریم. (اعراب القرآن و بیانه، ج1، ص88) (در هر دو حالت، «ه» اسم ان است و «الرحیم» هم خبر دوم است و میتوان آن را صفت برای التواب دانست که البته احتمال ضعیفی است).
حدیث
1) از یکی از دو امام (باقر و صادق) علیهماالسلام درباره این سخن خداوند عز و جل که «پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد» روایت شده است که: [آدم] گفت: «هیچ خدای جز تو نیست خدایا تو منزهی، و حمد شایسته توست؛ من بد کردم و به خود ستم نمودم، پس مرا ببخش که تو بهترین بخشندهای؛ هیچ خدای جز تو نیست خدایا تو منزهی، و حمد شایسته توست؛ من بد کردم و به خود ستم نمودم، پس بر من رحم کن که تو رحمکنندهترین رحمکنندگانی؛ هیچ خدای جز تو نیست خدایا تو منزهی، و حمد شایسته توست؛ من بد کردم و به خود ستم نمودم، پس تو مرا بپذیر که تو بسیارتوبهپذیر و رحیمی» و در روایتی دیگر چنین آمده است که منظور از این کلمات این بود که از خدا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین - که صلوات خدا بر ایشان- تقاضایش را مطرح کرد.
الکافی، ج8، ص305
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ صَاحِبِ الشَّعِیرِ عَنْ کَثِیرِ بْنِ کَلْثَمَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ» قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ فَاطِمَةَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ.[2]
2) صفوان جمال می گوید:
بر امام صادق ع وارد شدم در حالی که داشت این آیه را میخواند: «پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد، و او را توبه داد (ویا: توبهاش را پذیرفت)؛ بدرستی که تنها اوست که بسیار توبهپذیر و دارای رحمتی همیشگی است.»
پس، رو کرد به من و فرمود: صفوان! بدرستی که خداوند متعال به آدم الهام کرد تا نگاهی به جانب عرش انداخت، پس پنج شبح از نور دید که خداوند را تسبیح و تقدیس میگفتند. آدم گفت: پروردگارا ! اینها کیانند؟
فرمود: آدم! برگزیده من از میان خلایقم؛ اگر آنها نبودند، نه بهشتی را میآفریدم و نه جهنمی را ! بهشت را برای آنها و کسی که تولی آنها را داشته باشد آفریدم، و آتش را برای دشمنانشان. و اگر بندهای گناهانی همچون کوههای برافراشته داشته باشد اما به حق آنها متوسل گردد، حتما او را عفو خواهم کرد.
پس هنگامی که آدم در خطایش افتاد، گفت: پروردگارا ! به حق آن شبحهای نورانی، مرا ببخش!
خداوند عز و جل به او وحی کرد: آدم! تو به برگزیدگانم به من توسل جستی، پس تو را عفو کردم.
آدم گفت: پروردگارا ! به حق مغفرتی که در مورد من روا داشتی، به من خبر بده که آنها کیانند؟
خداوند به او وحی کرد: آدم! آنها پنج تا از فرزندان تواند، به خاطر جایگاه عظیم آنها در نزد من، پنج اسم از اسامی خود را برای آنها برگزیدم: من محمود هستم و این محمد است؛ من علی (اعلی) هستم و این علی است؛ من فاطر هستم و این فاطمه است؛ من محسن هستم و این حسن است؛ من احسان هستم و این حسین است.
شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج3، ص6
صفوان الجمال قال: دخلت على أبی عبد اللّه جعفر بن محمد علیه السلام و هو یقرأ هذه الآیة: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» ثم التفت إلیّ. فقال: یا صفوان إن اللّه تعالى ألهم آدم علیه السلام أن یرمی بطرفه نحو العرش، فإذا هو بخمسة أشباح من نور یسبّحون اللّه و یقدسونه. فقال آدم: یا ربّ من هؤلاء؟ قال: یا آدم صفوتی من خلقی لولاهم ما خلقت الجنة و لا النار، خلقت الجنة لهم و لمن والاهم، و النار لمن عاداهم. لو أن عبدا من عبادی أتى بذنوب کالحبال الرواسی ثم توسل إلیّ بحق هؤلاء لعفوت له. فلما أن وقع آدم فی الخطیّة قال: یا رب بحق هؤلاء الأشباح اغفر لی فأوحى اللّه عزّ و جلّ إلیه: إنک توسلت إلیّ بصفوتی و قد عفوت لک. قال آدم: یا ربّ بالمغفرة التی غفرت إلا أخبرتنی من هم. فأوحى اللّه إلیه: یا آدم هؤلاء خمسة من ولدک، لعظیم حقهم عندی اشتقت لهم خمسة أسماء من أسمائی، فأنا المحمود و هذا محمد، و أنا العلی و هذا علی، و أنا الفاطر و هذه فاطمة، و أنا المحسن و هذا الحسن، و أنا الإحسان فهذا الحسین.[3]
ادامه مطلب در برگه بعدی (لینک زیر)
yekayehqurandarrooz.parsiblog.com/Posts/253/
[1] . درباره مفهوم انابه که به توبه نزدیک است در جلسه139 توضیحاتی گذشت.
[2] . در این راستا روایات زیر هم قابل توجه است:
1) رَوَیْنَاهُ ذَلِکَ بِإِسْنَادِنَا إِلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّى بِهَا آدَمُ رَبَّهُ هِیَ اللَّهُمَّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّی عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ.
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص304
2) رَوَیْنَا ذَلِکَ بِإِسْنَادِنَا أَیْضاً إِلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَکَا آدَمُ ع إِلَى اللَّهِ حَدِیثَ النَّفْسِ فَنَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ قُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَقَالَهَا فَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا أَصْلُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص304
3) حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ آدَمَ ع بَقِیَ عَلَى الصَّفَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً سَاجِداً یَبْکِی عَلَى الْجَنَّةِ وَ عَلَى خُرُوجِهِ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ جِوَارِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَنَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا آدَمُ مَا لَکَ تَبْکِی فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ مَا لِی لَا أَبْکِی وَ قَدْ أَخْرَجَنِی اللَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ جِوَارِهِ وَ أَهْبَطَنِی إِلَى الدُّنْیَا فَقَالَ یَا آدَمُ تُبْ إِلَیْهِ قَالَ وَ کَیْفَ أَتُوبُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ قُبَّةً مِنْ نُورٍ فِیهِ مَوْضِعُ الْبَیْتِ فَسَطَعَ نُورُهَا فِی جِبَالِ مَکَّةَ فَهُوَ الْحَرَمُ فَأَمَرَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَضَعَ عَلَیْهِ الْأَعْلَامَ قَالَ قُمْ یَا آدَمُ فَخَرَجَ بِهِ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَغْتَسِلَ وَ یُحْرِمَ وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الثَّامِنِ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ أَخْرَجَهُ جَبْرَئِیلُ ع إِلَى مِنًى فَبَاتَ بِهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ أَخْرَجَهُ إِلَى عَرَفَاتٍ وَ قَدْ کَانَ عَلَّمَهُ حِینَ أَخْرَجَهُ مِنْ مَکَّةَ الْإِحْرَامَ وَ عَلَّمَهُ التَّلْبِیَةَ فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ یَوْمَ عَرَفَةَ قَطَعَ التَّلْبِیَةَ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَغْتَسِلَ فَلَمَّا صَلَّى الْعَصْرَ أَوْقَفَهُ بِعَرَفَاتٍ وَ عَلَّمَهُ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّاهَا مِنْ رَبِّهِ وَ هِیَ «سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ اعْتَرَفْتُ بِذَنْبِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» فَبَقِیَ إِلَى أَنْ غَابَتِ الشَّمْسُ رَافِعاً یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ یَتَضَرَّعُ وَ یَبْکِی إِلَى اللَّهِ فَلَمَّا غَابَتِ الشَّمْسُ رَدَّهُ إِلَى الْمَشْعَرِ فَبَاتَ بِهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ قَامَ عَلَى الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَدَعَا اللَّهَ تَعَالَى بِکَلِمَاتٍ وَ تَابَ إِلَیْهِ ثُمَّ أَفْضَى إِلَى مِنًى وَ أَمَرَهُ جَبْرَئِیلُ أَنْ یَحْلِقَ الشَّعْرَ الَّذِی عَلَیْهِ فَحَلَقَهُ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَکَّةَ فَأَتَى بِهِ عِنْدَ الْجَمْرَةِ الْأُولَى فَعَرَضَ لَهُ إِبْلِیسُ عِنْدَهَا فَقَالَ یَا آدَمُ أَیْنَ تُرِیدُ فَأَمَرَهُ جَبْرَئِیلُ أَنْ یَرْمِیَهُ بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ فَرَمَى وَ أَنْ یُکَبِّرَ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ تَکْبِیرَةً فَفَعَلَ ثُمَّ ذَهَبَ فَعَرَضَ لَهُ إِبْلِیسُ عِنْدَ الْجَمْرَةِ الثَّانِیَةِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَرْمِیَهُ بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ فَرَمَى وَ کَبَّرَ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ تَکْبِیرَةً ثُمَّ ذَهَبَ فَعَرَضَ لَهُ إِبْلِیسُ عِنْدَ الْجَمْرَةِ الثَّالِثَةِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَرْمِیَهُ بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ عِنْدَ کُلِّ حَصَاةٍ تَکْبِیرَةً فَذَهَبَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّکَ لَنْ تَرَاهُ بَعْدَ هَذَا الْیَوْمِ أَبَداً، فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَى الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَطُوفَ بِهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ فَفَعَلَ فَقَالَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ قَبِلَ تَوْبَتَکَ وَ حَلَّتْ لَکَ زَوْجَتُکَ قَالَ فَلَمَّا قَضَى آدَمُ حَجَّهُ لَقِیَتْهُ الْمَلَائِکَةُ بِالْأَبْطَحِ فَقَالُوا یَا آدَمُ بُرَّ حَجُّکَ أَمَا إِنَّا قَدْ حَجَجْنَا قَبْلَکَ هَذَا الْبَیْتَ بِأَلْفَیْ عَام.
تفسیر قمی، ج1، ص45
4) عن جابر عن أبی جعفر ع قال: قال رسول الله ص إن الله حین أهبط آدم إلى الأرض أمره أن یحرث بیده فیأکل من کده بعد الجنة و نعیمها، فلبث یجأر و یبکی على الجنة مائتی سنة، ثم إنه سجد لله سجدة فلم یرفع رأسه ثلاثة أیام و لیالیها، ثم قال: أی رب أ لم تخلقنی فقال الله: قد فعلت، فقال: أ لم تنفخ فی من روحک قال: قد فعلت قال: أ لم تسکنی جنتک قال: قد فعلت، قال: أ لم تسبق لی رحمتک غضبک قال الله: قد فعلت فهل صبرت أو شکرت قال آدم: لا إله إلا أنت سبحانک إنی ظلمت نفسی فاغفر لی إنک أنت الغفور الرحیم، فرحمه الله بذلک و «تاب عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».
تفسیر العیاشی، ج1، ص41
5) عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر ع قال قال الکلمات التی تلقیهن آدم من ربه فَتابَ عَلَیْهِ و هدى قال: «سبحانک اللهم و بحمدک إنی عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفر لی إنک خیر الغافرین اللهم إنه لا إله إلا أنت سبحانک و بحمدک إنی عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفر لی إنک أنت الغفور الرحیم».
تفسیر العیاشی، ج1، ص41
6) و قال الحسن بن راشد إذا استیقظت من منامک فقل الکلمات التی تلقى بها آدم من ربه «سبوح قدوس رب الملائکة و الروح سبقت رحمتک غضبک لا إله إلا أنت إنی ظلمت نفسی فاغفر لی و ارحمنی إنک أنت التواب الرحیم الغفور».
تفسیر العیاشی، ج1، ص41
[3] . روایات متعددی در این مضمون وارد شدهاند که برخی از آنها تقدیم میشود:
1) فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَوَادٍ [سوا سَوَّارٍ] قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا شُجَاعُ بْنُ الْوَلِیدِ أَبُو بَدْرٍ السَّکُونِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتِ الْخَطِیئَةُ بِآدَمَ وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا آدَمُ ادْعُ رَبَّکَ قَالَ [یَا] حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَا أَدْعُو قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْخَمْسَةِ الَّذِینَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِی آخِرَ الزَّمَانِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ وَ رَحِمْتَنِی فَقَالَ لَهُ آدَمُ ع یَا جَبْرَئِیلُ سَمِّهِمْ لِی قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ عَلِیٍّ وَصِیِّ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سِبْطَیْ نَبِیِّکَ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ وَ رَحِمْتَنِی [فَارْحَمْنِی] فَدَعَا بِهِنَّ آدَمُ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَکْرُوبٍ یُخْلِصُ النِّیَّةَ وَ یَدْعُو بِهِنَّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ.
تفسیر فرات الکوفی، ص: 58
(ترجمه: از رسول خدا ص روایت شده است: هنگامی که آدم در آن خطا افتاد و از بهشت بیرون شد، جبرئیل نزدش آمد و گفت: آدم! خدایت را بخوان!
آدم گفت: چه بگویم؟
جبرئیل گفت: بگو: پروردگارا ! به حق پنج شخصی که از صُلب من در آخرالزمان بیرون خواهی آورد از تو می خواهم که توبه مرا بپذیری و بر من رحم کنی.
آدم گفت: اسمهای آنها را برایم بگو!
گفت: بگو پروردگارا ! به حق محمد ص پیامبرت، و به حق علی ع وصی پیامبرت، و به حق فاطمه س دختر پیامبرت، و به حق حسن و حسین دو سبط پیامبرت، از تو می خواهم که توبه مرا بپذیری و بر من رحم کنی.
پس آدم با آنها خدا را خواند و خداوند توبهاش را پذیرفت و این همان سخن خداوند متعال است که: «پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد، و توبهاش را پذیرفت» و هیچ بنده گرفتاری نیست که نیتش را خالص کند و با آنها خدا را بخواند، مگر اینکه خداوند او را اجابت کند.)
2) قَالَ ع فَلَمَّا زَلَّتْ مِنْ آدَمَ الْخَطِیئَةُ، وَ اعْتَذَرَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، قَالَ: یَا رَبِّ تُبْ عَلَیَّ، وَ اقْبَلْ مَعْذِرَتِی، وَ أَعِدْنِی إِلَى مَرْتِبَتِی، وَ ارْفَعْ لَدَیْکَ دَرَجَتِی فَلَقَدْ تَبَیَّنَ نَقْصُ الْخَطِیئَةِ وَ ذُلُّهَا فِی أَعْضَائِی وَ سَائِرِ بَدَنِی.
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: یَا آدَمُ أَ مَا تَذْکُرُ أَمْرِی إِیَّاکَ بِأَنْ تَدْعُوَنِی بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ عِنْدَ شَدَائِدِکَ وَ دَوَاهِیکَ، وَ فِی النَّوَازِلِ [الَّتِی] تَبْهَظُکَ قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ بَلَى.
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ (لَهُ: فَتَوَسَّلْ بِمُحَمَّدٍ) وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ خُصُوصاً، فَادْعُنِی أُجِبْکَ إِلَى مُلْتَمَسِکَ، وَ أَزِدْکَ فَوْقَ مُرَادِکَ.
فَقَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ، یَا إِلَهِی وَ قَدْ بَلَغَ عِنْدَکَ مِنْ مَحَلِّهِمْ أَنَّکَ بِالتَّوَسُّلِ [إِلَیْکَ] بِهِمْ تَقْبَلُ تَوْبَتِی وَ تَغْفِرُ خَطِیئَتِی، وَ أَنَا الَّذِی أَسْجَدْتَ لَهُ مَلَائِکَتَکَ، وَ أَبَحْتَهُ جَنَّتَکَ وَ زَوَّجْتَهُ حَوَّاءَ أَمَتَکَ، وَ أَخْدَمْتَهُ کِرَامَ مَلَائِکَتِکَ! قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: یَا آدَمُ إِنَّمَا أَمَرْتُ الْمَلَائِکَةَ بِتَعْظِیمِکَ [وَ] بِالسُّجُودِ [لَکَ] إِذْ کُنْتَ وِعَاءً لِهَذِهِ الْأَنْوَارِ، وَ لَوْ کُنْتَ سَأَلْتَنِی بِهِمْ قَبْلَ خَطِیئَتِکَ أَنْ أَعْصِمَکَ مِنْهَا، وَ أَنْ أُفَطِّنَکَ لِدَوَاعِی عَدُوِّکَ إِبْلِیسَ حَتَّى تَحْتَرِزَ مِنْهُ لَکُنْتُ قَدْ جَعَلْتُ ذَلِکَ، وَ لَکِنَّ الْمَعْلُومَ فِی سَابِقِ عِلْمِی یَجْرِی مُوَافِقاً لِعِلْمِی، فَالْآنَ فَبِهِمْ فَادْعُنِی لأجبک [لِأُجِیبَکَ]. فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ آدَمُ: «اللَّهُمَّ [بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ] بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ آلِهِمْ لَمَّا تَفَضَّلْتَ [عَلَیَ] بِقَبُولِ تَوْبَتِی وَ غُفْرَانِ زَلَّتِی وَ إِعَادَتِی مِنْ کَرَامَاتِکَ إِلَى مَرْتَبَتِی».
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: قَدْ قَبِلْتُ تَوْبَتَکَ، وَ أَقْبَلْتُ بِرِضْوَانِی عَلَیْکَ، وَ صَرَفْتُ آلَائِی وَ نَعْمَائِی إِلَیْکَ، وَ أَعَدْتُکَ إِلَى مَرْتَبَتِکَ مِنْ کَرَامَاتِی، وَ وَفَّرْتُ نَصِیبَکَ مِنْ رَحَمَاتِی. فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم»
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص225-226
3) قَالَ عَلِیٌّ ع قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ مَا هَذِهِ الْکَلِمَاتُ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ أَهْبَطَ آدَمَ بِالْهِنْدِ وَ أَهْبَطَ حَوَّاءَ بِجُدَّةَ وَ الْحَیَّةَ بِأَصْبَهَانَ وَ إِبْلِیسَ بِمِیسَانَ وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْجَنَّةِ شَیْءٌ أَحْسَنَ مِنَ الْحَیَّةِ وَ الطَّاوُسِ وَ کَانَ لِلْحَیَّةِ قَوَائِمُ کَقَوَائِمِ الْبَعِیرِ فَدَخَلَ إِبْلِیسُ جَوْفَهَا فَغَرَّ آدَمَ وَ خَدَعَهُ فَغَضِبَ اللَّهُ عَلَى الْحَیَّةِ وَ أَلْقَى عَنْهَا قَوَائِمَهَا وَ قَالَ جَعَلْتُ رِزْقَکِ التُّرَابَ وَ جَعَلْتُکِ تَمْشِینَ عَلَى بَطْنِکِ لَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ رَحِمَکِ وَ غَضِبَ عَلَى الطَّاوُسِ لِأَنَّهُ کَانَ دَلَّ إِبْلِیسَ عَلَى الشَّجَرَةِ فَمَسَخَ مِنْهُ صَوْتَهُ وَ رِجْلَیْهِ فَمَکَثَ آدَمُ بِالْهِنْدِ مِائَةَ سَنَةٍ لَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَاضِعاً یَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ یَبْکِی عَلَى خَطِیئَتِهِ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَقَالَ یَا آدَمُ الرَّبُّ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ یَا آدَمُ أَ لَمْ أَخْلُقْکَ بِیَدِی أَ لَمْ أَنْفُخْ فِیکَ مِنْ رُوحِی أَ لَمْ أُسْجِدْ لَکَ مَلَائِکَتِی أَ لَمْ أُزَوِّجْکَ حَوَّاءَ أَمَتِی أَ لَمْ أُسْکِنْکَ جَنَّتِی فَمَا هَذَا الْبُکَاءُ یَا آدَمُ تَتَکَلَّمُ بِهَذِهِ الْکَلِمَاتِ فَإِنَّ اللَّهَ قَابِلٌ تَوْبَتَکَ قُلْ سُبْحَانَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیم
تحف العقول، ص11
4) حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ قَرَأْتُ عَلَى أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قُلْتُ حَدَّثَکُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ ص عَنِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْهِ.
الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 75؛ الخصال، ج1، ص270
5) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ یَرْفَعُهُ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَنِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ. قَالَ: سَأَلَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْه
الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام (لابن شاذان القمی)، ص81
6) أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ إِجَازَةً أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ عُمَرُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ شَوْذَبٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ خَلَفٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَیْنٌ الْأَشْقَرُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سُئِلَ النَّبِیُّ ص عَنِالْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ ع مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَیْهِ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع إِلَّا مَا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ عَلَیْهِ ع
مناقب ابن المغازلی ص63 به نقل از عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص379
7) محمد بن علی الکاتب الأصفهانی النطنزی فی کتاب الخصائص العلویة على جمیع البریة و المآثر العلویة لسید الذریة قَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْقَاضِی بِفُرَاتٍ قَالَ أَخْبَرَنِی وَالِدِی قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّی قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْجُرْجَانِیُّ الْقَاضِی قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الدِّهْقَانُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِسْرَائِیلَ قَالَ حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى آدَمَ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ عَطَسَ فَأَلْهَمَهُ اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فَقَالَ لَهُ رَبُّهُ یَرْحَمُکَ رَبُّکَ فَلَمَّا أَسْجَدَ لَهُ الْمَلَائِکَةَ تَدَاخَلَهُ الْعُجْبُ فَقَالَ یَا رَبِّ خَلَقْتَ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیْکَ مِنِّی فَلَمْ یُجِبْ ثُمَّ قَالَ الثَّانِیَةَ فَلَمْ یُجِبْ ثُمَّ قَالَ الثَّالِثَةَ فَلَمْ یُجِبْ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ نَعَمْ وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُکَ فَقَالَ یَا رَبِّ فَأَرِنِیهِمْ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَلَائِکَةِ الْحُجُبِ أَنِ ارْفَعُوا الْحُجُبَ فَلَمَّا رُفِعَتْ إِذَا آدَمُ بِخَمْسَةِ أَشْبَاحٍ قُدَّامَ الْعَرْشِ فَقَالَ یَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ یَا آدَمُ هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ابْنُ عَمِّ نَبِیِّی وَ وَصِیُّهُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ ابْنَةُ نَبِیِّی وَ هَذَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ابْنَا عَلِیٍّ وَ وَلَدَا نَبِیِّی ثُمَّ قَالَ یَا آدَمُ هُمْ وُلْدُکَ فَفَرِحَ بِذَلِکَ فَلَمَّا اقْتَرَفَ الْخَطِیئَةَ قَالَ یَا رَبِّ أَسْأَلُکَ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ لَمَّا غَفَرْتَ لِی فَغَفَرَ اللَّهُ لَهُ بِهَذَا فَهَذَا الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ» فَلَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ صَاغَ خَاتَماً فَنَقَشَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ یُکَنَّى آدَمُ بِأَبِی مُحَمَّد
الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین، ص175
8) تفسیر العیاشی، ج1، ص41